شصت و نهمین دورهی ترینهای سایت جادوگران برای انتخاب بهترینهای فصل بهار 1403، از 20 خرداد آغاز شده است و تا 24 خرداد ادامه خواهد داشت. از اعضای محترم سایت جادوگران تقاضا میشود تا با شرکت در عناوین زیر ما را در انتخاب هرچه بهتر اعضای شایستهی این فصل یاری کنند.
مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
زردی نور طلسمی که ولدمورت از لحظه ای غفلت او استفاده کرده و به سمتش فرستاده بود چشمانش را زد ، سرش را برگراند ، صدای فریاد روونا را شنید و بلافاصله احساس کرد هاله ی آبی رنگی او را احاطه کرده است ،
در آنسو ولدمورت را می دید که به سمت او می آمد ، چوبدستی اش را بالا برد ،
صدای پاق های پیاپی که حاکی از حضور اعضاء الف دال و محفل بود گرمای دلنشینی را در رگ هایش جاری ساخت ، لبخندی زد و با تمام نیرویش طلسمی را به سمت ولدمورت شلیک کرد ،
نور سفید درخشانی بر چهره ی ولدمورت تابید و او را رنگ پریده تر از همیشه نشان داد ، غرشی از خشم کرد و در هاله ای از دود سیاه ناپدید شد .
صدای جیغ کوتاهی برخاست ، مرگ خواران که با دیدن گریفیندور که آنچنان با ابهت بر جای خود ایستاده بود و مستقیم به چشمان سرخ ولدمورت نگاه می کرد تلو تلوخوران به عقب می رفتند تا مبادا غضب آن نگاه خشمگین گریبانشان را بگیرد با اشاره ی آرام دست ولدمورت که آنها را از عقب نشینی باز می داشت بر جای خود خشک شدند.
- زین شرمنده مباش ای نواده ؛ برو آب کدو تنبلتو بخور !
- زود باش روونا ! کارت تموم شد ؟
- آره باو دارم ردامو درست میکنم .
- حالا باید حتما اینجا به سر و وضعت برسی ؟
- زین نگرانم که ...
.. و آرام چشمانش را باز کرد و برگشت .
گودریک :
ولدی و مرگخواران :
- زود باش روونا . باید بریم . باید فرار کنیم . اگه ولدی بیاد چی ؟ ... روونا ؟ هستی ؟ زنده ای ؟ روونا من دارم چشمامو باز میکنما !
-خب همون طور که می دونین روونا پیش بارتی و کینگزلیه و معوم نیس تا الان چه بلایی سرش اومده.به همین دلیل ما
به خودش و بقیه ی اعضای گروه ضربت اشاره کرد و گفت:به دنبال روونا میریم و انتظار دارم در این مدت شما کافه رو خوب اداره کنید.
گودریک مایوسانه گفت:خب حداقل بگو من کجای خونه آپارات کنم که یهو بر حسب اتفاق روی کله ی کچل ولدی ظاهر نشم؟
و بعد در حالی که سعی داشت تظاهر کند ازاول قصد این کار را داشته است گفت:خب هر کدوم از ما به جاهایی که حدس میزنیم روونا اونجا باشه میریم و اگه تونستیم برش گردونیم که هیچی اگه نه بر می گردیم و به صورت گروهی اونجا میریم.
صدای باز شدن دستگیره در هر دو را از جا پراند ، در با ناله ی ضعیفی باز می شد و قلب در سینه ی گودریک دیوانه وار می تپید ...
- من .. مگه قرار نبود .. تو اینجا چیکار می کنی ؟؟