***پست پاياني حمله مرگخواران***------------------------------------------------------
تق تق تق... تق تق تق...
- پنسي ببين كيه در ميزنه.... پنسي... پنسي ؟!!!
ولدي كله ي كچلش رو در طول و عرض اتاق حركت ميده ولي پنسي رو پيدا نميكنه!
تا اين كه بلاخره چشش ميافته به دست پنسي كه در محلي كه ديوار توسط شيء مجهول تخريب شده از زير آوار زده بيرون!
پس بيخيال پنسي ميشه و داد ميزنه:
- ها؟ كيه؟؟؟ آلبوس جلسه داره...
برو فردا بيايد!
صدهاي از پشت در شنيده ميشه:
- اِ... صداي اربابه... در رو باز كن بريم تو.
- نه بوقي. كجا صداي اربابه...
- باز كن حالا فوقش ارباب ني برميگرديم.
- آخه مگه مريضم... ميگه آلبوس جلسه داره. مزاحم نشيم بهتره. خوب نيست وسط جلسه. (
)
ولدي داد ميزنه: بوقيا... من ولديم! مرگخواراي خنگ! بيايد تو!
صداي پشت درب كه متعلق به مونيه: نه نه! اگه راست ميگي دستات رو نشون بده...
اون يكي صداي پشت درب كه متعلق به ايوانه: خنگول! از دستاش چطوري ميخواي بفهمي؟! اگه اربابي از زير در كلت رو نشون بده
تا در رو باز كنيم بيايم تو!
ولدي: آقا به فرضم كه من نباشم... مگه نشنيدن آلبوس اين توه! بيايد بكشيدش پيش من جاييزه داريد ها.
موني رو به ايوان (در پشت درب): شك نكن كه يه تلست!
ايوان:
آره... فكر كنم ميخوان چوبدستي ارباب رو بگيرن ازمون.
ولدي (داخل اتاق):
بابا بيايد تو. من نميتونم اين آلبوس رو تنها بزارم. ممكنه كار خطرناكي بكنه. بيايد چوبدست منو بديد. بدوييد...
در همين لحظه فردي زرد رنگ! در حالي كه جسمي مچاله را در دست دارد وارد اتاق ميشود.
- آلبوس چه خبر شده؟؟ چرا اينقدر سر-صدا ميكنيد؟؟؟
ماااااااا... ووووو ولدي؟؟؟
-
آره. خوشتيپم نه؟ ...
ها؟ اون چيه دستت؟ هوركوراكس من دست تو چيكار ميكنه؟
بده من پسره بوقي رو.
فرد زرد رنگ كه لودو نام داره و هنوز از شوك خارج نشده ميگه:
- اييييينجا چه خبره؟؟؟
آلبوس: هيچي لودو. برو به كارت برس. اون قانون رو تصحيح كردي؟؟ ببين، اون پسره رو هم يه اوتو بزن. بفرستش بياد پيش من!
ولدمورت در همين لحظات از فرصت استفاده ميكنه چوبدست پنسي رو برميداره:
- آواداكداورا...!
طلسم ولدي از كنار آلبوس رد ميشه و به پرونده هاي داخل كمد ميخوره...
پرونده ها شعله ور ميشه و شروع به سوختن ميكنن....
آلبوس شروع ميكنه به شيون و جيغ و ناخن كشيدن به صورتش! با اين مضمون:
آآآآآآآآآآ.... وووووووووووو.... جيــــــــــــــــــــــغغغ... پرونده هاي ليگ... پرونده هاي ليگ نازنينم سووووووخت... آآآآآآآآآآآآآآآآ...!
--- در ميان جيغ و شيونها ---
ولدي: اين چرا آتيش درست كرد. من كه آواداكداورا فرستادم!
لودو: ببين ولدي اين قانون چوبدستي ها رو تو هنوز نفهميدي؟!! ببين اون چوبدستي مال تو نيست الان. پس عشقي عمل ميكنه.
ولدي: ها... ايول. من كلآ خنگ بودم از اول! اگه دقت كني لودو جان، تو ريون هم هيچ وقت شناسه نداشتم!
لودو: ها.
--- پايان ِ در ميان جيغ و شيونها ---
- آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ... (جيغ و شيون و خودزني ِ آلبوس همچنان ادامه داره...)
ولدي اينبار دقيق تر نشونه ميره...
- آواداكداورا...
طلسم به ريش دامبل برخورد ميكنه و ريش دامبلي شروع ميكنه همچون خرمن خشكي سوختن!!!
ولدي:
(LOL به ريش در حال سوختن آلبوس!)
لودو:
ولدي: خوب... ما حالمون رو كرديم... پرونده ها هم كه بوقيد. برم خونه كه وقت افطاره!
راستي لودو جوون. خوشم اومد ازت بيا بريم افطار رو خونه ريدل بخوريم دور هم باشيم. بيا...
:::پايان:::