- از اول مي گيريم! نور؟
- رفت!
- صدا؟
- رفت!
- تصوير؟
- رفت!
- حركت....
-خوب.... سلام ميكنم به شما. با برنامه متحول شده ها با شماييم! براتون آرزوي روزهايي پر از سيفيدي و فانوس....
- كات! لي لي اين برنامه متحول شده هاست! الكي مثلا من سياهم! بگير اون ور اين نور لعنتي رو ويولت! كور شدم! دوباره مي گيريم. صدا...تصوير....حركت!
مجدداً تمام دوربين ها روي لي لي با آن موهاي قرمز براق و لباس سياهي كه الكي مثلاً (!) قرار بود ترسناك باشد، زوم شد.
- سلام به همه! با برنامه متحول شده ها در خدمت شما هستيم. براتون آرزوي روزهايي خونين و تاريك و پر از قمهــــ ... ئوا نه ببخشيــــــــــد ساطور ميكنم. الان رودولف منو ميــــخوره! :worry:
صدايي از پشت صحنه به گوش رسيد.
- خيلي بيخود!
دوربين دوم كه براي چند لحظه روي صورت كارگردان كه همان جيمز پاتر باشد، زوم شده بود، مجدداٌ به سمت لي لي چرخيد!
- ما متحول شدگان دنياي روشني... نه چيز دنياي تاريك.... ها؟ نه اينم نيست. دنياي خاكستري؟..قرمز؟...سبز؟
صدايي از پشت صحنه به گوش رسيد!
- بنفش ليدي! بنفش قاصدكي!
لي لي بلاخره موفق شد ادامه دهد.
- خلاصه كلاً ما متحول شدگان اينجا جمع شديم كه براتون از خوبي هاي سپيدي... نه نه ببخشيد. از خوبي هاي تاريكي بگيم.... خو اخه جيمز تاريكي كه خوبي نداره!
سر جيمز پاتر وارد كادر شد.
- منظور لي لي گوگولي اينه كه اومديم از بدي هاي دنياي تاريك بگيم!
دوربين دوم روي صورت راوي كه تقريبا در تاريكي نشسته بود زوم شد.
- الان اين بيشتر توهين نبود بينندگان عزيز و سياه و سپيد؟
مجدداً دوربين به سمت دكور خانه اي تاريك كه ظاهرا قرار بود اكلي مثلا(!) ترسناك باشد، چرخيد و جيمز پاتري كه اجباراً حالا وارد صحنه شده بود.
- ما اومديم اينجا براتون تعريف كنيم كه چقدر سياهيــــ دوس داريم! اصن چقدر سياهي خووووبه!
صداي غرولند لي لي از ميكروفنش شنيده شد.
- سياهي خوب نيست جيمز!
صداي لي لي در مثلا ديالوگ جيمز گم شده بود.
- امروز ميخوايم خاطرات سياه و تاريك يكي از نصفه هاي وزارتمون رو بشنويم! اصن سياهي از اسمش مي باره حتي.... مهمان افتخاري امشب ما: سيريش بلك!!! ئه چيزه نه! سيريوس بلك!
دوربين دوم چند لحظه روي صورت خبرنگار چرخيد!
- با خودت چند چندي پاتر؟
سيريوس بلك با ژستي كه خيلي سعي داشت شبيه قمه كشي هاي رودولف لسترنج باشد، جيمز پاتر را در محوطه دكور تعقيب كرد.
- ببيندگان عزيز يكي از خوبي هاي سياه بودن اينه كه اگه كسي اسمتون رو اشتباه گفت ميتونيد بزنيد به پونزده قطعه نا مساوي تقسيمش كنيد.
جيمز پاتر وسط راه ايستاد!
- خوب نامرد چرا پونزده تا!
سيريوس بلك سعي كرد از برخورد دماغش با جيمز پاتر اجتناب كند كه البته ممكن نبود! افتان و خيزان و نالان روي صندلي نشست و در حاليكه بيني لهيده اش را ماساژ مي داد گفت:
- بيا شاهد از غيب رسيد! نسخه دوم ارباب بي دماغ!
لي لي تلاش كرد جو را تغيير دهد.
- از خاطراتت برامون بگو سيريوس!
- والا.... كلا نصفي از خاطرات ما تيره و تاره! اون از دوران كودكي مون كه توسط جماعتي كثير از جمله ننه سيريوسمون به سياهي كشيده شد. اونم از زندگي خانوادگي نداشته مون كه با وجود امثال رودولف به سياهي رفت! اينم از وزارتمون كه با وجود آقاي چرب و چيل و بازم ننه گرام رسما به بووووق رفت!
بعد كلاهش را از سر برداشته و گفت:
- البت ما چاكر ننه سيريوسمون هم هستيما....
خلاصه.... جونم برات بگه كه وقتي رفتيم هاگوارتز و تازه خواستيم به يه سر و ساموني برسيم....
حرف هاي سيريوس بلك سياه بودند! اما نه از نوعي كه بايد باشند... هنوز گريه هاي عوامل برنامه كاملا آغاز نشده بود كه صداي كوبيدن به در و عربده هايي بلند شنيده شد!
- اوووهوووي سيا سيفيدا
... يا تا اخر فردا اجاره تون رو ميدين يا همه بند و بساطتون رو با خودتون مي ريزم تو كوچه ! به اين يارو وزير سحر نصفه شبه... دم صبحه چيه...به اينم بگيد كمتر سر و صدا كنه! بچه هامون خواب ندارن!
عوامل برنامه به هول و هراس افتاده و هر كدام از سويي به سويي دويدند. اما در سويي ديگر دوربين دوم همچنان مشغول فيلمبرداري بود.
- خوب بينندگان عزيز: اميدوارم از اين قسمت برنامه من همه جا سر ميكشم امروز هم لذت برده باشيد.
مورگانا لي فاي.... جادوگر تي وي...خبرگزاري سياه!
ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۱۹ ۱۶:۴۷:۳۶