هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲:۲۶ جمعه ۱۳ مرداد ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
سوال 1.

پروفسور دوج وارد کلاس شد و بچه ها به احترام او از جا بلند شدند.
فقط یک نفر بلند نشد که چون فکر میکرد آخر کلاسه،پروفسور اون نمیبینه.
که البته اشتباه کرده بود.
پروفسور اونو مجبور که بین 300 بار بشین پاشو یا 170 بار دویدن دور مدرسه یکی رو انتخاب کنه.
تری بیچاره،گزینه اول رو انتخاب کرد.
پروفسور نگاهش را از تری برگرداند و به بچه های کلاس که غلغله راه انداخته بودند،چشم غره رفت و داد زد:
- ساکت
همه ساکت شدند و تا آخر کلاس جیک هم نزدند.
فقط لی جردن 3 تا جیک زد.
پروفسور شروع به درس دادن کرد:
- خب،کتابا باز.صفحه342،کتاب تاریخ جادوگری،اثر فلان فلان.درس امروز شما اینه که...اینه که...چی بود؟ها؟
30 امتیاز از هافل پاف،40 امتیاز از گریفندور،5 امتیاز از ریونکلاو و 60 امتیاز از اسلیترین بخواطر حرف زدنشون و پرت کردن حواص من کم میکنم.
ناگهان جغدی نامه ای آورد و پروفسور دوج گفت:
-خداحافظ بچه ها...راستی،دوشیزه بروکل هرست،شما درس رو ادامه بده...
همه نالیدند:
-آماندا؟
آماندا که خیلی غرورش زیاد شده بود گفت:
- پ ن پ.شاماندا.
همه از داشتن چنین پروفسوری به تنگ آمدند.
فلور گفت:
-آماندا،این حرفت خیلی بی ربط بود.شاماندا دیه چیه؟
آماندا گفت:
- پررو شدی،دوشیزه دلاکور.درس امروز ما اینه:آلبوس دامبلدور که بود و چه کرد...
فلور:
آماندا بی توجه به فلور و بقیه بچه ها:
-آلبوس دامبلدور مرد بزرگی بود،که کلی ریش داشت و خیلی احمق بود و انقدر ازش بدم میاد.
والا.
اون موفق به دریافت کلی جایزه مایزه شد،اصلا به من چه؟
والا.
آلبوس دامبلدور الان دیه مد نی.ارباب مده.
والا.
6 ساعت بعد:
آلبوس دامبلدور بخواطر خرفتی از ریاست دیوان عالی جادوگری یا همون ویزنگاموت اخراج شد و خیلی احمق بود.
والا.
زینگ،زینگ
- خداحافظ بچه ها.کلاس تموم شد.بای...بــــــــــــــــــای.بیدار شین.
بچه ها خمیازه کنان بیدار شدن و گفتن:
-خداحافظ پروفسور.
و تو دلشون هم گفتن:
- عجب خوابی کردیما...

سوال2.


مردن آلبوس دامبلدور توسط اسنیپ یا انگشتره؟
بنظر من به خواطر حماقت خودش بود و حریصیش.
اگه اون انگشتره رو تو دستش نمیکرد،نمیمرد خب.
تازه،بنظر من اگه نمیمرد،داستان هری پاتر چرت می شد.
بر حق بود.

سوال3.

بصورت رول نمی تونم و نمیخوام که بگم.
من واقعا نمی تون احساسات عمیق سیوروس درک کنم.
من قبول میکردم که بکشمش.نمی دونم چرا.چون اولین نفری نبود که کشته بودم.
اگه اولی بود،خو،قبول نمیکردم.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
تدریس جلسه ی پنجم درس تاریخ جادوگری

الفیاس شکسته تر از همیشه وارد کلاس میشه، روی صورتش رد اشک دیده میشد. ولی هنوز اون سنگینی خودش رو و اون لبخندش رو حفظ کرده بود:

- سلام بچه ها، صبح تون بخیر، خوب هستین؟

- صبح شما هم بخیر پروفسور دوج، ممنون.

- بچه ها امروز یه روز متفاوت رو تجربه میکنین! هم از لحاظ درس و هم از لحاظ تکلیف!!!
اینطوری بگم، امروز من تدریس نمیکنم، بلکه یکی از شما ها هستش که تدریس میکنه، من فقط موضوع رو میگم و میشینم و یکی از بین شما میاد و تدریس میکنه.

