1.آپارات کنید یا با جارو برید فرقی نداره، فقط برید سمت دوال پا ها به طوری که سر مراسم جفت گیری برسید، اونا خیلی از آدمای عادی میترسن، یه جوری رامشون کنید و کاری کنید کاری که دلتون میخوادو واستون انجام بدن. (25 نمره)کتی خوش وخرم همچون کودکی ده ساله توی جنگل های ممنوع، نرم و نازک چست و چابک برای خودش راه می رفت که چشمش به یک جفت موجود بی قواره افتاد که کنار رودخونه نشسته بودن و برای خودشون بساط پهن کرده بودند.
کتی برای مدت مدیدی به این دو موجود خیره موند. مغزش در حال پردازش بود و در آخرین تلاش های هندل مغزش بالاخره پاسخ سرچ بالا اومد و جواب بولد شد " دوال پا" ؛ کتی ذوق کرد؛ غش کرد حتی! اما خب به هوشش آوردن.
کتی به سمت دوال پاها شاد و خرم رفت تا باهاشون دوست شه و نقطه بازی کنن. اما یکمی که نزدیکتر شد متوجه شد یه چیزی این وسط خیلی درست نیست. دوال پاها همو نگاه میکردن؛ عشوه می اومدن؛ با دست پس میزدن ولی با پا پیش میکشیدن؛ کتی مشکوک شد و امان از وقتی کتی مشکوک شه.
_سلام.
دوال پای ماده که در حال بازی با چمن ها بود قر و قمیشی هم می اومد که با صدای کتی قر و قمیشش نصفه کاره موند و با نر مورد علاقش به کتی نگاه کردن. کتی از اینهمه متوجه ذوق کرد تا حالا کسی اینجوری قر و قمیششو ول نکرده بود به کتی توجه کنه!
_من بد موقع اومدم؟به کارتون برسید.
کتی و این همه لفظ قلمی؟ و اینجا بود که واو مباینت متولد شد! کتی که دید داره خارج از ایفاش صحبت میکنه به خودش اومد. یه تک سرفه زد و در راستای ایفای نقشش جمله قبلیشو به باد هوا سپرد!
کتی یکم به دوال پای نر نزدیک شد.
_چرا انقدر لفتش میدی؟بلد نیستی؟
دوال پا فقط نگاه کرد؛ کتی ولی فقط نگاه نکرد، کتی ذوق کرد البته چون دلیلی نداشت که ذوق کنه بیشتر ذوق کرد؛ نشست وسط دوال پاها و گفت:
_بابا خجالت نداره که! بیاید من براتون تعریف کنم باید چی کار کنید؛ ببین آقا دواله شما باید ناز بکشی.ناز که میدونی چیه؟
کتی و این همه مهارت؟ و باز هم واو مباینت!
دوال پاها با چشم های از حدقه در اومده به کتی نگاه میکردن؛ اما کتی اینو نمیخواست. کتی گیر داده بود اونها رو به وصال هم برسونه و به هر قیمتی این کارو میکرد.چند دقیقه منتظر موند ولی وقتی دید دوباره مثل دوال پاهایی که روح بز درشون رسوخ کرده نگاهش میکنن، عصبی شد و بلند شد رفت یه چوب برداشت؛ به هر حال جنگل بود و پر از چوب!
چوب که هنوز بهش کلی برگ متصل بود رو برد بالای سرش و شروع کرد چرخوندن و جیغ جیغ کردن.دوال پاها که از ترس کتی کمی بهم نزدیک شده بودند با تهدید کتی کامل بهم چسبیدند.
_یا همین الان ازدواج میکنید یا میزنمتون.
همین چسبیدنشون بهم کار خودشو کرد و بالاخره فهمیدن خجالت چیز بدیه و ازدواج سنت مرلینه!
و اینگونه بود که کتی دیوونه دار المجانینی خودمون عامل بهم رسیدن دو نوگل خیلی وقت شکفته شد.
2.به نظرتون راه حل این که اونا منقرض نشن چیه؟ (5 نمره)به نظر شخص بنده، تنها راه نجات دادن این موجودات گوگولی مگولی در حال انقراض، نقطه هست. یعنی اگر بینشون به تعداد مساوی، برابر، و حتی برادرانه نقطه پخش بشه، با توجه به اینکه بنده دکترای نقطه درمانی دارم، میتونیم مطمئن باشیم که کاملا از انقراض نجات پیدا میکنن. حتی میتونن تکامل پیدا کنن و تبدیل بشن به "دو نقطه پا" که خیلی موجودات گوگولی تری هستن تا دوال پا. عاشقشونم اصن.