سوژه جدید
-فنر در وا کن ماییم!
-عه ارباب شمایین؟ اگر راست می گین دماغتونو از زیر در نشون بدین!
-این چه در وا کردنه؟
-خب شما می تونید پاهاتونو نشون بدید.
-باز می کنی یا این در را شکسته و بر کله پوک جنابتان بکوبیم!
فنریر در اتاقی که یک هفته خودش را در آن حبس کرده بود باز کرد.
-چرا پتو سرت کردی ملعون؟!
-گفتم یه وقت نامحرم نباشه.
-بردار ببینیم.
-آخه شما نامحرمین...خجالت می کشم.
-به ما گفتی نامحرم؟!
-چیز...باشه ارباب.
فنریر پتو را از سرش برداشت.
-این دیگر چیست؟
-کفن! زودتر تنم کردم که تا دقایق دیگه ای که کشته می شم به پیشواز مرگ رفته باشم.
-
فنریر کفن را هم در آورد.
-این یکی دیگر چیست؟ آدامس توت فرنگی بر تن خویش کردی؟
-نه ارباب...صورتی شدم!
کمی بعدمرگخواران با نگاه های متعجب، دور فنریر حلقه زده بودند.
-پلنگ صورتی دیده بودم ولی گرگینه صورتی نه.
-هی بهش گفتم فنریر مامان، کالباس نخور...گوشت گربه های خانوم فیگ هست! به گوشش نرفت که نرفت. بفرما اینم نتیجه ش!
-چقدر جلف شدی فنر...تا اطلاع ثانوی باهات قهرم.
لرد با صدای بلند، زمزمه های مرگخواران را قطع کرد.
-مرگخوار صورتی رنگ، مایه آبروریزی ارتش سیاه ماست. باید فنریر را از اجتماع پنهان کنیم تا درمانی برایش پیدا شود.
مرگخواران به دنبال راه حلی گشتند تا با ارائه آن، نظر لرد را به سوی خودشان جلب کنند.