هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (ریتا.اسکیتر)



پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۱۳:۵۱ یکشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۴
سلام بر جیغ اعظم و گرگ مو آبی!

اصن دم عیدی آدمو از این رو به اون رو میکنیدااا.. عیدی خوبی بود!
صحنه کوییدیچ رو خوب توصیف کردین و یه جوری جلو بردین که خود آدم میتونه تصور کنه که الآن چی به چیه!
در کل، من از همین الآن منتظر فصل شیشم ام! بدویید فصل شیش رو بنویسید..


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: نوزده سال قبل!
پیام زده شده در: ۲۰:۴۶ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
زمان حال! خانه ی گریمولد

جینی نگران و خسته به نظر میرسید. از صبح آن روز، نه خبری از همسرش بود و نه خبری از برادرش! این اولین باری نبود که این دو با هم غیب میشوند اما جینی تفاوتی را حس میکرد که مالی ویزلی، در آشپزخانه حس نمیکرد.

- حتما برمیگردن.. نگران نباش!
- مطمئن نیستم مادر. خیلی میترسم. نکنه اتفاقی برای هری...

مالی در حالی که ملاقه ای را به بالای سرش میگرفت، گفت:
- بر شلوارک مرلین لعنت! انقدر منفی بافی نکن دختر. برمیگردن هر جا که باشن.

اما مالی هم چیزی را حس میکرد. حتی ساعت قدیمی مالی ویزلی هم با عقربه هایش، برای این دو پسر مرگ را پیش بینی میکرد!

نوزده سال قبل.. در راه دفتر مدیر

- رون، اون چوبدستی رو بیار پایین! زیر شنل نامرئی کسی ما رو نمیبینه.
- اما هری.. اینا خیلی چپ چپ نگاه می کنن ما رو.

هری برای اولین بار متوجه نگاه های اطرفش شد که روی او ثابت مانده بودند.
رون در حالی که به پسری مو نارنجی اشاره میکرد، گفت:
- هری، اونجا رو! اون منم.. اگه اون منم، پس من کیم؟ اگه من اونم، اون منه؟ اون منه؟ من اونم؟ اگه اون، من نباشم.. پس اون چه غلطی میکنه با هرمیون اونجا...

هری به موقع یقه ی ردای رون را گرفت. رون زیر لب چندین فحش نثار این " اون ـه " مورد نظر کرد و بیخیال این قضیه ناموسی شد و به دنبال هری راه افتاد.
- صبر کن ببینم!
هری در حالی که این رو میگفت، رون را که تازه آرام شده بود را کشید.
- چی شده هری؟ می خوای بگی که من می تونم اون " اون ـه " بوقی رو نابود کنم؟
- نه ابله! اگه ما برگردیم به نوزده سال پیش، پروفسور که مرده! اگه پروفسور مرده باشــ...

و حرف های هری، با دیدن مردی که ریش هایش زمین را جارو میکرد و گردنبندی مشابه همانی که هری در گردن خود دارد، ناتمام ماند!


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۲۳ ۲۱:۳۸:۳۷

دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۳
آشنایی با چهره های اصلی وزارت S & S

بخش اول

ریتا اسکیتر


این روز ها حتی نمی شود به چیزی که میبینید، اعتماد کنید! حرف های همه دروغ دارد. بله.. همه! حتی منِ ریتا اسکیتر و حتی شخص وزیر سحر و یا جادو.
نمی خواهم نگاهتان را به اطراف بد کنم. اما بدون فکر عمل نکنید. فساد زیاد شده است. از کوچه و خیابان های لندن تا همین وزارت خانه سحر و جادو! از همان ابتدا معلوم بود این وزارت نمی تواند همه چیز را کنترل کند! مشنگ ها خوب می گویند! « آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشه، یا بی نمک! »
وزارت خانه ای که دو وزیر داشته باشد، یکی مرگخوار و دیگری محفلی، یکی سیاه و آن یکی سپید، معلوم است که به فساد می کشد!
اما.. میپردازیم به شخصیت های اصلی این فساد در وزارت خانه:

سیریوس بلک!

