- بــــــــــــــی شـــــــــــــعــــــــــوراین صدای تابلوی خانم بلک بود که حرف دامبلدور را قطع کرد .
- شما خون لجنی های فاسد بیخود میکنید که میخواید اسباب های خونه ی من رو بفروشید، اصلا شما با اجازه ی کی همین الآن هم دارید از وسایل ما استفاده میکنید؟
آلبوس از پشت عینک نیم دایره ایش درحالی که با دماغ عقابی شکسته اش تد را هدف رفته بود گفت :
- تد ، لطفا برو و پرده ی تابلوی خانم بلک رو بکش.
سپس رو به جمعیت کرد و گفت :
- با این حساب نتیجه میگیریم که باید اینجا رو به موزه تبدیل کنیم .
آرتور درحالی که به یکی از کاغذهای پخش شده بر روی میز نگاه میکرد گفت :
- آلبوس واقعا راه دیگه ای نداریم؟
- چه راهی آرتور؟ من همین الانشم برای پر کردن شکم تو و 69تا بچه ات باید یه وام جداگانه بگیرم ، تازه مالی رو هم که جای سه نفر میخوره حساب نکردم . من یه بار پیشنهادم رو گفتم ، اگه کسی پیشنهاد بهتری داره بگه .
جیمز سیریوس پاتر در حالی که با پشت دستش اشک های چشمش را پاک میکرد جلو آمد و گفت :
- عمو آلبوس، اگه این یویوی من بدردت میخوره بگیرش و بفروش ، شاید با پولش بتونی از پس مخارج بربیای.
آلبوس دستی بر سر جیمز کشید و گفت :
- ممنون جیمز عزیز ، اما این یویو خیلی کمه . راهش همونیه که گفتم .