هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

لیگالیون کوییدیچ

پروژه بازسازی هاگوارتز


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۴:۴۲ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

ریونکلاو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۵۸:۲۲ سه شنبه ۳ مهر ۱۴۰۳
از ما چه خواهد ماند؟
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 600
آفلاین
بخش دوّم:



پرسش های تمشکِ گریزانِ دایره‌وار:


۱- چند ساعت واسه ی نوشتن اسم خودتون و اسم پدرتون تو بالای ورقه ی امتحان وقت گذاشتید؟

ما یادمان نمی‌آید نام ابویمان را بر فراز بروگ ممتحنه نگاشته باشیم، و عممان نیز آن هنگام بر جنابمان گفت که نام حقیقی خویش و ابوینمان را برملا مسازیم.

۲- دنگ، دینگه یا دینگ دنگه؟ چرا حالا؟ (کی بود زنگ زد؟)

دینگ، دنگ می باشد، چرا که لرد سیاه نخست مرتبه وی را دنگ خطاب بنمود - چرا که پیش از آن وی را خطاب نمی نمودیم و نیازی بر نام نیز مداشت - و پس از آن جنابمان سهوا چندین نوبه وی را دینگ خواندیم، شکوه دوران بر جنابمان گوشزد نمودند که وی دنگ می باشد و نه دینگ وانگاه وی را دنگی که دینگ خطاب می نماییم، خواندیم تا گمان مرود که بر سخن بزرگ بزرگان سخنی رانده ایم.

۳- شما گفتید "از پوشیدن رداهای جادوانه پرهیز نموده" چرا؟

زان سبب که شل، رها و جریان هوا در ایشان جاری بوده و جنابمان را یکجوری می ‌نماید که دوست مداریم.

۴- اون زمانی که مدرسه می رفتید هم اینجوری حرف می زدید؟ بچه ها می فهمیدن چی میگید؟

بلی- خیر و به سوی جنابمان افسون هایی ناخرسندنمایانه ارسال می نمودند.

۵- چرا چینی؟

هنگامی که آمدیم و آن را نگاشتیم در این سرای رایج بود، مردمان بر زبان های اجنبی امضای خویش می نگاشتند و ما نیز بدان هویت خویش نگاشتیم.

۶- این اسم رو کی براتون انتخاب کرده؟

خود خویشتن خویشمان هفت واژه را در کنار یکدیگر بنهاده و نامی جادویی و بی بدیل ز بهر خویش مهیا ساختیم.

۷- اگه یه اتفاق بد افتاد و به جز خودتون دو نفر دیگه هم می تونستی نجات بدید، اون دو نفر کیا بودن؟

خودمان تنها نجات می یافتیم تا منابع بیشتری نصیبمان گردیده و نیز سبک بارتر رها گردیم.

۸- چرا مرگخواران؟

ز بهر شکوه دوران، بزرگ بزرگان، دژخیم زمان، دهشت مکان و الی آخر... سیه لرد گران.

۹- نقاشید؟

خیر.

۱۰- میشه چندتا از نقاشی هاتون رو با ما در میان بذارید؟

این

۱۱- چرا از دنگ متنفرید؟

بر پرسشگر پیشین گفتیم، بدان ارجاعتان می دهیم.

۱۲- خط قرمزتون چیه؟

مداریم، با خیالی آسوده بر هر سوی روید.

۱۵- از بین همه ی مرگخوار ها به جز خودتون کی رو بیشتر دوست دارید؟(فقط یکی)

شکوه دوران و زمان، بزرگ لرد سیه مابان و گر قبول نمی باشد، جنگِ مذکر را، چرا که همواره یاریگر جمله چنگال زاغیّون بوده اند.

۱۶- برخودتون با یه محفلی چه شکلیه؟

بستگی دارد، گر بر پیر پر پشم برخورد نماییم، گمان می داریم در محاسن وی فرو رویم، گر بر خیس پای صاعقه بر سر برخورد نماییم گمان می کنیم وی بر زمین افتاد هوچی بازیان فراوان نماید.

۱۷- معجون راستی چه طمعی میده؟

کمی شور و غلیظ بوده و مقداری پالپ حقیقت نیز در آن احساس نمودیم،


پرسش های ملکه مرطوب‌کاران:



1. چرا انقدر آه می کشید و آه ملت رو درمیارین؟ جاش نمی‌شه بخندین و قهقهه بزنین؟

خیر، خنده سر دادن، سبب خارج گشتن شادی‌های درون قلوبمان می گردد،لیک آه و فغان بار اندوه های بر دل مانده را از آن بر می خیزاند.

۲. آیا دلسوزوندن به حال خودمون کار خوبیه؟

خیر، آدمی یک دل که بیشتر مدارد، آن را نیز بسوزاند؟ صحیح و سالم برای خودمان نگاهش می داریم.

۳. خونه تون کجاست؟ و تعریفتون از خونه چیه؟

کنون در دفتر وزارت جایمان را می اندازیم، وآنگاه ببینیم با گالیوناتی که هنگام تسویه بر جنابمان دهند نیز سرایی یافته بدان نقل مکان خواهیم بنمود.

۴. آزیترومایسین؟ مرلینی نکرده مریض شدین؟ چیزی شده؟

در شش ماه گذشته بیش از شش سال گذشته بیشتر سرمای را تناول نموده‌ایم و حتی هم اکنون نیز گلویمان گزگز می نماید. بدین جهت ارادت خاصی بر جنابشان یافتیم.

۵. دنیا از نظرتون چجور جاییه؟

جایی است بزرگ.

۶. اگه یه عده گونی رو سرتون بکشن و شما رو بدزدن، بلافاصله بعد از اینکه گونی رو از سرتون برداشتن واکنشتون چیه؟

یحتمل چشمانمان را تنگ نماییم تا به نور عادت نمایند.

۷. دنگ کِی و کجا وارد زندگیتون شد؟

وی پیشترها خادمِ مشنگ جنابمان بود که خیال جادویی گشتن در سر می پروراند. چندی پس از فراغتمان از تحصیل در هاگوارتز و اندکی پیشتر از به جبهه سیاهی گراویدنمان.

۸. پاترونوستون گنجشکه... چرا؟ بازتاب چیه؟

بازتاب دنگِ دینگ می‌باشد.

۹. وقتی دیوانه سازها دورتون رو بگیرن چه صداهایی می شنوین؟

جنابمان یک صدای پاق می‌شنویم.

۱۰.کوییدیچ تو خون تونه؟ مرگخوار و ریونی بودن چطور؟

کوییدیچ در خونمون نمی‌باشد، لیک سیاهی می باشد و چنگال زاغیّت در تک‌تک اجزای وجودیمان.

۱۱. کدوم پست کوییدیچو ترجیح میدین؟ و آیا لباس مخصوص تیمتونو می پوشین یا با استایل همیشگیتونین؟ یعنی براتون سخت نیست با اون کلاه و لباس کوییدیچ بازی کنین؟

به خیال بانوی غلط‌زن مهاجمی قهار می باشیم، لیک جنابمان را در هر مرتبه درون دروازه قرار دادند.
جنابمان همواره ملابس خویش را می پوشیم، چرا که گردنمان کلفت می باشد.

۱۲.از معجون خورکردن مردم لذت می برید؟ سادیسم دارین؟

بلی و بلی.

۱۳.از اینکه خودتون معجون خوردین لذت بردین؟ مازوخیسم دارین؟

خیر و خیر

۱۴.عصای طلایی تونو کی بهتون داده و برای چی؟

این را سه چکمه ز بهر زادروزمان بر ما اعطای بنمود و جنابمان آن را بسیار نیک یافتیم.

۱۵.انزوا طلبین؟ دوست دارین با چه آدمایی رفت آمد و تعامل داشته باشین و به چه محافلی برین؟

مکتوبه‌ایست منسوب بر جناب میلان کندرا که در آن بر ثقه هر آن چیز که در عالم است اشاره می نماید، یا گر قصد درست تر بیان نمودن را داشته باشیم، سخن وی آن است که بر هر داشتنی، وزنی‌ست و جنبمان زین بار بزرگ گریزانیم.

۱۶. چه رنگ لباسایی می پوشین؟

هرآن رنگی که بر یک تناولگرموتِ چنگال‌زاغی شایسته باشد.

