هکتور در حالی که بال درآورده بود، از داخل پاتیل معجون سوروس بیرون آمد و پرواز کنان به سمت لرد ولدمورت بال گشود و جیک جیک کنان گفت: ارباب...ارباب... ارباب
ولدمورت: این چرا بال درآورده؟! چرا عین ققنوس حرف میزنه؟ سوروس، توضیح بده!
سوروس: ارباب، به سر همایونی قسم، خودش پرید تو معجون! از حول معجون افتاد تو دیگ!
در همین حال، سیبل که بشکل ققنوس درآمده بود گوشه ای نشسته بود و آرام آرام اشک میریخت و لاکرتیا هم سیبل رو نوازش میکرد و سر ققنوس شکل سیبل را روش شانه اش گذاشته بود. در همین حین ولدمورت به سیبل نزدیک شد که متوجه شخصی در زیر پای لاکرتیا شد!
شخص زیر پای لاکرتیا: ارباب
ولدمورت: مـــــــرگ! داری چیکار میکنی؟! داری اشکای ققنوس این سیبل بدبخت رو جمع میکنی؟!
شخص زیر پای لاکرتیا: ارباب به سر همایونی قسم، کار و کاسبی قاچاق مواد کساده! میخواستم اشک ققنوس قاچاق کنم! وضعم خرابه! بچه م مریضه! زنم حامله س! شصت پام پیچیده!
ولدمورت: الان من باید بهت ترحم کنم؟!
مورفین: اِهیم!
ولدمورت: باشه... کروشیو!
مورفین روی زمین افتاد و همینجوری به خودش میپیچید که تراورز افتاد رو مورفین!
ولدمورت: تراورز تو چی میگی این وسط؟!
تراورز در همان حال که روی مورفین افتاده بود: ارباب، مشتی، با مروت، قربون اون گردن کلفتت بشم! گناه داره! زن داره! بچه داره! اصن خودم گناهشو گردن میگیرم! اصن آب بیارم؟ نون بیگیرم؟!
در همین حال رودولف هم روی تراورز افتاد...
ولدمورت: رودولف؟!!
رودولف در حالی که روی تراورز افتاده بود و تراورز روی مورفین افتاده بود: ارباب، قربون اون شاخ سیبیلات بشم، تیزیم به فدای تخم چشمات، راس میگه این لامصب! مورفین گناه داره! عیالواره! فقط من میفهمم عیالواری یعنی چی!
و بعد از رودولف، لوسیوس و جاگسن هم روی تراورز و رودولف و مورفین افتادن!
در همین حال مورگانا و جیگر و فلور و روونا و دلوروس در حالی که چشم هایشان را عروسکی کرده بودند به لرد ولدمورت خیره شدند و گفتند:
_ اربـــــــــــــاب! گناه دارن!
ولدمورت مانده بود چه کاری انجام دهد. اگر مورفین را میبخشید که ابهتش از بین میرفت و اگر او را نمیبخشید با این لشکر ملتمس مواجه بود که ناگهان بلاتریکس دستان لرد ولدمورت را در دستانش گرفت و گفت:
_ ارباب، عزیزم، گور باباشون! همه شونو شکنجه کن کیف کنیم!
ولدمورت: همه تون خفه!
اول یه چیزی رو برای من توضیح بدید! مگه مورفین آتیش گرفته که پریدید روش؟! یا مگه نارنجکه؟! شماها آی کیوتون چنده؟ باید فرم عضویت مرگخوارا رو عوض کنم و یه تست هوش هم توش بذارم! ای بی مایه ها!
قبل از اینکه صحبت ولدمورت تمام شود، عظیم الجثه ترین مرگخوار یعنی کراب هم دورخیز کرد و پرید روی بقیه که پس از پریدن او، تراورز که در زیرین ترین لایه پریدندگان روی مورفین قرار گرفته بود، گفت:
_ همه ساکت! مورفین دیگه نفس نمیکشه! فکر کنم مُرد!