هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲:۰۷ شنبه ۵ تیر ۱۳۹۵
#41
نقل قول:

استرجس پادمور نوشته:
اعضاي محترم ايفاي نقش در صورتي که خواهان تدريس درسي هستيد تا 10 تير ماه فرصت درخواست داريد

لطفا ابتدا تابلوي اعلانات رو مطالعه کنيد با تشکر



اســـوووووووو ...


هوم! بلاتريکس از ديدار مجدد شما بعد از اينهمه سال کمي ( فقط کمي که مطابق با شأن بلاتريکسي‌ش باشه ) ذوق زده شد.


ما علاقمنديم تدريس جادوي سياه رو به عهده بگيريم.

سرفصل هايي که براي اين درس مدنظر داريم :

1. طلسم هاي ممنوعه
2. طلسم فرمان
3. طلسم مرگ
4. طلسم شکنجه
5. انواع آلات شکنجه
6. شکنجه‌گران باستاني
7. شکنجه بدون جادو !



لردسیاه به سلامت باد.


?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۵ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵
#42
لردسیاه.


بلاتریکس بسیار تمایل داره که بعد از اینهمه ننوشتن و دور بودن از راهنمایی.هایِ تاهمیشه بی.نظیرِ شما، این پست رو براش نقد کنید.


بانهایت احترام و شیفتگی.


?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۰:۰۱ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵
#43
چند ماه بعد، صبح



- این صدای چیه پیکسی؟

لینی درحالی که روی چشم‌بندِ خوابِ لردسیاه مشغول قدم زدن بودن تا پلک‌های خسته لرد سیاه رو ماساژ بده جواب میده :

- صدای چکشه اربااااب

- خودم میدونم ! برای چیه ولی ؟!

- فکر کنم دارن در خونه رو میشکونن ارباب

لردسیاه چشم بند رو از روی چشمهاش ناپدید کرد و لینی روی لبه پنجره نشست :

- چرا باید در خونه لردسیاه رو بشکنن؟! ما لردیم. ما خفنیم. به چه جراتی؟؟؟؟

- وینکی رفت بررسی کرد؟! وینکی رفت چکش را در حلق‌شان فرو کرد؟!

- لازم نیست. ما خودمون در فرو کردن در حلق دیگران استادیم. برو در رو باز کن و دستگیره در رو در حلقشون فرو کن و به داخل راهنماییشون کن.


چند دقیقه بعد

وینکی درحالی که چهار نفر را به درون اتاق پرت میکرد وارد اتاق لردسیاه شد:

- وینکی اینها رو مشغول کوبیدن میخ به در خانه لردسیاه دید. وینکی دستگیره در رو به چهارقسمت تقسیم و در حلقشون فرو کرد و تحویل لرد داد. وینکی جن خوب؟!

لردسیاه به سردی نگاهش رو به آرسینوس و آملیا که روی رودولف و هکتور افتاده بودند انداخت:

- از آخرین باری که شما رو دیدم چند ماه میگذره. ملعون های بی خاصیت !

- ارباب اجازه بدین حرف بزنیم.

- وینکی آرسینوس را ساکت کرد. آرسینوس وزیر مردمی بد. وینکی جن خوب!!

در اتاق دوباره باز شد:

- سرورم. یک فنجون شکلات داغی که همیشه این ساعتــ ..

صدای جیغی که کروشیو میگفت تمام فضای اتاق رو پر کرد. در میان انبوه موهای فرفری‌ای که روی آرسینوس افتاده بود، دستی پیدا بود که چوبدستیش رو در چشم رودولف فرو میکرد.

- خائنین به لردسیاه! ویزنگاموتی‌های بدبخت!

-

- اون چکش رو بذار کنار وینکی!!!!

