هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (یوآن.آبرکرومبی)



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۸
#81
من با گوشی میام، شاید اونایی که با PC میان، بعضی از مشکلاتمو نداشته باشن.

تا اینجا به نظرم تنها خوبیش ثبت‌نام فوری، اونم با استفاده از شناسه‌ی توی سایت و نشون دادن آواتار هستش.

حالا بدیاش:

1- چون جزئی از سایته، به اینترنت نسبتاً سریعی نیاز داره. سایت واقعاً صفحاتش سنگینه.
چت‌باکس قبلی رو من همیشه جدا باز می‌کنم و هیچوقت از طریق سایت توش تایپ نمی‌کنم. خیلیم سبکه و حتی با اینترنت 2G هم راحت لود میشه. حتی به جاوا اسکریپت و اینا هم نیاز نداره.

2- توی گوشی خیلی تنگه! ینی وسعتش در حد یکی دو جمله‌س و اصلاً بقیه‌ی پیاماشو به زور می‌بینم.

3- پیاما رو نمیشه حذف و ویرایش کرد.

4- رنگ یوزر همه‌ی کاربرا یکیه.

5- شکلک نداره.

6- ساعتش درست نیس.

7- فک کنم نمیشه توش لینک گذاشت کلاً.


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
#82
راستش یه پیشنهادی رو می‌خواستم بهتون بدم... شاید ظاهر چت‌باکس رو مسخره کنه، ولی خب، مفیده.
حالا من کلاً کُد و طراحی وب و اینا رو خیلی ساده بلدم و توش حرفه‌ای نیستم، ولی میشه بالای چت‌باکس (مثلاً روی پیشونیش ) اینا رو بنویسین؟

«فرستادن 3تا پیام پُشت سرهم ممنوعه.»
«سلام و احوال‌پرسی و چت کردن ممنوعه.»
«چت‌باکس یه مکان عمومیه. مسائل خصوصی رو توش بیان نکنین.»

یا حتی کلاً توی صفحه‌ی سایت، پایینِ چت‌باکس که لینک قوانین و فرهنگش رو گذاشتین، کنارشون اون سه‌تا پیام بالایی رو بنویسین.
اینجوری تازه‌واردا بهتر و سریع‌تر متوجه میشن قوانین کلّی چت‌باکس رو.


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۹۸
#83
نقل قول:

وین هاپکینز نوشته:
سلام
چرا نمیشه توی چت باکس ثبت نام کرد؟
لطفا راهنماییم کنید


سلام وین، بطور کاملاً خودجوش جوابتو میدم. هرچند که مدیر نیستم.

اول اینکه، دقیقاً منظورت چیه که نمیشه توی چت‌باکس ثبت‌نام کرد؟
نحوه‌ی ثبت‌نام توی چت‌باکس اینجوریه که وقتی واردش میشی، اون بالا نوشته "اختیارات". روش که کلیک می‌کنی، بهت میگه که یوزرنیم و پسوردت رو تایپ کن تا لاگین کنی یا اگه کلاً اکانت نداری، پایینش لینک ثبت‌نام هستش که روش کلیک می‌کنی و فرم ثبت‌نام رو پُر می‌کنی.

وقتی فرم رو پُر کردی و عضو شدی، بعدش باز منتقل میشی به صفحه‌ی لاگین. اینجا اگه یوزرنیم و پسوردت رو وارد کنی، یه ارور به زبون انگلیسی بهت میگه که باید منتظر بمونی تا مدیر چت‌باکس تأییدت کنه.
توئم چند ساعت دندون رو جیگر بذار تا مدیر چت‌باکس تأییدت کنه. بعدش برو لاگین کن.


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۸
#84
تصویر کوچک شده


بعد از ماه‌ها کش و قوس، کمپانی «جادویی کانسِپتز» بعد از ارائه‌ی چندین نسخه‌ی آزمایشی، بالاخره نسخه‌ی فاینال بازی «محفلیز VS مرگخوارز 2020» رو برای کنسول‌های JC و JS4 و JBOX One منتشر کرد.

توی این نسخه، شرکت سازنده به درخواست‌های هوادارانش گوش کرده و خیلی از باگ‌های نسخه‌های قبلی رو برطرف و ویژگی‌های جدیدی رو اضافه کرده تا بیش از پیش، از تقابل خونین محفلی‌ها و مرگخوارها در رینگ دوئل لذت ببریم!

