هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۳
#93

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
ما يازده نفر بوديم! ---- فيلمي از ويكتور كرام!
با شركت:لوپين، گونگال، ونوس، گيلدي، هري(پاتر)، بلا(تريكس)،آرتور، كرام، بيگانه، مرلين، پادمور
آهنگ ساز: آبرفورث!-- نويسنده: بيگانه -- توليد مشترك:كرام پيكچرز و بيگانه ي قرن بيست و يكم!
*** دفتر جنگ-- كاخ رياست جمهوري سالن همايش -- پخش اسلايد***
بلاتريكس: با اجازه از سر وينستون چرچيل! از دريا دارمك گونگال! مي خوام كه افرادي كه بيست و هفت متخصص ما اون ها رو به دقت انتخاب كردنرو با اسلايد هاي گرفته ازشون معرفي كنن! دريا دار بفرماييد!
گونگال رو به حظار: اسلايد اول مربوط مي شه سرهنگ آبرفورث دامبلدور داراي مدال شجاعت مدريت جنگ هاي چريكي!
دومي: ستوان مرلين! مسلط به ورزش ها رزمي، سلاح هاي سبك!
سوم: ستوان: آرتور ويزلي! متخصص اسلحه ي تامسون!
چهار: سرجوخه ريموس لوپين! متخصص مواد منفرجه!
پنج: ستوان دوم هري پاتر! متخصص سيستم هاي الكترونيكي! ساخت سايت وبلاگ همه نوع!
شش: ستوان يكم! ويكتور كرام! مسلط به انواع سلاح ها نيمه خودكار تمام خودكار!
هفت: سرگرد! گيلدي! عضو ثابت انجمن صليب سرخ- مسلط به انواع تنفس مصنوعي!
هشت: گروهبان! استريجس پادمور! مدافع حقوق همه نوع ناموس! و مسلط به سلاح هاي دور برد!(اسنايپ)
نه: ستوان يكم! ونوس! جاسوس مسلط به بيست و دو زبان روز!
ده: ستوان دوم كالين ! خلياني تمام پرنده و چرنده!
يازده هم!: سرباز صفر! بيگانه! متخصص انواع در!
*** دو روز بعد توي دفتر گونگال!***
گونگال:شما ها براي ماموريتي مهم انتخاب شديد! من فقط اميدم به شماست بايد برين و مدارك مهمي كه اون ها از سفارت ما توي برلين دزديدن بياريد! حتي اگه همه شما توي اسن ماموريت از دست برين! ملت ما به شما افتخار خواهد كرد!بريد و براي ملتون افتخار كسب كنين!
**** دوازدهم-اوت- 1938--برلين***
كالين: راجر==دان! تيك آف (دري وري هايي كه خلبان ها ميگن) (روبه آبرفورث) رسيديم سرهنگ! همين جاست بايد بپريد!
*** فرود 11 چتر باز روي مزارع شرق برلين***
آبرفورث: مرلين~ بچه ها رو جمع كن! ببر توي اون خرابه!
*** نفوذ يازده كامانده به دفتر مركزي!***
بيگانه جلوي همه با در ور ميره! كه آلماني ها از پشت سر اون ها رو غافل گير مي كنن!
آبرفورث: بزنيدشون!
(صداي غرش مسلسل ها گوش ها رو آزار ميده!)
آرتور: شما برين! من سرگرمشون مي كنم! نگران من نباشد! من براي هدفمون مي جنگم ! شما بريد! مي گم برين! لعنتي ها!
*** همه با غم و غصه اون رو ترك ميكنن!***
طبقه ي اول با دويست آلماني رو برو مي شن! گيلدي! با مسلسل هشتاد تا شون رو مي كشه! كه ناگهان...!
برين عقب !!!! (نعره ي يك مرد... رگبار مسلسل هاي دو طرف جنگ رو قطع ميكنه)
بوم بنگ!(انفجار)
آبرفورث: نه لوپين! تو نبايد خودتو فدا ميكردي!
**صد و بيست آلماني ديگه با عمليات انتحاري لوپين مي كشه!( خودش روتوي دل آلماني ها منفجر كرد)
طبقه ي دوم محل قرار گيري اسناد!
گيلدي: توي اتاق هفتاد تا آلماني است! ما بايد يه كاري بكنيم! من از تو سوراخ كليد مي روم توي اتاق اون ها عش مي كنن!! بعد شما بريزين تو همه رو بكشين! ونوس: نه! ولي تو...
گيلدي: ولي نداره همين كه گفتم! و گيلدي ميره تو!
بعد از چندين صداي گلوله! همه مي ريزن تو و هفتاد نفر رو مي كشن!
در حالي كه بيگانه مشغول ور رفتن با گاو صندوق است!پادمور مي رود كنار پنجره شروع ميكنه به تير زدن به افراد توي حياط! اما پس از كشتن حدود! شصت نفر از شدت خون ريزي مي ميره!
آبرفورث با خودش! ديگه كسي برام نمونده! خدايااااا-- كه ناگهان!
بيست تا آلماني ميان داخل اتاق! كرام و مرلين خودشون رو سپر بيگانه ميكنن كه به باز كردن قفل ادامه بده و از شدت تير هايي كه بهشون مي خوره! در كنار هم جان مي دهند! بيگانه: باز شد!
همه با مدارك و اسناد فرار مي كنن!
اما آلماني ها توي راه پاي ونوس رو هدف قرار مي دنگيلدي ونوس رو بغل مي كنه، بنابراين سرعتشون كند مي شه!
ونوس: شما ها برين ما سرعتتون رو كند مي كنيم! گيلدي: راست مي گه! من همين جا از شرف و ناموسم دفاع ميكنم!

