هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
خاطره ای تعریف کنید که در آن خود یا فرد دیگری با یکی از افکت های بالا صدمه می بیند


پرسی ویزلی با خشانت اواسط زمین بازی کوییدیچ ایستاده و در حالی که غرق در برنامه ریزی مسابقات هست ، کاغذ پوستی رسمی بلند بالایی رو دور مچ دست راستش میپیچونه و بدون اینکه لحظه ای از برگه چشم برداره ، با دست آزادش به الستور مودی سرایدار کوییدیچ ، اشاره میکنه که به بازیکنان اطلاع بده جمع بشن و برای شروع مسابقه آماده باشن .


ده دقیقه بعد

بازیکنان دو تیم معلق در هوا ، چشم به جعبه توپ ها دوختند که پرسی ویزلی داور مسابقه قصد باز و رها کردن توپها رو داره .

صدای گزارشگر مسابقه در فضای ورزشگاه شونصد هزار نفری " وزارت سحر و جادو " طنین انداز میشه : بله ، و بازیکنان آماده به صدا در اومدن سوت داور هستن ؛ اسامی بازیکنان دو تیم رو میخونم : تیم حامیان دامبلدور ( صدای فریاد تشویق آمیز واحد همه تماشاگران شنیده میشه ! ) متشکل از : آلبوس دامبلدور ، ماندانگاس فلچر ، ایگور کارکاروف ، مرلین مک کینن ، بارتی کراوچ و دابی ؛ بله و حالا نوبت به تیم مخالفان دامبلدور میرسیم ( سیل فریاد های توهین آمیز و فحش های رکیک تماشاگران شنیده میشه ) تیمی متشکل از : راجر دیویس ، سیریوس بلک ، استرجس پادمور ، آنتونین دالاهوف ، سارا اوانز ، پرفسور کوییرل و بلیز زابینی !


پرسی ویزلی توپ ها رو رها کرده بود و بازیکنان در صدد هستند که بطور هماهنگ به سمت زمین خودشون پرواز کنند .


« فلش بک »

پرسی برای باز کردن درب جعبه توپ ها خم شده و بدون توجه به حرفهایی که در موردش زده میشه در حال کلنجار رفتن با قفل جعبه هست .

دامبلدور : همین کاراشه که منو دیوونه کرده .

ماندانگاس : جــــــون ! من اصلا از اولشم این پرسی رو دوست داشتم

مرلین : هوووم ، چرا من تو رو کشف نکرده بودم جیگر ؟

ایگور : ها ! من که کشفش کرده بودم ، استفاده هم که کردم ، تو کفم که نیستم ... چه عالی !

جایگاه تماشاگران :

سیل طلسم های قفل کردن ، منجمد کردن ، غیر قابل باز کردن و ... به سمت جعبه توپها شکلیک میشه .

تماشاگر نمای شماره یک : ایول چه بازی ای میشه ها ، من که فقط به خاطره پرسی اومدم .

تماشاگر نمای شماره دو : آره آره ، منم فقط به خاطره پرسی اومدم .

تماشاگر شماره سه : شما تماشاگر نماها مگه فقط به خاطره پرسی نیومدید ؟ خوب به جای کل کل با هم به بخش اوج قضیه نگاه کنید دیگه ، الان قفلو باز میکنه جذابیت بازی میره ها

« پایان فلش بک »


صدای گزارشگر برای چندمین بار شنیده میشه : بله بله ! عالی بود این حرکت ماندانگاس ، من نمیدونم چرا اینطوری شده ! دامبلدور به جای محافظت از دروازه ، فقط چشم هاش بین پرسی و ماندانگاس و سایر پسرهای جوان و نوجوان در نوسانه و فکر میکنم دلیل اینکه پذیرای هجدمین گل مسابقه هست هم همین بی توجهیش هست. اوه چی دارم میبینم ، داور به جای توجه به جریانات بازی ، مقابل دروازه حامیان دامبلدور وایستاده ، داره چه کار میکنه ؟


در بازی


پرسی : ای بابا ! یه لحظه آروم وایسا دیگه آلبوس ، خسته شدم ، بزار این آخرین تیکه این ریشای جیگرتو ببافم ...

آلبوس دامبلدور که شدیدا تحت تاثیر موقعیت و جو بازی قرار گرفته ، بی توجه به حرفهای پرسی ، به این سمت و اون سمت پرواز میکنه : اه ، برو اون ور دیگه عزیزم ! ببین تو رو چیزه مرلین چطوری منو از دیدن هیجانات بازی محروم میکنی .