- وینکی خواست کله هکتور شکست

- تمامش کنید. ما به اینها فرصت صحبتهای پیش از مرگشون رو میدیم

هکتور خودش رو از زیر موهای بلاتریکس بیرون کشید:

- اوضاع جامعه جادوگری بدون شما و مرگخوارهاتون به هم ریخته. ما حاضریم همه تحریم های گذشته رو لغو کنیم و خونه ریدل رو که این مدت تحت اختیار گراوپ بوده به شما برمیگردونیم. ولی شما برگردید..

- شما ما رو چی فرض کردید هکتور؟!

- کروشیو! آوادا..

هکتور با چهره ای جمع شده از درد گفت:

- ارباب. ارباب! میگم. همه چی رو میگم. به بلاتریکس بگید جوبدستیش رو بگیره اونورتــ

هوووشششفففففففف

چاقویی به سرعت به سمت هکتور رفت و هکتور رو از ناحیه دست به دیوار متصل کرد ( )

- سرورم. سرورم! بلیز میخواد وزیر سحر و جادو بشه. اون بخاطر اینکه ما شما رو به این وضعیت انداختیم ( -کروشیو!! - ) ناراحته. مخصوصا که بمب جادویی رو در زیر بالشش پیدا کرده و همه ماجرای چند ماه پیش رو از حلقوم ماندانگاس مو به مو بیرون کشید و الان قصد انتقام داره. تنها راهی که میتونه باعث بشه اون شاید کمی کوتاه بیاد اینه که شما رو دوباره در خونه ریدل ببینه و شاید دست از سر ما برداره. نصف ساختمون وزارتخونه تا الان تخریب شده. درحقیقت گراوپ هم باهاش همدسته ..



ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲ ۲۳:۳۴:۰۱
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۳ ۲:۱۵:۵۵

?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۱:۰۷ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵
#44
آرسینوس که بخاطر دماغش به سمت چپ تمایل پیدا کرده بود و خلاف عقربه های ساعت روی کتری ای که سوارش بود میچرخید و محفلی های مو قرمز با اداهای مسخره و لوسشان را در برابر چشمانش با به پرواز درآوردن کتری ها همچنان مشغول دید.

هکتور را متوجه خود کرد و به گوشه ی تاریک اتاق چرخیدند و مشغول مشورت درمورد فکری که آرسینوس به ذهنش رسیده بود شدند.

هکتور که همیشه مقداری از معجون های مختلفی که میساخت همراه داشت، چاقویش را درآورد و قسمتی از بازوی خدمتگزار ِ سیاه ِ رودولف را جدا کرد ( ) و به محتویات شیشه ی معجونی که از زیر شنل بیرون کشیده بود اضافه کرد.

دود صورتی ِ چرکی از لوله بیرون زد و آرسینوس شیشه را از دستان هکتور قاپید و برای چند صدمین بار به سمت چپ پیچید و به سرعت همانطور که از کنار کتری های متحرکِ درون اتاق میگذشت، چند قطره از معجون را درون هر کدام میریخت. آخرین کتری را هم با آخرین قطرات معجون جادو کرد و به گوشه ای در آنسوی اتاق چرخید. هکتور درحالی که مشغول بازوی خونین رودلف بود چوب جادویش را حرکت داد و ورد مخصوص به معجون را به زبان آورد.

کتری ها به محض برخورد دست محفلی ها به بدنه‌شان شعله‌ور شده و بعد از فریادهای دردناک محفلی ها، سکوتی اتاق رو فراگرفت. هکتور با رضایت ضربه ای از روی هیجان به بازوی رودلف زد ( ) و به سمت آرسینوس که کتری اش از حرکت ایستاده بود رفت. محفلی ها بعد از دو دقیقه از حالت صامت و بی حرکت، با چشمان خنگ شده ای به همدیگر خیره شدند و سرشار از عشق تهوع آوری همدیگر را بغل کردند.