ابرفورث يك سلام نظامي به گيلدي و ونوس ميده! وسپس به همراه بيگانه و هري! با ناچاري با اينكه ميدونن ونوس و گيلدي كشته خواهند شد! اون ها رو رها مي كنن!
آبرفورث: اگه بتونيم خودمون رو به اون تپه برسونيم مي تونيم با هلي كوپتر كالين برگرديم قرار گاه!
هري: من اين جا (خف) كمين مي كنم! شما برين! نمي گذارم بيان دنبالتون!
آبرفورث: ولي علي من نمي تونم! تو رو تنها بگذارم! اون ها حتما تو رو مي كشن!
هري: اي بابا صد دفعه گفتم منو توي جمع علي صدا نكن! برو ديگه! باشه! بگذار با افتخار بميرم!
آبرفورث و بيگانه! با وداع از هري به راه ادامه ميدن!
نزديك تپه هلي كوپتر نشسته! ابرفورث جلو ميره بيگانه مي ايسته تا بند پوتين را ببنده كه ناگهان..! بازوكايي(گلوله ي آر پي جي! موشك) به هلي كوپتر مي خوره و كالين درون آن كشته ميشه و ابرفورث ده متر آن طرف تر پرت ميشه! بيگانه مي رود بالاي سر آبرفورث!
آبرفورث در حال جون دادن: بي... گانه!... تو ... بايد خودتو .... به مركز برسوني .... اين توي اين مدارك.... اسم جاسوس هاي.... فرانسوي است بايد اسمشون...... به دست مقامات..... برسه اون ها رو.... به خاطر بسپار و بعد نابودشون..... كن!خواهش..... ميكنم!( وآبرفورث مي ميره)
بيگانه در حالي كه چشمان باز جسد ابرفورث را مي بندد: من اين كار رو مي كنم مطمئن باش!
آبرفورث شجاعانه جان ميده و بيگانه پس از ده دقيقه اسارت توسط دشمن آزاد مي شود!
*** يك ساعت بعد از مرگ ابرفورث-- كاخ رياست جمهوري***
بيگانه همه چيز را براي گونگال تعريف ميكند! و نوبت به اعلام اسامي جاسوسان مي شود!
بيگانه: اوليش چيز بود!... انتونيو باندراس؟! نه پرفسور بالتازار؟ نه بالاخان؟ نه نه الان مي گم!
گونگال: من تو رو ريز ريز مي كنم! پوستت رو مي كنم! به خاك سيا نشوندي منو!
پايان!
واست(واسه ي تو) دلم واست تنم واست تموم زندگيم/ از تو دوباره منع شدم، با تو تموم شد خستگيم!
نم نم بارون چشات، گواه عشق پاكمه / هم نفس قسمت من، دوست دارم يه عالمه!
قشنگترين خاطره ها با تو و ازتو گفتنه!/ آرامش وجود من، صداي تو شنيدنه!
توضيح تيتراژ: اگه بشه! من هفت شب مهموني ميدم! هفت شب فيلم!
*** توضيح: خيلي طولاني شد مي دونم! ولي بدك نبود؟ نه؟ شباي احيا دست و دلم به فيلم نمي ره! در فكر مراسم اسكار با شكوه با راي ملت هستم! بايد با كرام مشورت كنم!حالا باز اعلام مي كنيم!



