هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ سه شنبه ۹ شهریور ۱۴۰۰
سلام پروفسور من وقتی رسیدم یه راست رفتم اراک شهر بزرگ و صنعتی ای که یکم قر و قاتی بود. جاذبه تفریحی هم برای ماگل ها زیاد داشت.

وقتی رسیدم خیلی ناراحت شدم چون مثل بقیه توی یه جای خوش آب و هوا نیفتاده بودم.
هوا بوی بدی می داد که فهمیدم بودی پتروشیمی پالایشگاهه. ولی مردم خیلی مهربونی داشت که متاسفانه چند نفر هم بودن که اذیتم کردم یا مشغول اذیت دیگران بودن .
منم نه گذاشتم نه برداشتم(یه اصطلاح مشنگی که تازه یادش گرفتم) کتکی مفصل زدمشون و حافظشونو پاک کردم ولی کسی از وزارتخونه بهم گیر نداد چون دفاع بوده نه حمله.

وقتی داشتم باهاشون حرف میزدم دیدم با این که زبونشون رو یاد گرفته بودم اونا هم مثل بلبل انگلیسی حرف میزدن.
اصطلاحات شیرین داشتم و بعضا بی ادبانه ولی مهم ترین چیزی که یاد گرفتم از فرهنگ ترافیکشون این بود که اول نیسان آبی میره(یه نوع ماشین که اگه بهم یه ملیون گالون هم بدین حاضر نیستم دوباره سوارش بشم ) بعد مُو می رم(یعنی من حالا هر کسی گوینده باشه!) بعد هر کسی رفت.

اونجا بودم هر کسی می فهمید خارجیم دعوتم می کرد خونشون ولی چیز زیادی برای پذیرایی نداشتن بعضیا چون یک سومشون زیر خط فقر مطلق بودن. (هنوز درست نمیدونم چیه ولی چیز خوبی نیست) با ان که معادن طلای زیادی داشتن وکشورشون عالی و با تاریخ و تمدن فوق العاده ای بود ولی اوضاع سختی بود. چند تا جادوگر هم پیدا کردم ولی به زور چون مدارس جادوگری زیادی نداشتن و بهشون چند تا چیز یاد دادم.

وزارتخونه اینجا یه هشدارکی اومد.

توی جاهای ماگلی دیدنی مثل بازار اراک و موزه مَ...مَفا...خ..ر (هنوز تلفظش برام سخته!)خیلی بهم خوش گذشت و چند باری هم گم شدم.
راجب پارک هاشون و غار هاشون مثل غار چهار ن...خ..ج..ی..ر نه چهار..نخجیر بود فکر کنم ، خیلی خوشگل بود به طوری که دهنم باز موند.
یه جایی هم بود نمیتونستم دیگه خودمو کنترل کنم فکر کنم چشمه آب گرم محلات بود.
یه جای ترسناک هم بود اسمش شررا بود.....
شوخی کردم جای باحالی بود ولی نامحسوس رفتم نفهمن اونجام.
انگور های محلات هم خوشمزه بود.
خیلی خوش گذشت ولی دلمم سوخت.


ویرایش شده توسط جیانا ماری در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۹ ۱۳:۴۷:۳۴

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱۶:۳۸ دوشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۰
یادگرفتیم ارواح نفرینی ویژگی ها و اشکال گوناگونی دارن. ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی که گیرتون اومده رو با توجه به انرژی منفی تون شرح بدین. سه نمره

تصمیم گرفتم که به حیاط برم تا تکلیفم رو انجام بدم.یه گوشه از حیاط کارم را شروع کردم. وقتی به روح نگاه کردم روح شروع کرده بود به استخوانی شدن و قفسش را شکست. بزرگ و بزرگتر شد تا هم اندازه من شد!
چشمای روح کم کم زرد و قرمز شدن و از چشماش لیزر بیرون می اومد. توی چشماش هم غم عمیقی بود.

با خودم فکر کردم انرژی منفی من خیلی بهش ساخته !
حاله ای از انرژی سیاه دورش جمع شد.
افکار منفی من، خیلی قویه بود! باید دست به کار می شدم تا کسی آسیب نمی دید.

2- واسه مقابله با روح نفرینی از چه وسیله ای استفاده می کنین ؟ مراحل انتقال انرژی منفی به شی رو به صورت کامل توضیح بدین. دو نمره

همیشه چاقوی دسته قهوه ایم که توی کیفم بود و خیلی تیز بود همراهم بود ،
در حالی که با سپر مدافع جلوش رو می گرفتم سعی کردم روی چاقوم متمرکز بشم و به بهترین خاطره ای که داشتم فکر کنم،موفق نشدم و کم کم دنیا داشت تیره می شد که چاقوم رو تا جایی که می تونستم محکم وسط دست چپم فرو کردم، با زخمی کردن خودم تونستم حواسمو جمع کنم و حاله انرژی به رنگ آبی نفتی و صورتی تیره - روشن براقی دور چاقوم رو گرفت .

