هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: ☆⚀کازینو دو دانه لودر⚅☆
پیام زده شده در: ۰:۰۹ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۳
لودو به خدمتکارانش دستور داد تا ورق ها را بیاورد.
- بفرمایید بانو.
لودو ویولت رو به یک میز خالی دعوت کرد. البته الان هر جا رو میخواستن سریع خالی می شد چون همه نگاه ها به این دو نفر بود. ورق ها رو اوردند. لودو ترق و تروق انگشتانش را در اورد. نباید می باخت.

دقایقی بعد

لودو عرق را از روی پیشانیش پاک کرد. اوضا به نفع او نبود.
- وقت استراحت!
- داری جا میزنی؟
- این حق منه که وقت استراحت بخوام. فلور، دو تا نوشیدنی.
ویولت لبخندی عمیقی زد و به هورکراکسش می اندیشید.

بوقی! پست قبلو نیگا! طنزه! گند نزن به این تاپیک!
- باشه باو!


دوباره دقایقی بعد!

- تمام!
ویولت قهقه ای زد و رو به لودو دستش رو دراز کرد تا چیزی را که میخواست بگیرد. لودوی بیچاره هم که پس از شونصد تا باخت یاد نگرفته بود دیگه شرط بندی نکنه خیره به کف دست ویولت نگاه میکرد.
- ولی... ولی امکان نداره!
- گـــراوپ!
گراوپ که مسئول تنبیه جر زنان بود دیگه رئیس مئیس نمیشناخت. باید وظیفه اش رو اجرا می کرد.
- نه! باشه هورکراکس رو بهت میدم، ولی وقت میخوام.
لودو با درماندگی به جمعیتی نگاه می کرد که نفسهایش حبس شده بود.


ویرایش شده توسط کنت الاف در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۴ ۰:۳۱:۵۶


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۰۶ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۳
اینجا کلاس ویولته؟

----------------------------------------
پست طنزو جد:

الاف و دوست داشتن؟ کنت الاف فقط عاشق پول و ثروت بود. نه یه موجود گنده و بی ریخت که هر لحظه ممکن بود تیغ هایش را روانه الاف کند. مثلا الاف چگونه می توانست این اژدهای بزرگ رو به سکه های پول تشبیه کند؟

نه خرخرش شبیه جرینگ جرینگ طلا بود و نه هیکلش اندازه کیسه ای سکه! وای اگر کیسه ی سکه ای به ان بزرگی داشت چه میکرد؟

شاید اول میرفت پاتایا، لودو خیلی از انجا برایش گفته بود. از ساحل گرمش، از ساحرگان زیبایش... . شایدم تمام پول رو خرج این می کرد که سرپرستی ویولت رو به عهده می گرفت. صرفا جهت انتقام. واگرنه این کیسه بزرگ کل ثروت بودلر ها بود. میتوانست کلی جوراب و زیر شلواری به دامبلدور هدیه دهد تا مثل یک بچه چهار ساله گول بخورد.

بعد از این کارا، یک کت و شلوار برای خودش میگرفت و در کل دستی به سر و رویش میکشید. شاید هم اصالت حمام نرفتن رو نابود نمیکرد. هر چه قدر هم میخواست نمیتوانست اژدها را دوست داشته باشد. البته... شاید...

- اره!

الاف فریاد بلندی کشید و به سمت اژدها دوید. اژدها جا خورده بود که این مردک چیکار می کند.

- تو باید منو دوست داشته باشی! می فهمی؟ مجبوری.

الاف در میان بهت و حیرت همگان با اژدها حرف می زد و طولی نکشید که سوارش شد و بعد در گوش اژدها زمزمه کرد:
- تو باید ویولت رو بکشی! برای همین دوست دارم!

نقد رول خودمان

جادوگر تی وی

موسیو الاف
اول از همه شما باید پستتون رو به بار تا اخر بخونید که اگر مشکل تایپی داشت رفع کنید.
مثلا:
نقل قول:
گفت ارزش این جام اونقدر بالاست که تمام المانی هارو میکوشونه اینجا و...


یا:
نقل قول:
کی به تدی گفته بود که بهت بگه که جامو بدوزدی؟


اشکال هاتونو بولد کردم. نکته دوم اینکه از کی تا حالا الاف التماس جیمز رو میکنه؟ ها؟ بهتر بود تغییر قیافه میدادید و به سراغ جیمز میرفتید.
در کل یک متن متوسط از شما دیدم که سوژه مالکیت ویولت به خوبی وارد سوژه اصلی شد.
--------------------
البته نقاد ها اونطور محترمانه حرف نمی زنن. با کتک نزدنت شانس اوردی!



