جینی عزیز
درخواست شما مال 13 فروردینه؟خیلی عجیبه.من اصلا پست شما رو ندیده بودم.معمولا جواب دادن به درخواستهای نقد بیشتر از دو-سه روز طول نمیکشه.اگه متوجه پستتون شده بودم خیلی زودتر نقد میکردم.نمیدونم چرا ندیدمش!
بررسی پست شماره 88 در بحبوحه سیاهی، جینی ویزلی:این پستتون(اگه اشتباه نکرده باشم) ادامه پست شماره 52 خانه سالمندان بود.
آخرین جمله پست قبلی این بود:
نقل قول:
طی صحبت هایی که با دامبل بزرگ داشتم تصمیم بر این شد که ...
و اولین جمله این پست این بود:
نقل قول:
..........پااااققق......
سیاه پوش نقاب داری با چهار محفلی دستگیر شده و سه مرگخوار بیهوش جلوی قلعه ریدل ظاهر شد .
جمله قبلی که مهم هم بود ناقص مونده.همین باعث شد من شک کنم که این ادامه اون پسته یا نه.همین نکته جزئی میتونه خواننده رو کاملا گیج کنه.پست شما نباید اجازه بده خواننده بی خیال خوندن یا ادامه دادن بشه.البته گاهی سوژه در دو یا چند مکان یا زمان مختلف جریان داره.در این صورت اشکالی نداره که هر نویسنده ای درباره هر کدوم از قسمتها که مایله بنویسه.ولی اینجا ماجرا در قسمت هیجان انگیزی قرار داشت.جینی درحال سخنرانی بود.عوض کردن جو اون هیجان لازم رو از بین برده.مخصوصا با توجه به اینکه پست قبلی مال خودتون بود و احتمالا میدونستین جینی قصد داشت چی بگه.بهتر بود بعد از یه جمله هر چند کوتاه از اون قسمت خارج میشدین.
نقل قول:
ساه پوش به قلعه نگاهی انداخت . قلعه که نه ... خانه ای که در زمان خودش بی نظیر ترین و با شکوه ترین خانه ای بود که هرکس آرزویش را داشت . ولی اکنون به خرابه ای خوفناک و وهم آلود و تاریک جهت اقامت مرگخواران تبدیل شده بود ...
این قسمت خوب بود.یه جورایی از زاویه دید یه سفید نوشته شده بود.طوری که خواننده میفهمید نویسنده با نفرت خاصی به خانه ریدل نگاه کرده.این خصوصیت خوب و مهمیه.سعی کنین تو همه نوشته هاتون حفظش کنین.من وقتی این قسمت رو خوندم حس کردم برخلاف گفته شما خانه ریدل همچنان باشکوه و زیباست...فقط به دلیل حضور سیاه مرگخواراس که شما اونو خراب و خوفناک دیدین و توصیف کردین.واین خیلی خوب بود.فقط اون قسمت" قلعه که نه ..." یه حالت حکایت وار داشت.طوری که انگار یه نفر نشسته و داره داستان رو تعریف میکنه.این حس خوبی به خواننده نمیده.حضور و وجود نویسنده باید برای خواننده نامحسوس باشه.خواننده باید شخصیتهای شما رو زنده تصور کنه.اتفاقات رو در ذهنش ببینه.یادآوری این نکته که همه اینا توسط شخصی داره نوشته میشه رشته افکارش رو پاره میکنه.
اون شکلک عنکبوت...با حالت مرموز و وهمناک جمله تون سازگار نیست.علاوه بر این زنگ در خانه ای که مرگخوارا در اون زندگی میکنن چرا باید زیر تارعنکبوت باشه؟شاید بهتر بود یه جور دیگه روی این فضای تاریک و ترسناک تاکید کنین.شکلک بعد از دیالوگ مرگخواری که در رو باز میکنه هم همین حالت رو داره.بدون شکلک تاثیر این قسمتها بیشتر میشد.
پستتون کوتاه بود.این خودش یه امتیاز مثبته.البته نه همیشه... وقتی که همون پست کوتاه هم حرفی برای گفتن داشته باشه!پست شما حرفی برای گفتن داشت.در روند ماجرا تاثیر گذار بود.با همین پست کوتاه ماجرا رو یک قدم جلوتر بردین.فکر میکنم قبلا هم گفته بودم که نوشته های شما ساده و روشنن.ابهام نداشتن پست و روشن بود منظور نویسنده از مهمترین نکته هاییه که باعث میشه پست ادامه داده بشه.