تصویر کوچک شده


بلک از همان اول پشتوانه خوبی داشت. او از حمایت محفل و شخص دامبلدور برخوردار بود و فکر می کرد با کسب مقام وزیر سحر و جادو، می تواند به محفل کمک کند. بیشتر طرفدارانش هم محفلی و به طبع، گریفندوری بودند!
او نسبت به دیگر کاندیدا ها، هم پشتوانه خوبی داشت و هم طرفداران بیشتر. اما این پایدار نبود و با روی کار آمدن " سوروس اسنیپ " کمی از رای ها برگشت.. به طوری که در انتخابات وزارتخانه، برای بار اول، با در نظر گرفتن آرای حدف شده، این دو به تساوی رسیدند و پس از مدتی مشخص شد که برای ایجاد اعتدال، هر دو می بایست وزیر می شدند!
سیریوس بلک، به هدفش رسید! اما نه آنگونه که می خواست. با وجود اسنیپ، او نمی توانست تمامی وزارت خانه را به سمت هدف شوم خودش، حرکت دهد! اما تاحدودی توانست محفل را نجات دهد. هنوز هم خیلی از منتقد کنندگان وزارت، از این دوره به عنوان شوم ترین دوره یاد می کنند!

سیوروس اسنیپ!
تصویر کوچک شده


همانند بلک، او هم از پشتوانه خوبی برخوردار بود! لرد سیاه و مرگخواران و جماعت رو به رشد اسلیترین در آخرین لحظات رای گیری به یاری او شتافتند و توانستند شرایط را برای وی بهتر کنند. از شایعاتی که درباره ی این وزیر وجود دارد، میتوان گفت این است که لرد سیاه، با سوزاندن رای های محفلیون، باعث برابر شدن نتیجه ی رای گیری شد. عده ای هم بر این باورند که لرد، خاندان ویزلی را تهدید کرده که اگر رای بدهند، تک تک ویزلی ها را خواهد کشت!
به هر حال، اسنیپ به عنوان وزیر سحر در کنار بلک مشغول شد. باز هم همانند بلک، او به دنبال تقویت نفوذ مرگخواران به خصوص لرد سیاه در وزارت خانه بود. سیریوس بلک و اسنیپ به عنوان وزرای سحر و جادو، کار خود را آغاز کردند. آنها، خود را دولت ائتلافی خاکستری نامیدند. نامی که به نظر برخی منتقدان و بنده، با عمل این وزیران، کمی در تضاد است!
در کل، بیایید نیمه پر لیوان را هم ببینیم!
این وزارت، با تمامی مشکلاتی که داشت، توانست برای بیشتر افراد جامعه جادوگری شرایط شغلی فراهم کند. از مسائل حاشیه ای دور بود و سعی می کرد در ظاهر، طرف کسی را نگیرد و خود به عنوان بخش خاکستری فعالیت کند!
البته، انتخاب افراد نالایقی مثل ویلبرت اسلینکرد و آرسینوس جیگر، کمی از جنبه مثبت آن کم کرد.
سعی کردم به عنوان فردی بی طرف، وزارت خانه را مورد نقد خود قرار دهم. از این فرصت استفاده کنم و درباره ی وضع کنونی خودم هم بگویم!
هم اکنون در مهمانخانه ای در غرب لندن هستم.. از وقتی که با ضمانت آزاد شدم، تنها با جغد های قابل اطمینان با پیام امروز رابطه برقرار کردم. هنوز هم زندان بان آزکابان، جیگـَر به دنبال من است و آرزوی دستگیر کردن من را در خودش می پروراند.. یک چیزی را به تو بگویم از همین جا:
سعی نکن افرادی را به اینجا بفرستی! هنگامی که داشتی روزنامه را می خواندی، من قطعا مایل ها از اینجا دور شدم و دست تو و هیچ فرد دیگری هم به من نمیرسد.. باشد تا بدانی!

منتظر قسمت بعدی باشید!
متشکرم!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۲۰:۵۷ سه شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۳
باور کنید خیلی سخت شد..
اینجا اصلا زمان و مکان نمیشناخت یه زمانی.. من یادمه، دوستان یادشون هست! یه زمانی بهترین تازه وارد ماه جیمز سیریوس پاتر شد!
در کل، بین سه نفر شک دارم. روونای جیغ جیغو (!) - فلورانسو - گید ( هری خودمون! )
زیاد تو سایت نبودم که بخوام بگم کی فعال بوده، کی فعال نبوده! این چند وقتی که پست ها رو در حد چِک کردن می خوندم، باید بگم که پست های کوییدیچ روونا خوب بودن! یه چیزی بهتر از خوب.. گید هم که دیگه همه میدونیم چه ها کرده و چه ها نکرده و الآن هم که هری شده، هر از چند گاهی سَر میزنه! ولی.. ولی، این رنک برای امساله! من واقعا رول های فلو رو تحسین می کنم! حتی تو چند ماه قبل که ماموریت میرفتیم با محفل.. هم تو چت باکس! شخصیتی که فلورانسو به شخصیتش داد، واقعا عالی بود! شخصیتی که من به شخصه نمی تونم پست هاشو نخونم.. پس:

رای من، فلورانسو هستش!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: ناظر سال
پیام زده شده در: ۲۰:۴۷ سه شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۳
سلام علیکم!

