هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ستاد انتخاباتی سیوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳
سوروس عزیز، خیلیـــ چیزا با پاسخ هات بر من روشن شد اما چند تا سوال ازت دارم.

آیا تو هم به ساحره ها نگاه ابزاری داری؟ ( مث یه کاندیدای خاص که اسم نمیبرم البته) یا برای حمایت از اونا و حتی به خدمت گرفتنشون در دولت، میشه بهت امیدوار بود؟

اگر زمانی اتفاقی بیافته که تو مجبور به انتخاب بین مرگخواریت و منافع وزارت بشی، انتخابت کدومه؟ بذار سوالمو اصلاح کنم انتخابت بین بد و بدتر خواهد بود. در واقع ایا مواضعت طوریه که با ارباب یا مرگخواران، به تنش برسی و توافقی نباشه؟ یا بنا رو بر توافق و صلح با بخش سیاه جامعه قرار میدی؟

برای امنیت دنیای جادویی برنامه ای در نظر داری؟ مثلا من ساحرهـــــ اگر بر حسب اتفاق، نیمه شب در خیابان باشم، میتونم از لحاظ جانی و مانی احساس امنیت کنم؟

برای ایجاد شغل در جامعه جادو، برنامه ای داری؟



تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۶ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳
ارباااااااب
ارباااااب
درود ارباب
میووووو
ا بشین ساتین ببخشید ارباب اینم مث من دل نداشته اش تنگ شده بود برای شما
غرض از مزاحمت
درخواست نقد پست 136 رو دارم


ویرایش نوشت :
نمیدونم کجاش اشکال داشت ارباب. سعی کردم درستش کنم نمیدونم شد یا نه


ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۲۴ ۲۲:۳۱:۳۷

تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: فرهنگستان ريدل
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۳
- مرلین؟یه سوال: دقیقا به من بگو چی به ما میرسه اگر به تو رای بدیم، درحالیکه گزینه بهتری مثل سوروس پیش روی ماست. ضمن اینکه این چه ربطی به مشکل با مورفین داشت؟ و فکر قانع کردن منم از سرت بیرون کن چون من هرگز به دشمن چند هزار سال قبلم رای نمیدم. البته.. لازم به ذکره که هر چی ارباب بگه . با این حال....

- اهم.... مورگی؟

این صدای بانز بود که میخواست سخنرانی نسبتا طولانی انتخاباتی مورگانا را قطع کند. اما بگذارید صادق باشیم، او بدترین راه ممکن را برگزیده بود، چون مورگانا فریاد زد:
- منو به این اسم صدا نزن بانز! سکتوم سمپرا!

فریاد مورگانا چرت هپروتی-ملکوتی مورفین را پاره پوره کرد.
- چی شده؟ جنگ شده؟

کسی وقت نکرد پاسخ دهد، چون همه در حال گریختن از طلسم های مورگانا بودند که با بانز، گرگم به هوا بازی میکردندیکی از همان طلسم ها مجددا مورفین را کف کافه پخش کرد. مرلین فریاد زد.
- تمووووووومش کن مورگانا! به اسم لرد سیاه قسمت میدم تمومش کن.

جمله مرلین تمام نشده بود که مورگانا آرام چوبش را پایین آورد. تقریبا همه مرگخواران با قدردانی به مرلین نگاه کردند که ردای سیاه و سفیدش را صاف میکرد.
- خوب برگردیم سر سوژه اصلی! الان مشکل شما مورفینه یا واژه هایی که از استفاده کردن ازشون محروم شدین؟

- در اصل دومی ولی فعلا اولی.... راستشو بخوای هر دو!!!

ملت مرگخوار با فرمت به مورگانا خیره شدند.
- الان کسی فهمید این چی گفت؟

مرلین مکثی کرد
- ... ممکنه من بتونم کمکتون کنم... اما شرط داره.


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: دفتر خانه ریدل(ارتباط با ناظر)
پیام زده شده در: ۲۳:۲۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
ام.....سرورم میشه یه تاپیک بزنم با این عنوان:
مرگخواران در ابعاد مختلف !!!!

البته منظور تاپیک اصلا کازی به طول و عرض مرگخواران نداره دیــــ :
منظور کلی تاپیک این هستش که طی اتفاقاتی( مثلا خوردن ب ی درخت... ی معجون اشتباه...یه طلسم چپکی.... جر دادن هوا با تیغ و از این قبیل اتفاقات)، مرگخواران وارد بعد های دیگه دنیا میشن و هر سری با ی سری موجود متفاوت یا حادثه مختلف روبرو میشن که راه های خلاصی از هر هچلی البته متفاوته و دردسرهای خودشو داره


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: طرح نقد پست های دیاگون!
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳
با درود و تقدیم احترام، درخواست نقد و بررسی اوشون دارم

با تشکرجات فراوان


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳
شترق...