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۳
#92

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
هري پاتر--- ويكتور كرام ---- ونوس ---- گيلدي ---- آرتور ويزلي --- آبرفورث(مملي خان) --- بيگانه --- كالين و...
در فرار از مخمصه!
فيلمي از ويكتور كرام!
آهنگساز: آبرفورث (مملي خان)
نويسنده: بيگانه! (اين فيلم رو از يه فيلم ديگه الهام گرفتم، البته خودم نديدم برام تعريف كردن)
توضيح فيلم: اين فيلم از روي تلويزيون ايران ضبط شده! سانسوري زياد داره! من سعي كردن هر جا يادم مياد بنويسم!
---------------------- توليد بيگانه اي از قرن بيست ويكم -----------------
زندان قلعه مرغي جنوب نوادا---- 12 اكتبر 1998
بلند گوي حياط: زنداني ها برين توي سلول ها هوا خوري تمومه! گيلدي بياد دفتر ملاقاتي داري!
----- اتاق ملاقات --- گيلدي ونوس پشت يك ميز --------
ونوس: چقدر شكسته شدي!؟
گيلدي: زندانه ديگه، هتل كه نيست! آوردي شون؟ -- ونوس: آره! فكر ميكني به خطرش بيارزه؟ -- گيلدي: خوب من ديگه تحمل ندارم! دلم برات يه ذره شده ....(****سانسور****)
نگهبان رو به گيلدي و ونوس: جمع كنين ديگه بسه وقت ملاقات تمومه!
گيلدي: مي بينمت! باي! -- ونوس: موفق باشي ( متن اصلي دوستت دارم بود)!
------ سلول 11 سالن 15 بند مردان -----
گيلدي: بچه ها جمع شيد؟ ونوس بالا خره آوردش!
آبرفورث، كرام، آرتور، كالين، هري! جمع مي شن ميان! كنار گيلدي حلقه ميزنن!
گيلدي: نيگاه كنين يه چكش با آلياژ آلومينيوم! چه طوره؟
همه تاييد مي كنن! آبرفورث: خيلي عاليه! همين فردا شروع به كندن مي كنيم! گيلدي به ونوس بگو برامون چيز هاي بيشتري بياره!
كرام: اين پسره رو چه كنيم؟
همه بر گشتند و به فردي كه روي تخت خوابيده نگاه مي كنن! آبرفورث: هي پسرك! آره با توام تو با با تو ! آره خودت! نه اون مداد چيه؟ با خودت كار دارم!
بيگانه(همون پسره) مياد پيش بقيه: چيه چه خبره! --آبرفورث: خوبي؟ چي كار كردي؟ --بيگانه: من ؟ من بانك ميدلند سويس رو زدم!
همه: كالين: آقاي پرفسور مي شه بگي با اين نبوغ چه طور گرفتنت؟
بيگانه: خوب آخه وقتي داشتم در گاوصندوق رو باز ميكردم چون دستم مشغول بود كوله ام رو دادم مدير بانك توش كيف پولم بود!
آرتور: خسته نباشي؟!
هري: بگذار بهت بگم راحت بشيم! ما مي خوايم از اين سلول يه تونل بزنيم به بيرون تو نبايد ما رو لو بدي وگرنه با ما طرفي؟
بيگانه: تونل چيه؟
آبرفورث رو به همه: ببين منو ( ) بچه اهل دله؟
----- سه سال بعد --------
آبرفورث رو به بيگانه : اون خاك ها رو ببر بيرون! نه نه! خاك !؟ ببر بيرون! بيرون! اون طرف! آهان! نه نه ! با فرغون ببر تو جيبت نريز! خدااااااااااا ياااااااااااااااااااا كرام بيا كمك!
----- سه سال بعد -------
كرام رو به بيگانه: برو بشين پشت اون تراكتور! پشتش!؟ نه پشتت رو به من نكن! برو روش بشين! از رو سقفش بيا پايين خداي من! بيا بيرون! نمي خواد! برو خاك ببر! آهان خوبه! نه ! نه! اون وري نه! بابا اون طرف نه!
آبرفورث بر سر بيگانه داد مي زنه: چرا دوباره خاك ها رو مياري تو! برو بيرون! كجا مي ري؟ خاك ها رو هم ببر با خودت!دست نزن به اون! مي زني منو مي كشي ها! بيا برو ! كراااااااااااام كمك!
---- دو سال بعد ------
آبرفورث: بيا بيا ... خوبه همون جا خالي كن! تو اون طرف چه مي كني؟ بيا اين طرف اون بلدوزر رو ببر بيرون! خوبه! اون كيه كه روي تير آهن ها خوابيده! پاشو! خدايا! ( رو به بيگانه) پاشو بينم! بلند شو! برو سر جات بخواب! توي لوله نخوابي ها؟ بدو پسر گلم! اون دفعه نزديك بود بميري!
كرام: آبرفورث! به گيلدي بگو به ونوس بگه كه چند تا افغاي بفرسته اين طرف تونل بايد باز تر شه! بابا كار لنگ مونده! من چقدر حرص بخورم!
آرتور: آبرفورث ! كرام بياين گار گر هاي گروه تشخيص به يه چاه نفت رسيدن!
---- يك سال بعد -----
هري: آقا خاموش كنين! كليه ي وسايل خاموش كنن! نگهبان داره رد مي شه! لودر آبي به شماره ي شهرباني 153 د13 خاموش كنه!نگهبان داره مياد! اين مته برقي مال كيه؟بياد خاموش كنه!
--- شش ماه بعد ----
آبرفورث: هري! كرام! آرتور! داريم به يه جايي مي رسيم! تي ان تي ها رو روشن كنين!، ولي بگذارين بارون كه شروع شد با صداي رعد و برق منفجر كنين كه نگهبان ها نفهمن!
كالين: آبرفورث! مدير زندان تو رو خواسته تا سلول از توي تونل بيست كيلو متر راهه بيا با جيپ من برو!
--- شش ماه بعد ----
كرام: بگذار آخرين كلنگ رو من بزنم! كلنگ آزادي!
همين كه كرام كلنگ رو مي زنه! ....... كالين: اينجا چقدر شبيه سلول خودمونه؟ عكس هري رو هم مثل من چسبوندن به ديوار! نه! خداي من!!!
كرام: يعني!... دوباره به اون طرف سلول رسيديم!؟ نه من ديگ نمي تونم !!! كدوم احمقي نقشه ي حفاري رو كشيد؟!
همه به طرف بيگانه برگشتن!
بيگانه: جالبه ها! خارج از زندان هم مثل من روي در هاش علامت داره! تازه تخت من هم آوردن اينجا دستشون درد نكنه!
آبرفورث نشسته بر زمين و در حالي كه خاك ها را روي سرش مي ريزه: تموم شد ! ديگه همه چي تموم شد! من نمي تونم خدايا! كمك كن! من مي كشمت! تيكه تيكه ات مي كنم! ولم كنين! ده سال از عمر من تلف شد! اين چه كابوسيه؟
دوربين تاريك مي شه و تيتراژ شروع مي شه! اما صداي گيلدي به گوش مي رسه:
بيچاره ونوس اين همه وسيله قاچاقي به ما رسوند! من هنوز باورم نمي شه! چه جوري آخه .... چرا عقلمونو رو داديم دست اين ديوونه! ....
پايان!
تيتراژ
آرفورث: بيگانه هر جا كه مي ري به ياد من باش!/ اون ور دنيا كه ميري به ياد من باش!
بيگانه: مي رم و گم مي شم آخر تو غروب تنگ غربت / نداري تو واسه ي من حتي يك ثانيه فرصت!
كرام و آبرفورث: راه مي اوفتيم ما باهم، مقصد راه و نمي دونيم/ كاش مي شد بكنيم پوستت، ولي افسوس نمي تونيم!
بيگانه: فرصتي قده يه چشمك به من بده / فرصتي واسه گذشته ها رو به من بده!
كرام: اين همه درد سر فايده نداره ! ديگه تو آدم نمي شي! بيگانه ! آي بيگانه ...
بيگانه: بگو آخه واسه ي چي، تو شب نمياي پيش من / بگو دوسم نداري! پس منو نمي خواي كرامم