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۳
- یه عکس جیمز. فقط یکی!

- نچ!
کنت الاف دست به سینه رو به روی جیمز کوتاه قامت ایستاده و مشغول کل کل با او در راهروی هاگوارتز بود. جیمز هم با دو دست چیزی رو پشت سرش قایم کرده بود.

- گفتم که! چیزی دست من نیست.
- چاخان نگو جیمز. قد من اینقدر بلنده که میتونم از بالای سرت دستاتو ببینم.
الاف با نگرانی نگاهی به ساعت جدیدش که از دانگ کش رفته بود( بلـــه! پس چی فکر کردین؟ الاف حریص تر از دانگه! اونقدری که از دانگ هم چیز میز کش میره! ) فعلمون چی بود؟ اها، است. اوخ نه بابا، کرد! و دوربینش را از کیفش که روی زمین بود برداشت.

- جیمز. یکی فقط یکی!
- نچ!
الاف که داشت عصبانی می شد سریع در عرض ایکی ثانیه یه نقشه شرورانه کشید و ...
- تو که طرفدار المان بودی، واسه چی جامشون رو دزدیدی؟
جیمز تعللی کرد که ایا بگوید یا نه.
- تد بهم گفت. گفت ارزش این جا اونقدر بالاست که تمام المانی هارو میکوشونه اینجا و...
- کی به تدی گفته بود که بهت بگه که جامو بدوزدی؟
جیمز در یک لحظه دستان کوچکش را پایین اورد و بند رو اب داد...
- احتمالا ویولت چون...
ولی فلش دوربین الاف چشمان جیمز را زد. الاف خنده ای کرد و گفت:
- ممنون جیمز! میتونی مصاحبه ات رو تا چند ساعت دیگه ببینی!
و جیمز رو با فرمت تنها گذاشت.

ساعاتی بعد، استدیوی جادوگر تی وی

دست اندر کاران برنامه با تشویش( خدایی لغت تانکیه ها) و نگرانی اطراف را نگاه می کرد تا شاید الاف را پیدا کنند. اما او نه در کمد بود و نه پشت صندلی مهمان. ناگهان صدای شترقی بلند شد و کف کفش الاف دیده شد که معلوم بود به در کوبونده است.
- چه عجب جناب الاف خان!
- وقت بحث با تورو ندارم. این ضبط صوت و دوربین رو بگیر هر وقت اشاره کردم مصاحبه و بعد عکسو نشون بده. چه قدر مونده تا رو انتن؟
- سی!
الاف جست و خیز کنان و با لبخندی گشاد روی صحنه رفت و چون از شدت خوشحالی نمیتونست رو صندلی بند بشه پاشد تا برنامه رو اجرا کنه.

- نور، صدا، حرکت...
- به نام شرارت. سلام میکنم به شما بینندگانی که شبکه ی مارو برای شنیدن و دیدن اخبار انتخاب کردید.

دوربین عوض شد و الاف چرخی زد تا لبخندش رو به دوربین قرار گیرد.
- امروز با خبر مهمی در خدمت شما هستم. همین هفته پیش فهمیدید که تد ریموس لوپین بچه های هاگوارتز رو به استادیوم ماراکانا برده تا فینال جام جهانی رو بهم بریزند...

هاگوارتز، دفتر اساتید

تدی از روی صندلی بلند شد و گفت:
- منو میگه ها!
جیمز که منتظر بود حقه الاف رو ببیند ردای تد رو کشید و گفت:
- هیسسس! بزار ببینیم چی میگه.

استدیو

- همین چند دقیقه پیش متوجه شدیم جامی که دست المان هاست تقلبیه و جام اصلی دزدیده شده.
الاف مکثی کرد تا تاثیر بیشتری روی بینندگان بگذارد.
- ما یعنی من اون دزد رو پیدا کردم. اتاق فرمان تصویر لطفا.

تصویر بزرگی از جیمز که جام رو توی دستش داشت بر روی صفحه نقش بست.
- من تونستم با این دزد مصاحبه هم داشته باشم. اتاق فرمان! نوار صوتی.

هاگوارتز

- بوخودا من نمیدونستم اینطوری میشه.
- ساکت ببینیم چی گفتی بهش.

استدیو

حالا که نوار صوتی هم پخش شده بود الاف جوری لبخند میزد که نزدیک بود دهنش جر بخوره!
- حالا که فهمیدیم ویولت دستور دزدی رو داده سرپرستیش از دامبلدور صلب و به من داده خواهد شد!!

الاف قهقه ای شیطانی سر داد و برگه هایش را به بالا پرت کرد و با سرعت اذرخش از صحنه بیرون رفت تا سرپرستی ویولت را مال خود کند.