همونطور که خودتون می‌دونین، یکی از باگ‌های خیلی رو اعصابِ بازی، باگ یوآنه. اونایی که با این باگ آشنایی ندارن، براشون توضیح میدم:
ینی وقتی که با کاراکتر یوآن آبرکرومبی بازی می‌کنین، چه رول اسپم بزنین و چه شاه‌رول بزنین، امتیاز 26 می‌گیرین!
خبر خوب اینه که توی نسخه‌ی 2020 این باگ حل شده و طبق تست‌های انجام شده، یوآن تونست امتیازات 0 و 30 رو بگیره.

از سمتی دیگه، گزارشگر هم خیلی بهتر و جذاب‌تر و وحشی‌تر شده و البته مهم‌تر از اون، اسم کاراکترها و فنون رو کاملاً درست میگه.
یکی از انتقاداتی که به گزارشگر میشد، این بود که چرا رودولف لسترنج رو ارنی پرنگ خطاب می‌کرد و چرا به حرکت «قمه فرام هـِـل» می‌گفت «پرنگ‌بامب»!

یکی از ویژگی‌های جدید بازی، حالت مثبت‌600 هستش که چون شدیداً خشونت رو بالا میره، بصورت دیفالت غیرفعاله. ولی اگه مثبت600 هستین، می‌تونین فعالش کنین و انواع فنون خشن و وحشیانه رو روی حریف‌تون اجرا کنین!
به عنوان مثال:
تصویر کوچک شده

(ارنی پرنگ بعد از دوئل برابر روبیوس هاگرید)

در مورد گرافیک... گرافیک بازی بطور خیره‌کننده و اعجاب‌آوری ارتقا پیدا کرده و همه‌ی کاراکترها با استفاده از اسکن‌کننده‌های سه‌بعدی شبیه‌سازی و طراحی شده‌ان.
به عنوان مثال، آلبوس دامبلدور رو می‌بینین که با خودِ واقعیش هیچ فرقی نداره!
تصویر کوچک شده


همچنین برای اولین بار در تاریخ سری بازی‌های «محفلیز VS مرگخوارز»، حالت داستانی به بازی اضافه شده و توی این حالت می‌تونین داستان «دوئلیست اعظم» رو تجربه کنین که مربوط میشه به رودولف لسترنج و کریر دوئل‌گریش که از دوران کودکی و رینگ‌های محلاتی شروع میشه.
البته با توجه به حضور رابستن و بلاتریکس در داستان، بعضی از مسابقات تگ‌تیم دوران حرفه‌ای رودولف رو می‌تونین بصورت سه‌نفره و در قالب تیم RBR تجربه کنین.

قیمت بازی 600 گالیون اعلام شده که البته کمپانی «جادویی کانسِپتز» اعلام کرده که 10 نفر اولی که این بازی رو بخرن، پکیج کامل کُدهای تقلب بازی بهشون تعلق می‌گیره.


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۱۳ ۱۲:۵۸:۳۴

If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: اعلام جرم
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
#85
ولم کنین! ولم کنیــــن! بذارین حرفمو بزنم بوقیا! این یارو کنت علاف فک کرده بود فدراسیون کوییدیچ منو خریده تا ضد تیم رابسورولاف گزارش کنم!
شماها هم خامش شدین و زندونیم کردین! اونم با جریمه‌ی سه پُست!

ولی من هیچی نگفتم... حتی اعتراض هم نکردم... منتظر موندم تا خودِ نتایج بیان...
و اومدن!

رابسورولاف بازم باخت!
خو پس چرا منو زندونی کردین؟ مگه درست پیش‌بینی کردن نتایج کوییدیچ جرمه؟! مگه درست بودن هر چهارتا پیش‌بینیم جرمه؟! شـــی شــی میگین شماها؟! برو عامو! من خودم یه پای نیمه‌نهایی جام جهانی 2018 رو درست پیش‌بینی کردم! اونم در حالی که مرحله‌ی حذفیش هنوز شروع نشده بود!
فک کردین الکی پیش‌بینی می‌کنم؟ فک کردین جهت تشویش اذهان داورا پیش‌بینی می‌کنم؟ فک کردین من با رابسورولاف پدرکشتگی دارم؟! فک کردین من دوست جون‌جونیِ فدراسیونم؟! نخیرم! من عادلم! عادل فردوسـ... چیزه... من یوآنم! یوآن آبرکرومبی‌پور! گزارشگرِ عادل! با عدالت و انصاف و آنالیز پیش‌بینی می‌کنم! با آنالیــــز!