تا اونجایی که پرسی میدونست بازی این دو تیم هیچ وقت با هیجان همراه نبوده ؛ با تعجب بر میگرده و به سمت دیگه زمین نگاه میکنه ... ساحره ها سمت دروازه ایستادن و پسرها پشت به دامبلدور و پرسی مقابل حلقه دروازه ها جا خوش کردند : آها ! الان منظورتو از هیجان گرفتم ، من میرم اون سمت زمین ، فقط حواستو جمع کن هیجان زده نشی !

صدای گزارشگر مجددا از نظر بازیکنان واضیح میشه : اوه ، اتفاقات عجیبی مقابل دروازه مخالفان دامبلدور رخ داده ، گویا پادمور مدافع مخالفان ، با چماق به نشیمن گاه کارکاروف کوبیده . دستیارم خبر میده که فلچر ، توسط جادوی سیاه کننده مدت دار کوییرل طلسم شده ! به زمین میریم ببینیم چه اتفاقی افتاده .

پرسی که در حال پرواز به سمت زمین مخالفان هست ، با انرژی عجیبی به کناری رانده میشه و دامبلدور رو میبینه که با سرعتی معادل چند سال نوری ! به سمت مخالفان هجوم میبره .


در زمین مخالفان - محل وقوع اتفاقات
دامبلدور که از دیدن ماندانگاس و ایگور و اتفاقاتی که براشون افتاده ، بدنش سست شده و اشک در چشمانش حلقه زده ، به ابراز احساسات میپردازه : نـــــه ! دانگو ببینید ، دانگه منو ! یعنی من کی میتونم دوباره صورت سیفید میفیدشو ببینم ؟ نـــــه ! ایگور ، این بچه معصومو ببینید ، چطور من جلسات خصوصی براش بزارم و پر حرارت درس های مربوط به جادوگری رو بهش یاد بدم ؟

بعد با ناراحتی به سمت کوییرل و استرجس حمله ور میشه و بدون توجه به داور فریاد میزنه : تو پادمور ، تو چطور اومد این بچه خوب و اینا رو به این صورت مصدوم کنی ؟ بزنم شپلخت کنم ؟ باشه ، تو هم پسره بدی نیستی از نظره من ، وقتی شونصد جلسه خصوصیه فشرده مخصوص برات گذاشتم و بزور آوردمت تو کلاس و همه چیز بزور بود کلا ، میفهمی که چه اشتباهی کردی ، بابت این تخلفم از زمین اخراجی !

بعد از مکالمه دوستانه ! با پادمور ، با شتاب به سمت کوییرل که قصد فرار از زمین رو داشت میره و فریاد زنان و در حالی که آب دهانش روی سر و صورت کوییرل میپاشه میگه : ای بوقیه ابله ! تو چطوری دلت اومد ؟ چطوری دلت اومد که این ماندانگاسو این بلا رو سرش بیاری ؟ هان هان ؟ بگو ببینم این جادویی که کردی تا چند دقیقه دووم داره ؟

کوییرل : 1 ماه !

دامبلدور : ی ... ی ... یک ... یک ماه ؟!!! تو اخراجی ! تو باید جریمه شی !


صدای گزارشگر که از نزدیک داره این اتفاقات رو مشاهده میکنه و از کابین مخصوص داوری بیرون اومده ، هراسان شنیده میشه : وای ! باورم نمیشه ! دامبلدور بعد از اخراج و جریمه نقدی کوییرل ، با آواداکداورا اون رو از زمین بدرقه کرد !! چه اتفاقی افتادی ، انوار متعدد طلسم ها به سمت جنازه بی جون کوییرل پرواز میکنه !


دامبلدور : فقط تو برام موندی پرســــــی




پنج افکت دیگر نام ببرید و توضیحی کوتاه دربارۀ هر کدام بدهید.