۱۷.از انتخاب کردن دیگران خوشتون نمیاد که ترجیح میدین خودتونو انتخاب کنین؟ یا اینکه معتقدید خودتون بهترین انتخاب هستین؟

گاهی جنون بر جنابمان مستولی گشته و چونان می نماییم که نه مقبول عقل است و نه احساس.

۱۸. در مواقع سختی به جز خودتون و دنگ از چه کسی(کسانی) یاری می خواین و رو کمک کیا حساب باز می کنین؟

یاری نمی‌طلبیم، بی شرمانه و وقیحانه می گریزیم.

۱۹.اگه مرلینی نکرده بهتون بگن فقط چند روز دیگه زنده هستین، واکنشتون چیه و تو این ایام باقی مونده چی کار می کنین؟

کنون نیز آن را می‌دانیم که چند صباحی بیشتر زنده نیستیم و کماکان این سان می‌زییم، لیک در رقم دقیق آن تردید داریم و بعید است سه، چهار یا یک و دو رقمی بودن آن عدد تفاوتی ایجاد نماید.

۲۰.نقاشی هاتون درمورد چه موضوعاتیه و چی رو به ما می رسونه؟

هرآنچه که بخواهیم ترسیم نماییم و بدان معناست که جهت استعمال نیک تری ز بهر آن کاغذ و قلم میافته ایم.

۲۱. اگه قرار بود یه خاطره رو از ذهنتون پاک کنین اون خاطره چی بود؟

یا تمام ایشان را یا هیچکدامشان را، خاطرات جنابمان، خود خویشتنمانیم، یا ز ابتدا انسانی دگر می گشتیم و یا همینی که هستیم را رشد خواهیم داد.

۲۲. اگه قرار بود یه خاطره رو از ذهن مردم پاک کنین چطور؟

خاطرات ایشان ز بهر ایشان می باشد، جنابمان را با آنان چه کار؟!

۲۳. روی ریونکلاو متعصبین؟ می تونین حال و هوای زمانی که گروهبندی شدین رو برامون شرح بدین؟ و اینکه کلاه بهتون چیا گفت.

بلی، ردایی نو و نیک به تن داشتیم و از مشاهده سرسرای به وجد آمده بودیم و جلوتر از ما دخترکی بود که سرش شپش داشت و ما شپش وی را دیدیم و یادمان آمد که گر در دیار خویش بودیم سر وی را ز ته تراشیده و پودری سپید بر سرش می زدند و در پس سرمان نیز پسرکی که گمان می‌بریم صغرسن داشت و ز جملگی ما جدید الورودان بسیار بزرگتر بود و دائم بدین سوی و آن سوی نظر می افکند و دائما از جیب هایش خوراکی بیرون آورده و می خورد. جناب ما هیچ نمی دانستیم که چه چیزی در شرف وقوع است تا آن که کلاه را آوردند و وی ز بهرمان ترانه سرایی بنمود و نوبت به فراخواندن جنابانمان رسید. چون ما را خواندند و آن کلاه بر سر نهادیم وی چیزهایی زیر گوشمان گفت که جالب است و عجب! و وای وای وای! و آنگاه گفت که قصد ارسال جنابمان به سوی لیزخوران را دارد، لیک جنابمان از حس و حال لیزخوریت خوشمان نمی آمد و با وی به مخالفت برخواستیم و او نیز بر چنگال زاغ فرستادمان.

۲۴. آیا حافظه قوی و چشمان عقاب دارین؟

چنین ادعای می نمایی، لیک ادعایمان کذب است.

۲۵. دوست دارین تو تاریخ چجور ازتون یاد شه؟

ترجیح می دهیم جاودانه بمانیم و همگان جنابمان را از نزدیک بینند چونان ادیسون نی آن که در مرقومات متروک ناممان را آورند.

۲۶. اگه از چیزی بترسین چه واکنشی نشون میدین؟

جیغی بلند کشیده و دوان دوان از آن دور می گردیم.

۲۷. چه مواقعی آه می کشین؟ چه چیزایی آه تون رو بلند می کنه؟

در هر موقعیت و به هر بهانه‌ای آه مان را سر می دهیم. سبب ایجاد احساس خنکی در سینمان می گردد.

۲۸. اگه خیلی غمگین بشین ممکنه گریه کنین یا به آه کشیدن بسنده می کنین؟ چه چیزایی باعث غمگین شدن و در اومدن اشکتون میشه؟

گمان می داریم گر همزمان دستمان را در پشت سرمان بپیچند و چند نیشگون ریزمان بگیرند، اشکمان خارج گردد و بسیار غمگین گردیم.

۲۹.بارز ترین ویژگی اخلاقیتون چیه؟ تیکه کلامتون چی؟

در عوالم خویش می‌زییم، با چشمان خویش می‌بینیم . خود خویشتن خویشمان و جناب مجانبمان را زیاد به کار برده، گمان می داریم لق لقه زبانمان باشد.

۳۰. به چند درصد برنامه های وزارتتون رسیدین؟ آیا وزارت اونطوری بود که فکر می کردین؟ برای بقیه دولت مردان وزارت چه پیشنهادی دارین؟

حدود 60 درصد آن به انجام رسید و امیدواریم این درصد را به 80 برسانیم، لیک نتوانستیم ساز و کارهای لازم را بر آوریم و برنامه‌ای که ز عدم اجرای آن غمگین گشتیم دوئل همگانی و بتل‌رویال واری بود که قصد برپایی آن در آزکابان را داشتیم... در این زمان این فرصت را غنیمت شمرده و ز بانو جهت جین و اسی نابینا مالفوی بابت تلاش هایی که در دولت اینجانب نمودند تقدیر نمایم.

۳۱. چرا دوره وزارتتون طولانی شد؟ آیا هرکس کاری کند که آه از نهاد مردم بلند شود دوره وزارتش طولانی میشه؟

به قطع و یقیین چنین است و آنکه چونان وزرای پیشین آب و در زمین فرو مرفتیم نیز مزید بر علت بود.

۳۲. از کدوم قشر جامعه خوشتون میاد؟ وزیری هستین پولدار پسند؟

از اقشار مطیع و متبع تقدیر می نماییم.

۳۳. آیا حجاب اجباری برای کل اجتماع خوب است؟

در پی دست‌آویزی ز بهر محبوسیدن آحاد ملّت جادویی در آزکابان بودیم و از سرزمین های دور دست در این راستای الهام گرفتیم.

۳۴. نظرتون درمورد ما کودکان این سرزمین چیه؟

موجوداتی می باشید قاقالی‌لی گرای و بالارونده از ردای اشخاص.

۳۵. آیا به عنوان وزیر بادیگارد شخصی داشتین و دارین؟

خیر، چرا که وزیری هستیم توانمند و بسیار جادوبلد.

۳۶.آیا به موسیقی دیسلاو علاقه دارین؟ چه سبک موسیقی هایی گوش می کنین؟

بلی، موسیقی های جلف و سخیف را می پسندیم.

۳۷. چجور شخصیتی دارین؟ خشک و جدی؟ خنثی و سرد؟ گرم و مهربون؟ عجیب غریب و غیرقابل پیشبینی؟ و...؟ هرکدوم که هستین رو با ذکر مثال توضیح بدین.

جنابمان را جنابان مایرز و بریگز موجودی درونگرایِ شهودیِ منطقیِ قضاوتگر می دانند و مختصرا معمار، مزید بر آن بسیار باشکوه و بی‌همتای نیز می باشیم.

۳۸. عصاتون از موهاتون کوتاه تره... چقدره یعنی؟

نمی‌دانیم، اندازه گیریشان دشوار بوده و آن هنگام که عصا را بر سرمان نهادیم تا طول ایشان و شعورمان را قیاس نماییم، جمعی طفل قلیل الادب به سخره‌مان گرفتند و نتوانستیم نتیجه مطلوبی حاصل نماییم.

۳۹. چوبدستی تونو جایی جاساز کردین یا همیشه تو جیبتونه؟

در آستینمان به سبک ملعبه فرقه قاتلان تعبیه‌اش بنموده ایم.

۴۰. چرا دنگ همیشه همراهتونه؟ نکنه وجدانتونه؟ شده از هم جداشین؟

آویزانمان می باشد و کار نیک تری مدارد که انجام دهد.