پایان پستتون هم خوب بود.پست در قسمت جالبی تموم شده و همین میتونه خواننده رو تشویق به ادامه دادن کنه.
موفق باشید و عذرخواهی میکنم بابت تاخیر.
__________________________________
الفیاسنقل قول:
من از شما در خواست نقد پست شماره ۲۰ جزیره جانور نماها رو دارم .
ما همچین تاپیکی نداریم!جزیره شو از کجا آوردین؟!اسم اون تاپیک جانورنماهای خالیه!:d
بررسی پست شماره 20 جانورنماها، الفیاس دوج:نقل قول:
وسط های ظهر ، گرمای خورشی عین کروشیوهای لردولدمورت بر سر و جان مرگخواران می بارد ، و مرگخواران در تکاپوی یافتن راهی برای رد شدن از دیوار نامرئی هستن :
قسمت اول اضافی بود.بهتر بود حذفش میکردین.چون با آخر پست قبل هماهنگی نداره.در لحظه اول خواننده احساس میکنه شما موضوع جدیدی رو شروع کردین.از " مرگخواران در تکاپوی.."شروع میکردین بهتر میشد.شروع پست مهمه.
نقل قول:
بلا : یییااااا ( افکت دویدن بلا همچون هیپوگریف به سمت دیوار)
ساده و بی قید و بند نوشتین.این روش خیلی خوبیه.خیلی از اشکالات پست رو میپوشونه.فقط مواظب باشین شخصیتها خراب نشن.مثلا بلا شخصیتیه که مثل هیپوگریف دویدنش زیاد عجیب نیست.رفتار طنز آمیر نباید توی ذوق خواننده بزنه.
نقل قول:
وزیر همچون تکشاخ به سوی دیوار می تازد و به خاطر فکر و نظر لرد مبنی بر اینکه باید از تمام اقشار جامعه در این ماموریت شرکت کنن ، از دیوار عبور می کند.
جمله کمی طولانی، ولی جالب بود.خواننده وسط جمله ممکنه معنیشو گم کنه ولی ارزششو داشت به خاطر رسوندن این منظور، کمی جمله رو کش بدین.خوب بود.
پست شما نسبتا طولانی بود.ولی آیا خواننده رو خسته میکرد؟به هیچ عنوان.پستتون سرگرم کننده بود.مهمترین ویژگیش این بود که سعی نکردین به جایی برسین.فقط نوشتین.این دقیقا همون کاریه که همه باید بکنن.سوژه هدف ما نیست.سوژه فقط زمان و مکان و موقعیت رو تعیین میکنه.نباید سعی کنیم به هدف مورد نظر سوژه برسیم.باید از موقعیتهایی که در اون قرار داریم استفاده کنیم.شما به بهترین شکل ممکن این کار رو انجام دادین.
شخصیتها رو خوب انتخاب کردین و خیلی خوب اونا رو شناختین و درباره شون نوشتین.نکته های طنز هرکدوم رو جدا و روش تاکید کردین.قسمت مربوط به لینی و لونا واقعا جالب بود.حتی مسخره بازی هایی که جلوی لرد در میاوردن(مثل درست کردن سپر مدافع)اونقدر خوب نوشته شده که خواننده رو زده نمیکنه.خلاقیتتون در این مورد عالی بود.
نقل قول:
و حالا نوبت لینی و لونا با هم هستش .
جمله ها میتونن کمی مرتب تر نوشته بشن.حالتی نداشته باشن که خواننده فکر کنه شما دارین خاطره تعریف میکنین.
شکلکها خوب و مناسبن.فقط سعی کنین تا جایی که ممکنه آخر جمله ازشون استفاده کنین.اینکه حالت رو قبل از خوندن جمله تصور کنیم کمی سخته.
ظاهر پست کمی شلوغه ولی اونم در حدی نیست که خواننده رو اذیت کنه.مخصوصا در حالتی که محتوای پست هم شلوغ و درهمه!یه جورایی با هم هماهنگی دارن.
در پست اتفاق بزرگ و غیر منتظره ای نیفتاده.حتی در آخر پست این جریان رد شدن از دیوار رو تموم شده اعلام نکردین.اینو گذاشتین به عهده نفر بعدی که تصمیم بگیره این قسمت رو ادامه بده یا تمومش کنه.این کارتون هم خیلی خوب بود.
پستتون خیلی بالاتر از سطح انتظار من نسبت به شما بود.امیدوارم همینطور ادامه بدین.
موفق باشید.