3- گزارش کوتاهی از نبردتون با روح نفرینی تون شرح بدین. (غیر رول) پنج نمره

روح دورم پیچید داشت از خون دستم می مکید انگاری خیلی خوشمزه بود!

رنگم داشت می پرید و حس می کردم بی حال می شم ، تقریبا غش کرده بودم که چاقو رو درست وسط قفسه سینه اش زدم ، پریدم عقب و دیدم داره از درد به خودش می پیچه .
سریع قفسش رو تعمیر کردم و به سمت اون هدایتش کردم، با نهایت توانم و با تهدید به آسیب زدن بیشتر بهش زندانی اش کردم . بعد هم ازهوش رفتم .
چند تا از بچه ها پیدام کردن و بردنم به بهداری.

سوال اختیاری: استاد راکارو مشکل تمرکز داره و برای انتقال انرژی منفی باید، به چیزی که خیلی دوستش داره فکر کنه! اون چیز چیه؟ ( این سوال اختیاریه و فقط یه جواب داره، در صورت اینکه درست جواب داده بشه یک امتیاز اضافه بهتون تعلق داده میشه.)
به جنگیدن با چاقو
شایدم ارکو

استاد خیل زحمت کشیدم سرش 20 بار پاک شد و هزار بار از اول نوشتم نمره منو بدین برم


ویرایش شده توسط جیانا ماری در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۹ ۱۴:۰۲:۲۴

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: کلاس «پیشگویی»
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۰
جیانا در حالی که به آرامی جلو می رفت ، اطرافش را برسی کرد. او در تونل مخفی ای بود که چند ثانیه پیش پیدا کرده بود.

- اینجا چرا اینقدر کثیفه؟

به آرامی جلوتر رفت.

-لوموس(ورد نور) یه دیوار؟ آخه کی وسط نا کجا آباد دیوار می سازه؟

خاطره ای یادش آمد.

فلش بک

-بیا تو جیانا منتظرت بودم.
- ممنون پروفسور ملانی.
-خب گوی رو لمس کن تا ببینیم چی میشه.

ابر های آبی و نقره ای کره را در بر گرفت .

- خب دارم یه .... یه جعبه می بینم!
-یه جعبه؟
-بله ولی نه یه جعبه معمولی چیزی خاص در مورد اون هست!
-چی؟

ملانی که کمی به نظر حالش گرفته شده بود سعی کرد جو را عوض کند.

-خب بگذار ببینم ....بله ..... این جعبه اسرار آمیزه.....سال ها پیش چیزی با ارزش در اون گذاشته شده.
-واقعا؟
-بله!

تمام حس های کاراگاهی جیانا به کار افتاد.

- واییییییییییییییییی.
-جیانا صبر کن !

ولی جیانا با عجله اتاق را ترک کرد .

پایان فلش بک

- آها اینجاس بالاخره پیداش کردم!

جیانا جعبه را برداشت و به سرعت به سمت خروجی دوید دل توی دلش نبود توی جعبه را ببیند.ناگهان یاداشتی را روی جعبه دید ، سعی کرد آن را بخواند.

-چی نوشته؟نوشته....متعلق ...به .... جین ماری؟

اشک در چشمانش جمع شد جعبه مال مادرش بود.

-مامان


ویرایش شده توسط جیانا ماری در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۷ ۱۱:۱۷:۲۶

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۰
نام: جیانا ماری

رتبه خون:اصیل زاده

گروه : گریفیندور

چوب دستی: ۱۱ اینچ طول دارد. جنس آن از چوب راج و دارای مغزی از پر ققنوس است.

جارو: آذرخش 2021

جغد: هدویک

شغل: دانش آموز هاگوارتز و جستجوگر تیم کوییدیچ گریفیندور -کاراگاه مخفی .
.
پاترونوس: اژدها.

خصوصیات ظاهری: موهای آشفته و بلند به رنگ قهوه ای تیره(فر)، زخمی عجیب در دست راستش دارد چشمانی آبی دارد .

علاقه مندی ها : تقریبا همه چیز مخصوصا گویدیچ و آلبوس پاتر.

تنفر: موجوداتی که آنها را به دلیل ویژگی های اخلاقی نامناسب رذل می خواند .

اخلاق: :او دختری شاد و سرزنده در عین حال بسیار شیطون ولی با محبت ولی شجاع است . استعدادی شیطانی هم دارد که از آن استفاده چندانی نمی کند .