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۳
#91

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
دید دیرید! دی دی دی دیرید! دودوم دیش دی دیش! دودوم دوم دوم دیش دیش! دددددد دن!(آهنگ نیو لاین سینما)

یه عالمه دود دیده میشه و یهو یه نوشته آبی بزرگ از توی مه میاد بیرون

New Haji Lines Cinema Pictures


A Gizr - Shimet - Rene News Company

In Accessories With
دوربین فید میشه
یه آهنگ رویایی پخش میشه
فید اوت میشه
یه حوض کثیف که یه عالمه توش برگ ریخته نشون داده میشه یدونه بند رخت به صورت عمودی توی حوض افتاده دوربین بالا میره و بند رخت رو دنبال می کنه و از یه عالمه شاخه می گذره هی بالاتر میره از کنار چندتا پرنده رد میشه یکی از پرنده های ایی می کنه توی دوربین... صدای فحش یه نفر میاد یه دست میاد توی دوربین و لنز و تمیز می کنه دوربین بازم میره بالاتر صدای ی جت جنگی شنیده میشه و دنگ!دوربین کج و کوله میشه و بعد از یه مدت دور خودش چرخیدن وایسته یه لحظه یه چترباز توی دوربین دیده میشه که که داد می زنه : مِیدِی مِیدِی! ... جاسم زدی افتادش که مواظب باش... شیش! داری ضبط میشه! ... دوربین بالاتر میره میره توی ابرها! از ابرها هم بالاتر میره...! جاسم فکر کنم ردش کردیم... سیس! مجه نجوفتم حرف نزنی! دوربین بالاتر میره و از جو زمین خارج میشه و موسیقی متن به دلیل نبودن هوا برای رسیدن صدا قطع میشه... دوربین اینور اونور رو نگا می کنه خبری نیستش! دوربین دوباره میره پایین داخل ابرها و حدود 10 دیقه بعد یه چیز سیاهی دیده میشه! دوربین میره جلو... ا نه صب کن از پایینش باید بیاییم!
... گزنفر! حرفی نزن دیجه!... دوربین میره پایین و دوباره بند رخت رو پیدا می کنه و میاد بالا و میرسه به یه تنه درخت که گراپی نشسته روش و پشتش از یه نفر یدونه عکس سه در چهار از ماه رو نگه داشته که پشت صحنه گراپی باشه!

Grapy Dream Works A Steeven Speel Grapy Berg Company SGB
==================
کرام در حال دیدن تلویزیون: ماااااااااااااااااااااااا! کمپانی فیلم سازی گراپی و حاجی!
گیلدی: آخ جون! حالا چی می خوان بسازن؟
پاتر: گیلدی اون چس فیل ها رو بده اینور! همش رو خودت خوردی!
کرام: چس فیل چیه بی ادبا! پف فیل!
پاتر: حالا هر چی اکسیو چس فیل!
کرام: هاها دیدی نیومد پاتر!
گیلدی: چون تموم شده! حالا می ذارین ببینیم!

