هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




تالار عمومی هافلپاف!!
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ شنبه ۱ آذر ۱۳۹۳
رز پرسید:
-چیو راست گفتی اینکه هافل بزرگترین،بهترین،موفق ترین،سختکوش ترین و خفن ترین گروه هاگوارتزه؟

-نه اینکه روح وجود داره.
-خوب معلومه که وجود داره پس پیوز کی بود؟
-نه روح مزاحم وجود داره.
-یعنی پیوز روح خوبه؟

-نه منظورم از اینه که الان در ساعت دوازده و دوازده دقیقه و دوازده ثانیه روح در تالار عمومی و خصوصی هافلپاف وجود داره.
-الان شد دوازده و سینزده دقیقه و چارده ثانیه!

وینکی با مسلسل اش به رز و رودولف که در حال کل کل کرده بودند اشاره کرد و گفت:
-بسه دیگه!..ام...هافلیون نظرتون چیه که قید امشبو بزنیم؟

-عالیه
-عاشق ماجراجوییم!
-هافلپاف عشقه!
-چه شب تولد باحالی!

فابین که نصف چیزایی رو که هافلیون گفته بودند نفهمیده بود پرسید:
-منم بیام؟
رز گفت:
-نمی شه این نیاد؟ من از پریوت ها متنفرم! با هاشون میونه ی خوبی ندارم. شب تولدمه نمی خام بیاد
فابین با گیجی گفت:
-چرا از ما متنفری؟

دورا شترخی به آنتو(!)زد و گفت:
-چون داداشم بردش آرکابان!

آنتو با حالت رو یایی گفت:
-چرا به من می زنی به فاب باید بزنی رز راست می گه بچه رو نباید برد زندون!
دنیایی رو تصور کن که توش زندون نداشته باشه...چقدر خوبه...چقدر قشنگه...

هوچ که تازه از راه رسیده بود گفت:
-حالا از کجا شروع کنیم؟

بعله و اینگونه شد که هافلیون تصمیم گرفتن در شب تولد رز و تا قبل از غروب آفتاب به ماجراجویی
بپر دازند.





پاسخ به: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۸:۰۲ چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳
× اسم:

رز زلر

× پیشه:

ویبره زدن،پایین اوردن چلچراغ تالار هافلپاف

× شهرت:

ویبره زن،رزی زلزله

× یه معرفی کن خودتو ببینم کی هستی اصن!

من؟یه دختر نوجوان 13 ساله که توی هاگ درس می خونه و گروهش هم هالف زرینه!
همش رو ویبره هست .

× چرا می خوای عضو ساواج بشی؟

یکم فعالیتم بالا بره!

× تاپیک مورد علاقت چیه؟ طنز نویسی یا جدی نویس یا اصلا طنزوجد؟

کل تاپیک های تالار هافلپاف و در حال حاضر ازکابان!
اونم نمی دونم ولی فکر کنم طنز !




پاسخ به: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳
هکتور و وینکی منتظر رسیدن گیدیون نشدند و خود شروع به برسی دفتر گیدیون شدند.

-هکتور این چه معجونیه؟

-بده ببینم....فکر کنم شانسه.

-چه قدر اینجا گرد و خاک بود! اینجا جن داشت؟جن هایش گردگیری بلد بودند؟

گید با فرمت( )روبه ممد پاتر کنارش کرد و پرسید:
-اینا اینجا چه کار می کنند؟مگه قرار نبود منتظر باشن؟

ممد پاتر شونه هایش را بالا انداخت و به وینکی که در ان لحظه با مسلسل اش مشغول ابکش کردن دیوار دفتر بود ،خیره شد.

گیدیون صدایش را صاف کردو گفت:
-اقایون محترم بازدید کنندگان گرامی از این طرف لطفاَ.

نیم ساعت بعد

گید با بی صبری پرسید:
-خب چی شد؟ برای تور ثبت نام می کنید؟

وینکی و هکتور برای لحظه ای به فکر فرو رفتند و با هم گفتند:
-بله.