الفیاس با تموم کردن این حرفش تکونی به چوبدستیش میده و روی تخته این عبارات ظاهر میشه:


موضوع تدریس:

آلبوس دامبلدور که بود و چه کرد؟


- موضوع تدریس این جلسه اینه، حالا هرکی هرچی در این مورد میدونه بگه و اینم میتونین استفاده کنین که یا خودتون رو به جای دامبلدور فرض کنین یا به صورت روایی داستان زندگیشو بگین!

با تمام شدن این حرف الفیاس، دست اکثر دانش آموزان هر دو گروه اسلیتیرین و ریونکلاو به هوا رفت!
الفیاس از این همه استقبال از این موضوع تعجب میکنه و دنبال افراد به خصوصی بین دانش اموزان میگرده.

- خوبه، خیلی خوبه! حالادستاتونو بیارین پایین تا خودم بگم کی بیاد جلو. ممنون، اول تو بیا جلو سالازار و شروع کن ببینم چی کار میکنی!

سالازار با دستپاچگی میاد جلو و شروع به تعریف میکنه:

نقل قول:

سالازار اسلایتیرین نوشته:
آلبوس پرسیوال والفریک برایان دامبلدور ملقب به آلبوس دامبلدور

دامبلدور در درهٔ گودریک که محل زندگی گودریک گیریفندور بوده است زمانی که کوچک بود پرسیوال دامبلدورپدرش به دلیل حملهٔ وحشیانه به سه مشنگ جوان دستگیر و محکوم به حبس ابد در ازکابان شد او در یازده سالگی وارد مدرسهٔ علوم و فنون جادوگری هاگوارتز شد در اوایل به دلیل پدرش سوء شهرت را بر دوش می کشید ولی پس از چند ماه شهرت خود او از سوء شهرت پدرش پیشی گرفت او بهترین دانش آموزی بود که مدرسهٔ هاگوارتز به خودش دیده بود به طوری که زمانی که به هجدهمین سالگرد تولدش نزدیک می شد درهاله ای از افتخاروسربلندی هاگوارتز را ترک گفت-سرپرست دانش اموزان دانش اموز ارشد برندهٔ جایزهٔ بارنابس فینکلی برای طلسم اندازی استثنایی اش نمایندهٔ جوانان بریتانیایی در وینزنگاموت برندهٔ مدال طلای مقالهٔ ابتکار آمیز همایش بین‌المللی کیمیاگری در قاهره از افتخارات اوست زمانی که دامبلدور می خواست به یونان برود ناگهان کندرا مادر دامبلدور مرد و او نتوانست به یونان برود درمراسم خاکسپاری کندرا ابرفوت برادردامبلدور که او را مقصر می دانست بینی دامبلدور را شکست چندی بعد او با گریند والد دوست شد و رابطهٔ عشقی برقرار کرد، جادوگری که بعدها پلیدترین جادوگر نسل خودش شد دردرگری که بین البوس گریند والد وابرفوت رخ داد تصادفا طلسمی به اریانا خواهر دامبلدور خورد و او مرد ضربهٔ روحی سختی به خانوادهٔ دامبلدور زد اما او از تلاش دست بر نداشت و توانست دوازده خاصیت خون اژدها را کشف کند که بسیار با ارزش بود در چند سال بعد دامبلدور گریندل والد سیاه تر جادوگر جهان در آن زمان به مبارزهٔ تن به تن پرداخت و توانست او را دستگیر کنداین کار بسیار مهم بود زیرادر تمام اعصار تا آن زمان جادوگری مثل گریندل والد ظهور نکرده بود پس از آن دامبلدور به شهرت زیادی رسید و استاد درس تغییر شکل هاگوارتز شد همچنین مقاله‌های مهمی همچون معجون ساز واقعی و نام تغییر شکل امروز در پیام امروز نوشت دامبلدور چند سال بعد دامبلدور به مقام مدیریت هاگوارتز رسید به دلیل مهارت‌های فوق العادهٔ او سه باربه او مقام وزارت سحر وجادو پیشنهاد شد اما او نپذیرفت حدود سه سال بعد تام ریدل نام لرد ولدمورت را برای خود انتخاب و دوستانش در هاگوارتز را جمع کرد به استفاده از جادوی سیاه پرداخت و به سیاه‌ترین جادو گر هزارهٔ اخیر بدل شد در آن زمان از معدود جاهای امن هاگوارتز بود و تنها کسی که ولدمورت از او می ترسید دامبلدور بود پس از سقوط ولدمورت دامبلدور هری پاتر را جلوی خانهٔ دوروسلیها گذاشت یازده سال بعد که هری پاتر به هاگوارتز آمد دامبلدور هنوز مدیر هاگوارتز بود.

