بیست و پنج روز بعد - هی زرت و زورت که نمیشه ! برید دوروز دیگه بیاید ...
لاوندر با خشونت دستشو روی میز میکوبه . کرچر که پشت میز م داده بوده به ارتفاع حدود سه متر از روی صندلی به هوا میره و بعد با صدای جیر جیری اش میگه :
- توهین به مامور دولت در حین انجام وظیفه ! نگهبان !
پروتی : نه نه ! نگهبان واسه چی ؟! باب ما اومدیم فقط یه وردو که ساختیم بدیم به شما که تاییدش کنید .
کرچر : مگه کشکیه !
اماندا که موضوع رو میفهمه یه ذره به میز کوچک کریچر نزدیک میشه و میگه :
- اها .. زیر میزی میخوای ؟
کریچر : این خانوم به من توهین کرد !
اماندا : نه ! نه خب , باشه اگه نمیخوای ...
کریچر : چیزه ... میخوای شما بده ... منتها زیر میزی نده رومیزی بده که تابلو نشه ...
اماندا یه مدتی توی کیف پولشو زیر و رو میکنه .
اماندا : ببخشید چند لحظه !
کریچر با حالت مغرورانه ای دستشو تکون میده و اماندا و پروتی و لاوندر به طرف در میرن . اونا توی یک اتاق خیلی کوچک بودند که تنها اسباب داخلش میز کریچر و خودش بود ! اماندا به حالت
با لاوندر حرف میزنه .
- ببین لاو لاو (!) مثلا کار توعه ها ! من چند گالیون بیشتر ندارم ! این یارو هم مث اینکه خیلی پرتوقعه ! شیطونه میگه بکوبم جلوبندی اشو...
پروتی هم کیف پولشو در میاره و سه گالیون نا چیز (!) میدهبه اماندا . اماندا این طوری
به لاوندر نگاه میکنه .
لاوندر : ام ... راستش ...
اون کیف پول صورتی اشو در میاره و بعد اونو باز میکنه . چند تا پروانه ی خوشگل از توش میان بیرون ! کیف پول پر از خالی بوده !
لاوندر : اخه میدونید ... من معمولا با خودم گالیون مالیون حمل نمیکنم !
اماندا : ای خدا ببین ما گیر کیا افتادیم ! باشه ، ولی مطمئن باش تا قرون اخرشو از حلقومت ...
اماندا با خشونت به سمت میز کریچر میره و لاوندر یه نگاه این طوری
تحویل پروتی میده و اونا هم به سمت میز میرن .
کریچ : این کمه ! شما بیست دقیقه منو مچل کردید !
اماندا از کوره در میره : ببین تا حالا چیزی نگفتم بهت واسه ی دوستام بودا ! وگرنه میزنم همچین که با دیوار پشت سرت یکی شی !
کریچر :
باور کنید داشتم شوخی میکردم میخواستم طول پست زیاد تر بشه ! (
)
ده دقیقه ی بعد لاوندر : هوررررررررا ! به ثبت رسید !
اونا داشتن توی راهرو تاریک دوباره به سمت خروجی میرفتند . ناگهان صدایی از یکی از بلندگوها به گوش میرسه :
- مسابقه اغاز شد و داورا ؛ رای خودشونو اعلام کردن ! گروه برنده صد میلیارد گالیون (!) دریافت میکنه . این برنده ی خوش شانس کسی نیست جز ...
لاوندر دست دو تا دوستشو میکشه که برن چون اصلا دوست نداره بشنوه که اون برنده چطوری داد وبیداد میکنه ولی صدا میگه :
- وایستید ... کسی نیست جز , لاوندر براون !
اماندا و پروتی یه دو دقیقه بعد و لاوندر ده دقیقه ی بعد متوجه حرف گوینده میشن .
لاوندر : چی ؟! من ؟! باورم ...
اماندا : این همه معجون باحال چرا تو ؟!
در همون لحظه یکی از پشت سر داره میاد . کریچر به اماندا خیره شده بوده . این همه اسمایلی چرا با این حالت
بهش خیره شده بود ؟!
کریچ همون لحظه اینو معلوم میکنه : اماندا خانوم .... با ... با پسر عموی من ازدواج میکنی !؟
اماندا : بله ؟
لاوندر : خوشم میاد که جنای خونگی میدونن باید با هم عقل خودشون بپرن !
اماندا : نشنیدم چی گفتی !؟
لاوندر و پروتی :
هیچی . گفتیم که اخ جون ما بردیم !
اونا کریچرو به کلی نادیده میگیرن و به سمت راهروی بالایی برای دریافت جایزه میرن ....
راهرو بالایی :
- چی ؟! یعنی چی ؟!
- همین الان داورمون اطلاع داد که اشتباه شده و گروه شما برنده نبوده ...
لاوندر : این داورتون کیه ؟!
مرد به پشت سر اونا اشاره میکنه : کریچر !
[font=Tahoma][size=large][b][color=3300FF]نیروی جوان > تفکر جوان > ایده های نو > امید ساحره ها و ج