صدای گوینده: Live TV Show به زودی با حضور....
پیام های بازرگانی!
همه: هوووووووووء!

اوپس دیپس اوپس! گروه مبارزه با موجودات فضایی تقدیمی می کند::: این شما و این درب های ضد بیگانه ::: جدید ! پرقدرت ! کم مصرف! احتراق بیشتر مصرف سوخت کمتر! سی جی 125 سی دی آی! ::: مبارزه با بیگانه را از این پس با این نشان بشناسید! :banana: :banana: :banana:
===
منم که بچه بودم سیم سرور پاتر رو می شناختم!
پاتر کیه؟؟
خوش آب و رنگ با نمک بچه ها بهش می گن سیم پاترک
گیلدی: ک آخرش چی بود؟
کرام: بابا سخت میگیری ها خوب جور نشد قافیش!

آرم پایان تبلیغات...
یه صحنه پرواز پرندگان پخش میشه... بعدش دوربین میاد روی زمین یه قایق توی آبه... دوربین زوم می کنه توی آب هیچ کس توش نیستش! دوربین بیشتر زوم می کنه یه قوطی چایی هستش!

شرکت چایی روح سبز ( روح احمد سابق ) تقدیم می کند: شوی تلویزیونی زنده پرفسور دکتر گراپی

روح سبز فقط با ضمانت نامه سام گلد لوپین

دوپس دوپس دوپس....!
GARPY LIVE SHOW>>>>> HERMI WHERE IS HAGER>>>>>>
سلام عزیزان من!
کرام: مااااااااااااااااااااا
کالین از پشت صندلی پرت میشه و پاتر پف فیل های گیلدی رو کش میره!
گراپی با یه کراوات در حالی که جلوش یه تلفنه و پشتش یه عکس با کیفیت خیلی پایین هستش ...
گراپی: از اسی جون که برام عکسش رو با ابی فرستاده خیلی ممنونم... اسی جون فدات!
(زنگ تلفون) دیرینگ دیرینگ
الو شما با برنامه زنده گراپی تماس گرفتین! سلام کرام جان شمایی؟
کرام: مااااااااا! بابامنکه که اینجام! تورو خدا...!
گیلدی: سیس! بذار ببینم چی میشه!
گراپی: می فهمم کرام جان حق داری... بله ببیندگان کرام همین لحظه اعلام کرد که تمام سود پول فیلم های مورتال کومبت رو بالا کشیده و الان اعلام کردش که خیلی پشیمونه... ببندگان عزیز همونطوی که می بینید اوضاع ما خیلی خرابه و همچین افرادی پول های مارو خوردن این شماره ها که روی صفحه نوشته نشده و من الان خودم رو کاغذ نوشتم و جلوی دوربین گرفتم رو بگیرید و با دادن شماره حساب خودتون به ما کمک کنین... بله... آهان الان از پشت صحنه تماس گرفتن گفتن که یه نفر 100 گالیون کمک کرده که احتمالا کمک می کنه یه 1 دیقه ای بیشتر روی آنتن باشیم من خطاب به کسی که این کمک رو کرده می گم که: دوست عزیز واقعا که خیلی خسیسی ! عزیزان توجه کنین که منتظر کمک های سبز شما هستیم... چی ؟ آهان... اوکی عزیزان الان از پشت صحنه خبر دادن که میزا کمک های مردمی به ده میلیون گالیون رسید که همش مستقیما به مهمترین نهاد کمک های مردمی یعنی دفتر حاجی تقدیم می کنم...! در ضمن هدف از این برنامه فقط کمک به آسیب دیدگان ضایعه زلزله یک چهارم ریشتری شهر قزوین بود که باعث شد آفتابه مرلین از دست بیوفته...
عزیزان از اینکه با برنامه ما بودین واقعا متشکرم! توجه کنین که کمپانی معظم ما به زودی برای رقابت با کمپانی بیگانه قرن بیستم وارد بازار اکران فیلم های شیلنگ بگیر توش خواهد شد در این راستا ما از آقای داریوش فرهنگ نیز دعوت کرده ایم تا در تیم ما باشه! فعلا تا برنامه های بعدی خدانگه دار... ( گراپی نوشته های عوامل رو تو دوربین نشون میده)

با تشکر از وقتی که برای دیدن این برنامه گذاشتید...
روح سبز... متفاوت... خنک بنوشید!


