هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





نوری در تاریکی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۸ یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۷
#1

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
تلوتلو خوران به حرکتش ادامه میداد! صدای نفس هایش در سرش میپیچید، لحظه ای جلویش را واضح میدید و لحظه ای دیگر همه چیز محو میشد ... لباسش غرق در خون بود. با هر قدمی که برمیداشت درد شمشیری که بدنش را از هم شکافته بود دو چندان میشد. میتوانست تیزی آن را که از شکمش بیرون زده بود ببیند ... به خوبی میدانست هرگونه تلاشی جهت بیرون کشیدن شمشیر از بدنش مساوی با مرگش است.

زمان زیادی با مرگ فاصله نداشت ... هیچ وقت در زندگی چنین درد و سوزش دردناکی را تجربه نکرده بود! دوست داشت روی زمین دراز بکشد تا هرچه زودتر این زندگی نکبت بار خاتمه پیدا کند اما در اون صورت آخرین وظیفه اش ناتمام میماند ... او حامل پیغام مهمی بود. از اینکه مرده اش به دست دیگران برسد ترسی نداشت زیرا چند روز قبل سمیرامیس تمام پیغام را به وسیله چاقوی جیبی کوچکی و با خط ظریفی که تنها مختص مردمان خودش بود بر پشت و روی تنش عمیق حک کرده بود ... کافی بود تنها خودش را به آنطرف مرزهای تاریکی و آنطرف کوهها میرساند ... بلکه کسی زنده یا مرده اش را پیدا میکرد.

با این فکر ناگهان صداهایی که از پشت سرش میامد در نظرش واضح شد ... هنوز دنبالش بودند! آنها با اینکه قدرت جادویی نداشتند اما موجودات قدرتمندی بودند و انسان ها بدون جادو به سختی حریف آن ها میشدند ... معلوم بود بوی خون اونا را به دنبالش کشانده. باید تا جایی که در توان داشت به دویدن ادامه میداد .. هنوز امید داشت!

مزه شوری را در دهانش حس کرد و مایع گرمی که از دهان و بینی اش سرازیر شده بود! چشمهایش را به زور باز نگه میداشت. سعی کرد به آگاممنون فکر کند اما با به یاد آوردن وضعیت اسفبارش در هنگام شورش و اینکه چطور همراه گروهش در بین دار و دسته ای از آن موجودات دو پای جهنمی گیر افتاد حالش چندان بهتر نشد.

اهمیتی نداشت ... احتمالا اونو نمیکشتند بلکه دوباره به آن سمت دیوار ها، در قلمرو خودشان پیش هزاران مرد و زن بیگناه دیگر برمیگردوندند و باز هم شکنجه! مهم این بود که موفق شده بودند کسی را از بین خودشان فراری بدهند .. کسی که تنها امید نجاتشان بود ... کسی که باید پیغام این مردمان بدبخت را به گوش دیگر اقوام انسان ها میرساند!

بهش خیلی نزدیک شده بودند ... حالا صدای پایشان و نفس های صدادارشان را میشنید ... خون زیادی ازش رفته بود و قادر به مقابله نبود! در نیمه های پایینی کوه بود که گیر افتاد. اما نه به طور کامل ... از دور چند دهکده را میدید که از دودکش هاشون دود بلند میشد؛ معلوم بود کسانی در آنجا سکونت دارند و پایین کوه!! برای اولین بار سینه پاره پاره اش لبریز از شادی شد ... چند مرد همراه با سگهایشان در پایین کوه بودند .. به نظر میرسید به سمت کلبه ها میروند ... به پشتش نگاه کرد، چیزی نمانده بود تا بهش برسند ، شاید چند قدم!
یک راه مانده بود. باید خودش را پرت میکرد! تنها نگرانیش این بود که بعد از سقوط بدنش آنقدر متلاشی شود که نوشته های حکاکی شده روی بدنش غیر قابل خواندن شود. اما اطمینان داشت موجودات جهنمی جراتش را ندارند انقدر از قلمروی خود فاصله بگیرند و خود را به پایین کوه برسانند.

