درپیت : نه من نماد را تنها نمیگذارم .......
ملت :
بیاین بریم بابا
درپیت : ای وای منو تنها نگذارین من تنهایی میترسم .. دنبالشون میدود . وسطای راه ..:
لان جان : من عذاب وجدان گرفتم .. نماد بیچاره الان اونجاس. تک و تنها .. حداقل بریم جسدش را بیاریم دفنش کنیم ..
همه :
و بر میگردند ..
لان جان : آفریده برو جسد نماد رو بیار.
آفریده : چرا من ؟
سوسک : چون تو از همه کوچکتری
درپیت به آفریده : محکم باش مرد . تو میتونی
آفریده میره بین اسکلتا یک نگاه بهشون میندازه : خوب حالا کدومشونه ؟
لان جان : یعنی چی ؟ مگه چند تاس ؟
world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it