تکلیف:خیلی نگران بود. اسنیپ مرتب از کنارش می گذشت و به معجونش نگاهی می انداخت. نمی توانست فکرش را متمرکز کند. به جای این که سه بار معجون را در حرکت عقربه های ساعت هم بزنه پنج بار این کار را انجام داده بود.
جیمی که کنار لیلی و آریانا نشسته بود ، نگاهی به چهره ی شاداب هدویگ و سپس نگاهی به چهره ی مضطرب و پریشان لیلی انداخت. با اشاره ی سرش به هدویگ فهماند که نگاهی به لیلی بیندازد.
هدویگ به آرامی گفت: اممم ... لیلی؟ چرا این قدر ناراحتی؟!
لیلی با ناراحتی گفت: جلسه ی پیشو یادته؟ اصلا نمی تونم تمرکز کنم. همش اسنیپ از اینجا ...
در همون لحظه اسنیپ از کنار آن ها گذشت و لیلی منتظر ماند تا اسنیپ دور شود و ادامه داد: همش اسنیپ این دور و بر ویراژ
میده. اصلا نمی تونم بفهمم دارم چی کار می کنم.
جیمی: لیلی اون مال جلسه ی پیش بود. حواستو خوب جمع کن مطمئن باش می تونی کارتو خوب انجام بدی. خودتو کنترل کن و فکر کن اون اصلا اینجا نیست!
لیلی نگاهی به جیمی انداخت و سپس دوباره مشغول شد ، سعی کرد فکرش را بر روی معجون تمرکز کند.
همه ی کارها را درست انجام داد و تا حدی به رنگ مورد نظر در آمد ، تنها آخرین مرحله باقی مانده بود. چوبدستیش را برداشت و ...
- رنگ معجونت به جای سبز لجنی ، کمرنگه. ورد رو روش اجرا کردی؟
لیلی با صدایی لرزان گفت: همین الان می خواستم این کارو بکنم پرفسور.
- پس هرچه سریع تر انجام بده تا ببینم به چه رنگی در میاد.
لیلی چند لحظه ای صبر کرد به این امید که اسنیپ برود ، اما اسنیپ از قصد آن جا ایستاده بود تا پایان کارش را ببیند.
در فکر لیلی: اگه نتونم درست انجام بدم چی؟ اگه همین طور کمرنگ بمونه چی؟ اگه ...
و هزاران اگر در فکرش بود. با فکری مشغول چوبدستیش را بالا آورد و آهسته ورد را بر زبان آورد.
- موندیشالو! ( ورد معجون سازی سراغ ندارم همین طوری اختراع کردم. )
بلافاصله رنگ معجون پر رنگ تر شد و لیلی نفس عمیقی کشید ، اما بلافاصله متوجه شد که بوی معجون درست نشده است.
اسنیپ نگاهی به معجون لیلی انداخت و گفت: این چه بویی که از معجونت میاد. این ورد باعث ایجاد رنگ و بوی مناسب میشد. درسته که رنگش تا حدی درسته اما بوی اونم مهمه. اصلا بوی مورد نظرو نداره ، این معجون باید بوی گل یاس
بده نه بوی پرتقال! چه طور ممکنه ورد رو اشتباه به کار برده باشی! معجون سازی تنها انجام درست مراحل معجون سازی نیست ، بلکه ورد هم در اون تاثیر داره! 10 امتیاز از 30 امتیاز رو گرفتی. کار اصلی مراحل معجون سازی برای رنگش بود و ورد برای تقویت رنگ معجون و ایجاد بو هست.
اسنیپ به ترتیب نمرات بقیه ی دانش آموزان را نیز داد و با به صدا در آمدن زنگ کلاس ، از کلاس خارج شد.
جیمی: لیلی مگه بت نگفتیم به هیچی فکر نکن ، اون ورد اصلی ترین قسمت این معجون بود.
هدویگ: حالا که دیگه تموم شد. ولی لیلی تو باید سعی کنی در هر شرایطی تمرکز لازمو داشته باشی.
لیلی با عصبانیت گفت: چی کار کنم همین طور عین بوق بالا سرم وایساده بود. نمی تونستم به چیزی فکر نکنم.
********
این کوتاه ترین چیزی بود که می تونستم بنویسم!