تراختورسازى- کيو.سى.ارزشى(پست دوم)
فلورانسو در آشپزخانه ايستاده بود و تند تند ليوان هاى چاى را هم مى زد. هرچند ثانیه يک بار خم مى شد تا مطمئن شود پنیر در ليوان ته نشين نشده باشد.
- يه کم زيادى سياه شد.:worry:
وبعد ناخودآگاه به درون خاطراتش فرو رفت.
فلاش بک- چند ساعت قبل پارک مشنگى
نقل قول:
فلورانسو پنیر را در دست گرفته بود و مى خواست به محفل بازگردد. کف دستش عرق کرده و رنگ پنیر پخش شده بود.
- چرا نپرسيدم اگه عرق دست باهاش قاطی بشه مشکلى داره يا نه؟
- وااااى نگو نگو نگو ديگه از خمارى..
فلورانسو با وحشت به سمت صدا بازگشت. مرد معتادي با لباس هاى کثيف کنار آتش ايستاده بود.
پایان فلاش بک
سينى را برداشت و به سالن رفت. اعضا همچنان با گوشى هايشان مشغول بودند.
- دابى خواست بازی کرد. هرى پاتر تقلب کرد. نوبت دابى بود.
-دابي يه مگس رو شونه ى منه..نجاتم بده.
- هااا پرفسور شما ودونى چطور عکسم رو وذارم تو فيس بوقشون؟
- کدوم عکس فرزندم؟
- همونى که تو طویله با گاو بوآم گرفتم..همونطورى يهويى.
فلورانسو اصوات نكره را از خود توليد كرد.
- اهم..اهم.
- هاا اي اهم اهم آهنگ جدید شاهين نجفيون بيد؟ واسه ما هم وفرست يه ذره وخنديم. ها هاهاهاها.
- دوستان.
لعنتياااا.
هري سریع گوشى را پشت گوش هاى دابى پنهان کرد و گفت:
- جااانم!
- دوستان بيايد يه چيزى بخوريد. خسته شديد.
چشم اعضا روى چاى ها خيره ماند.
- نوشابه بيد؟
- نه احمق نوشابه پررنگ تره، اين قهوه هستش.
- نه که قهوه خيلى کم رنگه؟ اين چاى سبزه.
- چاى سبز که رنگ نداره؟
فلورانسو با حرص ليوان ها را تحويل اعضا داد.
- واسه تو نوشابه ست، واسه تو قهوه ست، واسه تو هم چاى سبزه. همتون درست حدس زدید بخوريد!
چند دقیقه بعد
اعضا:
فلورانسو: دوستان بشينيد.:worry:
اعضا:
فلورانسو: دوستان بشينيد.
دابي سوار كمر هرى شده بود و " پيتکو پيتکو" کنان به اين سو و آن سو مى رفت. سيسرون در حال شانه زدن موهاى دامبلدور بود و آنتونين ريش هاى او را مى بافت، در کنار آن ها نيز شير فرهاد بالا و پايين مى پرید.
- دوستان بايد بريم تمرین!
فلورانسو در خاطراتش فرو رفت، صداى فرد معتاد در گوشش پيچيد.
نقل قول:
- وااااى نگو نگو نگو ديگه از خمارى..
اما سرش را تکان داد و پرده ى اوهام را کنار زد.
- دوستان بايد بريم تمرین.
دوستان..لعنتياااا.
- پيتکو!
( به زبان اسبى يعنى جانم.)
- دنبال من بيايد.
- پاتاکو.
(به زبان اسبى يعنى: چشم رو چشمم، هرچى شما بگيد قربان ما دست بوس هستیم. شما ناراحت نشو پوستت خراب مى شه.)
زمین تمرین
اعضا شروع به درجا زدن کردند.
- خوبه شما خودتون رو گرم کنید من برنامه رو توضیح بدم. پرفسور شما تو دروازه وايميستين.
دامبلدور سریع سوار جارويش شد، چند بار اطراف فلورانسو چرخید و بعد از سر دادن فریادهاى" يوووو هووو" و " من يه پرنده ام آرزو دارم." به سمت دروازه رفت.
- دابى تو دنبال اسنيچ مى گردى پس..از..رو کمر..هرى..بيااا پاييين!
من و هري حمله مي كنيم و آنتونين و سيسرون دفاع مي كنند. فهميديد؟
- اوهوم.
- با شماره ى سه همه پرواز کنید. يک..دو..سه.
اعضا با انرژی تمام پرواز کردند. فلورانسو با نگرانى به آن ها چشم دوخت.
نقل قول:
- واااى نگو نگو نگو ديگه از خمارى..
- نکنه اينا هم اونطورى بشن؟:worry:
روز مسابقه- رختکن تراختور سازی
- خوبه چاي رو تا آخر بخوريد..
نقل قول:
- وااااى نگو نگو نگو ديگه از خمارى..