چشمهایش را بست و دستانش را از طرفین باز کرد و اجازه داد باد بدون توجه به غرش های ناامیدانه حاکی از خشم بر بدنش بکوبد و بدن مجروحش را خم کند ... غلت خوران پایین میرفت؛ هر دفعه که از زمین جدا میشد و دوباره به زمین برخورد میکرد صدای شکستن دنده هایش را میشنید و شمشیر .. که آزادانه تر در بدنش حرکت میکرد و دل و روده اش را از هم میدرید. میدانست توجه مردان پای کوه را به خود جلب کرده است اما چشمش جز سفیدی چیزی را نمیدید و تعجب کرده بود که چطور دیگر هیچ دردی حس نمیکند. تنها احساس مبهم سقوط!
-------------------------------------------------

خب این تاپیک کاملا جدیه و نویسندگان عزیز باید هنر جدی نویسی خودشون رو در این تاپیک به کار ببرند. همونجور که احتمالا متوجه شدید. داستان این پست ماجرای تعقیب و گریزی هست که شخصیت داستان جون خودشو فدا میکنه تا بتونه پیام خودشو به خارج از سرزمین تاریکی منتقل کنه.

اولا این دنیا هیچ ربطی به دنیای ما نداره و کاملا دنیای فانتزیه. در این دنیا دیگه شهرها و کشورها وجود ندارند و به زمان های قدیم اشاره دارد. چیزی که باعث هری پاتری شدن داستان هست اینه که شخصیت های اصلی داستان که در آینده شما مینویسید برگرفته از کتاب های هری پاتر و قدرت های جادویی خودشون هستند و در عوض دشمنان که موجودات تاریکی میباشند فاقد قدرت جادویی میباشند (البته معمولی هاشون) اما زندگی حیوانی دارند و فوق العاده قدرتمندن که البته موجودات وحشی زیادی رو هم به خدمت گرفتن. فکر کنم کلمه ارک (در ارباب حلقه ها) برای توصیفشون مناسب باشه. اما چون نخواستم در داستان اشاره ای بشه در توضیحات نام بردم و بهتره مام از این کلمه استفاده نکنیم.

داستان اینه که این موجودات عده زیادی از مردمان سرزمین های اطراف رو به اسارت گرفتن و دارن سعی میکنن به قدرت خود وسعت بدن ... و حالا شخصی از قلمرو های اطراف کمک خواسته. در اینجا جای کار زیاد وجود داره و ما باید روی همه چیز کار کنیم و من فکر میکنم اینجوری بهتره که گروه نمونه ای رو به مرز های تاریکی بفرستیم ضمن اینکه بقیه قبایلم مشغول جنگ با این موجوداتن.

-------------------------
اما نکات:

خواهش من اینه که کاملا جدی بنویسید. در پست جدی فضا سازی و القای فضای نوشته به خواننده کاملا ضروری هست ... از دیالوگ های زیاد و : دار شدیدا بپرهیزید. چون پست جدیه همیشه فکر بقیه رو هم بکنید که قرار پستتونو ادامه بدن. تو رو جون هر کی دوست دارید جادوگر های قدرتمند رو وارد داستان کنید و از هری و رون و هرمیون و دیگر شخصیت های عتیقه استفاده نکنید!. ضمن اینکه چون داستان کاملا فانتزی هست سعی کنید همه چیز رو کامل توضیح بدید و سوژه های فرعی و هر گونه توضیح و هر چیزی که فکر میکنید در این داستان لازمه در صورت نیاز وارد پستتون کنید.
در ضمن چون کلا داستان مبارزه با تاریکی هست بهتره شخصیت های اصلی مرگخوار نباشن که اگر بعدا یک جادوگر خوب بهشون اضافه شد با کتاب هری پاتر تناقض نداشته باشه.
-----------------------------
ادامه بدید ...


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۱۸ ۲۰:۰۷:۰۷
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۱۸ ۲۱:۳۵:۳۴
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۱۸ ۲۱:۳۸:۲۷








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.