دامبلدور نقش به سزایی در زندگی هری پاتر داشت و او به یک نوعی پدر معنوی هری پاتر بوده است .
دامبلدور سر انجام در کتاب ششم به دست سوروس اسنیپ طی یک نقشه ی از پیش تعیین شده کشته می شود و از بالای برج به پایین پرت می شود .

از ویژگی های ظاهری این مرد بزرگ می توان به ریش های بلند نقره ای فامش ، دماغ شکسته اش و عینک نیم دایره ایش اشاره کرد .


- تموم شد پروفسور!

- بد نبود ولی اینو یه جایی هم شنیده بودم! اممممم ... آهان! یادم افتاد که کجا این رو خوندم! کتاب شخصیت های نامدار هاگوارتز، نوشته ی ویکی پدیا! ولی خوب یادت مونده! آفرین! حالا برو بشین تا نفر بعدی بیاد جلو!

- ویکتور کرام، تو بیا جلو و تعریف کن!

- ممنونم پروفسور! خیلی ممنونم که این فرصت رو برام دادین! حالا براتون از زبان خود دامبلدور میگم براتون زندگیشو!

نقل قول:

ویکتور کرام نوشته:
اسم من آلبوس پرسیوال ولفریک برایان دامبلدور است. پیر مردی لاغر اندام، با چشمان آبی و عینکی به همراه ریش های نقره ای رنگی که تا کمر میرسد و به علت حداقل دو بار شکستگی در نواحی دماغ، دماغم کج به نظر می رسد.

من از یک پدر اصیل زاده به نام پرسیوال و یک مادر مشنگ زاده به نام کندرا در دره گودریک، جایی که در قرن ها پیش گودریک گریفندور در آن میزیست، به دنیا آمدم.

پس از گذشت چند سال از به دنیا آمدن من، پدرم به جرم به قتل رساندن وحشیانه سه مشنگ جوان به حبس ابد در آزکابان محکوم شد.

زندگی من تا یازده سالگی به صورت عادی پیشرفت تا اینکه، به مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز رفتم و کلاه گروهبندی من را یک گریفندوری شناخت. در ابتدا به دلیل به قتل رساندن مشنگ ها توسط پدرم، هیچ کس من را تحویل نمی گرفت، اما پس از چند ماه شهرت من، از سو شهرت پدرم پیشی گرفت. به گفته بسیاری از اساتید هاگوارتز، من بهترین دانش آموری به بودم که هاگوارتز به خودش دیده بود. به طوریکه در هجده سالگی که مدرسه را ترک میکردم سرپرست دانش اموزان دانش اموز ارشد، برندهٔ جایزهٔ بارنابس فینکلی برای طلسم اندازی استثنایی ام، نمایندهٔ جوانان بریتانیایی در وینزنگاموت، برندهٔ مدال طلای مقالهٔ ابتکار آمیز و همایش بین‌المللی کیمیاگری در قاهره از افتخارات من بود.

در آن زمان همه چیز به خوبی بود و من قصد سفر به یونان را داشتم، اما به دلیل مرگ ناگهانی مادرم، این سفر من لغو شد و من در مراسم خاکسپاری مادرم حاظر شدم. در آن جا آبرفوت، برادر کوچک ترم، من را مقصر مرگ مادرمان می دانست و در هنگام درگیری، موجب شکسته شدن بینی من شد.

