همهی مرگخواران در آشپزخانه جمع شده بودند. نجینی درحالی که بالاخره از اتاقش خارج شده بود، روی یکی از صندلیها لم داده بود و مشغول نوشیدن آبپرتقالش بود.
لینی روی بُرش پرتقالی که لبهی لیوانش بود نشسته بود و مواظب بود درصورت خشم مجددِ پرنسس، لیوان را بر سر کسی نکوباند.
این سوی آشپزخانه آلکتو درحالیکه پخش زمین بود، بلاتریکس صندلیای را روی قفسهی سینهاش گذاشته بود و نوک چوبدستیاش را در یکی از چشمهای او فرو کرده بود :
- ولی اون کت دست تو امانت بود! چطور تونستی اینقدر نسبت به داراییهای لرد بیتفاوت رفتار کنی؟! چطور تونستی؟!
بلاتریکس که دیگر نمیتوانست خشمش را کنترل کند، چوبدستیاش را به گوشه ای انداخته و درحالی که دست آلکتو را به زور کشیده و گاز میگرفت، توسط بقیه مرگخواران کشانکشان از آلکتو دور شد!
- زولبیای ما! در رو باز کن. برای صبحانهت پیتزای مارگریتا گرفتیم! تو دختر مایی! پرنسس مایی! ولی اون کُت فقط یه هورکراکس تفریحیِ دیگه ست. تویی که برای ما مهمی!
برای چندمین بار صدای شکستن به گوش رسید و همچنان در اتاق نجینی بسته بود. لردسیاه با یک جعبه پیتزا پشت در اتاقش ایستاده بود. و مرگخوارها درحالیکه از راهپلهی خانه به صحبتهای لردسیاه گوش میکردند، جرأت نزدیک شدن به آن راهروی خانه را نداشتند.
لردسیاه قصد دور شدن از اتاق نجینی رو داشت، که تکهای کاغذ از زیر در به بیرون پرت شد. لرد با تکان دستش کاغذ را تا جلوی چشمانش شناور کرد و جملاتی که نجینی نوشته بود خواند :
نجینی همانطور که روی شانههای لردسیاه بود، درحالی که با انتهای دُمش فشار خفیفی به شانهها وارد میکرد تا خستگی ناشی از افتادن مرگخوارها روی پاپایش، از شانههایش بیرون رود، با دیدن کرم درون گلدان متوقف شد :
-
به آهستگی روی ردای لرد خزید و به سمت گلدان و مرگخوارانی که دورتادورش بودند رفت. لینی همچنان در حال مشاجره با قطره بود:
- گفتم تخش کن! - - شاید خود قطره تخ نمیشه؟ - تشهی تخِ فوری دارم! - تو لازم..
در همان موقع دُم نجینی از کنار هکتور عبور کرد. همگی ساکت شدند. دُمش دور کِرم پیچیده شد و دوباره برگشت. کِرم را روبروی خودش گرفت و بهش خیره شد:
نجینی:
کِرم:
کِرم از طرز نگاه نجینی هیچ چیزی متوجه نشد و با دیدنش بسیار ذوقزده شد، ولی خبر نداشت که پرنسسِ لردسیاه، دیدن هر موجود دراز دیگری (در هر ابعادی که میخواست باشد) به جز خودش را برنمیتابد!
بعد از چند روز استراحتِ بعد از ایام امتحانات، وارد خانهی ریدل شدم و برای سوژهی خانهی گانتهااین رول رو نوشتم که میخواستم نظر و نقدتون رو درموردش بدونم، تا کمی به فضای رولنویسی سایت برگردم.
پانزده دقیقه گذشته بود و لردسیاه همچنان سعی در ایجاد هیجان برای گفتن حرفش داشت :
- از این به بعد.. -
- از این به بعد.. -
- از این به بعد.. -
- از این به بعد.. -
- از این به بعد.. -
- -
- یاران ما، ما خسته شدیم!
مرگخواران نیز که از تظاهر به واکنشهای هیجانزده خسته شده بودند، درحالی که زیرچشمی همدیگر را نگاه میکردند، پنهانی نفس راحتی کشیدند.
- تاتسویا!
- بله ولدمورتساما!
- میتونی از این به بعد وظیفهی خطیر نگهداری از فرزند اصیل و دلبند ما، و محافظت از خانهی گانتها رو به عهده بگیری.
- ساما!
-البته قبل از اینکه برگهی مالکیت افتخار بده تا با خونت امضا بشه، سوالی ذهن ما و فرزندمون رو (نجینی: ) مشغول کرده که ترجیح میدیم از ذهنخوانی استفاده نکنیم و جوابت رو در حضور سایر مرگخوارانمون بشنویم!
-ساما؟!
-موقعی که فرم مرگخوارِ ما شدن رو پر میکردی، گفتی که:
- پرنسس ما کنجکاو و کمی ناراحت گرسنه هست و میخواد بدونه چرا در معرفیِ قبلی خودت به جای نارسیسا گفتی مارسیسا و کلمهی مار رو به کار بردی؟ آیا از ابتدا برای تصاحب خونهی ما نقشه کشیده بودی؟! آیا این حقیقت داره که چند جا با تظاهر به مارزبانی خودت رو نوادهی سالازار معرفی کردی تا بتونی به اهداف شومت برسی؟ آیا حقیقت داره که به پرتقال و توتفرنگی علاقه داری؟!
ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۸ ۵:۱۴:۲۲ ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۸ ۵:۳۲:۰۶ ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۸ ۵:۳۵:۰۳ ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۸ ۵:۳۵:۳۲
1. ویژگیهای خودتون، اعم از ظاهری و باطنی رو در نظر بگیرین و براساس اون بگین اگه قرار بود جانورنما بشین، جانوری که بهش تبدیل میشدین چی بود. شکل و رنگ و سایز و هرچی از جانورتون لازم میدونین رو توصیف کنین. (5 امتیاز)
دختر زیبای لردسیاه هستم، و در این تکلیف تخیلی فرض میکنیم که به مار عظیمالجثهی بنفش رنگی تبدیل میشم!
2. فرض کنین گروهی از مردم بیفرهنگ شما رو با یه جانور واقعی اشتباه گرفتن و بهتون حمله میکنن. تصویری از خودتون در حالتی که جانورنما هستین و حسابی لت و پار شدین بکشین! (5 امتیاز)
1- توی پست غیر رولی با محدودیت حداقل پنج خط ( یک پاراگراف) و کمتر از ده خط ( دو پاراگراف) بنویسین با این معجون چیکار میکنین. در واقع وقتی که ویبره زدن رو یاد گرفتین، چه استفادهای ازش میکنین. (7نمره)
(خط یک) وقتی غذام رو میخورم، مخصوصن مواقعی که یه جادوگر یا ساحرهی چاق رو خورده باشم، و همچنان گرسنه باشم، (خط دو) برای اینکه غذام زودتر هضم بشه، معجون ویبرهزدن رو میخورم تا معدهم با ویبره بیشتر حرکت کنه و غذام زودتر (خط سه) هضم میشه! گاهیاوقات هم بعد از ماموریت مرگخوارا میرن تعطیلات و هیشکی نیست بهم غذا بده، خودمم (خط چهار) خستهم و حوصلهی خزیدن به سمت ظرف غذا رو ندارم، معجون ویبرهزدن رو تا حدی از سر تا دُم ویبره بزنم میخورم (خط پنج) و ویبرهزنان (و بیزحمت ) به سمت غذا منتقل میشم و منت هیشکی هم روی دُمم نیست و از خداشونم باشه به پرنسس لردسیاه غذا بدن!
2- رز از کجا و چگونه هکتور ویبره زن عمدهای گیر آورد؟ (3نمره)
یکی از مواقعی که هکتور توی پاتیلش نشسته بود و در راهروهای هاگوارتز تردد میکرد، در حال ویبرهزدن بود و از شدت ویبره هکتورهای کوچکی در اطرافش پراکنده میشد و پروفسور زلر این هکتورها را جمعآوری میکرد.
۱_ توی چه شرایطی رنگ مه توی گوی عوض میشه؟ (۷ نمره)
هروقت که پاپای عزیزم تشخیص بده که الان وقتشه که پیشگوییای رخ بده! اونوقت رنگ مه توی گوی تغییر پیدا میکنه و متناسب با نوع پیشگویی، فرد پیشگو، و فردی که درموردش پیشگویی میشه، رنگش عوض میشه.
۲_ چرا گوی پیشگویی گرده؟( ۳ نمره)
برای اینکه پیشگویی بصورت انفجار کوچکی در مرکز رخ میده و پیشگویی هر لحظه امکانش هست که قهر کنه! اگر گوی پیشگویی گرد نباشه، و کنج و گوشه داشته باشه، امکانش هست که قهر کنه و در هر کنج و گوشهای پنهان بشه. درنتیجه گوی گِرد هست، و خالی از کنج و گوشه. و وقتی پیشگوییای رخ میده، خودش رو در هر شرایطی در تمامی نقاط گوی، در معرض نمایش قرار میده.
نجینی فش فش خشمگینی میکنه و از اینکه بدون توجه به خواستهش مبنی بر قاطی گیلاسها شدن، اونو قاطی خیارا کردن، دُم طولانیش رو که از لابهلای خیارا بیرون افتاده تکون میده و حین تکون خوردن، به لینی که سعی داشت خودش رو به صندوق لیموشیرینها برسونه اصابت میکنه، و یکی از بالهای لینی کنده میشه و به صندوق لیموها نمیرسه و میفته توی صندوق پیازها!
دُم نجینی بالاخره به هدف اصلیش میرسه و دور رودولف پیچیده میشه و با شدت رودولف رو فشار میده تا به گوشت کوبیده تبدیلش کنه، ولی در همون حین چشمش به صندوق گیلاسها میفته :
-
پس رودولف رو رها میکنه و آروم میخزه و وارد صندوق گیلاس ها میشه :
- چی میگی نجینی؟ - این بچه چی داره که بگه؟ از دوری پاپاش افسردگی گرفته. فکر کنم با هممون هم قهره! - شاید گرسنشه؟ - فقط ببینم انگشتتون به پرنسس ارباب خورده! - - ناهارش رو هم که .. بله! سینی ناهار رو هم خورده! - پرنسس به حرکت نکردنِ ملاقهی من معترضه! - ولی بهنظر میاد بیشتر به قاطی میوه رفتنامون معترض باشه! - - ولی این قیافه ش به هر چیزی شبیهه بهجز معترض! این بچه ساکته! گرسنهست! ببینید نگاهشو آخه! دلم میخواد همین الان نیشم بزنه دعوت حق رو لبیک بگم! - شما اول قمه رو غلاف کن بعدشم برو یه تیشرت بپوش فکر کردی ارباب نیست هرجور دلت خواست میتونی تردد کنی؟!
- هیسس فیسس گیسس!
- واااات؟! - - اوه شت! - ریلی؟! - حالا کامیون حمل گیلاس رو برای انتقال پرنسس از کجا پیدا کنیم؟! - یه آکسیوی ساده! - یه معجون خوشمزه! - من با کامیون گیلاس نمیام! - منم فقط موز!
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.