همین که در بیمارستان پشت سر ابر بسته میشه، سیریوس میگه:
- خب؛ این از دامبلدور..چطوره که خونه نریم و بریم کافی شاپ حالشو ببریم؟
ویولت:نه..میگم که..آخه هنوز خونه کاملا آماده نشده؛ تزیینات بیرونش مونده!
ابر: ویولت بوقی، تو که این طوری نبودی!باب هنوز یه هفته مونده تا مهمونی دامبل شروع شه..
در همین لحظه اونا از عرض خیابون میگذرن و صاف وارد یک کافی شاپ میشن. تمامی دیوارها قهوه ای رنگ، میزها قهوه ای و کلا همه چیز تاریک و بوی چوب خوشایندی همراه قلیونه سیب(نویسنده:
)!فضارو پر کرده.
-سیریوس!ادوارد!
صدایی از پشت سر ملت محفلی به گوش میرسه و اونا سرشونو به سمت صدا برمیگردونن. یک فرد مجهول الهویه روی یه تخت از اینایی که میرن روش کباب میخورن!
! نشسته.
سیریوس ناگهان سکته ای میزنه و شیش دستی!تو سرش میکوبه.
- چطوری برادر؟
-خوبم..ام تو اینجا چی کار میکنی گراپ؟
- راستیتش!اومدیم خاستگاری هرمیون، منتِهاش پول مول تو دس بالمون نی!
سیریوس که بسی تعجب کرده با حالت
به گراپ نگاه میکنه و بعد از مدتی،میگه:
-ببینم گراپ، کی به تو حرف زدن یاد داده؟
- لرد.
سیریوس هر هر میخنده ولی در همون لحظه صدایی از کنار گراپ به گوش میرسه. صدایی مثل جیک جیکه.گراپ میگه:
-اینا برادرامن! سه تا ان.سیریوس، تو پول تو دست و بال نداری؟
-والا من که بال ندارم دیگه!ولی تو دست هم ندارم..راستش ما میخوایم یه خیراتی باز کنیم از طرف محفل که به فقیر کمک کنیم، خودمون پولی نداریم همه اش رفته واسه اون.
گراپ:
جدی میگی..؟وای..وای!منم میام..من میخوام وام بگیرم..من وام میخوام!گراپ وام میخواد..!
ملت رو به سیریوس:
سیریوس رو به ملت:
------------------------
خواستم گراپو برادراشو وارد داستان کنم که آلبوس سکته ی کاملو بزنه و اینا! فقط اگه یه روشی پیدا کنید دکشون کنید،خوب میشه!آبروی منم حفظ .
نقدشده و امتیاز دهی شده در نقدستان محفل ققنوس پست شماره 37
[font=Tahoma][size=large][b][color=3300FF]نیروی جوان > تفکر جوان > ایده های نو > امید ساحره ها و ج