حالا که معجون عمل کرده بود و نیروهای منفی را درون کتری‌ها کشیده بودند، محفلی ها به حالت قبلی خود برگشته بودند. آرسینوس منوی مدیریتش را درآورد و طلسم بدن‌بندی روی محفلی ها اجرا کرد و آنها را روی رودولف سوار کرد و در هوا معلق کرد و همراه با هکتور به سمت قرارگاه محفل به راه افتادند تا همگی آن سفیدها را به خانه خود برگردانند.


پایان سوژه.


?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: گـِـُلخانه ی تاریک
پیام زده شده در: ۱:۰۶ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵
#45
هکتور درحالی که روی زمین نشسته بود در محاطره بقیه مرگخواران مشغول ور رفتن با پاتیل کوچکی بود و مدام خط خطی های بیربطی بر روی یک کاغذ پوستی میکشید.

لینی وارد سوراخ دماغِ آرسینوس شد و از گوش چپش بیرون زد. و با بی طاقتی کنار پاتیل نشست. هکتور شکل اشکی در کنار خط مارپیج و بزرگ و ضخیمی روی کاغذ کشید و قیافه‌ی موفقی به خودش گرفت و درحالی که کاغذ رو جلوی چشم بقیه شناور میکرد از جایش بلند شد، شنلش را مرتب کرد و گفت حالا وقت اینه که بریم سراغ ارباب و براش توضیح بدیم که برای معجون جدیدِ نگهداری از پوست نجینی، به اشک بزرگترین جادوگر نیاز داریم.

ایرما کتابی ظاهر کرد و گفت ولی طبق مطالبی که توی این کتاب نوشته شده، پوست باسلیسک به اشک و آبهای شور حساسیت داره و ما نبایــ ...

- نکبت! ما که این اشک رو نمیخوایم واقعا توی معجونِ پوستِ نجینی بریزیم! ما میخوایم برای رشد گیاه ازش استفاده کنیم!

مرگخوارها بعد از سرزنش ایرما، همگی به سمت اتاق لردسیاه حرکت کردند.


?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱:۰۴ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵
#46
آملیا و لیلی مضطربانه به همدیگه نگاه کردند و آرسینوس چانه‌ی رودولف رو که روی زمین فرش شده بود جمع کرد و هکتور که تمام مدت به نقطه‌ای از تاپیک خیره شده بود و دنبال راهی میگشت که لردسیاه رو مجبور به همکاری با ویزنگاموت کنند، بقیه را کنار خود کشید و بعد از چند دقیقه شروع به صحبت کرد :

- شما باید نقشه اصلی ساخت بمب جادویی رو در اختیار ما بگذارید.

لردسیاه که پا روی پا انداخته بود و مشغول سوهان کشیدن ناخن هایش بود، با متانتِ همیشگی لبخند سردی زد و بی اعتنا سری به علامت موافقت تکون داد و از جایش بلند شد و از اتاق بیرون رفت.

-

-

- دقیقا ایده‌اش چیه که انقدر با همه شرایط کنار میآد؟


بیرون از اتاق مذاکره


بلاتریکس به محض وارد شدن لردسیاه به سالن اجتماعاتِ خانه‌ی ریدل، جلوتر از لوسیوس که برای واکس زدن کفشهای لرد به سمت پاهایش شیرجه رفته بود، حرکت کرد ولی قبل از اینکه هر دو به لرد برسند، آواداکداورایی از کنار سرشان به سرعت گذشت و به اسنیپ برخورد کرد. اسنیپ حتا فرصت نکرد بگه به چشمان من نگاه کن. لردسیاه شنلش را با عصبانیت در هوا تکان داد و روی صندلی چرخانش نشست:

- این ابله‌ها فکر میکنن که میتونن نقشه ساخت بمب جادویی رو از چنگ ما بیرون بکشن. ولی ما اربابیم و برترین ذهن رو داریم. ما نگذاشتیم اونها بفهمن چقدر این نقشه برای ما اهمیت داره. ما کل نقشه کره زمین رو توی حلق اونا فرو میکنیم ولی نقشه بمب رو به دستشون نمیدیم.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲ ۱۹:۳۰:۴۲

?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
#47
1- هر گونه سابقه عضویت قبلی در هر یک از گروه های مرگخوران را با زبان خوش شرح دهید.

