خرس های تنبل در برابر ترنسیلوانیا
پست اول
زیر آسمان بی ستاره ی شهر، در انتهای کوچه ی بن بست گانت زاده، آتشی درون سطل فلزی شعله ور بود.
کنار خانه ی گانت ها، کارتن( مقوا) های بزرگ و کوچکی پهن بود. روی آن ها سه مرد، دو جن خانگی و یک نیمه غول دور سطل لم داده بودند. نور شعله های آتش در چشم های سبز دابی و موهای چرب اسنیپ تلالو چشم گیری داشت!
مورفین حلقه های دود را از دهانش بیرون داد. حلقه ها کمی بعد کلاه وزارت را تشکیل داده و در افق محو شدند.( به صورت نمادین تحلیل رفتن قدرت مورفین را بیان می کند!
)
- عژیژان من!
میدونم این وضعیت برای قبل مشابقه، برای شما خرشای تنبل خیلی بده. ولی چه کنم که دیروژ کاراگاه های خائن وژارت منو اژ خونه ی آبا و اژدادیم بیرون انداختن و ما رو اسیر کارتن خوابی کردن.
هاگرید که به تنهایی سه کارتن یخچال را اشغال کرده بود پرسید:
- ببخشیدا! مگه خونه خودتون نبود؟ نباس بیرونتون می کردن که!
دیوید که ناگهان احساس وکیل وصی وزارت به او دست داد، سینه اش را سپر کرد و گفت:
- این خونه قدیمیه، مال پدربزرگه اسمشونبره، خواهرزاده ی همین مورف خودمون. وزارت تصمیم گرفته به عنوان بنای فرهنگی- تاریخی ازش نگهداری کنه. مورفین هم چون صلاحیت نگهداریشو نداشته انداختنش بیرون.
صدای خنده ی اسنیپ بلند شد:
- بنای فرهنگی -تاریخی!
کریچر آنقدر به آتش نزدیک شده بود که بینی درازش تا کباب شدن فاصله ی چندانی نداشت، گفت:
- کریچر هیچ وقت به این خفت نیفتاده بود. چه تو زمان بانو بلک، چه تو زمان اون پسره ی مشنگ دوست، کریچر همیشه یه سقف کابینتی بالای سرش بود. بانو الادورا... کاش نرفته بودی به خونه ی بلک ها و کریچر رو گردن می زدی!
دابی برای این که گرم تر شود، حوله ی آشپزخانه را با شدت بیشتری دور خودش پیچید و جیر جیر کنان گفت:
- کریچر باید خجالت کشید. کدوم جن تسترالی حاضر بود گردنش رو قطع کنن؟!
پرفسور اسنیپ با صدای سردی گفت:
- جن، بحثو سیاسی نکن! اگه پولی که وزارت تعیین کرده رو داشتیم، میتونستیم به وزارت خونه ثابت کنیم که صلاحیت نگهداری از خونه رو داریم. اون وقت دوباره بهمون پسش میدادن.
ناگهان صدای چرخ دنده های زنگ زده ی مغز مورفین در فضا پیچید!
- خرش های تنبل! ما باید پول دربیاریم! ما حتما باید بازی آخر رو با ترنسیلوانیا ببریم.
سپس مقوای قهوه ای رنگ و کثیفی را روی هوا شناور کرد و ترکیب تیم ترنسیلوانیا را روی آن کشید. در حالی که با لوله چوبی انتهای قلیانش به مقوا ضربه میزد، شروع به صحبت کرد:
- بیاین تیمشونو آنالیژ کنیم تا باژی رو ببریم! ما به پول قهرمانی احتیاج داریم تا خونه ی منو پش بگیریم!
مورفین با سخنرانی کاریزماتیک خود شور و هیجان را در اعضای کارتن خواب و بی حال تیمش برانگیخت. دابی و کریچر از شکم هاگرید بالا رفته و روی آن ایستادند. اسنیپ و دیوید کراوکر سراپا به گوش شدند. لایت بالب های کوچکی بالای سر هر یک روشن شد.
- گرواپ دروازبانشونه، هاگرید دادا، کل امید ما به توئه، بشین با داداشت گپ بزن، ما بهش گل میزنیم!