سیریوس حرف قشنگی زد.. گفت رنک برای فعالیت های یه ساله!
دیگه همه گفتن، من چی بگم از لودر! لودرِ خوب.. لودرِ مهربون!
جدا از شوخی، واقعا زحمت های لودو برای همه آشکار بود.. پس:

رای من به لودو بگمن!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳
اربابا! لردا! قوی شوکتا! ای بزرگ! ای عادل! ای تاریکی!
این را لطفن نقد بفرمایید!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۶ چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳
کمی پایین تر.. پایین تر..بیا پایین تر دیه بوقی! :vay: آها، خانه ریدل!

- اَه... بسه دیگه! اصلا چرا من باید این بچه ی مورگانا مانند رو ساکت کنم؟
نارسیسا به سمت سوروس اسنیپ حرکت کرد. بچه را زیر بغلش زد و گفت:
- اصلا نمی خواد تو ساکتش کنی. بی ذوق!

تق تق تق ( افکت دَر زدن نیست.. صدای تعمیر سقفه! )

سوروس در حالی که به سقف در حال تعمیر خانه ریدل نگاه میکرد، گفت: « دقیقا این یارو چی گفت؟ یه بار دیگه توضیح میدی؟ »
تراورز برای بار هزارم داستان را برای اسنیپ توضیح داد:
- ببین! این یارو نمیدونم چی چی اوس اومد گفت که..
الادورا از آن سر اتاق نشیمن داد زد: « اسمش زئوسه.. زئوس! »
تراورز ادامه داد:
- آره، همون زائوس! اومد گفت که چرا این مورگانا رو زدین تبدیل کردین به بچه کوچولو.. بعدش گفت که وایستید دم در بعد زنگ ولی نظرش عوض شد! گفت که یه هفته وقت داریم ببینیم باید چه کرشیوی به سرمون بزنیم تا این مورگانا رو برگردونیم به تنظیمات کارخونه! »
سوروس در حالی که سَرَش را می خاراند گفت: « بازم فکر کنم متوجه نشدم.. »
تراورز در حالی که به صورت به سرش میزد، از مرلین می خواست شَر سوروس را از زمین یا حداقل خانه ریدل کم کند. ناگهان در خانه باز شد و پیکره ی مردی تنومند که ریشش تا زمین میرسید، در چارچوب در حاضر شد. جماعت مرگخوار نیز به شکل به مرلین خیره شدند..
- اینجا چه خبره؟

کیلومتر ها.. نه اونقدر هم دور نشو! :vay: بیا همین کوچه دیاگون

کوچه دیاگون دیگر مثل همیشه شلوغ نبود. تنها آن بیکارانی که جامعه دیگر به آن ها نیاز ندارد در کافی شاپ برادران بگمن نشسته اند و هر دو دقیقه یک بار به سمت لیوان هایشان حمله می برند. در این میان، مردی دوان دوان نظر همه را به خود جلب کرد. مرد لَه لَه زنان دم مغازه ی مورد نظرش ایستاد. نگاهی به داخل مغازه کرد و لبخند رضایتش، صورتش را به طرز عجیبی بدترکیب کرد!

- خانوم، خانوم.. خبرای تازه دارم! اگه بدونین چی ...
پشت میز، زنی نشسته بود. لباس سبز براقش را پوشیده بود. دستانش را در هم گره زده بود و احتمالا در حال گوش دادن به موسیقی ملایمی بود.
- خانوووووم! میشنوین چی میگم؟

صدای نازک ریتا اسکیتر مو بلوند ( ) فضای اتاق را پر کرد.
- معلومه که میشنوم ابله! این هندزفری ها الکیه. مدله. دَرک و شعورت نمیرسه که!
مرد جوان که حالا صورتش داشت رنگ عوض می کرد و به شکل لبویی خوشمزه تبدیل میشد، ادامه داد.
- بانو... چند تایی خبر دارم! کدومو بگم؟
- معلومه... اون بهتره رو بگو!
- اما..
ریتا اسکیتر تازه یادش آمد. این خبرچین های فشفشه را باید با گالیون ترسترال کرد! ریتا، سکه هایی که از لودو قرض گرفته بود را به سمت پسرک پرت کرد. پسر سکه ها را گرفت و ادامه داد:
- خب، اول اینکه دگورث گرنجر یه معجون درست کرده که می تونه آدم رو کوچیک کنه. دومیش اینکه این معجونو روی لی فای امتحان کرده و اون به بچه تبدیل شده!