قلبا و روحا سابقه داشتم ، سابقه دارم و سابقه خواهم داشت. افتخاری بالاتر از خدمت به لردسیاه برای بلاتریکس نیست.

2- به نظر شما مهم ترین تفاوت میان دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟

وقتی با کلمه‌ی شخصیت مواجه میشم، فقط لردسیاه در ذهن و روحم برجسته میشه. فرد دیگه ای وجود نداره که لازم باشه تفاوتی قائل بشم.

3- مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخوارن چیست؟

شکنجه سفیدها و محفلی ها تا مرتبه‌ی بالا آوردن ِ مغزشون از نقطه‌ی دماغ.

4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها را انتخاب کنید و لقب مناسبی برایش بگذارید.

نیمفادورا تانکس: بوقلمونِ خائن

5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

میتونن رونالد ویزلی رو در تیکه‌های متنوع کباب کنن و برای وعده‌های صبحانه ناهار شام سِرو کنن.

6- بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

اونا رو تا حد جنون شکنجه بدیم و عزیزانشونو تحت فرمان خودمون دربیاریم و وادار کنیم که اونا رو آتیش بزنن تا قلب و جسمو روحشون همزمان ازشون گرفته بشه .

7- در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی خواهید داشت؟

خائنین به لرد سیاهو شناسایی میکنیم ( مثلا اسنیپ ) و هر روز هفت تیکه از گوشت بدنشونو ازشون جدا میکنیم و به نجینی عزیز لرد سیاه میدیم که بعنوان غذا بخوره .

8- چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده؟

اینها همه از نشانه های افتخار آمیز پیشرفت بی همتای سرورم در جادوی سیاهه .

9- یک یا چند مورد استفاده از ریش دامبلدور را شرح دهید. در صورت تمایل توضح دهید.

اون ریش یادآور یک موجود پیر و دیوانه بیشتر نیست . اگه سرورم اجازه بدن وقتمو برای فکر کردن بهش حروم نمیکنم.


سوابق سیاه شما برای ما مشخصه! جواب های شما بسیار مورد پسند ما قرار گرفت...به طوری که قبل از پر کردن فرم، نشان شوم را بر ساعد شما حک کرده بودیم.

باز هم تایید شد.

باز هم خوش اومدین.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱ ۲۲:۲۳:۰۱

?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
#48
نام : بلاتریکس لسترنج

مشخصات : زنی اصیل ، جذاب ، با مژگانی بلند و نگاهی مغرور ، که در چشمانش تماما اثر شیفتگی به لرد ولدمورت دیده میشد .
بلاتریکس در جادوی سیاه ، طلسمهای ممنوعه و شکنجه بی پروا ، ماهر و قدرتمند بود و فرانک و آلیس لانگ باتم را تا مرز جنون شکنجه داد و به همین دلیل چند سال را در زندان آزکابان به سر برد . او همچنین پسرعمه خود سیریوس بلک ( پدرخوانده هری پاتر ) را کشت .

بلاتریکس جزو افراد مورد اعتماد ولدمورت بود و از هورکراکس جام هلگا هافلپاف در کنار گنجینه خانوادگی خود در بانک گرینگوتز نگهداری میکرد . او تا آخرین لحظه عمر مانند یک مرگخوار واقعی به لرد وفادار بود و در کنارش جنگید .

گروه : اسلیترین

پی‌نوشت: [لینک]

تایید شد.ولکام بک!


ویرایش شده توسط شمیم در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱ ۱۵:۰۶:۳۴
ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱ ۱۹:۰۴:۲۵
ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱ ۲۱:۴۳:۵۴

?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲:۱۷ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
#49
سلام .

چند روز هستش که دارم فکر ميکنم دلم ميخواد معرفي شخصيت کنم مجددا .