هاگوارتز

- بدبخت شدیم تد!
- بعله!



پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
فقدان ناشی از نبود دلوروس اخر این سایتو زمین گیر میکنه. من میدونم!



پاسخ به: بهترین نویسنده ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
اصن اینجا میام و مورفینو میبینم اون لحن با کلاسم میره دوردورا!

--------------
پ.ن: رایم مورفینه دیگه!



پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۸:۲۸ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
قدوممون تقدسی بخشید به این مکان.

رایمان رو میدهیم به کسی که نه تنها بلاک های ایفای نقشو پر کرده بلکه، نوشته های زیبایی دارد. به هرحال خواهر یکی از بهترین نویسنده های اسلیترینه این اشا!

زیر سایه لرد، موفقیتش بیشتر باد!



پاسخ به: کلاس ریاضیات جادویی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳
به جون تو مجبورمون کردن بگیم تازه وارد اسلیترین!


رولی بنویسید و در اون به طریقی با یک استاد خفن ریاضی ملاقات کنین و ازش کمک بخواین که قضیه‌ی 2+2=5 رو اثبات کنید. (۲۰ امتیاز: خلاقیت ۵ امتیاز – پرورش سوژه ۱۰ امتیاز – ظاهر پست و رعایت اصول نگارشی، املایی: ۵ امتیاز)

- نه دائاش؟
- به جون تو!
الاف که اصلا چیزی از ریاضی حالیش نبود چه برسه به جادویی، رفته بود پیش یه استاد خفن ریاضیات!
- میشه یه بار دیگه بگی؟
- عمرناش!
کلاوس اخمی کرد و رویش را برگرداند.
- جون تو راه نداره؟
- یه بار دیگه میگم خوب گوش کن!
همینطور که کلاوس شیشه عینکشو تمیز میکرد الاف هم با ناخونش گوشش رو تمیز کرد تا بهتر بشنوه!
- نیگا! با راه سه معادله سه مجهول میریم میدونی یعنی چه؟
- نچ!
- اشکال نداره. بزار یه مثال ساده بزنم. فکر کن ^ ویولته خب؟
چشمان الاف برقی زد!
- $منم. اوکیه؟
- این $ یعنی پولداری؟
کلاوس بادی به غبغبش انداخت.
- یس
دورباره چشمان الاف برق زد!
- @ اینم تویی. خالکوبیته مثلا! حالا به عبارت زیر دقت کن:
^+@=$
$+@=^
$+^=@
- حالا به جای $ 2 بزار به جای @ 5 و به جای ^ 2. اگه از راه مجهول معاون بری حل میشه. فهمیدی؟
- نچ!
کلاوس دستی به پیشانیش زد.
- نیگا. .قتی تو ویولت رو داری چی میشه؟
- پولدار میشم!
- نه ابله! منم میام تا خواهرم رو نجات بدم. حالا وقتی منو داری چی میشه؟
- خواهرت میاد و من پولدار میشم!
- ایولا! حالا وقتی منو و خواهرم یه جا باشیم چی میشه؟
الاف دستی به سرش کشید. باید تغییر چهره میداد؟ کسی را می کشت؟...
- تو هم میای پیش ما دیگه! گرفتی؟
- اره!مثال خیلی خوبی بود!
- یه شعرم بگم که نمره اضافی بگیری:

نام تد ریموس لوپین نام جمله دبیراست
چون که دو تا دو اید، پنج هم پیش ماست!

رول کوتاه (در حد چند خط) بنویسید که کلاس رو موفق شدین بپیچونین و بنویسین چیکارا کردین..کجاها رفتین.. چه خبر! (۷ امتیاز)

الاف طبق معمول در حال تعقیب ویولت در راهرو های هاگوارتز بود. چند دقیقه ای می شد کلاس پروفسور تد ریموس لوپینِ مو فرفریِ فیروزهِ دم بلند رو پیچونده بودن. ولی حالا الاف همینطور که بر لب داشت به تعقیب ویولت بودلر می پرداخت.

- مردک تسترال بوقی! چشم سیفید! همین سوال قبل از داداشم راهنمایی خواستی! حالا میخوای ثروت منو بالا بکشی؟ کور خوندی! مامانم دلوروسه!

- کجا مامانت دلوروسه؟ اسم مامانت بئاتریکسه بچه یتیم!
- جدی؟ مامان؟
ناگهان سقف هاگوارتز باز شد و دستی امد و الاف رو برداشت و پرت کرد تو حیاط!
- تشکر مامان!