فررررر : این افکت زمانی رخ میده که جستجوگر تیم به اسنیچ نزدیک شده و میخواد بگیرتش که یه ساحره خوشگل و خوش اندام توجهش رو جلب میکنه و بعد با صورت میره توی در و دیوار و دماغش به طرزه فجیعی میترکه


تررررر : این افکت زمانی رخ میده که قصد زدن بلاجر ها رو با چماق داشته باشه رو بعد چماق رو انقدر ببره عقب که یا بخوره تو سر و صورته خودش ، یا سر و صورت کاپیتان رو به فنا بده


قوررت : این افکت زمانی رخ میده که جستجوگر تعادلش رو از دست بده و به جای اینکه اسنیچ رو با دست بگیره با دهان اون رو بگیره و توجه کنید که اینجا اسنیچ میره داخل شکمش و از داخل اون رو مورد عنایت قرار میده


عقققق : این افکت زمانی رخ میده که بازیکن با کلی انرژی بیاد تو زمین و بخواد بره گل بزنه ، و یه ساحره ی با اعتماد به نفسی ببینه که فوق العاده زشت هست و کلا بازیکن روحیش خراب بشه و از بازی انصراف بده


جوووون : این افکت زمانی رخ میده که بازیکن یک پسره خوشگل و سفید مفید و خوش اندامی رو ببینه و یاده دامبلدور و قضایای قبلی و جلسات خصوصی و ایناش بیفته


هرررررر : این افکت زمانی رخ میده که یه بازیکن جوگیر برای اینکه تمرکز بگیره و گل بزنه ، خودش رو بکوبه به یکی از بازیکنان تیمش و اون بازیکن توی حلقه دروازه جای بگیره به جای توپ


یه افکت بیشتر گفتم که صفا کنی دیگه


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۰:۱۹ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۷

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
از كنار آرامگاه سپيد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 197
آفلاین
خاطرات آريانا دامبلدور:

آن روز ، روزي فراموش نشدني بود. وقتي كه استاد كوييديچ جلو آمد و گفت: همه در يك خط بايستيد!
همه ي سال اولي ها ، جلوي استاد كوييديچ صف بستند و با چشمان متعجب و كنجكاو خود ، به او زل زدند.
_ ايني كه ميبينين ، اسمش جارو هست!
ليلي لبخندي زد و گفت: خودمون ميدونيم خانم!
استاد نگاهي پر معنا به ليلي انداخت و گفت: منظورم اين بود كه اين جارو ، اسمش نيمبوس 2000 است! جاروي چي؟
همه ي بچه ها با بي حوصلگي تكرار كردند: نيمبوس 2000!
استاد كه راضي به نظر ميرسيد گفت: خوبه! بايد بدونين كه جارو انواع مختلفي داره! كي ميتونه بگه؟
بلافاصله دست آريانا بالا رفت.
_ بله خانم دامبلدور؟
آريانا خيلي سريع گفت: جارو از زمان اومدنش بين دنياي جادوگران انواع مختلفي داشته. اما چند نوع جارو هست كه حالا هم ازشون استفاده ميشه و از مشهورترين آنها ، جاروي آذرخش ، با سرعت بالا ، نيمبوس 2000 ، پيكان و...
_ درسته! تو از مسابقه ي كوييديچ چيزي ميدوني؟
آريانا لبخندي دلنشين زد و با حالتي پاچه خوارانه گفت: اوه! بله! اما به هر حال شما استاد ما هستيد!
استاد كوييديچ كه از اين حرف آريانا راضي به نظر ميرسيد گفت: خب...درسته!
_ ببخشيد؟
همه به طرف صدا برگشتند. صاحب اين صدا ، پرفسور مك گونگال بود كه براي استاد كوييديچ دست تكان ميداد و به او اشاره ميكرد كه به اتاقش بياد!
استاد كوييديچ نگاهي به بچه ها انداخت و گفت: من همين حالا برميگردم بچه ها!
همه ي بچه ها دور شدن استادشان را نگاه ميكردند.
_ تو فكر ميكني خيلي زرنگي؟!
اين جمله را آلفرد بلك به زبان آورد: تو خيلي از خود راضي به نظر ميرسي!
آريانا نگاهي به آلفرد انداخت و گفت: اين طور نيست!
اما همه ي بچه ها دور آريانا جمع شدند. ليلي گفت: اوه! اگه راست ميگي همين حالا سوار جارو شو!
آريانا گفت: من سوار نميشم.
آلفرد گفت: پس بلد نيستي؟ ميدونستم...تو فقط براي پاچه خواري و جلب توجه اون حرفها رو به استاد زدي!
آريانا خنديد و گفت: شما واقعا اين طوري فكر ميكنين؟
ناگهان چشم آريانا به لونا افتاد كه به طرف سبد بزرگي رفت كه توي آن ، توپ هاي كوييديچ قرار داشت و با يك حركت سريع ، در آن را باز كرد و توپها آزاد شدند.
آريانا فرياد زد: تو توپها رو آزاد كردي!
يكي از بچه ها گفت: نه! تو توپها رو آزاد كردي! وقتي كه استاد برگرده ما ميگيم كه آريانا نتونست جلوي كنجكاويش رو بگيره و رفته و در اون جعبه رو باز كرده!
آريانا فرياد زد: شماها مريضين!
و بعد ، به طرف جاروي نيمبوس 2000 دويد و سوار آن شد. جارو چرخشي كرد. اما آريانا تعادلش را برقرار كرد و در فراز آسمان پرواز كرد.
_ عاليه!
آريانا به دنبال توپ ميگشت. اما نتوانست آن را پيدا كند. از طرفي ، از زمين خيلي فاصله گرفته بود.
قلب آريانا فرو ريخت! نميدانست كه چه طور فرود بيايد. نسيم موهاي آريانا را به اهتزاز در مي آورد. ناگهان كنترل جارو از دست آريانا خارج شد و آريانا به همراه جارو ، سقوط كرد. آريانا فقط فرصت پيدا كرد جيغ بكشد.
و بعد ، روي درختان جنگل ممنوعه فرود آمد و ديگر چيزي حس نكرد.