اون وسط ها هری شون رو هم به صرف چای دعوت کن!
هاگرید از شدت خوش حالی بالا پرید و با این کارش جن های خانگی را به هوا پرتاب کرد. سپس با حرکت دست، موافقتش را اعلام کرد.
اسنیپ را هم شور گرفت و فریاد زد:
- من با معجونم آشا رو به مارمولک تبدیل می کنم!
صدای ریز دابی بلند شد:
- دابی دافنه رو به مکعب تبدیل کرد که دیگه نتونست قل خورد و گل زد!
صدای قهقهه های شیطانی و پیروزمندانه ی خرس های تنبل در کوچه ی بن بست گانت زاده طنین افکند. دقیقه ای نگذشته بود که ناگهان کریچر امید همه برای رهایی از کارتن خوابی و سکنی گزیدن در خانه را به پشم مبدل ساخت!
- اگه ما ترنسیلوانیا رو برد، تیم ارزشی ها هم پاپیون رو برد، باز هم ما دوم شد، چون از ارزشی ها باخت. اون وقت مورفین برای همیشه کارتن خواب شد!
- یعنی نحس تر از تو وجود نداره کریچر.
کریچر جلو آمد و با پوزخند تعظیم کرد. سپس دوباره به عقب برگشت.
ده دقیقه ی دیگر بازیکنان نا امید به شعله های آتش خیره شدند. مورفین به قدری عصبانی بود که میتوانست شعله ها را به آتش یه چیزی! بدل کند( همون که هورکراکس و اتاق ضروریات رو پکوند!
) و کل دهکده را در کام آتش فرو ببرد...
پاق!هاگرید با این صدا شش متر از جا پرید.
- زهرم ترکید! جن لعنتی باز غیب شد!
دیوید درحالی که کتش را روی سرش می کشید با ناامیدی گفت:
- بچه ها بیاین بخوابیم . فردا میریم ورزشگاه المپیک. شاید ما بردیم، پاپیون سیاه هم ارزشی ها رو بردن. اون وقت ما قهرمان میشیم.
سپس همگان کفش هایشان را زیر سرشان گذاشتند و خرخرشان به هوا رفت. نا امیدی در پس خروپف هایشان هم شنیده میشد!
چهار ساعت بعدپاق! - زهر باسیلیک!
شعله ی کم سوی آتش درون سطل خاموش شده بود و تنها منبع روشنایی، نور مهتاب بود. در آن ظلمات پیکر کوچکی که مدام بالا و پایین می پرید قابل تشخیص بود.
- دابی گرفتش! دابی گرفتش!
اسنیپ لای پلک هایش را به زور باز کرد و پرسید:
- کدوم جن بیچاره ای رو دادن به تو؟!
- نه! دابی زن نگرفت، دابی امتیاز رو گرفت!
صدای غرولند مورفین از زیر پتو بلند شد:
- دابی امتیاژ چی چی رو گرفت؟ د حرف بژن نشناش! چهار شُب ما رو بیدار کردی.
- دابی امتیاز کیترینگ و یادگاری فروشی استادیوم بزرگ المپیک رو گرفت!
با گفتن این حرف خواب از چشمان دیوید، مورفین و اسنیپ پرید اما صدای خروپف هاگرید همچنان موزیک پس زمینه بود.
- دروغ بگی تو آتیش جژغالت میکنم جن!
- دابی راست گفت! از فردا تا قبل بازی وقت داریم. یه عده با دابی اومد به قسمت کیترینگ. خوراکی های تو استادیوم رو تامین کرد. تخمه و چ... پف فیل!
درست کرد و داد به ملت و بازیکن های ترنسیلوانیا! ما تونست کلی پول در آورد!
اسنیپ قهقهه ای زد و گفت:
- مسئولیت محصولات دکه و گاری ها هم باشه برای منو مورفین و الادورا.
بعد از مدت ها لبخند بر روی لب های مورفین ظاهر شد و دندان های سیاه و به فنا رفته اش را به نمایش گذاشت.
- خونه ی اژدادی خودم! شبر داشته باش، مورفینت ژود میاد!