الآن حرفم چیه؟ من شکایت‌بَک دارم! کنت علاف رو به‌دلیل فحش دادن به استعداد آنالیزگریم بفرستین پیش دیوونه‌سازا که تا شروع مسابقه‌ی بعدی تیمش فول‌شارژ بشه!


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: آیا من، مجرم هستم؟
پیام زده شده در: ۰:۱۰ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸
#86
- اکسپلیارموس ابروکرومبی! بازم که اینجا پیدات شد!
-
- حرف بزن، ابروکرومبی!
-

یوآن خیلی سعی کرد که حرف بزنه. خیـــلی خیـــلی سعی کرد. ینی هرررررررچی توان داشت، ریخت توی دهنش که حرف بزنه.
ولی، نتیجه‌ی تلاشش این بود:

آریانا که از این مسخره‌بازیای یوآن خسته شده بود، چکشش رو محکم کوبید.
- کافیه! دیوانه‌سازها! ببرینش توی سلولِ شانصدم و هرچقد دلتون خواست ببوسینش!

یوآن که قیافه‌ش شده بود، دستاشو به‌نشونه‌ی «ایـســت!» جلوی دیوونه‌سازا گرفت و یه کاغذ و خودکار از توی جیب شلوارش در آورد و چون زیردستی نداشت، به یکی از دیوونه‌سازا اشاره کرد که بیاد جلو. دیوونه‌ساز هم خیلی با شک و احتیاط اومد جلو و یوآن هم کاغذ رو گذاشت روی کمرش و یه پاراگراف متن نوشت و بعدش برگه رو داد به آریانا و این‌شکلی منتظر موند.

آریانا دامبلدور عینک هلالیش رو به چشم زد. دماغش یه جوری بود که انگار حداقل شونصد بار شکسـ... چیزه... آریانا عینک زد و برگه رو با دقت خوند.

نقل قول:
آریانا دامبلدورِ عزیز! درسته که من روباهم و حیله‌گرم و شیادم و حقه‌بازم و مسخره‌بازم. ولی باور کن الآن خیلیم جدی‌ هستم و هیچ مسخره‌بازی‌ای در کار نیس! خو همین‌که اومدم اینجا، یه اکسپلیارموس گفتی و خلع سلاحم کردی. ولی می‌دونستی که من سلاحم چوبدستی نیس، بلکه حنجره‌مه؟!


آریانا نگاهی به روباه انداخت و چوبدستیش رو بالا گرفت.
- اکسپلیارموس‌بـَـک!
- عههههعههههه! لامصب! عهعه! عههعههه! داشتم خفه می‌شدم خو!
- بسه! بهتره از خودت دفاع کنی، ابروکرومبی!
- اهم اهم... بله... داشتیم می‌گفتیم... این کنت علاف ازم شکایت کرده. البته از فامیلیش معلومه که چون علافه، همینجوری الکی اومده شکایت کرده ازم.

آتش‌زنه به زبون گربه‌ها دهن خودشو کثیف کرد. کنت الاف بغلش کرد و رو به یوآن غرید:
- اولاً که نام خانوادگی مبارک‌مان اُلاف می‌باشد! دوماً که به چه حقی تیم ما رو وسط مسابقه بازنده اعلام می‌کنی اِی مردک؟! علیه ما گزارش می‌کنی ملعون؟! ... اصلاً وایسا ببینم، چقد خریدنت؟!
-

یوآن اصلاً اهل بازار و کسب و کار نبود. اون حتی اهل خرید و فروش پفک‌نمکی هم نبود. چه برسه به خرید و فروش آدم!
پس همونطور با حالت پوکرفیس به کنت الاف خیره شد:
- منو نخریدن... هیچ پولی هم رد و بدل نشده... ولی راستشو میگم... بهت میگم که چرا تیم‌تونو وسط مسابقه بازنده اعلام کردم...