آريانا ، فقط بي هوش شده بود و وقتي كه چشمش را باز كرد ، خودش را در درمانگاه مادام پامفري ديد.


خوشبختي به سراغ كسي مي رود كه فرصت انديشه درباره ي بدبختي را ندارد.


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۲:۴۲ شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
وییییییییییییییژ !
نیمفا دورا دنبال جاروی خودش میدوئه ، ولی با اینکه تلاش زیادی برای رسیدن به اون میکنه اما جز شپلخینگیوس ، هیچ نتیجه ای نمیگیره . ماندی که دلش میسوزه به سمت نیمفا میره واونو با کمک بلند میکنه . صدای فریاد پرسی بلند میشه :

-مگه من نگفتم همه رو هوا ! تصویر کوچک شده
ماندی : چرا آقا .. ام ! ببخشید ، اون کیه پشتتون ؟
- کی ؟
ماندی : اونا ها ! بوی سیرم میده تازه ... کوییر .. تصویر کوچک شده
پرسی : اهم ! .. گفتم بالا ! پیشته بینم ! پیشته !

ماندی که به پرسی حسودی میکنه که معلم پرواز و کوییدیچه ، و میتونه از بالا بودن بچه ها نهایت استفاده رو ببره به نیمفا اشاره میکنه که دنبالش بره . اون دوتا ، هردو به دنبال یک جارو به سوی کمد جارو ها میرن .

- این یکی چطوره ؟ تازه این ریش ریشاش مثه موهای آلبوسه ، به یاد اون !
نیمفا : نه . اون بهتره ؛ طول دسته ی جاروش کوتاهتره !
ماندی : راس میگیا ! تصویر کوچک شده

و جارویی که به طور خیلی قناصی کوتاه بود رو برمیدارن . نیمفا جلو میشینه و ماندی ؛ پشت سر اون با استفاده از کلاه کاسکت ! و زانو بند و اینا ( چه ربطی داره !؟ ) سوار میشه .

-بریم ببینم چی میشه ! میترکونیا !
-بومب! (صدای چند خط پایین تر! )

نیمفا که میدونست کلاس خیلی فانی دارن ؛ با خوشحالی جارو رو حرکت داد و با مغز رفتن تو دیوار ! بعد جارو رو به عقب هدایت کرد که دوباره رفتن تو دیوار . ماندی هم از پشت سارژش میکرد . البته همه میدونیم که ماندی داشت جارو رو شارژ میکرد و سعی میکرد باعث حرکت درست اون بشه .
- نیمفا ! گوش کن .. ، سعی کن جارورو به سمت بالا بگیری ..
- باشه !

تلق! ( افکت خودمه! )
نیمفا محکم به پشت ماندی میخوره! !!!!
جارو به حرکت در میاد و جیغ نیمفا هم پشت سر اون بلند میشه . ماندی با خوشحالی شاهد حرکت جاروشه . جارو با سرعت از اتاقک جاروها خارج میشه و انها وارد زمین کوییدیچ میشن . ماندی که از پرواز لوس خودش در هوا حوصله اش سر رفته ، موزی از جیبش در میاره و شروع میکنه خوردن . پوست اونو میندازه پایین . بعد شروع میکنه آلبالو خشکه خوردن . صدای جارویی از کنارشون شنیده میشه .