چندی بعد، من با گلرت گریندل والد دوست شدم. در آن زمان عقاید من و گلرت در یک سطح بود و این باعث پایدار بودن دوستیمان شد. البته گریندل والد بعدها پلید ترین جادوگر نسل خودش شد. دوباره دعوایی میان من و آبرفوت و گلرت رخ داد و حاصل این دعوا، روانه شدن اتفاقی یک طلسم به سمت آریانا، خواهر کوچک تر من، و مرگ او شد. مرگ آریانا ضربه روحی شدیدی به من و آبرفوت زد. اما من با این وظع توانستم کشف دوازده خاصیت خون اژدها را نیز، به افتخاراتم اضافه کنم.

چند سال از این وقایع گذشت که من در نبردی تن به تن با گریندل والد، توانستم او را شکست بدهم. گریندل والد در آن زمان، بسیار پلید و شرور شده بود و این کار بسیار با ارزشی بوده است زیرا تا آن زمان، جادوگری به سیاهی و پلیدی گریندل والد به قدرت نرسیده بود. دستگیری گریندل والد برای من شهرت بسیاری فراهم کرد و توانستم پس از چندین سال تدریس در درس تغییر شکل هاگوارتز، به مقام مدیریت آن جا برسم. لازم به ذکر است که سه بار مقام وزارت سحر و جادو به من پیشنهاد شده اما من بنا به دلایلی، نپذیرفتم.

سه سال بعد، من تام ریدل را به مدرسه هاگوارتز دعوت کردم. او استعدادهای خوبی در استفاده از جادو داشت اما از آنها درست استفاده نکرد و به یکی از سیاه ترین جادوگرها تبدیل شد. او برای خود نام لرد ولدمورت را انتخاب کرد و بیشتر جادوگرها او را به این نام میشناسند. در زمان به قدرت رسیدن تام ریدل، تنها جای امن، هاگوارتز بود زیرا تام ریدل به شدت از من میترسید و جرعت نزدیک شدن به مکانی که من در آن هستم را نداشت. پس از سقوط تام ریدل به دست هری پاتری که تنها یک سال داشت و در این واقعه پدر و مادرش را از دست داد، من آن را به خانواده مشنگی دورسلی، یعنی خانواده خاله اش تحوبل دادم و پس از گذشت یازه سال بعد او را در هاگوارتز دیدم.

زمانی که هری پاتر به هاگوارتز آمد من علاقه ام را به او نشان دادم و متوجه شدم که او نیز به من علاقه دارد چهار سال بعد دوباره ولدمورت ظهور کرد و من، به هری آموزش های مفیدی را برای مقابله با ولدمورت دادم.

پس از گذشت پنج سال از آمدن هری به هاگوارتز، من دوباره محفل ققنوس را راه اندازی کردم. گروهی که برای مقابله با ولدمورت راه اندازی شده بود. در آن موقع وزارت سحر و جادو باور نمی کرد ولدمورت دوباره بازگشته است و من تلاش هایی هم برای قانع کردن آن ها کردم اما باز هم بی فایده بود. وزارت سحر و جادو زمانی متوجه باز گشت ولدمورت شد که او به تالار اسرار آمد. من در این زمان مرتکب بزرگترین اشتباهم شدم. اشتباهی که بعدها دلیل مرگ من شد. در دست کردن یکی از جان پیچ های ولدمورت یعنی انگشتر مارلو.

یک سال بعد، من به هری درباره جان پیچ ها اطلاعات زیادی دادم. چون می دانستم که با در دست کردن آن انگشتر مدت زیادی زنده نمی مانم. به خاطر همین سعی داشتم هرچه زودتر با هری جان پیچ ها را نابود کنم. من از جای یکی از جان پیچ ها مطلع بودم و میخواستم با هری به آنجا بروم. اما قبل از آن، طی یک گفتوگوی محرمانه میان من و سوروس اسنیپ، دبیر معجون سازی هاگوارتز، قرار شد که او برای اینکه ولدمورت به او اطمینان کند و ابر چوبدستی، قدرتمند ترین چوبدستی به دست ولدمورت نیافتد، من را بکشد. البته من هم به دلیل بر دست کردن انگشتر مارلو چند ماه دیگر بیشتر زنده نمیماندم. من پس از قانع کردن سوروس، با هری پاتر به محلی که جان پیچ بود رفتیم و با سختی های بسیار توانستیم آن را بدست بیاوریم. سپس پس از برگشتن به هاگوارتز طبق گفتوگوی های من با سوروس، او من را با طلسم آواداکاداورا کشت و زندگی من به سر انجام رسید. بعدها نیز مشخص شد که جان پیچ تقلبی بوده.