گید که با شنید جواب سرحال امده بود ،به سرعت برگه ها را به سمت هکتور دراز کرد.
هکتور مشکوکانه به گید نگاه کرد و نخوانده برگ های را امضا کرد.

گیدیون با رضایت برگه ها را تحویل گرفت و گفت:
-طبقه دوم برای مرگ خواران!

وینکی مسلسل اش را بالا گرفت و گفت:
-چرا طبقه ی اول نبود؟

-طبقه ی اول برای بچه های هافلپاف رزرو شده.

وینکی با شک گفت:
-هافلپاف؟رزرو؟خب باشه ....

هکتور چوبش را به سمت گید گرفت و فریاد زد:
-کروشیو گیدیون! وقتی ارباب طبقه ی اول را می خواهند طبقه ی اول مال ارباب است همین!حرف نباشد.

وینکی :
-خوب پس هافلیون کجا بود؟

-طبقه ی دوم.

وینکی:
-چشم انداز طبقه ی اول خوب بود؟

-بله.

هکتور گفت:
-فردا ساعت 5 می اییم و اتاق هارا تحویل می گیریم.


طبقه ی دوم

انتونین دالاهوف به همراه دو دمنتور وارد طبقه ی دوم شد و با دیدن تزئینات زرد وطلایی لبخندی زد.
طبقه ی دوم به افتخار هافلپاف که در ان طبقه ساکن بودند به رنگ زرد در امده بود و نشان گورکن هافلپاف در همه جا به چشم می خورد .
روی دیوار نقاشی هلگا ی کبیر کشیده شده بود.
طبقه ی دوم کاملا برای پذیرایی از هافلیون اماده بود.

-انتو!

صدای ویبره ی رز انتونین را از افکار شیرین بیرون کشید.
انتونین لبخندی زدو گفت:
-سلام زلزله ی موفرفری!




Re: محله پریوت درایو
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۳
قرار بود؟؟؟ به جای لرد معجون بخوره و در مسابقه شرکت کنه!
ولی هیچ یک از مرگ خواران حتی فکر اینکه معجون بخورد و جای لرد در مسابقه شرکت کند را،به مغزش راه نمی داد.

بنابراین خود لرد معجون خورد و به جای لرد شرکت کرد بدون خوردن معجون در مسابقه شرکت کرد.

در طرفی دیگر دامبلدور با به یاد اوردن ماجرای هفت پاتر و در رفتن دانگ،به این نتیجه رسید که دانگ قابل اطمینان نیست و هم چنین هیچ یک از اعضای محفل نیز قابل اطمینان نیستند پس خود اماده ی شرکت در بفرمایید شام شد.

هری پاتر هم از نمونه ی تقلبی خودش خوشش نیامد و تصمیم گرفت خودش در مسابقه شرکت کند.
بدین ترتیب همه چیز از کنترل سه طرف در امد هر کدام با فکر اینکه طرف مقابل کسی را به جای خود می فرستد و خوش شرکت نمی کند،اماده شدند.

خونه ی شماره ۱۳ پریوت درایو

لرد روی صندلی کنار پنجره نشسته بود و منو را می خواند:

نقل قول:

پیش غذا:
-بورانی بادمجان
غذای اصلی:
-خورشت قورمه سبزی
دسر:
-کیک پرتغالی کمراه با بستنی وانیلی

تم شب:
-هری پاتر!
.

لرد سری تکان دادو گفت:
-بی شک این منوی پاتر نیست!

همان لحظه در خانه ی خانم فیگ

البوس دامبلدور منو را از دست دابی گرفت و بعد از خواندن گفت:
-سلیقه ی خوبی داره،اشپزی اش هم به نظر خوب می اید،بیوه س؟




پاسخ به: آزکابان
پیام زده شده در: ۲۲:۲۷ پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۳
زندان

-عه وایسید بوقیا!منو کجا می برید؟

یکی از ممدپاتر ها جواب داد:
-ازکابان دیگه!دستور گیدیون پریوته.

-به حرف اون بوقی گوش ندید ،اخه کدوم ادم عاقلی به حرف اون گوش می ده؟

ممد پاتر ها:
-ما !

