به الستور :

اتفاقا من خیلی هم خوب اون قسمت رو خوندم !!!! این جمله آخرت یعنی چی ؟!!! من نمیفهمم !!! وقتی نیش خورده و بی هوشه چطوری از دامبلدور دفاع کنه ؟!!!

به گلرت :
ققنوس هر کاری رو که دامبلدور بهش بگه اطاعت میکنه !!!! لازم نیس پس کله ش رو بگیری !!!

به پسر عمو !!! :
درسته شاید ضایع بازی میشد اما این یکی از ضعف های داستانه !!!


به آرنولد:

1. خود آنتونین گفت این جا تاپیک بزنم !!!

2.شاید

3. درمان مشنگ ها واسه خودشون خوبه !!!! اونا که با باسیلیسک و نجینی گزیده نمیشن که !!!!

4. ولی بابابزرگ تو عضو محفله و داره برای کمک به محفل و دزدیده نشدن پیشگویی تلاش میکنه !!!

5.بله داری خودت هم میگی کم یاب ولی خب وقتی کسی آشنا داشته باشدش میتونه به بقیه هم بده !!!! مثلا اگه دست من به جای لای در ماشین موندن با خودم !!!!(چون من یه زمانی باسیلیسک بودم !!!!!) گزیده میشد و لینی اشک ققنوس داشت قطعا به من میداد !!!!!!

واقعاًمعلومه که همتون خیلی وقته کتابارونخوندین ققنوس فقط روی زخم صاحبش یاکسی که خیلی به صاحبش وفاداره اشک میریزه.توکتاب دومم خود دامبلدوربه هری همینومیگه چون هری باوفاداری تمام ازدامبلدوردرمقابل ریدل دفترچه خاطرات دفاع کرد.درسته که آقای ویزلی هم به دامبلدور وفاداربودولی مثل هری درلحظه ای که نیش خوردمقابل یکی دیگه وفادارانه ازش دفاع نکرد.

سلام

واقعا از كسي كه اسم هري پاتر رو بروش مي كشه انتظار بيشتري داشتم.

1- چرا اين تاپيك شده قبلا اين جور سوالا تو پرسش هاي همگاني مي رفت خب اين مدلش بهتره بيشتر بهش توجه مي شه.

اون مساله سوتي نيست كاملا هم بايد اونطور مي شد چرا؟ الآن توضيح مي دم

چونِ اول خود دامبلدور مي گه كه : "اشك ققنوس احتمالا خاصيت شفا بخشي داره" از اين جمله دو تا برداشت مي شه كرد:

1- هيچ جايي به صورت رسمي خاصيت شفا بخشي اشك ققنوس ثبت نشده.

2- خود دامبلدور هم روي اين مساله ابهام داشته.

چون دوم به پست سيريش جان مراجعه كنيد

چون سوم براي زيبا كردن داستان نويسنده بايد از تمام تلاشش استفاده كنه كه دقيقا اينجا تو اين مساله ديده مي شه

1- نويسنده به اين وسيله گرايش و علاقه بابزرگ آرتور منو نسبت به مشنگا با اون درمان مشنگي (بخيه) نشون داد. انتظار نداريد كه علاقه آرتور هم فقط در حد حرف مث چيزي كه درباره دامبلدور و انحرافش رخ داد
باشه.

2- طرد شدن مشنگا رو توسط جادوگرا به خوبي به تصوير كشيد چون حتي مالي از اون درمان ناراضيه.

چون چهارم هري رو باسيليسك گزيده اينو نجيني بايد يه تفاوتي بين اين دو باشه در ضمن اون هريه و اونيكي بابزرگ منه.

چون پنجم به نظر من اگه قرار بود همش از اشك ققنوس كه حيوون كميابيه استفاده كنن كه ديگه نيازي به سنت مانگو نبود هركي زخمي مي شد فرتي يه ققنوس براش اشك مي ريخت اصلا اشك ققنوس رو تو شيشه به قيمت گزافي مي فروختن. نويسنده ها براي لوس نشدن شفا بخشي چيزي كه تو داستانشون ميارن يه جوري حجم اون ماده رو كم مي كنن چيزي كه تو دلتورا و خيلي از فانتزي ها ديده مي شه. اينجا هم همينطوره.

خوب آخه ققنوس که بیکار نیست بیاد برا ملت گریه کنه.
نمیشه هم که پس کلش رو گرفت و گفت گریه کن.
به هر حال کتاب 5 یکی از قشنگ ترین کتاب های هری پاتر و هری پاتر هم یکی از قشنگ ترین کتاب های فانتزیه!

به نظر من اگرم شفادهنده به فکر اشک ققنوس میفتاد، فکر نمی کنم چنین چیزی رو توی سنت مانگو داشتن. و فکر هم نمی کنم اصلا" دنبالش می رفتن.

اگر هم پای دامبلدور میومد وسط فک کنم یک ذره ضایع بازی می شد.

در کل مهم این بود که آقای ویزلی خوب شد

در ضمن به نظر من کتاب پنجم کتاب خوب و قشنگیه!

ول کن تورو خدا! همین جوریشم رولینگ کتاب خسته کنندۀ محفل ققنوس رُ زیادی کشش داده حالا می خوای یه چیزی هم بهش اضافه کنی؟!!!
ولی در کل اینم یکی دیگه از سوتی های خانوم رولینگ به حساب می یاد و دلیل دیگری بر اینکه کتاب 5 بدترین کتاب از سری هری پاتره!!

در کتاب دوم اشک ققنوس دست هری را که توسط باسیلیسک گزیده شده بود خوب کرد ، چرا در کتاب 5 وقتی آقای ویزلی توسط نجینی گزیده شد شفا دهنده به فکر اشک ققنوس نیفتاد یا دامبلدور اشک ققنوس به عنوان هدیه به آقای ویزلی نداد ؟!!"