چند روز بعد از مرگم، من را در هاگوارتز در طی مراسم باشکوهی به خاک سپردند.

و این بود زندگی من...


- چطور بود پروفسور؟

- این یکی خیلی بهتر بود! 10 امتیاز برای ریونکلاو منظور میشه. حالا برو بشین تا تکالیف رو بدم براتون!

ویکتور شاد و شنگول میره سر جاش میشینه و ماری و لینی هم بهش چشمک میزنن!

- همتون توجه بکنین! این هم از تکالیفتون، امیدوارم مثل جلسه ی قبل همتون انجامش بدین.

تکالیف:

1) یک متن تدریس برای کلاس تاریخ جادوگری به صورت رول جدی یا طنز با موضوع انتخابی بزنین. ( رول امتیاز تشویقی خواهد داشت.)

2) به نظر شما آیا مردن دامبلدور برحق بود؟

3) اگر شما به جای اسنیپ بودید، در هنگامی که دامبلدور درخواست کشتنش رو میکرد، چه جوابی میدادید؟ ( بصورت رول جدی، دارای امتیاز تشویقی).


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۶:۲۷ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
امتیازات جلسه چهارم تاریخ جادوگری:

گریفیندور:

فرد ویزلی:

2+2+4+5+6+2+3+2= 26 امتیاز

پروتی پاتیل:

2+2+5+5+8+2+3+2= 29 امتیاز

بانو ویولت:

2+2+5+5+8+2+3+3= 30 امتیاز+ 2 امتیاز تشویقی رول= 32 امتیاز

گودریک گریفیندور:

2+2+4+5+8+2+3+2= 28 امتیاز

استرجس پادمور:

2+2+5+5+7+2+3+3= 29 امتیاز

لی جردن:

2+2+5+5+8+2+2+2= 28 امتیاز

لی لی لونا پاتر:

2+2+5+4+7+2+3+2= 27 امتیاز

مجموع امتیازات گریفیندور:

26+29+32+28+29+28+27=199 / 7= 28.4 = 29

ریونکلاو:


فلور دلاکور:

2+2+3+5+7+1+2+2= 23 امتیاز

آماندا بروکل هرست:

2+1+5+8+2+2+2= 22 امتیاز

چو چانگ:

2+2+5+5+6+2+3+2= 27 امتیاز

پروفوسر ویریدیان:

2+2+3+2+4+2+1+1= 17 امتیاز

مجموع امتیازات ریونکلاو:

23+22+27+17=89/4=22.25=23



و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۱:۴۹ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۱

لیلی پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۰۳ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۴:۴۶ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۵
از هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 111
آفلاین

‏1) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
عصر ساحران(دوران ساحران)
۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
تاریخ جادوگری جلد اول عصر ساحران
۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏
بله با دیدن این فیلم ها درک تاریخ اسون تر خواهدبود
۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏
به اتش کشیندن......تیکه تیکه کردن......وگردن زدن درمیدان شهر یا روستا

۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏
دست کثیفتون رو به من نزنید ولم کنید....
درحالی که اشکام سرازیر میشدن ودستهایم باطناب محکم بسته شده بودن سعی میکردم سرباز ها رو کناربزنم وفرار کنم اما اون ها من ومحکم گرفته بودن وراه فراری نداشتم ....جمعیت بانفرت وانزجار به من نگاه می کنن خدایا من ازمرگ نمی ترسم ...چون درتمام مدت زندگیم دنبالش بودم ولی از اینگونه مردن خوشم نمی اید دوست دارم با ارامش بمیرم نه با زجررر .....
مردی قوی هیکل از میان جمع جدا شد وبامشعلی بر افروخته رو به من ایستاد وشروع کرد به خوندن لوحی با این متن که...
_لی لی لونا پاتر به دلیل استفاده از سحر وجادو در دوران سلطنت پندراگون ها ازطرف شاه وکلیسا گناه کار شناخته شده و دراین تاریخ رو به جمع مردم در اتش خواهد سوخت تا درس عبرتی باشد برای تمام جادوگران وساحران .
سپس مشعل را روچوب هاوکاه های اطراف گذاشت صدای سوختن چوب وجلز ولز اتش ...درد رو حس میکنم واز دور مرگ را می بینم که به سراغم می اید ودستم رامی گیرد وباخود به اسمان ها می برد.
۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏
متن تدریس طولانی تر شود واستاد تکالیف سنگین تری بدهد
۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏
مسلما پرفسور دوج
۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)
s.amiri