شتروق....

میوو....

- از روی من بلند شو ویزلی گنده بگ!!!

میوووو...خرچـــ ( افکت جر خوردن لباس فرد یا جرج... هر کدوم که افتاده بودن روی ساتین)

مورگانا غرولند کنان هیکل ویزلی مذکور را که قادر به تشخیص هویتش نشده بود کنار زد. و خاک آلود برخاست!
- این چه وضعیه؟ مگه اینجا ناظر نداره؟ من چرا امنیت جانی ندارم اینج؟. آهای ناظر بوقیــــ کجایی؟

ولی یادش افتاد ناظر آنجا هکتور و سوروس هستند. بنابراین از ترس مسمویت با معجون های نه چندان مشخص هکتور، و البته خشم سوروس، لحظاتی بعد ساکت شد و خاک روی ردایش را تکاند و رفت تا ناظرها را بیابد.
چند دقیقه بعد هکتور که سرش را پایین انداخته و معلوم نبود چه چیزی را با چرتکه عهد سالازارش حساب میکرد، سینه به سینه مورگانا قرار گرفت و سبب شد مورگانا که برای اجتناب از تصادف با هکتور یک قدم عقب رفته بود، با برخورد به ساتین، نقش زمنی شود. فریاد مورگانا به هوا رفت.
- ای جیــــــغ! ای داد ! ای هوااااار ! من امنیت جانی ندارم

سوروس که از جیغ های مورگانا جا خورده بود چند قدم جلو آمد و به مورگانا کمک کرد تا برخیزد.
- چیزی شده بانو مورگانا؟

- چیزی شده؟ تازه میپرسی چیزی شده؟ توی این ده دقیقه اخیر دفعه دومه دارم زمین دیاگون رو میبوسم! اول بخاطر یک جفت ویزلی حالا هم بخاطر هکتور! آخه مگه من ....

ادامه حرف های مورگانا با طلسم سکوت هکتور قطع شد.
- میبخشی ها ترسیدم اگر ادامه بدی سکته کنی!

مورگانا به طرز ترسناکی به او خیره شده بود. اما وقتی کمی آرام تر شد، اسنیپ مجاب شد که طلسم سکوت را از روی او بردارد.
- خوب مورا درست توضیح بده ببینم چی شده؟

مورگانامجددا به هکتور چشم غره ای رفت و گفت:
- داشتم وارد گرینگاتز میشدم که الک و دولک از آسمون بر سرم نازل شدن! ببینم مگه شما ناظر اینجا نیستید ؟ چرا من امنیت جانی ندارم؟ من ردامو تازه از خشک شویی گرفته بودم حالا منو ببین!

هکتور: خیلی خوب مورا خیلی خوب! اروم باش یعنی به نفعته اروم باشی وگرنه معجون ارامش میریزم تو حلقت!

مورگانا دندان هایش را به هکتور نشان داد اما هنوز حرفی نزده بود که جغد قهوه ای رنگی ، ویــــــــژ از بالای سرش رد شد و مجبورش کرد خم شود. به همین دلیل جغدی که چشم های مورگانا را هدف گرفته بود، دقیقا روی سر فرد یا جرج فرود آمد.
ویزلی مذکور به اندازه کافی فرصت نداشت که جغد و نامه را با هم بگیرد. به همین دلیل، نامه روی سرش منفجر شد.
- فقط 20 سااااااعت وقت دارید!

و بعد پووودر شد.


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: آینه نفاق انگیز
پیام زده شده در: ۰:۰۶ سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳
خودم رو میبینم.... کنار کاوه عزیزم
سوروس دنی هم هست... و سارا و ساناز و همه اونایی که دوستشون دارم.... و همون حلقه هایی که کاوه نشونم داده بود....
درحالیکه کتاب های چاپ شده ام رو توی بغلم گرفتم و مادرم کنار ما دوتاس

( به قول آنتونین ارزو بر جوانان عیب نیست)


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: اگه یهو یه لولوخرخره جلوت ظاهر بشه ،چه شکلی میشه؟
پیام زده شده در: ۲۳:۱۵ دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۳
یه بوگارت دقیقا چطور میتونه شبیه زلزله بشه؟؟؟؟

البته یقینا شبیه به یک دمنتور میشه
و .... جنازه ملینا
و البته خشم ارباب

اینو در قالب مورگانا گفتم


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۲۸ دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۳
جسارته سرورم
ممکنه تقاضاکنم که مرحمت کنید و این رو نقد بررسی بفرمایید...
با تشکر فراوان


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: خاطرات مرگ خواران
پیام زده شده در: ۰:۲۳ دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۳
احساس میکرد سرش چند تن وزن دارد.به یاد شبی افتاد که زندگی اش دگرگون شده بود.... شبی که بعد ها نامش را شب نحس مرگ گذاشته بود... به یاد آورد که حتی متوجه نبود در کدام نقطه شهر قدم میگذارد!