رز با این فرمت( ) وارد سلول شد و ادامه داد:
- شما عاقل نیستید دیگه.
من باید یه حرفی با این وزیران دولت بزنم!اخه این بار زور سیریوس به این مقام رسیده الانم با خصومت شخصی داره قضاوت می کنه! اصن عادل نیس! دادگر نیس! هیچی نیس! بوقی ام نیس!

ممد پاتر ها با دیدن سقف که در حال پایین امدن بود فرار را بر قرار ترجیح دادند و رز را تنها گذاشتند تا برای در و دیوار ها توضیح دهد که گید به خاطر حسودی که به وینکی می کرده رز را محاکمه کرده!

کمی انطرف تر

گیدیون پریوت و همکارش جان وارد زندان شدند.

گید نگاهی به اطراف انداخت و رو به جان کرد و گفت:
-پس این ممد پاترا که قرار بود مواظب این دختره باشن کجا هستند؟

جان با گیجی و پرسید :
-ممد پاتر؟ کیا هستن؟ مگه رولینگ نگفته دیوانه ساز؟

گید که به حال همکارش تاسف می خورد،جواب داد:
-رز جزو گروه نو جوانان حساب می شه باید بره به زندان نوجوانان،زندان نوجوانان دیوانه ساز نداره!

در زمانی که جان مشغول تحیل مسئله بود ان دو به تنها سلول پر ازکابان یعنی سلول رز رسیدند.

رز روی تخت نشسته بود و با شونه ی زرد رنگ اش مشغول مرتب کردن موهای فر اش بود.
گیدیون در را باز کرد و وارد سلول شد.





پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۴:۳۵ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳
ناظرمون:
الادورا بلک وینکی!




پاسخ به: خوابگاه مختلط هافلپاف!
پیام زده شده در: ۱۶:۲۸ دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳
وینکی قاب عکس لودو که یکی از جن ها این را روی شومینه ی هافل گذاشته بود،را برداشت و رو به هافلیون گرفت.
انتو:من که گفتم مدیرت را نباید داد دست این!

وینکی:خو چی شد؟با فریاد الله اکبر پیش بریم؟

ملت باهم، یکصدا جاویدان ایران عزیزما!نه!

-پس چی کار کنیم؟

رز که جلوی ایینه ایستاده بودو موهای فرش را مرتب می کرد،با بی خیالی گفت:
-بریم بخوابیم!

هافلیون با فرمت به رز نگاه کردند.
رز برای صدمین بار در ان روز موهای مرتب اش را مرتب تر کرد و ادامه داد:
- لودو دیگه مدیر نیست پس نمی تونه کاری کنه،منم خوابم می اید پس بریم.

بعد زد زیر اواز:
-لالا لالا لالا گل پیش پیش .....

هافلیون:
------------------------------------------------
جهت خالی نبودن خوابگاه




پاسخ به: رازهـــــــــــای "پنـــــــــهان" من
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳
هکتور؟
اخه این چه کاری بود کردی بوقی!
خوب بود همچنان منتظریم




پاسخ به: مدیریت جلسات حضوری سایت | تهران (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳
پرنس این مسئله یکم برای دخترا سختر از پسرا هست.یعنی یکم بیشتر یکم
مثلا من خیلی راحت می تونم بگم می خواهم برم سارا را ببینم ولی بخوام بگم می خوام انتونین یا وینکی را ببینم
امکان داره؟ نه دیگه نداره.
به هر حال من نمی تونم بیام شرمنده.

+سیریوس چی فکر کردی؟یهنی مامان بابام نمی دونند من دارم می ایم سایت؟
شایدم بشه که بیام.


ویرایش شده توسط رز زلر در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۵ ۱۵:۱۶:۰۸



پاسخ به: مدیریت جلسات حضوری سایت | تهران (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ یکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۳
مثل خیلی های دیگه منم خیلی دوست دارم بدونم این نویسنده هایی که توی سایت هستند در واقعیت چه جوری هستند. ولی..... رودولف کامل توضیح داد چه مشکلاتی می تونه وجود داشته باشه.


ویرایش شده توسط رز زلر در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۴ ۱۵:۲۹:۳۳







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.