استر : بوق ! بوق .. بیب ! بیب ! آقای عزیز مشغول خوردن هستی ، کمربندم که نبستی ! هاگوارتز به این تمیزی داری آشغال میریزی ! سه تا جریمه واسه اتون نوشتم ! امشب بنده منتظرتون هستم ! مَو ! تصویر کوچک شده
ماندی : همینمون مونده بود ! مجازات خصوصی با مدیر مدرسه ! تصویر کوچک شده

نیمفا به طور ناگهانی با شنیدن کلمه ی خصوصی و مدیر ! ، جارو رو نگه میداره . ماندی از روی جارو می افته و هسته ی آلبالو داخل حلق ماندی میره . نیمفا حول میکنه و هدایت جارو رو هم فراموش میکنه . ماندی نیمفا رو از روی جارو میندازه و خودش میشینه رو جارو . ولی نیمفا وصله ی شلوار ماندی رو میکشه ..

خلاصه که دومتر .. یه متر .. بومب ! خاکی از اون محدوده بلند میشه و بعد ، نیمفا با گریه از میان غبار خارج میشه . ماندی هم دنبالش میدوئه اما پاش روی پوست موز میره و لیز میخوره و شپلخ ! روی زمین می افته و چشمش رو به آسمون میدوزه و شیطنت های دوستاشو میبینه !

- ای بیناموسا ! تصویر کوچک شده


5 تا افکت :

زاپالاخ : صدای برخورد دست دختر به دست پسر !
زیمپ : صدای پاره شدن جارو !
جرررررر : صدای برخورد جارو به مکانی !!!!
تررررررررر : صدای تمام شدن بنزین جارو!


[b]دیگه ب


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
به دلیل کم بودن افکت های تدریس از افکت های تکلیف دوم گراوپ استفاده می کنم !

----------------
1.خاطره ای تعریف کنید که در آن خود یا فرد دیگری با یکی از افکت های بالا صدمه می بیند. (20 امتیاز)

هفت نفر در زمین سبز کوییدیچ به سرعت قدم بر می داشتند . بالاخره ایستادند، زیرا به وسط زمین رسیده بودند . مردی از میان آن هفت نفر چند قدم جلو تر رفت و شروع به صحبت کرد .
- همون طور که می دونین من عله هستم ... پسری که ، در زیر رگبار کلاس خصوصی های دامبلدور زنده ، ماند . خب ، مثل همیشه برای رسیدن به مدیریت باید مراحلی طی بشه ! شما همه ی خان ها رو طی کردین به جز این مرحله یعنی پرواز و کوییدیچ .

مردی دیگر که عمامه ای بر سرد داشت ، دستش را به نشانه ی سوال داشتن بالا برد :

- ببخشید عله ، کوییدیچ چه ربطی داره به منوی مدیریتی که می خواهین به ما بدین ؟

عله که سعی داشت ، به دلیل وجود دو ساحره در جمع ، خودش را جنتلمن نشان دهد ، گفت :

- ار... ... یه دفعه دیدین شدین مدیر ایفای نقش ! اون وقت باید کوییدیچ هم بلد باشین

عله نگاهی به جمع انداخت و ادامه داد :

- حالا باید سوار جارو شین و دنبال من پرواز کنین ! ما می خواهیم به صورت ژانگولری و هری پاتری دور دنیا رو در هفت روز با جارو طی کنیم و تا آخر سفر هر کسی زنده موند ، می تونه مدیر بشه . قبوله ؟

ملت مدیر آینده دربار : چون گفتی هری پاتری و ژانگولری قبول !

روز اول - فرانسه

عله به سرعت در دور زمین پیش می رفت و سایرین هم پشت سر او حرکت می کردند . استرجس پادمور تقریبا خسته شده بود ، چشم هایش داشت روی هم می رفت و کم کم برج ایفل را زیر پایش نمی دید .... و از روی جارو افتاد .

زرت ( افکت برخورد با بالای برج ایفل )

روز دوم - اسپانیا

شش مدیر هنوز روی جارو بودند . بارون دیگر نمی توانست روی جارو بنشیند ، می خواست خودش را رها کند... اما به آن جا نکشید ، زیا هواپیمایی از رو به رو می اید و همه از سر راه آن کنار می روند به جز بارون و بارون درون پره های هواپیما فرو می رود .

ورررت

روز سوم – روسیه

پنج مدیر دیگر سعی داشتند تا آخر ادامه دهند اما دو شب نخوابیدن به راجر فشار آورده بود . لحظه ای خواب احتمالا مشکلی پیش نمی آورد پس چشم هایش را روی هم گذاشت ، غافل از اینکه دارد از روی جارو می افتد .
جرررر

روز چهارم – مصر
اهرام ثلاثه از زیر پای چهار مدیر به خوبی دیده می شد . نسیم موهایشان را نوازش می کرد و همینطور آن ها را برای خواب تشویق . پرفسور کوییریل خودش را تسلیم خواب کرد هر چه باشد عمامه اش از این سرزمین امده بود .

