چند ماه بعد، صبح
- این صدای چیه پیکسی؟
لینی درحالی که روی چشمبندِ خوابِ لردسیاه مشغول قدم زدن بودن تا پلکهای خسته لرد سیاه رو ماساژ بده جواب میده :
- صدای چکشه اربااااب
- خودم میدونم ! برای چیه ولی ؟!
- فکر کنم دارن در خونه رو میشکونن ارباب
لردسیاه چشم بند رو از روی چشمهاش ناپدید کرد و لینی روی لبه پنجره نشست :
- چرا باید در خونه لردسیاه رو بشکنن؟! ما لردیم. ما خفنیم. به چه جراتی؟؟؟؟
- وینکی رفت بررسی کرد؟! وینکی رفت چکش را در حلقشان فرو کرد؟!
- لازم نیست. ما خودمون در فرو کردن در حلق دیگران استادیم. برو در رو باز کن و دستگیره در رو در حلقشون فرو کن و به داخل راهنماییشون کن.
چند دقیقه بعد
وینکی درحالی که چهار نفر را به درون اتاق پرت میکرد وارد اتاق لردسیاه شد:
- وینکی اینها رو مشغول کوبیدن میخ به در خانه لردسیاه دید. وینکی دستگیره در رو به چهارقسمت تقسیم و در حلقشون فرو کرد و تحویل لرد داد. وینکی جن خوب؟!
لردسیاه به سردی نگاهش رو به آرسینوس و آملیا که روی رودولف و هکتور افتاده بودند انداخت:
- از آخرین باری که شما رو دیدم چند ماه میگذره. ملعون های بی خاصیت !
- ارباب اجازه بدین حرف بزنیم.
-
وینکی آرسینوس را ساکت کرد. آرسینوس وزیر مردمی بد. وینکی جن خوب!!
در اتاق دوباره باز شد:
- سرورم. یک فنجون شکلات داغی که همیشه این ساعتــ ..
صدای جیغی که کروشیو میگفت تمام فضای اتاق رو پر کرد. در میان انبوه موهای فرفریای که روی آرسینوس افتاده بود، دستی پیدا بود که چوبدستیش رو در چشم رودولف فرو میکرد.
- خائنین به لردسیاه! ویزنگاموتیهای بدبخت!
-
- اون چکش رو بذار کنار وینکی!!!!
- وینکی خواست کله هکتور شکست
- تمامش کنید. ما به اینها فرصت صحبتهای پیش از مرگشون رو میدیم
هکتور خودش رو از زیر موهای بلاتریکس بیرون کشید:
- اوضاع جامعه جادوگری بدون شما و مرگخوارهاتون به هم ریخته. ما حاضریم همه تحریم های گذشته رو لغو کنیم و خونه ریدل رو که این مدت تحت اختیار گراوپ بوده به شما برمیگردونیم. ولی شما برگردید..
- شما ما رو چی فرض کردید هکتور؟!
- کروشیو! آوادا..
هکتور با چهره ای جمع شده از درد گفت:
- ارباب. ارباب! میگم. همه چی رو میگم. به بلاتریکس بگید جوبدستیش رو بگیره اونورتــ
هوووشششفففففففف
چاقویی به سرعت به سمت هکتور رفت و هکتور رو از ناحیه دست به دیوار متصل کرد (
)
- سرورم. سرورم! بلیز میخواد وزیر سحر و جادو بشه. اون بخاطر اینکه ما شما رو به این وضعیت انداختیم ( -کروشیو!! -
) ناراحته. مخصوصا که بمب جادویی رو در زیر بالشش پیدا کرده و همه ماجرای چند ماه پیش رو از حلقوم ماندانگاس مو به مو بیرون کشید و الان قصد انتقام داره. تنها راهی که میتونه باعث بشه اون شاید کمی کوتاه بیاد اینه که شما رو دوباره در خونه ریدل ببینه و شاید دست از سر ما برداره. نصف ساختمون وزارتخونه تا الان تخریب شده. درحقیقت گراوپ هم باهاش همدسته ..