بیوگرافی: جیانا دختر دو تن از ماهر ترین جادوگران زمان خودش بود ولی وقتی او پنج ساله بود آنها را از دست داد، با بهترین دوستان خود یعنی آلبوس و رز و اسکورپیوس در قطار سال اول آشنا شد ولی در سال سوم تازه دوستی انها شکل گرفت. تنها زندگی می کند و از ابتدا جادوگری ماهر بود. او در حل بسیاری از پرونده های ناتمام و راز ها با در خطر انداختن زندگی خودش برای محافظت از دوستانش شرکت داشته و زندگی او راز های زیادی دارد ، شاگردی نمونه و همچنین همکلاسی آلبوس نیز هست.رئیس ارتش نابودی دلفی، بهترین دوست آلبوس سوروس پاتر بعد از اسکورپیوس و بدون داشتم هیچ رگ وریشه ای از اسلیترین مار زبان که خود یک معما است.

سلام تصحیح شود لطفا



انجام شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۶ ۱۵:۲۶:۵۴

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: آينده ي سايت جادوگران؟؟( همه ميدانيم كه سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۵ پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰
شاید هری پاتر ۲۰۰ سال دیگه از یاد بره ولی رولینگ های دیگه ای هستند که کتاب هایی همچون این بنویسند و من سالی به دنیا اومدم که آخرین کتاب هری پاتر منتشر شد .


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: تولد هفده سالگی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۰۸ پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰
سلام فکر کنم بتونم اینجا پیام بدم پس جادوگران تولدت مبارک

من مجبور شدم که چند تا کلاس‌ماگلی رو با اسکای روم رد کنم که آشغال بود ولش‌کنین

به هر حال دوستتون دارم یه دنیا


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰
درود ببخشید لرد سیاه نمیدونستم اولین بارمه در خواست میدم
داور پیدا شد با کتی بل دوئل کنیم؟


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: کلاس «شفابخشی جادویی»
پیام زده شده در: ۱۴:۱۸ چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰
تکلیف این جلسه:
توی یک رول برام یک بیمار مبتلا به افسردگی رو پیدا کنید، خودتون یا اطرافیانتون فرقی نداره. توضیح بدید بابت چی افسرده س، چی میشه که می فهمید بیماره، چه علائمی داره.
و در آخر چه دارویی رو براش تجویز می کنید و داروتون چه تاثیری داره.
اگه معجونه مواد تشکیل دهنده ش رو توضیح بدید و بگید چرا ضدافسردگیه، اگه خوراکی نیست از چی تشکیل شده، چرا به ذهنتون رسیده، چه تاثیری داره.
اینا همه چیزاییه که میخوام توی داستانتون ببینم.


در حالی که کل کلاس از تکلیفشان ناراضی بودند، جیانا سر از پا نمی شناخت! مطمئن بود راه حل درمان افسردگی را دارد! فقط باید سوژه (فردی افسرده) پیدا می کرد و این کار سختی نبود، چون به هر حال او کاراگاه بود. پس بعد از کلاس بچه ها را زیر نظر گرفت.اسکورپیوس داشت با رز صحبت می کرد.

-هی اسکورپیوس خوبی؟
-بهتر از این نمیشه!
-چرا؟
-دیگه....

تا به حال اسکورپیوس این طوری جواب رز را نداده بود ، جیانا باید می فهمید ماجرا از چه قرار است، هرچه زود تر بهتر! از همین جا شروع می کرد!

- هی سلام بچه ها.
-سلام.
-سلام جیانا راستی اخبار امروز رو شنیدی؟
-نه.

توجهش به سمت اسکورپیوس جمع می شود.

-اسکورپیوس خوبی؟
-آره...آره... فقط چند وقتیه بی حوصلم
-چرا؟
-نمیدونم...فقط حوصله ندارم تازه ....
-آسکورپیوووووووووووووووووووووووووووووووووووس!
-رز آروم باش حتما شب خوب نخوابیده....شایدم ..... مریض شده!
-چی؟
-یادته امروز سر کلاس پروفسور چی می گفت؟
-پس داری میگی... اسکور افسردگی گرفته؟
-یه دقیقه وایسا!

جیانا داشت با سرعت باد به سمت کوله پشتی اش می رفت.

-ببخشید...آها اینجاس!

جیانا توانست با لگد کردن پای چند اسلیترینی و ریولانکایی ، پیش رز برگردد.

-بیا اینم داروش!
-جیانا مگه نمیتونستی با اکسو بیاریش اینجا؟
-آخ، یادم نبود!
-اینه؟
-آره جواب میده ،امتحان کن! اگه بد بود پای من!
- باووووووووشه.

رز آلبوس را بیدار می کند و کمی از دارویی که جیانا داده به او می خوراند. کم کم اسکورپیوس چنان شاداب و با انرژی می شود که روی پا بند نمی شد!

-شکلات معجزه می کنه!
- مطمئنی؟
-یوهوووووووووووووووووووووووووو.