قرررت ( افکت برخورد با انتهای هرم اصلی )

روز پنجم – واشنگتون دی سی

سه مدیر باقی مانده با افتخار جارو سواری می کردند . از نظر آن ها این شهرخیلی با صفا بود . دست های دلوروس جین آمبریج عرق کرده بود و از روی جارو سر می خورد ، بالاخره نتوانست دوام بیاورد و ...

شپلخ ( افکت برخورد با مجسمه ی آزادی )

روز ششم - چین

دو نفر سوار بر جارو پرواز کنان از بالای ورزشگاه آشیانه پرنده ی پکن رد می شدند . خواب بر همراه عله نازل شده بود ، اصلا نمی خواست فقط در کنار عله مدیر باشد پس خوابید ....

پاش ( افکت بر خورد با لبه ی جمشعل بزرگ بالای ورزشگاه )

روز هفتم - ایران

عله خوشحال بود که دیگر بر ایران رسیده است از کنار برج آزادی گذشته بود . خوشحالی کرد و ناگهان از روی جارو افتاد .

آخ آخ واخ واخ

2.پنج افکت دیگر نام ببرید و توضیحی کوتاه دربارۀ هر کدام بدهید. (10 امتیاز)


1 . تولوپ : مربوط به زمانی می شود که فرد از روی جارو درون آب رود ، دریا ، دریاچه و اقیانوس بیافتد .

2. قرچ قروچ : زمانی که فردی که از روی جارو بر روی کوه بیافتد . در این هنگام تمامی استخوان های فرد به دو قسمت تقسیم می شوند .

3. تلق : در هنگامی که فرد چاقی از روی چارو روی زمین بی آب و علف بیافتد .

4. تق : افکت مربوط به ما قبل تاریخ . زمانی که فرد از روی جارو می افتاد و قبل از رسیدن به زمین توسط آرکئوپتریس ( دایناسور پرنده ) خورده یا برای نوزادانش برده می شود

5 . دوپس دوپس : هنگامی که فرد افتاده از روی جارو در درون یک پارتی بیفتد .



Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۹:۲۳ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۷

گراوپold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۳ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۳۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از لای ریشای هاگرید!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 156
آفلاین

1.خاطره ای تعریف کنید که در آن خود یا فرد دیگری با یکی از افکت های بالا صدمه می بیند. (20 امتیاز)


بوی خاک باران زده سرتاسر مدرسه هاگوارتز رو در برگرفته بود.
خورشید به طور مستقیم می تابید و نور طلایی رنگش را با ملایمت بر در و دیوار کهنه هاگوارتز می تاباند.
یکی از روز های بهار بود و اکثر دانش آموزان داخل تالارهایشان مشغول بودند و هیچکس در حیاط هاگوارتز دیده نمیشد.

در سرسرای چوبی باز شد و یک دختر و یک پسر همراه با چوب جارو وارد حیاط شدند.
_ هری! مطمئنی که اینکارا برای ما شایعه درست نمیکنه؟
_چو! حواست باشه! من مطئمنم اگر یک ساعتی رو با هم جارو سواری کنیم هیچ عیبی نداره.

دختر جاپنی (!) سرش رو تکون داد و همراه با هری سوار چوب جارویش شد.
هری تکانی با خودش داد و همراه با فریادی به طرف آسمان حرکت کرد و چو نیز به دنبال هری حرکت کرد.

آسمان صاف و بهاری بود و نسیم خنکش با ملایمت پست هری و چو را نوازش میکرد.

هری از عمد ، کمی از سرعتش کم کرد تا چو نزدیکش شود.
هری : چو! ببین امیدوارم از اینکه با من به پرواز اومدی ناراحت نباشی...
چو همینجوری که صورتش رو به صورت هری نزدیک تر میکنه () میگه : البته که نه هری! این چه حرفیه که میزنی؟!
هری به تبعیت از چو صورتش رو نزدیک تر میکنه که ...
_ جــــــــــــــــیغ! هری ! جــــــــــــیغ!
هری سرش رو طی یک حرکت انتحاری بر میگردونه و متوجه میشه که یک کلاغ رو سرش پی پی کرده () ولی دیر شده بود چون با فریاد چو هری ، عقب عقب رفته بود و از روی جارویش افتاده بود!