ویرایش شده توسط دارک لرد در تاریخ ۱۳۸۳/۸/۲۳ ۲۰:۳۹:۵۴
ویرایش شده توسط دارک لرد در تاریخ ۱۳۸۳/۸/۲۴ ۶:۰۵:۳۰

!ASLAMIOUS Baby!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۳
#90

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
با سلام !
عرض کنم که یک نکته یادم افتاد! اینکه هر کس فقط می تونه با یک فیلم شرکت کنه! یعنی من با تعداد فیلم هام! باید یکی رو انتخاب کنم! درسته ظالمانه است خصوصا که من فوق الغاده همشون رو دوست دارم! ولی حیف!
من دستم دچار کشیدگی عضله شده و نمی تونم بنویسم چون باید به صورت سنتی اول توی برگه کاغذ بنویسم مجبورم که فعلا استدیو رو رها کنم! چند تا فیلم توپ رو از دست دادیم! یکی رو نوشتم به نام فراری! خوب فعلا



هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۱:۳۴ پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۳
#89

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
مکان:ساختمان کرام پیکچرز
زمان:10 صبح
موضوع:اسکار چطور برگزار بشه؟
-------------------------------------
حاجی:ویکتور شنیدم میخوای اسکارو برگزار کنی؟
کرام:حاجی از کجا فهمیدی؟
حاجی:این هم از کرامات ماست ویکتور!!!!
کرام:حاجی چند دفعه بگم کرام رو جمع مونث نبند!!(کرام + ات)احساس میکنم تمام نوامیس خانواده کرام به زبون میاری!!!!
حاجی:اولا این کرامات فرق میکنه ثانیا ما امین ناموس هستیم!!!چه اشکالی داره از نوامیس کرامزاده هم نام ببریم
کرام:حاجی..اخه
حاجی: موضوع رو عوض نکن..چطور میخوای اسکارو برگزار کنی؟
کرام:اگه بشه با بیگانه به توافق رسیدیم که به صورت رای دهی باشه یعنی جادوگران بیان به فیلمها رای بدن و نامزدها رو انتخاب کنند
حاجی:در زمینه سانسور هم نامزد اسکار داری؟
کرام:تو این زمینه فقط شما کاندیدی و لا غیر اسکارش مال خودته!!!
حاجی:چه اقداماتی کردی؟
کرام:فعلا داریم جوایز اسکارو سرچ میکنیم تا بذاریم کنار برندگان..میخواهیم یه چیز با کلاس باشه
حاجی:پس خوش به حال برندگان


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: تنها در هاگواترز
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ چهارشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۳
#88

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام:خوب قراره به کمک بیگانه عزیز و شما دوستان مراسم اسکارو راه بندازیم
همه:
کرام:شما عزیزان اگر میخواهید فیلمتون در مراسم اسکار شرکت کنه تا 10 اذر وقت دارین فیلمهای خودتونو اکران کنید
همه:
کرام:جوایز اسکار در زمینه هایی است که بعدا توسط بیگانه عزیز اعلام میشود
همه رو به بیگانه: :ylash: :ylash: :ylash: :ylash:
بیگانه: این اختصاصی منه :ylash:
کرام:و باید بگم بیگانه خریدنی نیست که بخواهید توسطش به جوایز اسکار دست یابید البته ایشان کاندیدای نخست بهترین فیلمنامه نویسی هستند
--------------------------------
تمامی موارد بالا جدی است و شوخی نیست!!!!!!!!!!!
با احترام ویکتور کرام


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: تنها در هاگواترز
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۳
#87

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
به مناسبت لیالی قدر, استدیو بیگانه ای از قرن بیست و یک تعطیل بود برای عید فططر غوغا می کنم! کمی یاری کنید چشم سعی می کنم اگه جاداشته باشه آب هم اضافه کنم!کرام جان کارت دارم منتظرم باش! باید یه کاری رو استاد کنیم! یه فیلم جنگی برای عید فطر میدم! من از درس کمی دور بودم باید خودم رو برسونم بای!



Re: تنها در هاگواترز
پیام زده شده در: ۸:۳۹ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۳
#86

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
ساختمان اصلی کرام پیکچرز
ساعت 4 بعداز ظهر
موضوع:افطار در هالی ویزارد
-------------------------------
کرام:خوب دوستان خوشحالم همتون اینجا جمعید تا هنرمردان این مرز و بوم با هم در ضیافت افطار شرکت داشته باشند.......بیگانه جان دره رو گاز نزن هنوز اذان نشده!!!.....داشتم میگفتم به مناسبت ماه رمضان همتون افطار دعوت شدید تا هممون صوابی برده باشیم

همه:
کرام:حالا برای اینکه حوصلتون سر نره یه فیلم ساخته خودمونو میذاریم تا ببینید
همه:
کرام:باشه باشه نمیذاریم..از حاجی دعوت میکنیم که بیان و صحبتهای آسلامی خودشونو بفرمایند
حاجی: در ماه رمضان حرص زدن و طمع حرام است و هر آسلام دوست باید بداند نباید حرص و طمع داشته باشد
همه:درسته
حاجی:خوب کرام جان ردیف شد ...لطفا فیشهای حقوقی اینها رو بده دستشان!!!!
همه:
کرام :
-----
همه دور هم جمع شده بودند تا پاتکی به کرام و حاجی بزنند
ابرفورث:راه حلشو سراغ دارم
همه:کیه؟
ابرفورث:معلومه این..... :ylash:
همه:بیگانه؟
ابرفورث اره ما به عنوان نماینده اینو میفرستیم سراغش
---
لحظه ای بعد...
کرام:عزیزان من چرا خودتون مشکلاتتونو بیان نکردین و اینو.... :ylash: ...فرستادین سراغ من..بفرمایین اینم اضافه حقوقتون!!!!!
-----------------------------------------------------------------------
بیگانه جان در مورد اسکار یه پی ام بفرست نظرا شخصی خودتو بگو و بگو مراسمو چطور برگزار کنیم