حالا دیگه نمی شد جلوی اسکورپیوس را گرفت ، او چنان خوشحال بود که از یک اسلیترینی بعید بود!

-سلام بچه ها.

بعد از دیدن اوضاع

-جیاناااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا این جا چه خبره؟
- هیچی فقط یکم شکلات عکس دار شیرین خورده.
-چرا پس این طوری شده؟
- چون توی موادش یکمی معجون شادیه، این شکلاتا رو این طوری درست میکنن و شکل افراد مشهور یا خاص هستن ، خیلی خوشمزه اند.
- پس این خیلی چیزا رو مشخص می کنه!


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ سه شنبه ۲ شهریور ۱۴۰۰
رنگ از روی جادوگر پرید و همان جا از حال رفت.

-زنده ای؟

اگلانتاینپیش خودش فکر کرد چهره جادوگر خیلی آشناست!

چند دقیقه بعد

-بله .... بله ... حدود 10000000 گالن هزینه ی شما میشه.

جادوگر بیچاره التماس می کرد تا شاید هزینه ترخیصش کمی کمتر شود .

-نه راه نداره
-امّا....لطفاً....من این همه پول ندارم!
- یادتون رفته ما شما رو از مرگ نجات دادیم؟
-بله و برای این از شما هزاران بار ممنونم ولی...
-ولی نداره.

وقتی اگلانتاین مشغول قانع کردن جادوگر بود که از بیماری ای که وجود ندارد نجاتش داده ناگهان در های بیمارستان باز شد سیل عظیمی از خبرنگاران به سمت جادوگر آمدند.

-آقای ویزلی...آقای ویزلی لطفا این طرف رو نگاه کنید!
-آقای ویزلی ......نه لطفا این طرف رو نگاه کنید!
-آقای ویزلی...آقای ویزلی....... لطفا این طرف رو نگاه کنید!

جادوگر که فهمید هویتش لو رفته از هوش رفت و پرستار ها خبرنگار ها را بیرون کردند و اگلانتاین تازه فهمید چه طعمه ای گیرش آمده!

-خب... خب... چه طعمه چرب و نرمی!


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: شركت حمل و نقل جادویی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۲ یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰
بدون بلیط موزه ای هم در کار نبود و اتبوس هم اجازه نمیداد که کسی خارج بشه ، در همان وقت ناگهان شخصی بلند شد و گفت:

+آیا بلیط های خود را از دست داده اید؟آیا توی اتبوس گیر افتاده اید؟نهراسید که راه حل مشکل شما دست ماست!

توجه همه به سمت شخص مرموز جلب شد ، او کسی نبود جز جیانا ماری کاراگاه.

-راه حل چیه؟
-آره باید چه کار کرد؟
-این اتبوس هم که نمیگذاره بیرون بریم.

جیانا دستش را بالا برد و صبر کرد همه ساکت بشن.

+خیلی ساده است فقط باید یه طلسم کوچولو کرد.

این بار تمام بچه ها داد زدند و هر کسی می خواست زود تر بفهمد چه فکری در سر جیانا است.
+ اول به یک داوطلب نیاز دارم.

کم کم تمام بچه ها داشتند فکر می کردند در یک برنامه تلویزیونی حظور دارند .
_من داوطلبم!
_نه، من!
- من!
+بگذارید ، خودم یه نفر رو انتخواب می کنم ... خب شما.

لرد سیاه با ناباوری میبیند که جیانا به او اشاره می کند.
-من؟
+بله شما بفرمایید جلو.

لرد سیاه که به شدت خوشحال شده از روی دست بچه ها می پرد و پای چند نفر را لگد می کند ، با سرعت هر چه تمام تر به جلوی اتبوس می رود و مانند کسی که جام طلا را برده دست تکان میدهد!
- دیدید ما بهترینیم.
+خب حالا لطفا روبروی من وایسین و تکون نخورین.
- کسی به ما دستور نمی دهد !

بعد از مکثی کوتاه و فکر کردن.

-ولی این بار مشکلی نیست!
+ بامباردا(ورد افزایش حجم)!

در مقابل چشمان حیرت زده همه لرد سیاه بزرگ و بزرگتر می شود و اتبوس از ترس همه را بیرون می اندازد و فرار می کند!

+ بفرماییییییین ، شما بیرون هستین!

جادو آموز ها که نمی دانستند باید خوشحال باشند یا ناراحت با تعجب به هم نگاه می کردند ، آنها آزاد شده بودند ولی به قیمت له شدگی خفیف. همه بجز خود جیانا وآلبوس پاتر که دنبال جیانا دویده بود و خود را نجات داده بود. در این میان بلاتریکس متوجه چیزی شد.

- وای لرد! هنوز دارن بزرگتر می شن! اونجا !بلیط ها دارن دور می شن!


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.