_ ااااااای!
هری همچنان که سقوط میکنه میفته روی درخت سپیدار و چون این درخت خشک بوده هری از وسط دو نصف میشه!
پــــــــــــــــــاش!

2.پنج افکت دیگر نام ببرید و توضیحی کوتاه دربارۀ هر کدام بدهید. (10 امتیاز)
1.زرت! : این در موقعیه که فرد از روی جارو روی یک چیز نوک تیز میفته ولی فرقش اینه که بین دو پاش به جسم نوک تیز میخوره

2.قرررت : موقعی که با کله بری توی یک چیز نوک تیز و اون موقع بشی شبیه گوجه به سیخ کشیده شده

3.جرررر : در صورتی که از ارتفای 250000 پایی روی زمین بیفتی ، در این هنگام خون زیادی ریخته نمیشه ولی هیچ استخونی سالم نمیمونه!

4.ورررت : در موقعی که همینجوری روی جاروت نشستی و یک هواپیما میاد و باهات تصادف میکنه!

5.آخ آخ واخ واخ : موقعی که از روی جارو بیفتی وسط کلاس خصوصی دابملدور !! در این حالت خونی اصلاً ریخته نمیشه ولی شانس زنده ماندن صفر در صد هست


ویرایش شده توسط گراوپ در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۲۴ ۹:۲۴:۰۹
ویرایش شده توسط گراوپ در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۲۴ ۹:۲۵:۱۶

[img align=right]http://signatures.mylivesignature.com/54486/280/4940527B779F95


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۶:۳۰ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۷

آقای الیوندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۴ چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۲۴ چهارشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۰
از دستت عصبانیم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 266
آفلاین
جلسه اول کلاس تشویقی پرواز و کوییدیچ

همۀ دانش آموزان در حیاط منتظر معلم جدید درس پرواز و کوییدیچ بودند. به ظاهر استقبال خوبی از کلاس تشویقی به عمل آمده بود. پرفسور پرفسور الیواندر برای این که از معلم های دیگر کم نیاورد و بتواند در باز کردن در نقشی داشته باشد در ورودی هاگوارتز را کند و شپلخ به آن سو پرت کرد که در نتیجه به سر مدیر هاگوارتز خورد و او مرد.
- عهه! این مدیرتون چقدر مفنگی بود !
دانش آموزان :
پرفسور الیواندر به سمت بچه ها رفت و شروع به گفتن کرد :
جناب مدیر که البته الان دیگه به رحمت الهی رفتن کلاس کوییدیچ رو جزو کلاس های تشویقی قرار دادن و قبول کردن که من این درسو تدریس کنم.
در این موقع دست دانش آموزی بالا رفت. پرفسور پرفسور الیواندر رو به او کرد و گفت :
بله ...؟ آقای ...؟ عهه! تو که تدی خودمونی. بله؟
تدی گفت : شما این ترم چه چیز هایی درس خواهید داد؟
پرفسور الیواندر گفت : آها! شما که اجازه ندادی من حرفمو تموم کنم.شما در ترم پیش بی ناموسی در حال پرواز را از پرفسور ویزلی به قدر کافی یاد گرفتید.
دانش آموزان :
پرفسور الیواندر ادامه داد : اما این ترم از این خبرا نیست.
دانش آموزان :
- این ترم تمام صدمات پرواز و کوییدیچ رو به صورت تئوری و عملی با هم کار می کنیم.
دانش آموزان :
پرفسور الیواندر چوبش را تکان داد و حروفی از غیب روی هوا ظاهر شدند. سپس گفت :
اینم برنامه این ترم.
نگاه دانش آموزان به سمت حروف معلق در هوا برگشت.

جلسۀ اول : افکت های صدمات در کوییدیچ.
جلسۀ دوم : چگونگی صدمه رساندن در کوییدیچ.
جلسۀ سوم : خودکشی از راه کوییدیچ.