دوستان دیگر هم اگر نظری دارند به من پیام شخصی بدهند
با تشکر کرام


ویرایش شده توسط کرام در تاریخ ۱۳۸۳/۸/۱۹ ۹:۲۹:۳۶

کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: تنها در هاگواترز
پیام زده شده در: ۸:۱۰ شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۳
#85

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
ينوايان(قسمت دوم)
با شرکت:
کرام در نقش ژانوالژان
بيگانه در نقش ژاور
مازامولا درنقش کوزت
کالين در نقش دوست پسر کوزت!!!
آهنگساز:ابرفورث
کارگردان و نويسنده و تهيه کننده:کرام
با تشکر از بيگانه
-----------
کروم و مازامولا به سمت مرکز شهر در حرکت بودند و بيگانه از آنها درخواست کرد تا قسمتي از راه همراه آنها باشد
کروم احساس کرد کسي دنبال آنهاست
کروم:يه لحظه صبر کنيد
کروم ميره طرف يه ستون از پشت ستون گوش يه نفرو ميگيره
کروم:خجالت نميکشي دنبال ناموس مردم راه افتادي؟
کالين:کدوم ناموس اون که دختر واقعي شما نيست!!
کروم:از 5 روز پيش دختر من شده و اختيارش دست منه
مازامولا:کالين!!
کروم: اونو ميشناسي؟
مازامولا:اره اون به من در بعضي از کارهام کمک ميکنه
کروم:شانس اوردي نکشتمت چون بلغاريها متعصب هستند.حالا بگو کارچيه؟ماشين داري..ا..ببخشيد درشکه داريد؟
بيگانه تو دلش:بلاخره سوتي داد که بلغاريه
کالين:من بيکارم نه پول دارم نه کار، فقط رو دارم
کروم:اره اينکه معلومه تو اصلا ميتوني اونو سير کني؟
کالين:پول پيتزا ندارم سيت سمبوسه ميارم اگه اون مهندسه ما هم phdميگيرم(سندي)
کروم:پس توي 24 ساعت چيکار ميکني؟
کالين:ضد کینگزلي فعاليت ميکنم
کروم: تو خجالت نميکشي با کينگزلي دشمني ميخواي دختر معاونشو بگيري؟
کالين:اره

بيگانه از اونا جدا ميشه و به طرف اداره پست راه ميفته تا نامه اي بفرسته که کرام اصلي همون کرومه
کروم هم اين وسط همش با کالين درگير بود که اونو به کينگزلي وفادار کنه
---
سه روز بعد..
بيگانه وارد دفتر کروم ميشه:جناب کروم منو ببخشيد من شمارو به جاي يک دله دزد معرفي کردم فکر کردم شما نام اصليتون کرامه
کروم:حالا از کجا فهميدي اون شخص من نيستم؟
بيگانه:کرام اصليو دست گير کردن تو خود لندن!!
کروم:اوکي ولي تو دلش:من نبايد بذارم يه بيگناه جاي من بره زندان من ميرم خودمو معرفي ميکنم
---
بيگانه رو به دوربين:کلکم گرفت!!امروز بازداشت ميشه!!
---
کروم در دادگاه:ساده بگم ساده بگم ساده بگم کرام منم اهل همين نزديکيا
همسايه اين بيگيو و همخونه اين قاتلا!!
قاضي دادگاه:اين پرونده مربوطه به پخت نان تقلبي است ولي به مامورين ميگم شمارو دستگير کنند
کرام :
---
کرام به حبس ابد محکوم ميشه و کالين و مازامولا هم روزهاي خوبي رو سپري ميکنند
-------
با تشکر از:
ویکی هوگو
ویکی کرام
ویکا کرام
واکی کرام و بقیه کرامها
واکی بایاشی
مادام رزمرتا و کافه سه دسته جارو
و بقیه عزیزانی که ما را در ساخت فیلم یاری کردند


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: تنها در هاگواترز
پیام زده شده در: ۸:۳۴ پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۳
#84