۴۱. کدوم کارای دنگ شما رو متعجب می کنه؟

جنگولک‌واریانش، مسخره‌گی گراییانش، آویزانیتش.

۴۲. نکنه با دنگ دست به یکی کرده و تظاهر به معجون خور شدن کردین؟ از کجا بفهمیم واقعا معجون راستی خوردین؟

جنابمان بدین موضوع میاندیشیده بودیم، نوبه بعدی پیش از آن که قصد سرنگون نمودنمان را نمایند، سرنگون‌نمایی خواهیم نمود و خائنین و ناکسین را شناسایی نموده، عقوبتشان می دهیم.

۴۳. دوست دارین دیگران درموردتون چیا بدونن که نمی دونن؟

تمایل داریم اطلاعات کنونیشان را نیز از جنابمان بازپس گیریم.

۴۴. اتاقتون تو خونه ریدل ها چه شکلیه؟

در آن سرای اتاق مداریم، کل ساختمان وزارتخانه ز بهر جنابمان می باشد، چند فقره کلید یدک نیز ز کلیدانش فراهم نموده ایم و در همین سرای مستقلا به زیست خویش ادامه خواهیم داد.

۴۵. بوگارتتون تبدیل به چی میشه؟

بعید می دانیم شبیه به چیزی گردد لیک شاید سایه‌هایی بلند و پرهیاهو از مردانی خشمگین با داس و چنگک و زین دست اشیاء در دستانشان.

۴۶. خوشایند ترین دوران زندگیتون کی بوده؟

آن هنگام که در بشکه‌مان می زیدیم، خودمان بودیم و جانوران و آن اندک چیزکانمان. دوران پیش از جادویمان.

۴۷. در اغلب مواقع چهره تون چه حالتی رو به خودش گرفته؟ یه شخصی با دیدن چهره‌تون دربرخورد اول، چیا از شخصیتتون ممکنه برداشت کنه؟

آیینه تمام نمای مکنونیات جنابمان می باشد، عاری ز هر گونه احساسات و عواطف و در مواردی که عاری ز احساسات نیز نمی باشیم کماکان عاری می نمایدتمان.

۴۸. به داشتن کلاه بلند افتخار می کنین؟ آیا معتقد نیستین بی کلاهی عار نیست؟

خیر، بر سر کلاه باید، بی عقلی است که عار نیست.

۴۹. آیا همزادی تو دنیاهای دیگه(مثل دنیای ماگلا یا حتی کتابای قصه و فیلم و انیمیشن و...) دارین؟ کسی هست که شباهتی به شما داشته باشه؟

در بخش فکاهی های مجله نیویورکر یوستاس تیلی نامی می باشد که از جنابمان اسکی می رود.

۵۰. خوراکی مورد علاقتون چیه؟

هوا

۵۱. چه نوع آب و هوایی رو بیشتر می پسندین و چرا؟

ابری مغمض پیش از طوفان را دوست می داریم، آسمان در آن سخن می گوید.

۵۲. بدترین شکنجه ای که برای دنگ می تونین در نظر بگیرین چیه؟

همین دنگ بودن به مجرد خویش شکنجه می‌باشد، لیک گر جنابمان قصد دوچندان نمودن آن را داشته باشیم، آنچه طبخ می نماید را زیر سوال خواهیم برد.

۵۳. یک روز از زندگیتون به عنوان یک وزیر، تعریف کنین و بعد با یه روز زندگی عادیتون مقایسه کنین.

چشمانمان بگشوده، ز بستر خویش که آن را در زیر میز وزارت گسترده‌ایم بر می خیزیم. دست و روی خویش تمیز شسته، چاشت تناول می نماییم و بر اعمال وزیرانه خویش می پردازیم، سپس نهار تناول نموده و از دریافت شدن و استعمال ناهار توسط آحاد ملّت جادویی اطمینان حاصل می نماییم، سپس بر دیگر اعمال وزیرانه می پردازیم. آنگاه در این سوی و آن سوی پرسه می نماییم و به اکتشاف می پردازیم و سرانجام بر بستر خویش بازگشته و در آن دمر دراز کشیده، چیزکان یومیه خویش بنوشته، مکتوباتمان را در بالشت پنهان نموده و سپس خسپش می نماییم.

در اعمال پیش و پس از وزارت به جای اعمال مزوّرانه، اعمال چنگال‌زاغیانه و مرگ‌تناولیانه می نماییم.

۵۴. بعد از دوران وزارت چه برنامه هایی برای خودتون دارین؟

جنابمان برنامه‌ای مداریم و یحتمل در افق محو گردیم.

۵۵. دلیل اینکه اسامی رو انقدر از ریشه تلفظ می کنین چیه؟ ریشه در کودکی؟

بلی، جنابمان چونان که در طفولیت می نمودیم، در دوران رشادت نیز حقیقت را دیده و آن را بر زبان می رانیم.

56. به چه چیزهایی علاقه دارین؟ چرا علاقه مندی ها ندارین؟

متعلقاتی داریم، لیک بر اعلام عمومی ایشان میافتیم.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۸:۵۸ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

ریونکلاو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۵۸:۲۲ سه شنبه ۳ مهر ۱۴۰۳
از ما چه خواهد ماند؟
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 600
آفلاین
بسمه تعالی






×× به دلیل طولانی بودن متن مصاحبه، طی چند پست قرار خواهد گرفت.



** ××× **




ملّت جادویی در خانه هایشان نشسته بودند و مشغول تماشای اثر فاخر مسلسل سیتی از تلوزیون های جادوییشان بودند که ناگهان برنامه قطع و تصویر وزیر سحر و جادو؛ غل و زنجیر شده بر یک صندلی چوبی نسبتا آشنا به همراه دو جادوگر با رداهای بلند مشکی بر تن و جوراب های زنانه سوراخ بر سر در طرفین وی، جای آن را گرفت و کلماتی در پایین تصویر وی ظاهر گشت:


درودان فراوان بر ملّت جادوانه! بدین وسیله اعلام می داریم که وزیر لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی، در شامگاه این روز به دست نفراتی چند ز خدمتگزاران وزارت - {در این قسمت یکی ز دو جادوگر عدد دو را نشان داده و دیگری برای بینندگان بای بای می کند} - سرای به زیر کشانیده شده، بر صندلی استنطاق نهاده شده و معجون راستی در کام وی فرو شده می باشد. در صورت تمایل برای کسب اطلاعات ز زیر و زبر وزارت، گذشته، حال و آینده وی، چوبدستی های خود را یک مرتبه ساعتگرد، دو مرتبه پادساعتگرد و سپس شش مرتبه مجددا ساعتگرد گردانده و پرده ز شقاوات وی کنار زنید.



در همان لحظه صدای تماس جادویی به گوش رسید، و صدایی بم و خشن و زبر گفت «بله، بفرمایید؟»



پرسش‌های جویِ حاصل از خروج پرفشار هوا از بینی:(بخش اوّل)



1. تا به حال این اندیشه به مخیله‌تان خطور نموده که به‌جای عصا از چتر استفاده نمایید؟

در روزهای بارانی چون می‌نماییم، گر در دگر ایام چون نماییم، جنابمان را بر سنت مانگو برده، محجور می پندارندمان.

2. در چگونه خانواده‌ای و چگونه محیطی پرورش یافتید؟

بخش عمده طفولیتمان من جمله نخستین لحظه‌ای که در خاطر داریم تا مدّت ها پس از آن را در بشکه‌ای واژگون و معیوب زیست می‌نمودیم و ما یملکمان را نیز در جعبه چوبی صیفی جات که در نزدیکی آن بود نگاه می داشتیم.یک ملبسه بلند خاکی رنگ داشتیم و یک عصای بلند و یک کلاه حصیری و چند چیز دیگر. چون بر سنی رسیدیم که جادوپیشگیمان عیان گشت، زاغان بسیار بر جنابمان حاضر آمدند و اهل دهات زین واقعه وحشت بنموده، قصد جانمان نمودند و در آن هیاهوی سوزانیدن جنابمان بود که دسته‌ای جادوگر شریف مشنگ‌کش بر آن جا وارد آماده، اهالی را مثله نموده و جنابمان را برده و بر شخصی که ادعای می نمود از اعمام جنابمان باشد بسپردند، وی نیز ساعتی پس از رسیدن جنابمان، عدم رضایت خویش ز احوالات و منش جنابمان را ابراز نموده، در پستوی سرای خویش با کُتُب فراوان محبوسمان بنمود. چند صباحی در آن جای مانده و چون گرسنگی بر جنابمان چیره گشت، پس از مطالعات فراوان ( که صرفا تماشای تصاویر بود و در آن زمان قابلیت قرائت متون را مداشتیم) بی هوش گشته، و چون به هوش آمدیم خویش را در میان مامورین سازمان بین المللی جادوگران یافتیم و ایشان گفتند که عموی جنابمان چندی پس از حبس نمودن جنابمان دار فانی را وداع گفته بود و ایشان نیز جنابمان را برداشته و با خویشتن ببردند و جنابمان را بر یک نوانخانه در لهستان سپردند و وی نام لادیسلاو زاموژسلی را بر جنابمان نهاد.