دانش بهترین هدیه است وشجاعت بهتر


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۰:۱۸ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۱

پروفسور.ویریدیان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۷ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱
از قبرسون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 235
آفلاین
1) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏

فصل ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏

کتاب سلیمان

۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏

خیر برای سنین کم مناسب نیست
۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏

گردن زنی - دار -آتش کشیدن -


۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏

کثافتای پلید ولم کنید آشغالا......
یک مامور چاق و چله با دست به پشت دهنم زد و از دهنم خون آممد ازدور هیزم ها
مشخص بود به زور مرا روی هیزم ها گذاشتند.جمعیت دور مرا گرفته بود ومرا هو می کرد
کشیش چاق نزدیک آممد و نگاهی به من انداخت من نمی خواستم بمیرم در فکر زندگی بودم وشعله های
آتش را حس می کردم
۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏

متن تدریس طولانی تر باشه. دیگه هم فیلم نذارید

۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏

نمی دونم

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)

هبنبعهبقتلبعهقبتبهعبتبتتنصافلشصاثلمنسثقاعفل عجب اسمی شد



Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۱:۱۶ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۱

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین

۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏


فصل ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏

کتاب سلیمان

۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏


خیر در صورتی که بزارید بچه ها برن فیلم مورد نظر رو خودشون دانلود کنن بهتره

۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏


گیوتین - دار - جزغاله نمودن - کشیدن - لهیدن - سوراخ سوراخ کردن - سقوط از ارتفاع


۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏

- میشه بپرسم منو کجا دارید می برید؟

سربازان بی اعتنا به لی او را هل می دادند. برای لی شب سختی بود.مجبور بود مسافت بسیاری را از آن دهکده ی کوچک تا قلعه را پیاده بیاید. هرگز باورش نمی شد سربازان به خاطر دستگیری او به آن دهکده ی کوچک که حالا کمپ جادوگران پناهنده شده بود بیایند. هر چقدر به قلعه نزدیک تر می شدند، لی به پاسخ خود نزیک تر می شد.

بوی تعفن همه جا را فرا گرفته بود. اجساد نیمه سوخته اطراف قلعه اقتاده بودند. چقدر زیاد بودند. آن همه زیبایی قلعه که روزی جادوگران و مشنگ ها کنار هم زندگی می کردند حالا تبدیل به کشتار گاهی شده بود که هر سمت و سوی را نگاه می کردی آتشی برافروخته بودند تا به زندگی جادوگران پایان دهند. سربازی به لی نگاه کرد. وقتی ترس را از صورت لی خواند پوزخندی زد.

لی و بقیه گروه را به نزدیک ترین کشتارگاه بردند. از شانس لی او اولین نفر بود. گونی به سرش کردند و ناگهان برای لی همه چی تمام شد. برایش مهم نبود که در آش پرتابش کردند. برایش مهم نبود که شخصی از روی کتاب چیزی خواند. گریه های پدر و مادرش برایش دیگر مهم نبودند. چون او قبلا مرده بود. در آخرین لحظه دارویی را که مادربزرگش به داده بود را استفاده کرده بود. دارویی که مادربزگش به او گفته بود:

-وقتی دیگر هیچ امیدی نداشتی بنوش


۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏


متن تدریس طولانی تر باشه. کلاس بعد از افطار باشه.

۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏

هرکی بیش تر نمره بده

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)

مش مملی سیریش صیحت


Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر کوچک شده



Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۱:۰۹ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۱

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین

۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏


فصل ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏

کتاب سلیمان

۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏


خیر در صورتی که بزارید بچه ها برن فیلم مورد نظر رو خودشون دانلود کنن بهتره

۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏


گیوتین - دار - جزغاله نمودن - کشیدن - لهیدن - سوراخ سوراخ کردن - سقوط از ارتفاع


۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏

- میشه بپرسم منو کجا دارید می برید؟

سربازان بی اعتنا به لی او را هل می دادند. برای لی شب سختی بود.مجبور بود مسافت بسیاری را از آن دهکده ی کوچک تا قلعه را پیاده بیاید. هرگز باورش نمی شد سربازان به خاطر دستگیری او به آن دهکده ی کوچک که حالا کمپ جادوگران پناهنده شده بود بیایند. هر چقدر به قلعه نزدیک تر می شدند، لی به پاسخ خود نزیک تر می شد.

