هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شهربازي ويزاردلند!!
پیام زده شده در: ۱۷:۳۵ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱
#11
حمله گروه "اغتشاشگران خوف" به سایت جادوگران!!!

سوژه جدید:


آفتاب در حال غروب بود. مورگانا درحالیکه در قصر بلورین خود، روی مبل راحتی مخصوصش لم داده بود و از بی حوصلگی خمیازه می کشید، نگاهی به غروب آفتاب انداخت. عالی شد! حالا میشد از قصر بیرون رفت و کمی تفریح کرد. ولی کجا؟

قدمی در تالار زد و به قاب عکس های قدیمی روی طاقچه های گچی نگاهی انداخت. عکس پسرکی شرور با لباس سبز توجهش را جلب کرد:
- بارتی... کجایی بچه؟ خیلی دلم برات تنگ شده...

بلافاصله جرقه ای در مغزش درخشید:
- برم به بروبکس اسلیترین بگم به یاد بارتی کراوچ فسقلی هم که شده، یه سر بزنیم به شهربازی و یه کم خوش بگذرونیم! :zogh:

**************

عمه مارج، از ساندویچ بلغاری خوردن، اونم تنهایی، خسته شده بود. ریپر بیش از اندازه توی کوچه ها ول می گشت و دیگه قابل کنترل نبود. کاش یه کم میشد دوباره جیغ های دلنشین جیمز رو شنید... کاش میشد موهای تدی رو که هربار به رنگ تازه ای در می اومدن، به هم زد و سر به سرش گذاشت... کاش میشد...

اوهو! چرا که نه؟ آخرین بار با جیمزی و تدی رفته بودن شهربازی و تا تونسته بودن رنجر سواری کرده بودن و جیغ کشیده بودن! پس حالا هم میشد به یاد اونا همین کارو کرد.

کافی بود یه سری به ملت گریف بزنه و بهشون بگه شال و کلاه کنن طرف شهربازی ویزاردلند...


ویرایش شده توسط مورگانا لی‌فای در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۸ ۱۷:۴۷:۰۸
ویرایش شده توسط مورگانا لی‌فای در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۸ ۱۸:۳۷:۵۴
ویرایش شده توسط مورگانا لی‌فای در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۸ ۱۸:۴۱:۴۷


پاسخ به: همبستگی مردودین سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها ( آنتی ساحریال ها)
پیام زده شده در: ۲۳:۴۲ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۱
#12
صدای پر زدن ملایمی از پنجره مغازه شنیده شد. (ضربه محکم به سر نگارنده... و اعتراض شدید ملکه مورگانا: خوناشام ها پر نمی زنن! بدون بال پرواز می کنن... مث موج توی اقیانوس هوا جاری میشن و...)

ایش... خله خوف! تصحیح می نماییم:

سایه ای به نرمی از جلوی پنجره مغازه عبور کرد. بوی خون تازه که در رگهای دو جادوگر جریان داشت، هر خوناشامی را به پرسه زدن در آن حوالی وامیداشت ولی ملکۀ آوالان هر نوع خونی را نمی پسندید! گوشۀ پنجرۀ طبقه دوم لم داد و به تلاش بیهودۀ دو جادوگر چشم دوخت. کلنل فابستر در تمام عمر 60 و اندی سال خود حتی یک گاری نرانده بود و حالا دم از پیکان جوانان گوجه ای (!) میزد. مورگانا در حیرت بود که بین این همه رنگ های جذاب مثل لیمویی (که خوشمزه س!)، صورتی (که دخترونه س!)، فیروزه ای (که آدمو یاد جواهرات میندازه!) چرا باید در نهایت کج سلیقه ای به گوجه رو آورده شود که فقط به درد کوباندن بر سر وزیر می خورد؟



چاره چیست؟ این جوانان را باید کنترل کرد و به معیارهایشان هدف داد! (اهم... اهم... )

وارد شد. با شکوه اشرافی مآبانه دستی تکان داد و تابلوی استخدام که سوروس با بی حوصلگی به دیوار میخکوب کرده بود، صاف شد. گرد و خاک زیادی جمع شده بود که در شأن یک ملکه نیست تمیزشان کند. کمی طلسم فرمان به کار می آمد که البته سوروس و کلنل فابستر به این دلیل از او نمی رنجیدند. البته یادشان نمی ماند که برنجند. پس طلسم فراموشی به چه کار می آید؟

ملکۀ آوالان عضو هیچ گروه و دسته ای نمی شود ولی برای سرگرمی بدش نمی آمد کمی به این جوانک های 40 تا 70 سال سری بزند و گاهی اوضاع را کنترل کند تا زیاده از حد "شور جوانی به سرشان نزند."