3. چگونه مطالبی در مجلات می‌خوانید؟ (اگر هم مجله کلاً نمی‌خونید، زورتون می‌کنیم) کلاً سراغ چه مطالبی می‌رید؟

مجلات مد و زیبایی را تهیه نموده و با قلم پر اشخاص درونش را کریه المنظر می نماییم.

4. اگر دینگ منفوره، چرا نگهش می‌دارید؟ مطمئناً راه‌های معتنابه‌ای برای خلاص شدن از شرّشه. یعنی اگه یه غورباقه دینگ رو تو هوا بقاپه شما رد می‌شید و می‌رید فقط؟

بلی، به دلایلی از وی متنفر می باشیم که همواره بر جنابمان می آویزد، لیک بدان جهت که می شود از وی استفاده و سوءاستفاده بنمود از معدوم نمودنش صرف نظر می نماییم. علاوه بر آن فریب چهره نامیمونش را مخورید وی چغر و بدبدن‌تر زان می باشد که مغلوب وغان شود.

5. آیا دینگ هم از شما متنفره؟ آیا ذله‌تون می‌کنه؟ آیا چگونه؟

معتقدیم می‌بایست چون باشد، لیک مغزش معیوب‌تر از آن است که چون بنماید. فارغ از آزار جنابمان با حضوری مداوم، اعمال ناپسند چندانی مرتکب نمی گردد.

6. نظر شما درمورد لواشک چیه؟

هنگام تناولش لپانمان سوزنانه می گردند. دوستش مداریم.

7. در کدام دهه از عمر خود به سر می‌برید؟

در اواسط دهه پنجم زندگانی خویش به سر می بریم.

8. بستنی چه طعمی بگیرم براتون؟

بستنی طعام اطفالی چون خیس‌العملک می باشد، جنابمان کریم یخ زده وانیلی تناول می نماییم.

9. آیا ممکنه کلاه شما کار خاصی بکنه؟

روی سر ما می نشیند، عملی زین مهمتر؟

10. به کدام کلاس‌های هاگوارتز نامایل می‌باشید؟

جنابمان مقوله، آینده‌بینی را مجموعه‌ای ز مهملات بی‌پایه و اساس می دانیم.

11. از چه چیزهایی می‌ترسید بیشتر از همه؟

جنابمان انسانی ترس‌ناپذیر می‌باشیم... لیک از آیینجاتی که در مقابل یکدیگر قرار می ‌گیرند و تصاویر متعدد می آفرینند وحشت می داریم.

12. در آیینه‌ی نفاق‌انگیز چه می‌بینید؟

تا کنون درونش را مدیدیم... و گمان نمی‌داریم که چیزی چونان دنگِ پیش از مدنگ گشتن را ببینیم.

13. یکی از خوش‌ترین خاطراتتون چی می‌تونه باشه؟

آن هنگام که در بشکه‌ای می زیدیم را دوست می‌داریم.

14. چه حرف‌هایی به شما زده بشه مکدر می‌شید خیلی؟

گر بر جنابمان فحش‌های رکیک بدهند مکدر می‌گردیم.

15. چه حرف‌هایی به شما زده بشه محظوظ می‌شید خیلی؟

گر از جنابمان تعریف و تمجید نمایند، محضوظ می گردیم.

16. اگه بگیم «فـ...» چجوری کاملش می‌کنید کلمه رو؟ یاد چی می‌افتید؟

فرحزاد. نمی‌دانیم که یا چه می‌باشد. لیک بر یادمان می آید.

17. در اوقات فراغت به چه اموری می‌پردازید؟ چه چیزهایی مفرح ذاتتون واقع می‌شن؟

تنفس، تفکر، تعمق و تلاش برای تکان دادن گوش هایمان و میزان کردن کلاه بر سرمان بدون دخالت دست.

18. اگر مجبور باشید به مدتی یک شغل ماگلی داشته باشید، چه مشاغل و حرفه‌هایی بین گزینه‌هاتونه؟

جنابمان در دوران طفولیت به پیشنهاد فلاحان و با وعده طعام بر میان مزارع رفته و دستان خویش از هم گشوده و گر جنبنده‌ای می دیدیم، بر سرش جیغ می کشیدیم، یحتمل همان کریر را ادامه دهیم.

19. اول هیدروژن بود یا اکسیژن؟

نخست ماده سیاه بود که گمان می‌رود ساختاری یک پارچه از رشته‌های انرژی بوده باشد.

20. چه خاطراتی شما رو معذب می‌کنن؟

هیچکدامشان، ایشان جملگی بگذشتند و ما زین سبب خرسندیم که باقی نماندند.

21. چجور آدم‌هایی رو مایلید دوری کنید ازشون؟

جمله آدمیان، میانشان تبعیض قائل نمی گردیم.

22. مایلید در معیت چجور موجودات ذی‌حیاتی باشید؟

خرسان را دوست می داشتیم و تمایلمان بر آن بود که گله ای زیشان داشته و در کوهستانی دور میزیدیم.

23. اگه یه زمین مسطح گنده به شما بدن چیکارش می‌کنید؟

برایمان بسیار زیاد می‌باشد. عمده‌اش را بر نخستین موجودی که ببینیم خواهیم بخشید.

24. آیا موی سپید دارید؟

تا آنجا که می توانیم ببینیم مداریم، لیک قابلیت روئیت پس سر خویش را مداشته و زان مطلع نمی باشیم.

25. پیش از خواب چیکار می‌کنید؟ به چی فکر می‌کنید؟

پیش از خسپش، برای خسپش آماده می گردیم، و تفکر نیز نمی نماییم چرا که گر تفکر نماییم دیگر خواب بر جنابمان وارد نمی آید.

26. چه سلاح سردی رو انتخاب می‌کنید برای دفاع از خودتون؟

چنگک کشاورزی را بر می گزینیم، تیز و ترسناک است و هنگامی که آن را در شکممان فروی بنمودند بسیار درد داشت.

27. اگه من کلاهتون رو کش برم شهید کنم چیزی می‌گید بهم؟

خیر، جنابتان را به جای ایشان استفاده می نماییم، مگر آنکه مثل‌ش را بر جنابمان تسلیم نمایید.

28. ترجیح می‌دید سوزونده بشید یا برید تو اتاق تمساح‌ها؟

ما ز طفولیت علاقمند بودیم هنگامی که در آتش می سوزیم، دسته‌ای سوسمار عظیم الجثه پیرامونمان نشسته، دست زده و اشعار سوسمارانه بخوانند...

29. فراموش‌کردن یا فراموش‌شدن؟ کدوم رو انتخاب می‌کنید؟

هر دویشان، وانگاه ز نو همه چیز را آغاز می نماییم.

30. سوغاتی چی بیارم؟

سیب

31. تصور کنید در جای مهمی دعوت شدید و خبرنگارها ریختن، در این اثنا یکی از پیشخدمت‌ها درحال پذیرایی از مدعوین با نوشیدنی‌های رنگارنگ، سقلمه یا سکندری مشتی‌ای می‌خوره و سهواً نوشیدنی می‌ریزه روی لباستون و رنگی می‌شید، وضعیتی‌ست بس مفتضح. برای حفظ شخصیت شخص وزیر چه می‌کنید؟ راستشو بگید.


جملگان را آوداکدوراییده، سپس به سرای خویش می پاقیم.

31. چوب‌شور یا آلوچه؟

چوبِ ملموح را برداشته و با آن تظاهر به استعمال دخانیات نموده، خویش را مجذوب کننده می پنداریم.