بوی تعفن همه جا را فرا گرفته بود. اجساد نیمه سوخته اطراف قلعه اقتاده بودند. چقدر زیاد بودند. آن همه زیبایی قلعه که روزی جادوگران و مشنگ ها کنار هم زندگی می کردند حالا تبدیل به کشتار گاهی شده بود که هر سمت و سوی را نگاه می کردی آتشی برافروخته بودند تا به زندگی جادوگران پایان دهند. سربازی به لی نگاه کرد. وقتی ترس را از صورت لی خواند پوزخندی زد.

لی و بقیه گروه را به نزدیک ترین کشتارگاه بردند. از شانس لی او اولین نفر بود. گونی به سرش کردند و ناگهان برای لی همه چی تمام شد. برایش مهم نبود که در آش پرتابش کردند. برایش مهم نبود که شخصی از روی کتاب چیزی خواند. گریه های پدر و مادرش برایش دیگر مهم نبودند. چون او قبلا مرده بود. در آخرین لحظه دارویی را که مادربزرگش به داده بود را استفاده کرده بود. دارویی که مادربزگش به او گفته بود:

-وقتی دیگر هیچ امیدی نداشتی بنوش


۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏


متن تدریس طولانی تر باشه

۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏


هرکی بیش تر نمره بده

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)

مش مملی سیریش صیحت


Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۱

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۹ جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۲۸ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶
از امدن و رفتن من سودی کو!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 674
آفلاین

۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏


دوران ساحره یا شاید بهتر باشه بگیم دوران جادوگر یا جادوگران به فصل هم میشه ترجمه کرد


۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏

تاریخ جادوگری یا به قول بچه ها کتاب سلیمان

۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏

این فیلم ها که تارییخ رو نشون میدن خوبن ولی ممکنه بین جادوگران باعث جادوگر پرستی بشه باعث بشه که مشنگا جور دیگه ای جلوه کنن البته تاریخه دیگه

۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏

دار زدن_ گردن زدن _ مسموم کردن!!! _ توی بعضی دوران تیر بارون کردن _ قیمه قیمه کردن!!

۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏


فقط صدای سوختن اتیش میاید همه دوستانی که باقی ماندند از ترس به اینجا نیامدند فقط یک خرگوش کوچک انجاست با نراحتی به من نگاه میکند چه خوب یکی از دوستام اینجاست میدونستم هر جور که شده میاد تا اخرین بار من رو ببیند گرمای اتش صورتم را نوازش میکنه دوباره بهش نگاه میکنم بهش حسودیم میشه کاش یک انیماجوس بودم ناگهان کسی منو به سمت اتیش حل میده کمی سوزش و بعد ...
حالا ازادم سبک مثل یک پرنده دیگه من ازادم!


۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏

رول جدی ندین !!!

۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏

ما بین پرفسورا فرق نمیزاریم ولی بری سه امتیاز پروفسور دوج! شوخی کردم من کلا در همه موارد پرفسور دوج رو ترجیه میدم.

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)‏


استاد اسم دختر رو که نمیپرسن ولی حالا که 3 نمرس و شما دارین التماس میکنین!:
S.H Roling



رنگارمگ زدم شاد شین!!!


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۳ ۱۵:۵۰:۱۱

فراست بیش از هرچیزی، بزرگترین گنج انسان است که وقتی بر سر نهاده شود، هوش و خرد می آورد ...

Only Raven


هیچ چیز غیر ممکن نیست


جادوگران ، ریون ، ارباب=♥♥♥

تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۸:۱۱ سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۱

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟(2 امتیاز)
فصل ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
من کلا یک کتاب داخلش دیدم اونم دفترچه یادداش بودش اسم این اون رو مینوشتن داخلش !