پاسخ به: ثبت نام جام آتش !
پیام زده شده در: ۱۶:۱۷ جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۹۱
#13
1- مورگانا لی فای
2- اسلیترین
3- ناثینگ!



پاسخ به: داستان های گروهی (فصل 2) ( یک خطی)
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۹۱
#14
هری و رون و هرمیون در خونه ویزلی ها نشسته بودن و در مورد اتفاقات افتاده در اون روز حرف میزدن . هری حواسش به در بود تا زمانی که آرتور و جینی ویزلی به خونه برگردن تا جوابش رو بدن .
هرمیون متوجه شده بود که هری از شدت استرس و نگرانی پایش را تند تند تکان می دهد .
- هری لازم نیست این قدر نگران باشی
هری درحالیکه لحظه به لحظه کلافه تر میشد، غرید: وقتی تو هم بشنوی دارن در موردت حرف می زنن و وقتی می پرسی موضوع یه؟ جواب میشنوی که لئوناردو (که هیچ شباهتی به اسم تو نداره) گم شده، مث من حرص می خوردی و نگران می شدی.



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲:۰۳ دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۱
#15
سلام

با تشکر از ریگولس عزیز که منو تایید کردن، مشکلاتی برام پیش اومده.

1- وقتی وارد سایت میشم شناسه "مورگانا لی فای" دیده نمیشه بلکه شناسه zarair که باهاش ثبت نام کردم (شونصد سال پیش) دیده میشه.

2- میشه این کلمه old رو از کنار اسمم بردارین؟ همش پیری منو به رخم می کشه. یه ملکه (اونم از نوع خوناشامش) هیچ خوشش نمیاد پیر بدوننش ها! از من گفتن بود!

3- امضای من چرا این ریختی شده؟ یه پاراگراف کامل بود ولی الان یه خط و یک سوم شده!

حالا اگه مشکلات دیگه ای داشتم بازم مزاحم میشم. همینا میشه برطرف شن لطفا؟


ویرایش شده توسط مورگانا لی‌فای old در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۶ ۲:۰۸:۰۳
ویرایش شده توسط مورگانا لی‌فای old در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۶ ۲:۱۱:۳۰


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۲۶ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
#16
سلام
می خوام اگه مشکلی نباشه شناسه خودمو پس بگیرم. دارنده فعلی:
http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?uid=32974

مدت هاس آنلاین نشده، هیچ پست خاصی هم نزده.
لازمه بلیت بزنم یا همین پست فعلیم کافیه؟

گروه: درصورت امکان اسلیترین.
با تشکر




-----

سلام

از اینکه شما را دوباره می بینیم خیلی خوشحالیم لیدی !
بله. از تاریخ آخرین ورود و فعالیت ایشان مدت زیادی گذشته. شناسه مجددا به شما داده خواهد شد.
به زودی دسترسی ایفای نقش شما به همراه گروه اسلیترین داده خواهد شد !

تایید شد !



ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۱۳:۱۰:۰۶


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰
#17
آنتونین جان اون رگ خوناشامیم عود کرده بود و پست رو پاکیدم. بی زحمت یا برش گردون یا هرکار دیگه ای دوس داری بکن.

سپاس ویژه بابت رسیدگی سریع.



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۰:۳۴ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰
#18
سلام

برای کاربران عادی مث من، فقط دو بلوک از انجمن ها قابل مشاهده هست. یکیش همونی که تو صفحه اول هم دیده میشه و یکیش هم آخرین پاسخ های هاگوارتز.

درحالی که برای مهمانان عزیز چهار بلوک دیده میشه. یادم نیس ولی گمونم تا ته ِ کوییدیچم می بینن.

آیا منظور شما اینه که کاربران عادی لاگین نکنند؟ آیا شما با کاربران معمولی مظلومی که حوصله رول زدن ندارند خصومت شخصی دارید و مهمان جماعت رو بیشتر تحویل می گیرید؟

شانس آوردم به دلیل روفوزگی قلبم قبلا شکسته و دیگه جا نداره وگرنه الان بدجور شیکونده میشد.