ميدونم که طبق عدالت ِ مديريت جادوگران که در حق من هم اجرا شد ، ميتونم بازم اين شناسه رو داشته باشم خودم هم . البته خب ميدونيد ؟ خودم حال نميکنم چندان با انجام حرکت ِ مشابهي . ولي خب چه ايراد داره يک بار هم ما از اينجور سياه‌بازي‌ها انجام بديم ؟ بهرحال خون ِ بلاتريکسيه ديگه !

باتوجه به اينکه بلاتريکس فعلي ، آخرين پست ايفاي‌نقش که داشتن ، براي 24 مهر هستش { بقيه پست‌ها در انجمن خصوصي و بلاک‌هاي ديگه و چترباکس بوده } ، درخواست ميکنم طبق همون قانوني که بلاتريکس از من گرفته شد ، مجدد اين شناسه رو با همون معرفي شخصيت قبلي که داشتم ، برام تاييد کنيد . چون از ظواهر ِ گوياي امر اينجور برمياد که شناسه رو صرفا ميخواستن که داشته باشن . بجز پنج شيش تا پست ديگه در حيطه ايفاي نقش فعاليت نداشتن ، و باتوجه به اينکه جداي از حس خودم و نظر لردولدمورت ، حتا از واکنش خيلي از کاربرها ، مشخص بود که قوي‌ترين ايفاي نقش براي بلاتريکس رو من داشتم ؛ پس حيف هست چنين شناسه‌اي جوري که شايسته‌ش هست گردونده نشه .

باتشکر .


دوست عزیز این شخصیت در انجمن خصوصی مرگخواران فعاله بنابراین شما میتونید با همین شناسه شخصیت دیگه ای رو انتخاب کنی و یا با شخص ولدمورت صحبت کنی. موفق باشی


بعدنوشت : من هدفم گرفتنه شناسه نبود . صرفا خواستم دليلي که شناسه از من گرفته شد رو براي موقعيت خودم هم مطرح کنم ببينم واقعن کاربرد داره يا چي .

شما هم موفق باشيد .


ویرایش شده توسط شمیم در تاریخ ۱۳۹۲/۱۲/۲۲ ۲:۵۶:۳۸
ویرایش شده توسط پروفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۹۲/۱۲/۲۲ ۹:۵۹:۰۱
ویرایش شده توسط شمیم در تاریخ ۱۳۹۲/۱۲/۲۲ ۱۴:۲۹:۱۸

?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۴:۱۸ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
#50
ميفهمم . ولي اين به خروش اومدنا لازم نيس اصن که ... اگه دقيق ميخوندين متوجه ميشدين دقيق به همه چيز اشاره شده . منظورم از حرکت پنهاني رو واسه اين گفتم که تمايلي به صحبت ِ خصوصي يا در وبگاههاي ديگه درمورد ِ اين موضوع نداشتم و درست ديدم همينجا که مربوط به اين موضوعات هس مطرح کنم و روو باشم . من خودم رو گفتم . مگه شما حرکت غيرقانوني انجام دادين که فک کردين با شمام ؟ نه اينجور نيس .

ولي اين حق رو براي خودم محفوظ نگه ميدارم که خودم رو سرزنش کنم چون جوري که شايسته بود فعاليت نداشتم که البته اقرار ميکنم اهميت حياتي و مرگ و زندگي واسم نداشته حضور ِ هميشگي ِ اينجا . قبلن من عمه مارج بودم و اينجا صرفا واسه تفريح و سرگرميه . ميتونم اگه قصد فعاليت داشتم اون رو درخواست بدم وارد ايفاي نقش کنن که البته باتوجه به اينکه توي موود فعاليت نيستم شايد شناسه ديگه اي درخواست بدم .

اميدوارم اگر مدتي که شناسه رو در اختيار نداشتيد موجب ناراحتي بوده واست عذر منو بپذيري . آرزوي موفق شدن در ايفاي اين نقش رو دارم واست .

مرسي و خوش باشي . :)


?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.