آلیشیا و هری در حال دعوا هستند که در همین موقع هرمیون سر میرسه
هرمیون:
هری: هی هرمی .. از من نقل قول نیار .. نحوه ی برخورد منو با آلیشسیا به عهده ی خودم بگذار .. . این کل کل منو آلیشیاست فهمیدی ؟ دخالت نکن
هرمیون :
باشه خوب ..
آلیشیا : من هم کمک نمی خواهم .. خودم میتونم حال این پاتر را بگیرم ...
هرمیون :
به من چه اصلا" .. من فقط اومدم یا آواتار سفارش بدم ..
لیلی : بچه ها برید یک کم اون ور تر دعواهاتون را بکنید .. مگه نمیبینید مشتری اومده ؟ .. خوب .. هرمیون جان چه جور آواتاری میخوای ؟
هرمیون : راستش کاررتونی غیر کارتونیش برام فرقی نداره ... یک چیزی باشه که تمام ابعاد شخصیتی منو در بر بگیره .. جدی مصمم .. پر تحرک .. درسخون .. باهوش .. یک چیزی تو مایه های مال نارسیسا همون که اسلحه داره .. اگه اسلحه دار بگذاری که خیلی هم خوب میشه .. خلاصه همه ازم حساب ببرند دیگه .. ناز و عشوه هم نیاد ..اگ..
لیلی: :YWAIT: خوب هرمی .. میتونی بری کنار چو واستی .. تا من یک آب نمکی چیزی پیدا کنم ..
هرمیون : وای .. میدونستم حتما" برام پیدا میکنی .. :bigkiss:
لیلی:
world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it