ریتا در حالی که قلم پرش را از جیبش در می آورد گفت:
- سومیش چی؟
- خشم زئوس باعث شد لرد به خواب بره و اگه مرگخواران نتونن مورگانا لی فای رو دوباره به حال اولیه بر نگردونن.. لرد.. زبونم لال.. زبونم رو نجینی بخوره.. لرد..


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ ۱۸:۰۶:۱۵
ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ ۱۸:۰۸:۱۱
ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ ۲۰:۰۰:۲۱

دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۳
سلام بر همه!

1. نام و شهرت و اینا

دیه مگه میشه نشناسین؟ منم، ریتا! همون خبرنگاره هست تو پیام امروز! همون شایعه پراکنه..

2. هدفتون از ثبت نام تو سازمان؟

دیدیم این مرد های ایفا، به خصوص مجرد هاشون ( )، نیاز دارن به کمی ادب و نزاکت یاد گرفتن و اینکه چطور باید با یک بانوی متشخص رفتار کنند..

3. اگه ببینین جادوگری داره حقوق ساحره هارو ضایع میکنه ( حالا چه جوریش بستگی به ذهن خلاق خودتون داره) چه جوری دفاع میکنین؟

از همون بچگی دست بزن خوبی داشتم.. کمربند بَدَک نیست!

4. این فرد کیست؟ چیست؟ ( ساحرست یا جادوگر) با توجه به ساحره یا جادوگر بودنش اگه دیدین یه آقایی داره مثل چی میزنه ایشونو چه عکس العملی نشون میدین؟

راهمو میکشم و میرم.. شاید دعوا ناموسی باشه! به ما چه خو..


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: مغازه ی لوازم موسیقی جادویی پریوت
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۳
بعد از ساعت های متوالی دویدن و دویدن و شکسته شدن چندین گلدان و کَج شدن چندین ماهیتابه و خون و خون ریزی بالاخره مالی تسلیم شد و دست از دنبال کردن گیدیون کشید.

- اصلا به من چه؟ مثل بابابزرگمون که رحمت المرلین بر او باشه، شیپیش بزن!

گیدیون هم دیگر توان مقابله با خواهر چِغِر بد بدنش نداشت. ( )اگر این کشمکش ها ادامه پیدا میکرد، گیدیون مطمئنا تسلیم میشد..

آن سوی دنیا.. دور از خانه گریمولد

-

-

-

-

- بسه دیگه.. مدرسه رو شلوغ کردید! از گریفیندور صد امتیاز کم میشه!

فریاد سوروس اسنیپ همه ی صحبت ها و شکلک ها رو نیمه تموم میزاره..
رز زلر در حالی که سعی می کرد گیتار را پشت سَرَش پنهان کند، گفت:
- اما اینجا که گریفیندوری نداریم..

سوروس نگاهی خشم آلود به زلر جوان انداخت. با صدایی بلند تر از قبل فریاد زد:

- همین که گفتم.. صد امتیاز باید کم بشه، چه اینجا باشن و چه نباشن! اصلا نیازی نیست شما خودتونو دخالت بدید بانو زلر.. چیزی رو دارین پنهان میکنید پشت سرتون؟

- من؟ مــ.. نـ... نه! منـــ..

لاکرتیا می دانست که رز به درد سر بزرگی دچار شده.. باید کمکَش میکرد. ناسلامتی هم گروهی اش است! هم گروهی ها هیچ وقت پشت هم رو خالی نمیکنند..

- وای چقدر گشنمه!

با این جمله، همه ی سر ها به سمت لاکرتیا برگشت.. حتی رز هم به لاکرتیا نگاه کرد. لاکرتیا چشمکی به رز زد و رز تازه متوجه شد!

- منم گشنمه..

- منم همین طور!

در این میان از انتهای کلاس، همان جایی که ممدپاتر نشسته بود، صدایی آمد:

قــِــرِچ! ( افکت باز شدن چیپس چی توز! )

همه سر ها این بار به سمت ممدپاتر بخت برگشته برگشت..
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. همه ی دانش آموزان به سمت ممدپاتر خیز برداشتند و حتی اجازه ندادند که ممدپاتر مذکور، جمله ی: « فقط دونه دونه بیایید که به همه.. » را کامل ادا کند!
اسنیپ در این میان به دنبال زلر بود. اما تنها اسنیپ که دنبال رز نبود. لاکرتیا بالای یکی از صندلی ها ایستاده بود تا بتواند بهتر دنبال رز بگردد. با یک چشم دنبال رز بود با چشم دیگر اسنیپ رو تعقیب میکرد.. اما او رز را دید! لاکرتیا رز را دید که در چهارچوب در ایستاده بود به سمتش دست تکان میداد!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.