روباه نگاهی به حضار سمت چپ انداخت، بعد نگاهی به حضار سمت راست انداخت و بعد، خیلی مصمم و جدی به آریانا خیره شد. از قیافه‌ش کاملاً میشد فهمید که مسخره‌بازی رو گذاشته کنار و می‌خواد جدی‌جدی حرف بزنه.
پس نفس عمیقی کشید و اعتراف کرد:
- آخه نویسنده‌های ترنسیلوانیا از شماها بهترن. تابلوئه بهشون می‌بازین!


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۲:۱۸ یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۸
#87
سلام گریس!

من فقط یه سؤال ازت دارم:

حالا که وزیر شدی و فعالیتت توی سایت بیشتر و مهم‌تر شده، آیا جوری برنامه‌ریزی کردی که بتونی درست‌حسابی به فعالیت‌هات توی دنیای واقعی برسی؟ مثلاً از مهر به بعد که باید دوباره بری مدرسه، آیا فعالیت مهمت توی سایت و فعالیتت توی زندگیت با همدیگه تداخل خواهند داشت؟


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: موزه جادو و تاریخ جادوگری
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸
#88
سکوت عمیقی برپا بود و رئیس موزه هم در حال چرت زدن بود که ناگهان زلزله اومد!

پاااااااااا! پااااااااااااا!

در و دیوار و پنجره‌ها و لوسترها شروع کردن به لرزیدن!
رئیس موزه جیغ‌زنان تقلا می‌کرد که خودشو از زیر میز و صندلیش بیرون بکشه، ولی هرچی تلاش می‌کرد، فایده‌ای نداشت.

ناگهان زلزله متوقف شد و بعد، دستی عظیم‌الجثه رئیس موزه رو از زیر میز و صندلیش بیرون کشید و باهاش فیس‌توفیس شد.
- صولام. تصویر کوچک شده


رئیس موزه که قیافه‌ش مخلوطاً عین ماست و گچ سفید شده و انگار جن دیده بود، چیزی نگفت. ینی بدبخت اصلاً زبونش بند اومده بود.

- من روبیوث حاگریدم. اومدم اتیغه‌جاطمو بهطون بفروشم، پولمو بدین برم. تصویر کوچک شده

هاگرید این رو گفت و دست کرد توی جیبش و یه شورتی با سایز کامیون رو در آورد و جلوی چشمای رئیس موزه گرفت.
- این شورطو می‌بینی؟ هروخ میرم دصشویی، این شورطو می‌پوشم. وگرنه کل لندن رو صِـیل می‌بره! دصت خودم نیص. موشکل از دصگاه گوارشمه! واصه همینه که این شورط واصم فوق‌العاده هیاطی و با ارضشه و می‌خوام گرون بفروشمش!

و بی‌توجه به قیافه‌ی مات و مبهوتِ رئیس موزه، شورتش رو روی میز پهن کرد. بعدش شونصد گالیون از توی کشو در آورد و همونطور که پولا رو ماچ می‌کرد و کمربند Thug Lifeـش رو بالا و پایین می‌کشید، از موزه رفت بیرون.


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۲:۱۵ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸
#89
صدامو دارین؟ ... الآن خوبه؟ ... یک دو سه، امتحان می‌کنیم... فففوووو! فففوووو! ... داره پخش میشه الآن؟ ... خب...

سلام لرد. خوبی؟
امیدوارم تا اون موقع که از شر اینجا خلاص میشم، حالت خوب باشه و کیف کنی. چون بعدش تو رینگ دوئلت باهات کشتی می‌گیرم و با کلکسیونی از فنون رزمی و کششی حالتو می‌گیرم!

داری می‌خندی الآن؟ داری به صدام می‌خندی؟ شبیه صدای شغال شده؟ نخند! بوقی! می‌خنده!

تو رو خدا قیافه‌ی کریهشو ببین! الآن یه‌جوری داری نگام می‌کنی. انگار داری ازم می‌پرسی"خب حالا چی شده؟".
چی شده؟! دیگه می‌خواستی چی بشه؟! تو اصلاً می‌دونی اینجا چه حال و روزی دارم؟ اصلاً می‌دونی چی به خوردم میدن؟ زهرمار! ... البته نه اون زهرمار که الآن باید بهت بگم تا توئم نیشتو ببندی! بلکه واقعاً خودِ زهرِ مار!
این تازه صبحونه‌شونه... واسه ناهار بهم آسفالت‌پلو میدن... یه بار نخوردم، با آسفالت یکیم کردن!
ولی راستشو بخوای، شام‌شون نسبت به صبحونه و ناهار بهتره... یه سی‌سی آب.

