1.گزارش کار این جلسه رو در 10 خط بنویسید(10 امتیاز)
من به دنبال حیوان مریضی که بتوانم ورد ها را روی او امتحان کنم به سممت جنگل ممنوعه به راه افتادم .هوا بسیار سرد بود و جنگل بسیار تاریک . من مجبور شدم از نور چوبدستی ام برای پیدا کردن راه استفاده کنم . همین طور که پیش می رفتم ناگهان یک بوی متعفن تما م ریه هایم را پر کرد. برای پیدا کرد ن منبع بو نور چوبدستی ام را به ارامی در اطرافم حرکت دادم . ناگهان احساس کردم یک چیز عجیب و لزج روی زمین تکان می خورد . نور چوبدستی ام را به ارامی رویش انداختم . خون! ان قسمت از زمین پر از خون بود . خون قرمز و لزج که به نظر تازه می رسید. مطمئن بودم که این خون نمی تواند متعلق به یک انسان باشد پس من حیوان مور از مایشم را پیدا کرده بودم. ان حیوان با خون رد مشخصی از خود به جا گذاشته بود فقط کافی بود که من رد خون را دنبال کنم. بعد از مدتی احساس کردم که دیگر تنها نیستم . احساس کردم به ان حیوان بسیار نزدیک شده ام. صدای ناله های سوزناکی به گوش می رسید به ارا می چلو رفتم . ان بوی متعفن تمام هوارا پر کرده بود.از پشت یک درخت به مزکر ان خون ها وناله ها نگاه کردم .ولی... ان حیوان ..... ان حیوان.....یکهیپو گریفبود ! اخر این حیوان کجا واین جنگل کجا ! بالش به سختی مجروح شده بود و لکه های عجیبی روی بدنش دتشت . می دانستم که هیپو گریف ها می توانند موجودات خطرناکی باشند . پس باید بسیار دقت می کردم . به ارامی به او نزدیک شدم اول با نگاه خشنی به من نگاه کرد کمی ترسیدم .ولی به چشمانش خیره شدم و کمی جلوتر رفتم.انگار به من اعتماد کرده بود چون دیگر ناله نمی کرد . وقتی به هیپوگریف رسیدم. به راحتی می شد فهمید که زخمش وخیم است. به ارامی ورد( برازینی
) گفتم . کلمات هابیتیوس روی سرش ظاهر شد.می دانستم چه بیماری ایست. یک بیماری شبیه سرخک که اگر درمان نمی شد حیوان را بسیار وحشی میکرد. چند دوای مورد نیاز را باهم قاطی کردم وبه خورد او دادم . بلافاصله بیهوش شد می دانستم اگر بیدار شود حالش خوب خوب شده پس به رامی انجارا ترک کردم به در ان هوای سرد به طرف قلعه دویدم.
2. نورممد به سختی با جانور مریضی مبارزه می کند ، شما در این بین به نورممد کمک می کنید یا سعی می کنید جانور مریض رو که چندان هم خطرناک نیست مداوا کنید(سوال از این ارزشی تر!!!و در ضمن نمی تونید هم به نورممد کمک کنید و هم جانور رو مداوا کنید ودر ضمن این سوال 5 امتیاز داره!!!)
ان روز می خواستم برای عصرانه پیش نورممد بروم که احساس کردم فریاد هایی از سمت خوانه اش می اید. سریع به انجا رفتم / نورممد داشت به سختی با چند دم انفجاری زخمی که اتفاقا بسیار هم عصبانی بودند می جنگید .چون از دم انفجاری ها متنفرم تصمیم گرفتم به نور ممد کمک کنم. فقط یکی از انها باقی مانده بود. که مدام از ورد ها جاخالی میداد . این جور نمی شد. باید فکری می کردم . که ناگهان چشمم به طنابی افتاد که گوشه ی حیاط افتاده بود. این طناب ننو یاد پدر بزرگم انداخت او مثل گاه چران ها بلد بود طناب بیندازد.بله! راهش همین بود. سریع به طرف طناب رفتم .وان راچند بار بلای سشرم چرخواندم وبه طرف دم انفجاری پرت کردم طناب به سرش گیر کرد .و بعد از کمی کشمکش ما پیروز شده بودیم!!!!!!!! مقاله ای در رابطه با تاریخچه ی وردهای تشخیص دهنده بنویسید(15 امتیاز)
اولین ورد(تشخیص زخم های سطحی) در زمان مرلین وخود مرلین ان را وقتی گاوش مریض بود به طور اتفاقی پیدا کرد.ودومین ورد را مارکو پولو وقتی مرغ هایش بسیار مریض بودند به طور اتفاقی به جای گفتن ورد دیگری گفت. ووقتی تاثیر ان را دید هردو ورد رابه نام خودش ثبت کرد. با تشکر از در ستون هوچ
ما ارباب ها هستیم ما برده ها هستیم ما همه جا هستیم