سرش را تکان داد و ادامه داد:
- چاى رو تا آخر بخوريد. اميدم به شما دبستانى هاست.
يعني اميدم به شما تراختور هاست. آماده ايد؟
اعضا ليوان ها را زمین گذاشتند و بلند شدند.
- من پلنگ مازندرانم.
- هاا احساس قدرت وکنم.
- دابى از رو کمر هرى بيا پايين.
پرفسور لااقل بافت آفريقايى ريشتون رو باز کنید فقط موهاتون بمونه!
- نه فرزندم. مهم ريشمه ديگه.
- باوشه باو بريد تو زمين.:vay:
زمين مسابقه
با نام و ياد مرلين، من بياباني به همراه همكارم عادل سعدي پور در خدمتتون هستیم با گزارش بازی تيم هاى تراختورسازى و کيو. سى. ارزشى در ورزشگاه خيلى هزار نفرى آزادى.
- بله منم سلام عرض مى کنم. بيابانى جان انگار بازيکن ها وارد زمین شدند. معرفى مى کنم بازيکنان تيم کيو. سى رو: جيمز سيريوس پاتر، تد ريموس لوپين، ويکتوريا ويزلى، ويولت بودلر، همر، مادر سيريوس و کاربر مهمان.
- خب تا اعضاى کيو. سى عکس مى گيرن منم بازيکنان تراختور رو معرفى مى کنم: دابى..
با فریاد گزارشگر، دابى سوار بر جارو به هوا برخاست، با انگشتان بلند و کشيده اش جلوى دوربین علامت پيروزى را نشان داد و کنار رفت.
- بزرگ تيم آلبووووس..
دامبلدور روي جارويش پريد و در حالى که مو و ريش هاى بافته اش با وزش باد موج بر مي داشت و دل دختران جوان(!) را مى برد، اطراف زمین چرخ زد.
- مدافعان تيم آنتونين دالاهوف و سيسرون هارکيس..
آنتونين و سيسرون جلوى دوربین چماق هايشان را به نمایش گذاشتند.
- و در آخر مهاجمان تيم، هرى پاتر و کاپيتان جوان تيم..فلورانسو.
بعد از عکس گرفتن تيم تراختورسازى، داور کاپيتان ها را فراخواند.
- بيابانى جان، دو کاپيتان دست هم رو به گرمى مى فشارن و من واقعا نمى تونم خودم رو نگه دارم..اشک..تو چشمام..جمع..شده.
- بله سعدي پور جان، صف آرايى دو تيم سفید واقعا مى تونه جذاب باشه. خب داور سوت رو مى زنه و بازی شروع مى شه.
فلورانسو ايستاد و به اعضاى تيمش نگاه کرد.
نقل قول:
- واااى نگو نگو نگو ديگه از خمارى..
- فلو سرخگون رو بگیر!
با فریاد هرى، به خودش آمد و به سمت دروازه ى حريف حمله ور شد.
- بله مى بينيم که فلورانسو داره با سرخگون جلو ميره..اوه نگاه کنید! ويولت بلاجر رو به سمت کاپيتان تراختور فرستاد، ديگه چيزى نمونده بخوره..بيابانى جان من نمى تونم نگاه کنم.
- سعدی پور جان نگاه کن! در آخرین لحظه فلورانسو مى چرخه و آنتونين بلاجر رو از دخترخونده ش دور مى کنه و حالا..حالا..گل. فلورانسو گل مى زنه. بلافاصله تيم کيو. سى بازی رو شروع مى کنن.
- جستجوگر ها هم هنوز مشغولن. جيمز سيريوس رو مى بينيد که از نفس افتاده اما دابى رو نگاه کنید که خستگی ناپذير داره مى گرده..جالبه هر بار مياد جلو دوربین يه چشمک مى زنه و ميره.
- اممم..سعدي پور جان تيم تراختور همينطورى پشت هم داره گل مى زنه، تيم کيو. سى بايد يه کارى بکنه.
- درسته من تا به حال تراختور سازی رو اينطور ندیده بودم. انگار تازه تراختور هارو پر بنزین کردن.
بيابانى ميکروفون را کنار مى زند و آرام مى گوید:
- سعدي پور جان کمتر مزه بريز!
و بعد در ميکروفون فریاد مى زند.
- بريم سراغ گزارش. بازی هشتاد بر بيست به نفع تراختوره. خبرى از اسنيچ نيست و کيو. سى مى تونه جبران کنه.
- بله بيابانى جان! اما نگاه کنید دابى به سمت دوربين خيز برداشته، انگار چيزى ديده..اما نه دابى داره بازو هاشو به ما نشون ميده.
- نه نگاه کن اسنيچ تو دستشه..بله بله تراختور خيلى راحت بازی رو مى بره.
- عجب روحيه اى داره اين دابى. حالا پريده رو کمر هرى.
- سعدي پور جان وقت شوخی نيست. با تشكر از همه تا يه" توپ و چمن" ديگه مرلین حافظ.