32. مرحومه‌ی مقتوله کیست؟

امِ پسرکِ خیس پایِ صاعقه بر سر.

33. دانقیلی قابالا دونگیلی لاقیبا؟

باقیلا یاقیله، قیلی‌با قیلی‌با.

34. اگر به شما جای سرزمین آدم‌کوچولوها رو نشون بدم چیکار می‌کنید؟ اگه یه روز پاشید ببینید در محل زندگی‌تون آدم‌کوچولوها سکنی گزیدن چی؟

ایشان را بر بردگی کشیده و در کوچه ناکترن به فروش خواهیم رساند و ما حصل را بر زخوم زندگی می زنیم.

35. دستمال رو به چه هنگام استفاده می‌نمایید اغلب؟

جنابمان دستمال مداریم... لیک گر بر چیزی گرد و خاک نشیند بر آن دستمال خواهیم کشانید.

36. اگر جزو خدمه‌ی کشتی‌ای بودید وظیفه‌تون چه می‌بود؟

طوطی‌ای بوده و بر دوش ناخدای نشسته و الفاظ ناشایست را بر خدمه فریاد می زدیم.

37. چه سازی رو انتخاب می‌کنید برای زدن؟ امیدوارم ساز مخالف نباشه، وگرنه حلقومتون رو میزبان معجون راستی کج‌مزه‌ی بیشتری می‌کنم.

ما نواختن سوت دو انگشتی را می پسندیم، لیک چون ساز بودن ایشان در هاله‌ای از ابهام می باشد، یحتمل توبا می نواختیم.

38. شعارتون چیه؟

آه و فغان.

39. ضخامت یا حضانت؟

...یا چه؟

40. چه موضوعی هست که می‌تونید فی‌البداهه ساعت‌ها درموردش حرف بزنید؟

جنابمان بسیار حرّاف بوده و در هر خصوص قادر به سخنرانی می‌باشیم.

41. کدوم هنر رزمی رو برای خود می‌پسندید؟

هنرهای رزمی را نمی شناسیم، نفرین های جادویی بلد بوده و اعداء را به موجودات عجیب الخلقه بدل نمودن را می پسندیم.

42. کت یا پالتو؟ در هوای برفی چی می‌پوشید؟

در هوای برفی گر شان وزارت در میان نبوده، عریان بیرون می رفتیم و در میان بروف، فرشته برفی درست می نمودیم.

43. از چه چیز خجل می‌شید؟

جنابمان انسانی وقیح و بی شرم بوده و از چیزی خجل نمی گردیم.

44. قارچ سمی بدم برای ناهار آماده کنن یا مسی؟

جنابمان ترجیح می دهیم برای ناهار تمایل داریم مهاجم تیم ملی آرژانتین کبابی را میل نماییم.

45. اینجانب را چون می‌بینید؟

چونان جنابتان و مملوء ز پرسشان مختلف.

46. حماقت چیست؟

توهم دانستن.

47. برنامه‌تون برای گذراندن روزهای بازنشستگی؟

ایجاد شورش و هجمه وارد آوردن بر وزیر پسین و کابینه وی و زیر سوال بردن یکایک اقدامات ایشان.

48. آتیش سوزی شده و می‌بایست سریعاً وسایلی که نمی‌خواید بسوزن رو بردارید بزن به چاک. چیا رو برمی‌دارید؟

دنگِ دینگِ منحوسِ ملعونِ سیه چرده را، خودمان را، چوبدستیمان را، کلاه و ملابسمان را.

49. چه کسی رو دوست خودتون می‌دونید؟

جنابمان جملگان را دوست خویش می دانیم مگر خلاف آن ثابت گردد.

50. اگه دستفروش بشید چی می‌فروشید؟

اشیائی که در شب هنگامان از قربانیانمان حاصل نمودیم را.


51. صبحانه چه میل می‌فرمایید؟

نان خشک و آب جوش.

52. چه کابوس‌هایی می‌بینید؟

جنابمان ز مدّت های مدید پیش تا کنون خوابی مدیده‌ایم.

53. چه بوها و صداهایی نوستالژیکن براتون؟

رایحه‌ی چوب، مو، پوست و گوشت سوخته، زنگِ آهن، گرده گندم و حصیر. کاغذ نم گرفته.

54. عیبتون چیه؟

جنابمان موجودی خودشیفته، بی‌ملاحظه و قدرناشناس می باشیم.

55. تو زیرزمین چی قایم کردید؟

چیزهای بسیار...

56. نمونه‌ی شیشه‌ای چه چیزی رو دوست دارید داشته باشید؟

خودمان، تندیس شیشه‌ای جنامان که روی میزمان جست و خیز نماید را دوست می داریم.

57. چه کارخونه‌ای دوست دارید بزنید؟

تمایل داریم که کارخانه برتی باتز را ز مالکش خریده و علاوه بر طعوم مختلفه، آثار مختلفه نیز بر آنان قرار دهیم.

58. اشک دروغین یا لبخند دروغین؟

اشک دروغین مداریم، ممکن است دلیلش را بر دیگران یا بر خویش مشتبه نماییم، لیک تمارض تام بدان را ممکن نمی دانیم.

59. چگونه ad hominem کنیم شما رو؟

برخلاف آنچه گویند، نکته مهم در این امر، نه هویت مخاطب که ارتباط وی با خویشتن خویشش می‌باشد و دست کم آن هنگام که احدی معجون راستی تناول بنموده و در صلح با حقیقت خویش می باشد، چنین نمی توان نمود.

60. آن چیست که می‌خوریم اما دفع نمی‌شود؟

احزان

61. اگه به هم‌جبهه‌ای‌هاتون خیانت کنید علتش چی بوده؟

گر نماییم؟ چنین بنموده‌ایم پیشتر. دلمان خواست.

62. جون‌تون رو برای چی فدا می‌کنید؟ اصلاً فدا می‌کنید یا نه؟

نمی دانیم، پرسشمان یا همه چیز است و یا هیچ چیز.

63. وقتی دلتون می‌گیره چجوری بازش می‌کنید؟

بر مشنگان افسونان مسخره افکنده، ز احوالاتشان دلگشا می گردیم.

64. خشم‌تون رو چه چیزهایی برمی‌انگیزه؟ وقتی برانگیخته بشه چی می‌شه حتی؟

نمی‌دانیم، پیش میامده.

65. چه چیزی ارزش تلاش رو داره؟

زندگانی، خرسندی، افسوس، حزن و فرح و خوف... افزودن و کاستن از هریک شایسته تلاش می باشد.

66. معیار خفن‌بودن و لایق تحسین بودن ملت چیه براتون؟

خویشتنِ خویش بودن ایشان.

67. جنس فروخته شده پس گرفته می‌شود یا فقط تعویض می‌کنید یا هیچ‌کدوم؟

هیچ کدام.

68. تصور کنید این توانایی رو دارید که آدم‌ها رو توی داستانی گیر بندازید تا هر وقت که بخواید، کی‌ها رو انتخاب می‌کنید و توی چه داستانی گیرشون می‌ندازید؟

دنگ را! وی را در حکایت سه بره محبوس می داشتیم.


با پایان یافتن تماس نخست، یا قطع شدن آن به هر دلیلی از جمله داد و فریادهای آلبوس که از پس زمینه به گوش رسیده و می گفت که «این ماه قبض جلفن رو خودت می‌دی!»، شخصی دگر تماس حاصل نمود.

پرسش های رزهایی که ادعا می نمایند جین می باشند:


۱- چرا اینقدر قلمبه سلمبه حرف می‌زنین؟

مغزمان دچار اعوجاج گردیده و واژگان معمول از آن خارج نمی گردند.


۲- اگه من یه اکوادورا نصیب دینگ کنم، واکنشتون چیه؟(برادر آداواکداوراست، فقط جای کشتن،طرفو می‌فرسته اکوادور)

عمل خاصی نمی‌نماییم، وی راست شکمش را خواهد گرفت، و دوباره خواهد آمد، و موجبات لگدمال شدن اعصابمان را فراهم خواهد نمود.

۳- راهی که درسته یا راهی که آسونه؟

راه غلط و خبط و خطا و شیطانی و سیاه.

۴- حس نمی‌کنین یکم دیکتاتور... چیزه، زیادی مقتدرین؟

بلی و زین سبب بر خویش می‌بالیم.