محل پرت شدگی الاف

- تدی! تو خجالت نمیکشی کلاس رو پیچوندی با ویکتوریا خلوت کردی؟

چند جور کلاس توی تدریس جلسه اول موجود بود؟ ۲ مورد با ذکر تفاوت (۳ امتیاز)

مگه چند جورکلاس داشتیم؟ یه نوع مگه نبود؟ جدی؟ خب الان برات یه چیزی در میکنم کیف کیفور شی!
یه نوع داریم کلاس با الاف که ویولت توش نفس راحت میکشه!
یه نوع هم داریم کلاس بی الاف که ویولت نفس راحت نمیکشه و الاف هی نگاش میکنه!


ویرایش شده توسط کنت الاف در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۶ ۲۱:۰۴:۱۶


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۱:۳۷ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
خوشحالم که مورفین گانت رو اینجا، روی این صندلی میبینم!

مورفین، ادم مهربان و با قلب صاف هست. خودت اینو قبول داری؟ خودتو اینجا و تو دنیایا واقعی چطوری میبینی؟

خیلی از اعضای سایت باور دارن که شخصیت پردازی تو یه شاهکار هنریه. کی بهت کمک کرد تا به اینجا برسی؟

پست طنز! تو مهارت فوق العاده در طنز نویسی داری، پست جدی ازت ندیدم، یا اگر هم دیدم یادم نیست! چی شد که به اینجا رسیدی؟ کی بهت کمک کرد؟

با داداشت تو خونه مشورت میکنی یا دعوا؟

فکر کن از سایت رفتی و بعد دو سه سال برگشتی، دوست داری وقتی بچه ها اسمتو دیدن، یاد چی بیوفتن؟

اسلیترینی هستی؟ مرگخوارم هستی؟ پس بیا!



پاسخ به: قبرستان
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۳
ویولت با چشمان گشاد شده به جسد مقابل پایش نگاه می کرد؛ گیدیون پریوت. نمیتوانست بالا را نگاه کند. وقتی به صورت کنت الاف نگاه میکرد، میخواست بالا بیاورد.
- تو... تو اونو کشتی؟
الاف لبخندی حاکی از رضایت میزد.
- نشونه گیریم بهتر شده!

طوری حرف میزد انگار که کسی لطیفه ای را تعریف کرده است. نگاهی به بدن بی جان گیدیون نگاهی انداخت، نگاهی مشمعز کننده. لگدی به گیدیون زد تا از سر راهش کنار رود. دست ویولت را کشید.

- ولم کن لعنتی. می خوای چیکار کنی؟
الاف مکثی کرد. دستی به چانه اش کشید و چوبدش را بالا گرفت.
- ویولت دست منه، اگه میخواین زنده بمونه باید سرپرستیش رو بدین من. هر چقدر بیشتر طول بکشه، بیشتر شکنجه میشه. اکسپکتوپاترونوم!

ویولت بودلر بخت برگشته با وحشت نگاهی به عقربی کرد که از نوک چوبدستی الاف خارج می شد. باورش نمیشد. الاف دوباره در پی گرفتن سرپرستی او بود، حتی با وجود دامبلدور! الاف همان طور که ویولت را باخودش به اتاقی میبرد شروع به صحبت کرد.

- میدونی چیه ویولت؟ معلم من بلاتریکس لسترنج بود. خیلی بهتر از معلمای لوس و ننر هاگوارتزه. الان هم زمان تمرینمه. چه چیزی بهتر از تمرین روی یک موجود زنده، یک ادم؟

اب دهان ویولت خشک شد. دست و پنجه نرم کردن با الاف، بدون جادو به اندازه کافی سخت بود. حالا که الاف چوبدستی داشت و او نداشت... . الاف، ویولت را به درون اتاقی هل داد و در را پشت سرش بست. لبخندی به لب داشت.
- میدونی چند وقته منتظر این لحظه ام؟
همین یک جمله کافی بود تا ویولت بیشتر از قبل به خود بترسد. معنی جمله انچنان مهم نبود، چیزی که ویولت را میترساند نوع گفتار جمله بود. نفرتی از ریشه ی دل، نفرتی که سه سال پشت دیوار های بلند بود. جرقه های خشم از نوک چوبدستی بیرون میزد. حالا درد در بند بند وجود ویولت جریان داشت.


ویرایش شده توسط کنت الاف در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۳ ۲۳:۲۳:۱۴


پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۱۴:۱۸ سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۳
نقل قول:
از همه جور پیشنهاد و انتقادی استقبال میشه


انتقاد و پیشنهاد بخوره تو سرت!
من الان چی بگم؟ انتقاد کنم؟ داستان خوبی بود.
خوبه؟


تصویر کوچک شده







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.