‏ 3) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏

نه ! خیلی رک گفتم آره ؟این جور فیلم ها روحیه بالا میخوادش ما الان روحیمون خرابه ! نیاز به تشویق داریم !

‏4) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)

کشیدن ناخن (یکی دو تاش مشکلی نداشت ولی وقتی زیاد میشد طرف دیگه فاتحه!)

بستن آنها به درخت در منطقه ی گرگ خیز

حمله با چوب و چماق

ریختن سرب داغ در گلوی آنها

5) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏

تا به آن لحظه احساس خاصی نداشتم زیرا بی هوش بودم ! چشمانم را به زور باز کردم . درد در تمامی نواحی بدنم میپیچید ! با اینکه چشمانم تار شده بود ولی جمعیتی که در جلویم دیده میشد را حس کردم ! خواستم از جایم تکان بخورم ولی .... دست هایم به شدت بسته شده بود . شدت بسته شدن دست هایم را از خونی که احساس میکردم در مچم جمع شده است متوجه شدم ! تمام نیرویم را جمع کردم و فریاد زدم :
ولم کنید !
جمعیت خندید !
یک نفر از بین جمعیت جدا شد .... یک شعله ی آتش در دستانش بود . تازه متوجه شدم این بوی نفرت انگیز بوی چیست !؟! بوی نفت بود که بر روی بدنم احساس میکردم . دیگر انرژی ای نداشتم که فریاد بزنم . شخص نزدیک شد . نزدیک و نزدیکتر ! ... منتظر سرنوشت بودم تا دیگر چیزی حس نکنم!

6) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏

کلا کلاس ها مشکلی ندارن که بخوان بهتر بشن !

۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏

دوج بهتره !

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)‏

استرجس پادمور !(تو پروفایلم نوشته)


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 497
آفلاین
۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
دوران ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
انجیل بود فکر کنم!

3) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏
حتما پخش بشه؛ مثل بازدید مستقیم ولی از راه دور می مونه
جدا از شوخی...باعث می شه وقایع گذشته رو به خوبی درک کنیم

4) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)
غرق کردن در آب، بریدن سر و بیرون کشیدن قلب، زنده به گور کردن، سوزاندن، خفه کردن بادود، طعمه حیوانات وحشی کردن

5) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏
دستانم را با طناب بسته بودند. دو مرد قوی هیکل بازوانم را گرفته و مرا دور میدان می گرداندند. صورتم از اشک خیس بود و مقاومت نمی کردم. نمی توانستم غیب شوم. با خود می اندیشیدم که چه کسی طلسم های حفاظتی ضد آپارات را خوانده است؟ کدام جادوگر همنوعانش را به این مردم جاهل فروخته است؟
صدای جیغ و فریاد خاصی را شنیدم. برگشتم و دوستانم را دیدم. یکی از مردانی که از پیشروی جمعیت جلوگیری می کرد مشتی در صورت ظریف یکی از آن ها کوفت. طاقتم را از دست دادم. با قدرتی که جادو در آن بی تاثیر نبود دو مرد را کنار زدم و به سمت دوستانم دویدم.
زمین خوردم. چرا؟ جوابش را با سوزشی که در پشتم به وجود آمده بود حس کردم. خنجر تیز در بدنم فرو رفته بود. به سرعت مرا از زمین بلند کردند و به مرکز میدان، جایی که هیزم زیادی انباشته شده بود بردند. کشیش پشت به من ایستاد و جملاتی را ادا کرد. خنده دار بود. با سوزاندن من می خواستند رضایت خدا را جلب کنند!
خورشید با بی رحمی می تابید و بادی نمی وزید. دیری نپایید که گرمای آتش را در اطرافم حس کردم. سرم را پایین انداختم و به جویبار باریک خونم که بر روی زمین جاری شده بود چشم دوختم. چشمانم تار می دید. لبخندی زدم...
دیگر بدنم تکان نمی خورد. سرنوشت از پیش تعیین شده ام به پایان رسیده بود.

6) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏
من همین یه جلسه رو شاید بیشتر شرکت نکنم...راستش فقط به خاطر سوال 5 بود. به نظرم بهتره نمره بیشتری رو به رول نویسی اختصاص بدین.

۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏
پروفسور دوج تاریخی تره بهتره!!

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)‏
جوآن کتلین رولینگ!

والا!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.