اینجا هر روز مجبورم می‌کنن کف و کاشی همه‌ی راهروها و اتاقا رو لیس بزنم و تمیز کنم... هر روز ناخن دیوونه‌سازا رو می‌گیرم... هر روز دستشوییا رو برق می‌ندازم... نمی‌دونی واسه اینکه صدامو به گوشت برسونم، چقــــد ازشون درخواست و خواهش کردم. میکروفونم رو ازم گرفتن و پرت کردن توی دهن نهنگی که توی دریای سیاهه.
اینجا اتاق گویندگی هم دارن. همین اتاقیه که توشم و دارم باهات حرف می‌زنم. ولی فقط همین یه بارو بهم اجازه دادن. قبلاً چندبار یواشکی اومدم اینجا، ولی هر دفعه لو می‌رفتم و منو می‌گرفتن و عین سگ می‌زدن!

به هر حال، لرد... خواستم بهت بگم که... اگه داری بهم می‌خندی... بخند... ولی همین‌که آزاد بشم... توی رینگ دوئلت... حالتو... جا میارم!

آهای ملّت! آهای طرفدارای پرشور و خفنِ من! آهای طرفدارای تیفوسیم که اتاق‌تونو با پوسترام پُر کردین و هرشب با آهنگام می‌خوابین... می‌دونم الآن با شنیدن حرفام و اطلاع از اوضاعم، شوکه و افسرده شدین.
ولی نگران نباشین!
به‌زودی از شر آزکابان خلاص میشم و یه کنسرت کاملاً رایگان واستون برگزار می‌کنم، حالشو ببرین!


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۰ ۲:۲۶:۲۲

If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: دریای سیاه
پیام زده شده در: ۲۳:۳۳ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۸
#90
- اغسل غسل الارتماسی لدفع نجاسه الدیوانه‌ساز!

یوآن بعد از به‌جا آوردن نیت غسل ارتماسی جهت دفع نجاست دیوانه‌سازها، به درون دریای سیاه شیرجه زد.

پوففففففففف (افکت فرو رفتن یوآن توی دریای سیاه)

اولین چیزی که یوآن دید، آملیایی بود که سوار یه موتورسیکلت به شکل آریانا شده بود و ویراژ می‌داد و لایی می‌کشید و کلاً خیلی خفن و باحال بود.

یوآن یکمی جلوتر رفت و لرد و کراب و هکتور رو دید که با لباس غواصی توی مغازه‌ی دوئل‌شون نشسته بودن و سوژه‌ی دوئل می‌پختن و ساندویچش می‌کردن و به ملّت می‌فروختن.
یوآن همین‌که از کنار مغازه‌شون رد شد، لرد و کراب و هکتور فوراً سه‌تا تابلو در آوردن که روشون نوشته شده بود: 26 امتیاز.

یوآن چندتا فحش نسبتاً خفیف داد و با شنای قورباغه رفت پایین‌تر و مرگخوارا رو دید که توی رینگ کشتی‌کج، داشتن Royal Rumble بازی می‌کردن. شکل مسابقه‌ش اینجوری بود که هرکی از رینگ پرت میشد بیرون، حذف میشد و آخرین بازمانده برنده‌ی مسابقه میشد.
یوآن که کلاً عاشق کشتی‌کج بود، همونجا نشست و تماشا کرد. مرگخوارا همینجوری یکی‌یکی حذف می شدن تا اینکه آخرش فنریر توی رینگ موند و به‌عنوان برنده، کمربند قهرمانی رو به‌دست آورد. فنریر خیلی خسته و داغون و خونین وسط رینگ زانو زده بود و اصلاً نا نداشت بلند شه.
در همین لحظه، یوآن چمدون Money in the Bankـش رو Cash کرد و فوراً وارد رینگ شد و فنریرِ داغون رو از رینگ بیرون انداخت و قهرمان کمربند شد!

یوآن که کمربند قهرمانی رو روی شونه‌ش انداخته بود، خیلی خفن از رینگ فاصله گرفت و قورباغه‌طور از دریای سیاه خارج شد تا با کمربند بزنه تو صورت کریستینا چمبرز و ازش انتقام بگیره!


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۹ ۲۳:۳۹:۲۲

If you smell what THE RASOO is cooking!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.