مرگ خواهرش همه چیز را برایش به اتنها رسانده بود. اگر اکنون، نیمه شبی بارانی در خیابان خلوتی از شهر همیشه شلوغ لندن نبود، مسلما ظاهر زخمی و خون آلود و خاکی مورگانا جلب توجه میکرد.

اما در حال حاضر، هیچکس به دختری که با درماندگی بر زمین و زمان میغرید توجه نمیکرد!چهره مرد در ذهنش مجسم شد. کسی که قول داده بود از ملینا به خوبی محافظت کند و حالا تنها چیزی که داشت یک جنازه کوچک بود.صورتش خیس تر از قبل شد. احساس کرد صدایی ویز ویزی را میشنود و کمی که چرخ زد گربه کوچکی را دید که از لحظه تولد با ملینا بود. چشمهایش برق شومی زد خم شد و دستش را دراز کرد.
- ساتین.... فقط من و تو موندیم کوچولو

گربه وحشی کوچک ویز ویزی کرد و روی شانه مورگانا نشست. مورگانا با اندیشیدن به چهره مرد پوزخند زد.
- بیا بریم ساتین.....یکی قراره به مرگ سلام کنه!

نسیم ملایمی وزید و لحظاتی بعد کوچه خلوت بود... خلوت ...تاریک و سرد! مرد بی خبر از چیزی که در انتظارش بود،کافه را مرتب میکرد.که صدای پاقی او را هیجان زده از جا پراند. بوی رز سیاه در هوا پیچید و مرد دختر جوانی را دید که با قدم های استوار به آن سمت می آید.
- اوه مورگانا....عزیزم چی باعث شده این موقع شب افتخار دیدنتو داشته باشم؟

مورگانا با پشت انگشتش سر ساتین را نوازش کرد.
- جدا میخوای بدونی سایرات؟ میخوای بدونی عوضی؟

صدای مورگانا بالا رفت و به فریاد تبدیل شد. سایرات احساس کرد در قفسی از خارهای زر سیاه محبوس شده است.
- مورگانا آروم باش. خواهش میکنم... تو به ملینا قول دادی....

همین جرقه برای انفجار خشم مورگانا کافی بود.
- اسم ملینای منو با اون دهن کثیفت آلوده نکن! کروشیو!

فریاد های ملتمسانه مرد کمی مورگانا را ارام کرد. اما کافی نبود....هیچ چیز تاوان مرگ ملینا نبود.
- تو چه غلطی میکردی؟ مگه قول ندادی مراقب ملینا باشی؟ در خونه لعنتی تو حتی بسته هم نبود.

مرد به من من کردن افتاد.
- ...راستش... دامبلدور... نه ینی من.... اون....

دست مورگانا مشت شد.
- دامبلدور؟ تو زیر قولت زدی به خاطر دامبلدور؟ من به تو اعتماد کردم.... میفهمی ؟

و شدت شکنجه را بالا برد . مرد فریاد میکشید. مورگانا پوزخند زد.
- گفتی بخاطر ملینا... اره؟ به ملینا قول داده بودم سیاه نباشم...علی رغم میل باطنی ام. ولی به ملینا قول داده بودم نه به دامبلدور....

و مجددا پوزخند زد.
- امشب لرد سیاه یک هم پیمان خواهد داشت....یک خادم....شما تنها سلاحی رو که نباید به اون میدادید دادید.... دنیا از حالا باید بیشتر بترسه.... حیف اونقدر زنده نمیمونی که اینو به آلبوس عزیزت بگی سایرات....

سایرات حالا به وسیله خارهای رز سیاه شکنجه میشد . وقتی مورگانا و ساتین قدم زنان از کافه دور میشدند، صدای فریاد و بوی رز های سیاه مرگی تلخ را زمزمه میکردند یک رز سیاه روی زمین، درست جلوی پای سایرات افتاده بود. مثل امضای یک نقاش... درست مثل علامتی که تا طلوع خورشید فردا، روی دست مورگانا حک میشد .
یک علامت سیاه و شوم درست مثل یک رز سیاه!


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.