۵- چطور خودتون اسمتونو یادتون می‌مونه؟

از آن جهت که آن را بسیار دوست داشته و در خلوت بازیوارانه و شاعرانه آن را زیر لب زمزمه می نماییم.

۶- نظرتون راجع به این پنج نفر؟(تو کتاب‌):

سدریک دیگوری: جوانمرگِ سیه‌بخت.

نیمفادورا تانکس: موجودِ هفت رنگ

سورس اسنیپ: دیگ‌بازِ چرب

ریگولوس بلک: سست عنصرِ دوقطبی

ریموس لوپین: گرگک مفلوک


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۰:۳۱:۰۷ شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

ریونکلاو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۵۸:۲۲ سه شنبه ۳ مهر ۱۴۰۳
از ما چه خواهد ماند؟
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 600
آفلاین
« پایان مهلّت نان کشیدن به ته دیگ اطلاعاتی وزیر مملکت »



مصاحبه به زودی در اینجا قرار خواهد گرفت


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳:۵۹ جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

اسلیترین، مرگخواران

دوریا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
امروز ۱۴:۰۱:۴۱
از پشت درخت خشک زندگی
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
اسلیترین
مرگخوار
مدیر دیوان جادوگران
شـاغـل
مترجم
پیام: 464
آفلاین
درود بر وزیر حقیقت جو!

۱. از بین کسانی که بهشون معجون راستی خوروندین، بهترین و بدترین، راستگوترین و دروغگوترین، جالبترین و حوصله‌سربرترین، پررمزورازترین و بی‌شیله‌پیله‌ترین رو مشخص کنید.

۲. نظر شما در مورد جوزفین مونتگومری و ۱۴۰ سوالش چیه؟ آیا استخوان‌های پشت شما از زمان طویل نشستن روی صندلی نشکسته؟ آیا عضلات حنجره‌تون هنوز سالمه؟

۳. اگر شما مجری مراسم معجون خورون هستین، پس کی به شما معجون خوروند؟ کی از صحت و سلامت معجون مطمئن شد؟ کی شما رو شکنجه داد؟

۴. آیا قصد کناره‌گیری و محوشدن در افق رو دارین؟

۵. اگر بخواید یک نفر رو بکشید، یک نفر رو جاودانه کنید، یک نفر رو شکنجه کنید، یک نفر رو تحت طلسم فرمان دربیارید و یک نفر رو به عنوان جانشین وزارت انتخاب کنید چه کسانی رو نام می‌برید؟

۶. اگر یکی بهتون بگه به تمام سوالاتی که از تمام شکنجه شوندگان پرسیدید پاسخ بدید، چه حسی خواهید داشت؟

۷. ولی جناب وزیر! چرا و چگونه؟


Sometimes I can hear my bones straining under the weight of all the lives I'm not living


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰:۲۴ جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

ریونکلاو، محفل ققنوس

جوزفین مونتگومری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۵ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۷:۰۱:۵۹
از دستم حرص نخور!
گروه:
جـادوگـر
ریونکلاو
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
شـاغـل
پیام: 362
آفلاین
131. به جز برف و بارون و تگرگ و اینا، دوست داشتید چیا از آسمون بباره؟

132. در چه شرایطی لباسی به غیر از لباس‌های عادی‌تون می‌پوشید؟ آیا ممکنه شما رو با تی شرت و شلوارک و سندل و عینک آفتابی ببینیم؟

133. به چه چیز ممکنه اعتیاد پیدا کنید؟

134. مشکلات را چگونه شکلات کنیم؟

135. اگه یه قلوه سنگ بذارن تو دست شما چیکارش می‌کنید؟

136. چه وعده‌ها و پیشنهادهایی شما رو تطمیع می‌کنن؟

137. اگه مام مث این خدایان اساطیر یونانی، خدای یک چیزی بودیم، شما خدای چی می‌شدید؟

138. چه چیزی هست که خیلی مایل به تجربه‌ش هستید ولی احتمال اینکه بتونید تجربه‌ش کنید کمه خیلی؟

139. چه احساسی دارید؟

140. فکرش رو می‌کردید من این‌همه سوال داشته باشم؟


بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۸:۲۱:۲۷ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

دیزی کران


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۹ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۴:۲۴:۲۷ جمعه ۱۶ شهریور ۱۴۰۳
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 294
آفلاین
با سلام و اینا!

1- چرا و چگونه؟!

2- وزارت خوش میگذره ؟

3- چرا ریون و چرا وزارت؟

4- گویشی که ازش استفاده میکنید قاعده خاصی داره؟ چی شد که به این گویش رسیدید؟

5- اوایل وزارت تون یه ایده حجاب اجباری پروفایل به سرتون زد و اجراش کردید ؛چی شد که به این ایده رسیدید؟

6- تو کابینه تون برای منم بیکار، کاری پیدا نمیشه؟

همین و فعلا!



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱:۲۴ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳

ریونکلاو، محفل ققنوس

جوزفین مونتگومری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۵ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۷:۰۱:۵۹
از دستم حرص نخور!
گروه:
جـادوگـر
ریونکلاو
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
شـاغـل
پیام: 362
آفلاین
69. اگه با کسی ملاقات کنید که به لحاظ شخصیتی کپی شماست، چه برخوردی باهاش خواهید داشت و چرا؟ به تفصیل توضیح دهید.

70. چند نفر از اعضا رو انتخاب کنید و با طلسم فرمان بهشون دستوراتی رو بدید که درحالت عادی هرگز اجرا نمی‌کنن. محدودیت هم در زمینه‌ی تعداد وجود نداره.

71. شیر نوشیدنی یا شیر آب یا شیر جنگل؟

72. اگه قرار باشه کودک خرسالی رو تحت کفالت بگیرید، چجوری کودکی مایلید باشه زیر دستتون؟ چجور کودکی رو می‌گید که نه، من نمی‌تونم با همچین بچه‌ای سر کنم؟ و در نهایت، چجوری از اون بچه نگهداری می‌کنید؟ به تفصیل شرح بدید.

73. اگه قرار باشه کسی رو بدون آوادا زدن بکشید، با چه روشی به هلاکت می‌رسونیدش؟

74. اگه قرار باشه چیزی اختراع کنید اون چیز چه کاری قراره انجام بده؟ به چه دردی می‌خوره؟ می‌تونه چند مورد اختراع باشه.

75. اگه طلسمی ابداع کنید چه خواهد بود و چه کاربردی خواهد داشت؟ اینم می‌تونه چندتا باشه.

76. اگه قرار باشه کیک یا شیرینی‌ای درست کنید که ما به محض دیدن یا چشیدنش دستمون بیاد که شما درستش کردید، از کجاش می‌فهمیم؟ توصیف بفرمایید.

77. اگه داستان بودید، ژانرتون چی می‌بود بود؟

78. اگه خودتون رو توی آیینه نگاه کنید، اولین چیزی که به ذهنتون میاد چیه؟ دومین و سومین و چهارمین و پنجمین و ششمین و هفتمین چی؟

79. اگه کتاب غیرداستانی بنویسید، محتواش چه خواهد بود؟

80. از چه چیزهای فیزیکی و غیرفیزیکی‌ای متنفرید؟

81. ماست‌خیار یا آب‌دوغ‌خیار؟

82. زندگی در فضا یا در اعماق آب؟

83. این متن رو ترجمه کنید: لمبنینسنینرنذکقوغحسج مدمیمسحقحسمبنلم.

84. به جوانان چه توصیه‌ای می‌دارید؟ فسیلان چه؟ اطفال چه؟ دنگ چه؟

85. اگه کسی نصفه‌شب به شما مراجعه نموده بگه خوابش نمی‌بره چه می‌کنید؟

86. بدترین روش برای پروندن شما از خواب چیه و چه واکنشی نشون می‌دید بهش؟

87. چه جملاتی به شما گفته بشه از گوینده دل‌چرکین می‌شید؟

88. چالش یا گالش؟

89. اگه چشمتون به حرف بیاد چی به شما می‌گه؟ گوش و دهن و دماغ و مو و دندون‌هاتون چی؟

90. نظم یا هرج‌ومرج؟

91. اگه قرار باشه ویروسی رو به‌وجود بیارید و به جون ملت بندازید اون ویروس چه بلایی سر قربانی میاره؟ می‌تونید چند مورد ویروس نام ببرید حتی.

