یه رول بنویسید با این موضوع: شما از هاگوارتز فارغ التحصیل شدید. سال ها گذشته و حالا یه بازیکن حرفه ای کوییدیچ هستید، بازی فینال لیگ رو پیش روتون دارید و داور پیر بازی به سختگیری شهرت داره.. همه نگران سوت زدن های بی منطقشن و شما هم همینطور، به خوبی میشناسیدش، داور بازی فینالتون جیمزسیریوس پاتر پیره که زمانی در هاگوارتز استاد کوییدیچتون بود.
روبروش کوییدیچ بازی کنین، بهش نشون بدین چی کاره این و سوپرایزش کنین!
آخه من به تو چی بگم ؟ این مثلا امتحانه تو دادی؟
----------------------------------------------
20 سال بعد مرحوم شدن فرد ویزلی...فرد به آسمان نیمه ابری نگاهی انداخت!
-پوفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــف چه بوی گندی میاد !
-بوی منه! :ant:
-کی؟! تو کی هستی؟!
-من جیمز سیریوسم!
-جیمز سیریش پاتر؟!
-بله!
-اوستا؟!
-فرد ؟! دایی ؟! تویی؟
فرد روی نیمکت چوبی پارک تکانی خورد و با این فرمت
گفت:
-آره !
-چرا؟!
-جیغ نزن! جیغ نزن! دِ میگم جیغ نزن!
-اخه چرا؟!
-از اون موی سیاهت خجالت بکش! ... امممم راستی! تو داور مسابقه ی انگلستان ، آمریکایی؟
-آره!
-جیغ نزن!
فرد با عصبانیت بلند شد و درختی پیدا کرده ، با این فرمت
سرش را به درخت کوبید! خو بدبخت چی بگه؟! جیمز سیریوس هم عینکش را جابه جا کرد و به سمت فرد آمد.
-الان یادم اومد ! تو ... تو بازیکن تیم انگلستانی!
-جیغ نزن ! گوشام کر شد !
فرد ، بر عکس تمامی پیرمرد ها گوش هایش تیز تر شده بود ! (مانند شاهگوش
) چشمانش سرخ شد! دوست داشت گریه کند ، اشکی از چشم روحی مبارکش سرازیر شد! و گفت:
-نشونت میدم پاتر! نشونت میدم که اون نمره هایی که بهم داده بودی واسه پرواز کردنم حقم نبود! :sharti:
-10 روز بعد بهت میگم که حقت بود!
-باشه چقدر شرط میبندی؟
-100 گالیون !
-چی؟! 100 گالیون؟! من اینارو از کجا بیارم؟
-نمیدونم شرطو بستیم!
-وای!
10 روز بعد ... لی جردن پشت میکروفون نشست و شروع به گزارش مسابقه کرد:
-سلام به همه ی دوستان عزیزی که اینطرف و اون طرف نشستن !
نگاهی به جمعیت کرد و متوجه شد که پروفسور مک گوناگل آن طرف ها ننشسته است!
-خب خدارو شکر پروفسور مک گوناگل خونه تشریف دارن!
زیر لب گفت :
-خدارو شکر!
ناگهان چشمانش را به سمت تماشاچیانی که مانند بز اورا نگاه میکردند برگرداند !
یکی از تماشاچیان محترم گفت:
-بوقیِ بوق ! بوقی! خجالت بکش چشم پروفسور رو دور دیدی داری گند میزنی به گزارش ؟!
-ببخشید! آها راستی داور محترم جناب آقای جیمز سیریش پاتر ! معروف به داور سخت گیر اینجا نشسه اند و به بنده با چشمانی گرد مینگرند!
و سوت داور زده شد! بازیکن ها به ترتیب بیرون می آمدند!
-خوب بازیکنان انگلستان وارد میشن : دروازه بان : ویکتوریا ویزلی ! چه جذاب!
-ببند!
-چش! حالا مدافعا ! روح مبارک فرد ویزلی و جیمی فالون! بوه چه قهرمانانه چوب هاشونو به هم میزنن و علامت ضربدر درست میکنن! بله حالا همه با هم اومدن من قاطی کردم اسمارو ! به هر حال همه نشستن دارن بازی حساسی رو تماشا میکنن ! بله جک توماس پاس میده به لوفی ، حالا لوفی ! یک موقعیت عالی! یه ضربه و گل ! 10 امتیاز برای آمریکا ! وا مسیبتا ! فرد ویزلی نمیخواد جلوی استاد قدیمیش ضایع بشه و توپ رو میگیره ! حالا بدون پاس کاری و یه دریپل جانانه ! یه ضربه و توی دروازه! آخ ببخشید یهو رفتم تو فاز یه مشنگ به نام چی چیه خیابانی ! بله لوفی به سرعت پرواز میکنه اوه ویکتوریای جذاب ...
ناگهان پروفسور مک گوناگل ظاهر شد و چوبی بر سر لی جردن زد و 40 امتیاز از فارق التحصیلان کم کرد!
-آخ ممنون پروفسور مک گوناگل بابت اون ضربه ی جانانه !آخ خدای من
فرد ویزلی جای جستجوگر اومد ! وای ماجرا چیه؟! ! اوه اسنیچ؟! کی؟ فرد؟ رفت دنبال اسنیچ ؟ اوه گرفتش و انگلستان برنده!
فرد ویزلی با غرور و تکبر به جیمز سیریش نگاه کرد و زیر لب گفت :
-دیدی حق با من بود ؟
جیمز سیریوس سریعا 100 گالیون از جیب خود بیرون آورد و دو دستی تقدیم فرد کرد و اعتراف کرد که در کلاس پرواز اون خیلی خوب پرواز میکرد!