مولتی هانتر محترم (ببخشید...) مدیریت محترم لطفا رسیدگی بفرمایید. (دهه!)

موفق باشید.



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۴۱ یکشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰
#19
سلام

صرفا اومدم ببینم هنوز به پیغام شخصی هام دسترسی دارم یا نه، که فضولی ذاتیم منو به این تاپیک کشوند.

با وجود اختلاف نظرهای شدیدی که با "کسی که نمی خوام اسمشو ببرم" دارم، با وجود اینکه هرگز از جریانات فمینیستی خوشم نمیاد و حاضر نشدم حتی به قیمت شاد شدن دوستانم، توی این تاپیک فعالیت کنم، ولی درمورد بسته موندن این تاپیک با اونی که نمی خوام اسمشو ببرم، موافقم.

اگه فراموش نکرده باشیم، آخرین باری که قدیمی های سایت اومدن فعالیت کنن، به خاطر همین نادیده انگاشته شدن های کوچولو دل شکسته شدن و اختلافاتی پیش اومد.

فکر نمی کنم چار تا رول زدن ارزش نادیده گرفتن خواهش یه انسان (مخصوصا کسی که خودش پایه گزار اون نهضت! بوده) رو داشته باشه. خیلی راحت می تونید اون تاپیک رو نادیده بگیرید و یه تاپیک دیگه رو فعال کنید. فکر نمی کنم کمبود تاپیک وجود داشته باشه.

به هرحال وظیفه داشتم یه اصل ساده رو یادآوری کنم و طبیعتا کسی ملزم به اهمیت دادن بهش نیست.

این روزا خیلی حرمت ها شکسته شده. این یکی هم روی بقیه!

موفق باشید.



Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۰
#20
سلام

به به مگی عزیز... خوبی؟

من خیلی وقته که توی سایت نبودم و هر قرن یه بار که میام، زیاد نمی مونم که ببینم اوضاع و احوال و فعالیت سایت چطوریه. ولی یه سوال درمورد تو برام پیش اومده که می پرسم:

یادمه یه روز یه آدمی که خودش... حالا بگذریم! به هرحال یه نفر بعد از انتقاداتی که به عملکرد مدیران کردی، برگشت بهت گفت که داری خودتو می کشی که مدیر بشی.

با توجه به اینکه دوست بسیار صمیمی تو بود و مطمئنا روی حساب صحبت های خصوصیتون در مسنجر چنین حرفی رو به تو زده، می خوام بدونم چرا به مدیر شدن تا این اندازه علاقه داری (یا داشتی) و اینکه اصولا علاقه داری (یا داشتی) که مدیر بشی؟

به نظرت سیستم انتخاب کردن مدیریت چطوریه؟ مثلا بعد از اینکه برای انتخاب یکی (مث ایوان روزیه) اونقدر الم شنگه شد و ایرادهای مزخرف و ریز و درشت فراوانی گرفته شد (درحالیکه در فعال بودن و دلسوزی ایوان و همینطور مردمداریش هیچ شکی وجود نداشت و کسی نمی تونست به شخص ایوان ایرادی وارد کنه) و تازه ایوان رو کردن مدیر ایفای نقش، چطور شد که انتخاب یه مدیر جدید (خصومت شخصی با لینی عزیزم ندارم. یه سوال اصولی رو می خوام مطرح کنم) هیچ سر و صدایی نشد و همه به راحتی پذیرفتنش اونم درحالیکه ایشون رو به عنوان یکی از گردانندگان سایت انتخاب کردن که مطمئنا اختیارات بسیار بیشتری نسبت به مدیر ایفای نقش داره و باید دقت و حساسیت روش بیشتر می بود؟

به نظرت یه مدیر تازه یعنی یه روح تازه به سایت؟ (که البته در این صورت، لینی انتخاب مناسبیه ولی نه به عنوان گردانندگان سایت... بلکه ایشون هم می تونست یک مدیر ایفای نقش باشه و مثبت بودنش رو ثابت کنه و بعد، در مرحلۀ بعدی به عنوان گرداننده سایت انتخاب بشه... اونم اگر از ایوان یا بعضی کاربران دیگه ای که می شناسیم، مفیدتر می بود!)

دیگه هیچ سوالی ندارم.
(فکر کنم برای حسن ختام حضورم در سایت، سوالام بدک نبودن. )


ویرایش شده توسط مورگانا لی‌فای در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۲۳ ۱۵:۴۵:۵۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.