سدريك به كاغذي كه در دستشه نگاه ميكنه:خب آدرسش كه همينجاست.
روبروي عمارت سنگي بزرگي مي ايسته.جلوتر اعضاي محفل توي حياط در حال نرمش هستند.
استرجس پادمور كه جلوي همه ايستاده رو ميشه تشخيص داد:حالا يك,دو سه بيا بالا,قره كمر
در پشت اون محفليا در حال انجام حركات آكروباتيك هستند.
سدريك وارد حياط ميشه و به سمت استرجس ميره...
در يك لحظه تمام محفليا چوبدستياشونو به سمت سدريك ميگيرن.
استرجس با حالتي خشمگينانه جلو مياد:مرگخوار عوضي اينجا چي ميخواي؟
سدريك در حاليكه دستاشو بالا ميگيره:هيچي اومدم تا با شما پيمان برادري ببندم.
استرجس:دروغ ميگه اون يه خاينه بگيريدش.
محفليا به سمت سدريك حمله ميكنن.
سدريك:صبر كنيد حداقل بزاريد از خودم دفاع كنم.
استرجس:بگو ميتونيم سخنان قبل از مرگتو گوش كنيم.
سدريك:باشه پس بشينيد تا واستون تعريف كنم كه چه جوري مرگخوار شدم.
سدريك روي زمين ميشينه و اعضاي محفل به صورت دايره وار دورش ميشينن.
سدريك شروع ميكنه:قصه از اونجايي شروع شد كه مادرم مرد,دو هفته بعدش خبر مرگ بابامو برام آوردن,٤ روز بيشتر نگذشته بود كه عمومم مرد,بعد از اون زن عموم هم طاقت نياورد و مرد...
نيم ساعت بعد همه با چشماني اشك آلود دارن به حرفهاي سدريك گوش ميدن.
_خلاصه سرتون رو درد نيارم,وقتي كه عموي مامانه باباي خاله ي داييم هم مرد,قلبم از روزگار به درد اومد و تصميم گرفتم برم مرگخوار بشم,الانم از كارم پشيمونم.
استرجس در حالي كه داره اشكهاشو پاك ميكنه:حالا اومدي اينجا چيكار؟
سدريك:هيچي,چون كلا سيفيد ميفيدا رو دوست دارم و سيفيدا رو هم بيشتر تحويل ميگيرن اگه خدا قبول كنه اومدم سيفيد شم.
استرجس:متاسفم در اين مورد آلبوس بايد تصميمگيري كنه كه اونم تو جلسه ي فوق محرمانس.
سدريك در حاليكه ناراحت به نظر ميرسه:باشه من ميرم همون سياه ميمونم ولي شما خيلي نامرديد ناسلامتي من يتيمما.
استرجس در حاليكه غم تو چشاش موج ميزنه:باشه حالا بيا برو فوقش راهت نميده.
سدريك دوان وان از پله ها بالا ميره و بدون در زدن آروم وارد دفتر دامبلدور ميشه.
آلبوس در حاليكه چند تا عروسك باربي دستشه در حال خاله بازيه.
اهم اهم اهم
رنگ آلبوس به سفيدي گچ روي ديوار در مياد و سريع عروسكها رو لاي ريشش قايم ميكنه:ا سلام سدريك اينطرفا؟بهتر نبود اول در ميزدي؟
سدريك:آلبوس جان اينكارا چيه حالا خوبه خودت ميدوني كه من ميدونم توي محفل به اسم مبارزه با سياها چيكار ميكني.
آلبوس در حاليكه به سمت صندلي خالي اشاره ميكنه:درست ميگي,خب حالا چي شده يادي از دوستان قديميت كردي؟
سدريك در حاليكه آستين دست چپشو بالا ميزنه:آلبوس عزيز اين آرم مرگخواريم با جادو مادو پاك نميشه,امدم ببينم الكلي,اتانولي نداري من اينو پاكش كنم؟
آلبوس:چرا,اتفاقا خوب جايي اومدي,من تفم خاصيت اسيدي داره.
و شروع به پاك كردنه علامت كرد.
اينچنين بود كه سدريك هم سيفيد شد.
--------------------
پست خوبی بود!!!!
فقط مقدار سیریوسش کم بود
من ناسلامتی اینجا صاحب خانه هستم!!
ولی با این حال چون از اعضای با سابقه و خوب هستی ورودت رو به جمع محفل ققنوس تبریک میگم
برای دریافت لوگوی محفل با دومبول تماس بگیرید!!!!
تائید شداز طرف من هم تاييد شد!....آرم محفل با پيام شخصي فرستاده شد!دامبلدور
ویرایش شده توسط سیریوس(God Father) در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۸ ۱۱:۳۲:۰۴
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۰ ۱۱:۴۶:۱۶
[size=medium][color=0000FF]غÙ
٠اÙدÙ٠را Ù
٠ستاÙÙ
زÙرا ÙÙ
Ùار٠ÙÙ
را٠Ù
٠بÙد٠Ø