92. اگه قرار باشه به مدت یه هفته روزانه یه مهمانی چای عصرانه‌ی کوچیک راه بندازید، چه افرادی رو دعوت می‌کنید و به جز صرف چای چه کاری انجام می‌دید و چه برنامه‌ای براشون خواهید داشت به عنوان میزبان؟ اصلا مهمونی چطور پیش می‌ره؟ محل برگزاریش کجاست؟ هر دفعه به تناسب با مدعوین عوض می‌شه؟

93. اگه یه روز بیدار شید ببینید هیچکس به شما محل نمی‌ذاره، جوری که انگار براتون پشیزی ارزش قائل نیستن چیکار می‌کنید؟

94. چه چیزی از بین مایملک شما براتون از همه مهم‌تر و ارزشمندتره؟ اگه قرار باشه در ازای از دست‌دادن اون پیمانی ببندید، به خاطر چی بوده و درعوضش چی به‌دست میارید؟

95. ماشین زمان اختراع شده. یه دونه بلیت رفت و برگشت دارید‌. تنها شانستونه. به چه زمانی سفر می‌کنید؟

96. نینجا یا سامورایی؟

97. در صورتی که بخواید به اراده‌ و خواست خودتون مرتکب آدم‌ربایی بشید، کی رو می‌‌ربایید و به چه علت و سپس چیکارش می‌کنید؟ می‌تونن چندنفر باشن حتی.

98. فضایی‌ها شما رو می‌دزدن. به چه علت؟ شما چیکار می‌کنید بعدش؟

99. آبغوره یا پاشوره؟

100. چطور از خودمون ناامیدتون کنیم؟

101. اگه قرار باشه مهدکودک بزنید، چجوری اونجا رو مدیریت می‌کنید و برنامه‌ی آموزشی بچه‌ها چه خواهد بود؟

102. اگه مسئول مراقبت از عده‌ای سالمند بودید چی؟

103. چجور آدم‌هایی شما رو ذله می‌کنن؟

104. اگه درحال حمل محموله‌ای سری باشید، محتواش چی می‌تونه باشه؟ چجوری به‌طور سری حملش می‌کنید؟

105. کی دیوونه‌س؟ کی عاقله؟

106. در صورتی که آدمی به مذاق‌تون خوش نیاد چطور در رفتارتون با اون فرد نمود پیدا می‌کنه این مسئله؟ آیا اصلاً نمود پیدا می‌کنه؟ اگه فردی به مذاق‌تون خوش بیاد چطور؟

107. چیا شما رو هیجان‌‌زده یا ذوق‌زده می‌کنن و چطوری نشونش می‌دید؟

108. اگه یه طوطی بیاد روی شونه‌ی شما بشینه واکنشتون چیه؟

109. اگه یه گله گاو وحشی وسط خیابون بهتون حمله‌ور شن چی؟

110. با چه معیاری کسی رو باهوش می‌دونید؟

111. یازده چیز رو بهم بگید که دلتون نمی‌خواد بقیه درموردتون بدونن.

112. کی می‌‌دونید که وقت تسلیم‌شدنه؟

113. قلبتون از استیله یا چدنه؟ چطور می‌شه آبش کرد؟

114. آیا لجبازی هم می‌کنید؟ در چه صورتی لجبازیتون می‌گیره و چطور؟

115. جلال با نصرت؟ سر کدومشون رو تسلیم ما می‌کنید تا از این بند رهیده شید؟

116. تصور کنید برگشتید به اتاقتون و می‌بینید که اوضاعش به‌قسمی ریخت‌وپاشه که داره داد می‌زنه یکی اومده تو وسایلتون به‌قصد یافتن چیزی تجسس کرده. فردی از جبهه‌ی مخالف. حدس می‌زنید که دنبال چی بوده؟ اگه اون فرد رو حین ارتکاب جرم می‌دید چیکارش می‌کردید؟ اگه از دور می‌دید که شی‌ء مربوطه داره فرار می‌کنه می‎رفتید دنبالش؟ کمک می‌خواستید؟ چیکار می‌کردید کلاً؟ دقیق توضیح بدید.

117. آیا ممکنه دست به ترور بزنید؟ شورش چطور؟ به چه هدفی؟ به چه نحو؟ آیا سردسته خواهید بود یا نه؟

118. آینده چرا میاد؟ گذشته چرا می‌گذره؟

119. متصور بشید که جانوری مغزخوار جون جامعه‌ی جادوگری رو تهدید کرده، ماهم بهش وعده‌ی مغز نوبر شما رو دادیم که میلش کنه و دست از سرمون برداره، اونم قبول کرده. ما هم شما رو به منظور خوراک‌دادن این جانور با مغزتون زندانی کردیم. چیکار می‎‌کنید؟

120. اگه مافیا تشکیل بدید هدفتون چی خواهد بود و کیا رو فراخور بندتون خواهید دونست؟

121. بهترین راه برای فرار از مسئولیت‌ها چیه؟

122. اگه لولویی بودید که قصه‌تون رو برای بچه‌ها تعریف می‌کردن و می‌گفتن «اگه فلان کنی، لولو میاد فلانت می‌کنه!» چجور لولویی می‌بودید و چیکار می‌کردید با کودکان نافرمان؟

123. به‌نظرتون ورد «پوتوتو موتوتو» چه کاربردی داره؟

124. تصور کنید قراره بکوشیم شما رو به کاری راضی کنیم. آیا تلاش یک آدم منطقی که از استدلال و استنتاج استفاده می‌کنه مؤثرتر واقع خواهد شد یا آدمی احساساتی که شما رو مورد بمب‌بارون عافطی خودش قرار بده و شلوغ‌کاری و manipulate نمودن حتی یا انرژی بسیار از خود نشون دادن و اینا؟ چجور آدمی در نفوذ به قلعه‌ی ضمیر شما موفق‌تره؟

125. از دید شما جهان چجور جاییه؟

126. اگه برای خودتون یه سیارک داشتید اسمش چی می‌بود و چه شکلی می‌بود و چطور روش می‌زیستید؟

127. آیا باریک‌بین هستید یا جزئیات چندان مورد توجهتون نیستن؟

128. اگه قرار بود یه فرقه راه بندازید هدفش چه می‌بود و اسمش چه می‌بود؟

129. مکتب زاموژیسم رو چگونه تعریف می‌کنید؟

130. عصاتون چه استفاده‌هایی داره؟


ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۳۰ ۱۳:۳۲:۵۰
ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۳۰ ۱۳:۴۰:۴۶

بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۰:۱۹:۰۲ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

گریفیندور، مرگخواران

کوین کارتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۴ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۲۰:۲۳
از تو قلب کسایی که دوستم دارن!
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
مرگخوار
پیام: 208
آفلاین
1. چرا انقدر آه می کشید و آه ملت رو درمیارین؟ جاش نمی‌شه بخندین و قهقهه بزنین؟

۲. آیا دلسوزوندن به حال خودمون کار خوبیه؟

۳. خونه تون کجاست؟ و تعریفتون از خونه چیه؟

۴. آزیترومایسین؟ مرلینی نکرده مریض شدین؟ چیزی شده؟

۵. دنیا از نظرتون چجور جاییه؟

۶. اگه یه عده گونی رو سرتون بکشن و شما رو بدزدن، بلافاصله بعد از اینکه گونی رو از سرتون برداشتن واکنشتون چیه؟

۷. دنگ کِی و کجا وارد زندگیتون شد؟

۸. پاترونوستون گنجشکه... چرا؟ بازتاب چیه؟

۹. وقتی دیوانه سازها دورتون رو بگیرن چه صداهایی می شنوین؟

۱۰.کوییدیچ تو خون تونه؟ مرگخوار و ریونی بودن چطور؟

۱۱. کدوم پست کوییدیچو ترجیح میدین؟ و آیا لباس مخصوص تیمتونو می پوشین یا با استایل همیشگیتونین؟ یعنی براتون سخت نیست با اون کلاه و لباس کوییدیچ بازی کنین؟


۱۲.از معجون خورکردن مردم لذت می برید؟ سادیسم دارین؟

۱۳.از اینکه خودتون معجون خوردین لذت بردین؟ مازوخیسم دارین؟

۱۴.عصای طلایی تونو کی بهتون داده و برای چی؟

۱۵.انزوا طلبین؟ دوست دارین با چه آدمایی رفت آمد و تعامل داشته باشین و به چه محافلی برین؟

۱۶. چه رنگ لباسایی می پوشین؟

۱۷.از انتخاب کردن دیگران خوشتون نمیاد که ترجیح میدین خودتونو انتخاب کنین؟ یا اینکه معتقدید خودتون بهترین انتخاب هستین؟

۱۸. در مواقع سختی به جز خودتون و دنگ از چه کسی(کسانی) یاری می خواین و رو کمک کیا حساب باز می کنین؟

۱۹.اگه مرلینی نکرده بهتون بگن فقط چند روز دیگه زنده هستین، واکنشتون چیه و تو این ایام باقی مونده چی کار می کنین؟

۲۰.نقاشی هاتون درمورد چه موضوعاتیه و چی رو به ما می رسونه؟

۲۱. اگه قرار بود یه خاطره رو از ذهنتون پاک کنین اون خاطره چی بود؟

۲۲. اگه قرار بود یه خاطره رو از ذهن مردم پاک کنین چطور؟

۲۳. روی ریونکلاو متعصبین؟ می تونین حال و هوای زمانی که گروهبندی شدین رو برامون شرح بدین؟ و اینکه کلاه بهتون چیا گفت.