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
بينوايان(قسمت اول)
با شرکت:
کرام در نقش ژانوالژان
بيگانه در نقش ژاور
مازامولا درنقش کوزت
کالين در نقش دوست پسر کوزت
فلور در نقش نامادري کوزت
بيل در نقش ناپدري کوزت
چو درنقش مادر کوزت
ابرفورث در نقش نانوا!!!
و
حاجي در نقش کشيش!!!
آهنگساز:ابرفورث
کارگردان و نويسنده و تهيه کننده:کرام
با تشکر از بيگانه
-----------
کرام داشت از کنار نانوايي رد ميشد که بوي اون داشت کرامو ديوونه ميکرد کرام ميره طرف نانوا
کرام:اسم وپاسم ولي عاشقونه يه نون بده که گشنمه ديوونه!!!
ابرفورث :بدم که انگشت به دهن ميموني!!بدم که بازم ميخواي که ميخواي صبونه(صبحانه)
کرام تحمل نکرد و يه نونو دزديد ودر رفت
ابرفورث دنبالش دويد:اهاي دزد بگيرينش
بيگانه که اون دور اطراف بود ميره دنبال کرام
کرام روبه دوربين:اينم از شانس منه که ژاور بايد اين باشه!!!
کرام ميدوه طرف خونه حاجي و اونجا قايم ميشه
کرام:کمکم کني، قربانت شوم ،حاجي به خدا مهمانت شوم(چشمان سياه قربانت شوم منصور)
بيگانه دم در: :ylash:
حاجی:
بيگانه:اين ويکي رو اين اطراف نديدي؟
حاجي:چرا اين پشت در قايم شده!!!
کرام:
حاجي چرا منو لو دادي؟
حاجي:اخه ترسيدم شمعدونيها هم برداري در بري!!!
---
صحنه بعد کرام در زندان
کرام:آزادي کجايي ازادي؟ازادي ازادي ازادي(اهنگ جديد منصور)
---
چو در حالي که مازامولا رادر آغوش داشت!!!وارد مهمان خانه اي ميشه!!
چو:ببين فلور من نميتونم مازا (مازامولا)رو با خودم ببرم گفتم که چون تو دوستمي ازش نگهداري کني هزينشم با من
فلور:اگه بيل مخالف نباشه من حرفي ندارم
بيل:باشه ما نهايت سعيمونو ميکنيم که اون احساس خوشبختي کنه
تا چو از در ميره بيرون
بيل:اهاي بچه اين جارو رو بگير تي بکش!!!
فلور:اين هنوز نوزاده!!بذار 3 4 ساله بشه تا اونوقت تسويه حساب کنيم
بيل:يعني پول شير خشک و سرلاکشو من حساب کنم؟
فلور:مگه نشنيدي چو پولشو ميده!!
---
کرام از زندان ازاد شده و برگه ازاديشو دادن دستش
کرام:اين برگه به امضاي شکمه بذار ببينم رفيق سابقم ميتونه کار وباري دست وپا کنه يا نه.بلاخره وزيري گويند ميتونه اين کارو کنه
---
10 سال از گذاشتن مازامولا پيش فلور وبيل گذشته بود
مازا تمام کارهاي مهمون خانه را انجام ميداد
فلور:موذمال برو اين سطلو پر آب کن
مازامولا:من زن تنهاي شبم سطل ابم توي دستم از دست شما خسته ام کولبارم را بسته ام(حبيب)
سطلو پر اب ميکنه ولي زورش نميرسه برش داره
ناگهان کالينو ميبينه:کمکم کن کمکم کن نذار اينجا تک وتنها بمونم
کالين:نازک نارنجي نباش نازک نارنجي نباش!!!
مازامولا:بيا کمکن ديگه لوس بازي در نيار
کالين:بابا شوخي کردم بيا اومدم
مازامولا با کمک کالين سطل ابو ميذارن تو مهمانسرا
از قضا کروم معاون وزير سحر وجادو هم اينجا بود(کروم همون کرامه)
فلور و بيل:جناب کروم خشحال شدم که اينجا رو براي اقامت برگزيديد
کروم:خواهش اين دختر اسمش چيه؟
فلور:اين مستخدم ماست مادرش اينو اينجا گذاشت ولي ديگه پول نفرستاد براي همين براي تامين مخارجش بايد کار کنه
کروم:دختر حاضري فرزند من باشي؟
مازامولا:اره اره او او او باشه باشه اواواو
کروم:يک پسري مثل من همش در انتظاره يه ماذمولي مثل تو چرا باور نداره؟
مازامولا:اره اره او او او باشه باشه اواواو
کروم و مازامولا مجبور بودند براي مدتي تو مهمانسرا بمانند از قضا بيگانه يه شب مياد اونجا
کروم چپ چپ به اين بيگانه نگاه ميکرد:دوباره اين پيداش شد
بيگانه: :ylash:
کروم:همش همين قيافرو ميگيره انگار بلد نيست ژست ديگه بگيره
بيگانه: قيافه اين مرده آشناست
کروم:مازا جان بذار از اينجا بريم
کروم(همون کرام که اسمشو عوض کرده)با مازامولا به سمت در حرکت ميکنند در همون زمان بيگانه بلند شد که از مهمانسرا بره بيرون
کروم:اول شما
بيگانه:اول شما
کروم:امکان نداره شما عاشق دريد اول شما
بيگانه:باشه
بيگانه تودلش :اين از کجا ميدونست که من عاشق درهام؟

ايا کرام ميتوند از دست بيگانه فرار کند ادامه داستان در قسمت بعدي
--------------
با تشکر از:
وزارت سحروجادو
ميرتل گريان
سر نيکلاس
نوشابه هاي نيروزا
نيروهاي نوشابه اي


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.