۲۴. آیا حافظه قوی و چشمان عقاب دارین؟

۲۵. دوست دارین تو تاریخ چجور ازتون یاد شه؟

۲۶. اگه از چیزی بترسین چه واکنشی نشون میدین؟

۲۷. چه مواقعی آه می کشین؟ چه چیزایی آه تون رو بلند می کنه؟

۲۸. اگه خیلی غمگین بشین ممکنه گریه کنین یا به آه کشیدن بسنده می کنین؟ چه چیزایی باعث غمگین شدن و در اومدن اشکتون میشه؟

۲۹.بارز ترین ویژگی اخلاقیتون چیه؟ تیکه کلامتون چی؟

۳۰. به چند درصد برنامه های وزارتتون رسیدین؟ آیا وزارت اونطوری بود که فکر می کردین؟ برای بقیه دولت مردان وزارت چه پیشنهادی دارین؟

۳۱. چرا دوره وزارتتون طولانی شد؟ آیا هرکس کاری کند که آه از نهاد مردم بلند شود دوره وزارتش طولانی میشه؟

۳۲. از کدوم قشر جامعه خوشتون میاد؟ وزیری هستین پولدار پسند؟

۳۳. آیا حجاب اجباری برای کل اجتماع خوب است؟

۳۴. نظرتون درمورد ما کودکان این سرزمین چیه؟

۳۵. آیا به عنوان وزیر بادیگارد شخصی داشتین و دارین؟

۳۶.آیا به موسیقی دیسلاو علاقه دارین؟ چه سبک موسیقی هایی گوش می کنین؟

۳۷. چجور شخصیتی دارین؟ خشک و جدی؟ خنثی و سرد؟ گرم و مهربون؟ عجیب غریب و غیرقابل پیشبینی؟ و...؟ هرکدوم که هستین رو با ذکر مثال توضیح بدین.

۳۸. عصاتون از موهاتون کوتاه تره... چقدره یعنی؟

۳۹. چوبدستی تونو جایی جاساز کردین یا همیشه تو جیبتونه؟

۴۰. چرا دنگ همیشه همراهتونه؟ نکنه وجدانتونه؟ شده از هم جداشین؟

۴۱. کدوم کارای دنگ شما رو متعجب می کنه؟

۴۲. نکنه با دنگ دست به یکی کرده و تظاهر به معجون خور شدن کردین؟ از کجا بفهمیم واقعا معجون راستی خوردین؟

۴۳. دوست دارین دیگران درموردتون چیا بدونن که نمی دونن؟

۴۴. اتاقتون تو خونه ریدل ها چه شکلیه؟

۴۵. بوگارتتون تبدیل به چی میشه؟

۴۶. خوشایند ترین دوران زندگیتون کی بوده؟

۴۷. در اغلب مواقع چهره تون چه حالتی رو به خودش گرفته؟ یه شخصی با دیدن چهره‌تون دربرخورد اول، چیا از شخصیتتون ممکنه برداشت کنه؟

۴۸. به داشتن کلاه بلند افتخار می کنین؟ آیا معتقد نیستین بی کلاهی عار نیست؟

۴۹. آیا همزادی تو دنیاهای دیگه(مثل دنیای ماگلا یا حتی کتابای قصه و فیلم و انیمیشن و...) دارین؟ کسی هست که شباهتی به شما داشته باشه؟

۵۰. خوراکی مورد علاقتون چیه؟

۵۱. چه نوع آب و هوایی رو بیشتر می پسندین و چرا؟

۵۲. بدترین شکنجه ای که برای دنگ می تونین در نظر بگیرین چیه؟

۵۳. یک روز از زندگیتون به عنوان یک وزیر، تعریف کنین و بعد با یه روز زندگی عادیتون مقایسه کنین.

۵۴. بعد از دوران وزارت چه برنامه هایی برای خودتون دارین؟

۵۵. دلیل اینکه اسامی رو انقدر از ریشه تلفظ می کنین چیه؟ ریشه در کودکی؟

56. به چه چیزهایی علاقه دارین؟ چرا علاقه مندی ها ندارین؟




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰:۳۷ شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳

هافلپاف، محفل ققنوس

روندا فلدبری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۵ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۱۵:۴۶:۵۳
از دنیا وارونه
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
پیام: 220
آفلاین
روندا با نگاهی سرشار از انرژی که معلوم بود دارد از هیجان می ترکد شروع به پرسش سوال ها کرد:
۱- چند ساعت واسه ی نوشتن اسم خودتون و اسم پدرتون تو بالای ورقه ی امتحان وقت گذاشتید؟

۲- دنگ، دینگه یا دینگ دنگه؟ چرا حالا؟ (کی بود زنگ زد؟)

۳- شما گفتید "از پوشیدن رداهای جادوانه پرهیز نموده" چرا؟

۴- اون زمانی که مدرسه می رفتید هم اینجوری حرف می زدید؟ بچه ها می فهمیدن چی میگید؟

۵- چرا چینی؟

۶- این اسم رو کی براتون انتخاب کرده؟

۷- اگه یه اتفاق بد افتاد و به جز خودتون دو نفر دیگه هم می تونستی نجات بدید، اون دو نفر کیا بودن؟

۸- چرا مرگخواران؟

۹- نقاشید؟

۱۰- میشه چندتا از نقاشی هاتون رو با ما در میان بذارید؟

۱۱- چرا از دنگ متنفرید؟

۱۲- خط قرمزتون چیه؟

۱۵- از بین همه ی مرگخوار ها به جز خودتون کی رو بیشتر دوست دارید؟(فقط یکی)

۱۶- برخودتون با یه محفلی چه شکلیه؟

۱۷- معجون راستی چه طمعی میده؟


ویرایش شده توسط روندا فلدبری در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۲۵ ۲۱:۴۵:۵۴



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲:۱۸ شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳

رزالین دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۶:۴۲ دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۷:۰۴:۱۵ پنجشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۳
از وسایل گلدوزیم و گلام فاصله بگیر.
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 107
آفلاین
سلام جناب وزیر.
۱- چرا اینقدر قلمبه سلمبه حرف می‌زنین؟
۲- اگه من یه اکوادورا نصیب دینگ کنم، واکنشتون چیه؟(برادر آداواکداوراست، فقط جای کشتن،طرفو می‌فرسته اکوادور)
۳- راهی که درسته یا راهی که آسونه؟
۴- حس نمی‌کنین یکم دیکتاتور... چیزه، زیادی مقتدرین؟
۵- چطور خودتون اسمتونو یادتون می‌مونه؟
۶- نظرتون راجع به این پنج نفر؟(تو کتاب‌):
سدریک دیگوری
نیمفادورا تانکس
سورس اسنیپ
ریگولوس بلک
ریموس لوپین


ویرایش شده توسط رزالین دیگوری در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۲۵ ۲۰:۲۶:۳۷
ویرایش شده توسط رزالین دیگوری در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۲۶ ۱۶:۵۹:۰۰

اگر تمام جهان نیز تو را گناهکار بدانند، تا زمانی که وجدان خودت تأییدت کند، تو بدون دوست نمی مانی.
جین ایر







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.