پرفسور الیواندر چند لحظه صبر کرد تا دانش آموزان متن را بخوانند سپس دوباره شروع کرد :
همانطور که خواندید این جلسه افکت های صدمات کوییدیچ رو درس می دهم. البته به دلیل این که افکت های فراوانی وجود دارد در این کلاس چندی از آن ها را نام می برم.
اولیل افکت ، افکت شپلخ است. در این افکت فرد با جارو و مخ به چیزی سفت و محکم مانند دیوار بتونی یا موجودی زنده مثل گربه ، سگ یا انسان برخورد می کند.
دومین افکت ، افکت پاش است که در این افکت فرد با چیز نوک تیز یا برنده ای برخورد می کند و پس از نصف شدن خونش بر در و دیوار شتک می شود.
سومین افکت ، افکت گوپس است که در این افکت فرد در چیز نرمی مانند گیاه یا درخت ( قسمت فوقانی ) برخورد می کند. ( البته همیشه نرم نیست مثل گیاهان خاردار ).
پرفسور در این جا به سخنانش پایان داد و به سمت قلعه رفت. دانش آموزان نیز سریع تکلیف را نوشتند و خارج شدند.

تکلیف :

1.خاطره ای تعریف کنید که در آن خود یا فرد دیگری با یکی از افکت های بالا صدمه می بیند. (20 امتیاز)
2.پنج افکت دیگر نام ببرید و توضیحی کوتاه دربارۀ هر کدام بدهید. (10 امتیاز)


چوبدستی ساز معروف
چوب می خوای؟
تصویر کوچک شده


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۰:۲۵ چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۶

دابیold4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۲ پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۷
از اين دنيا چه ميدوني؟!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
نقد و امتيازدهي تكاليف جلسه‌ي چهارم پرواز و كوييديچ


باب آگدن:
[spoiler=باب آگدن]پستت ضعیف بود. اصلا مشخص نبود طنزه یا جدی ! اولین و بزرگترین مشکلت این بود که پست رو با صحبت های گزارشگر شروع کرده بودی و تقریبا 80 درصد پست هم صحبت بود و از فضا سازی‌ها اصلا استفاده نشده بود. مشکلات نگارشیت زیاد بود. صحنه پردازی نداشت و دیالوگ نویسیت هم خیلی ضعیف بود. با کلی ارفاق : 20 امتياز![/spoiler]

پرسی ویزلی:
[spoiler=پرسی ویزلی]
نسبت به پست های دیگه‌ات واقعا ضعیف بود. اولین پایه پست طنز فضاسازی درسته که تو نداشتی ! بی‌ناموسیه خیلی بهم صفا داد. دیالوگ‌هات هم خسته کننده و جوات بود. سوژه ات ضعیف بود اما از علائم نگارشی و جملات خوب استفاده کرده بودی. بهت 21 میدم + 5 نمره برای بی‌ناموسی بي‌نظيرت : 26 امتياز![/spoiler]

بارتی کراوچ:
[spoiler=بارتی کراوچ]
پستت خوب و قابل قبول بود. سوژه زیبایی رو انتخاب کرده بود که داخل افکار بارتی رو نشون دادی. خطا‌ها رو هم خوب و به جا نام برده بودی. علائم نگارش تقریبا کامل رعایت شده بود. دیالوگ نویسیت خوب بود اما فضاسازیت قدری ضعف داشت. 28 امتياز![/spoiler]

آلبوس سوروس پاتر:
[spoiler=آلبوس سوروس پاتر]
سوژت قشنگ بود و تیکه های طنز خوبی داشت. علائم نگارشی عالی ! جمله بندی درست !
فضاسازیت خوب و خفن بود اما پستت خیلی یکنواخت جلو رفته بود و بعد از پاراگراف اول و دوم جذابیتش رو از دست داد.
28 امتياز![/spoiler]


A man is talking to God.

The man: "God, how long is a million years?"
God: "To me, it's about a minute."
The man: "God, how much is a million dollars?"
God: "To me it's a penny."
The man: "God, may I have a penny?"
God: "Wait a minute." .


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۶

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
نقد تکالیف جلسه دوم دانش آموزان

بارتی کراوچ :
گفتی دو تکلیف رو ادغام کردی ، ولی خطای کوییدیچ رو دقیق مشخص نکرده بودی ، هر چند توی اون اسپویلر یه چیزی رو گفتی که استاد رو تحت تاثیر قرار داد ، ولی برای تکلیف کمکی که نوشتی امتیاز کاملشو میگیری ، در مورد تکالیف کمکی هم که نوشتی و کامل بود و به نکاتی که میخواستم اشاره کردی .
30 امتیاز



آقای الیواندر :
خوب نوشته بودی ، البته خوب پرورشش نداده بودی ، چهره پستت مناسب نبود و از علائم نگارشی خوب استفاده نکردی . تکلیف بعدی هم خوب بود و کامل جواب داده بودی بهشون .
26 امتیاز



اسکورپیوس مالفوی :
خیلی بیناموسی پستت زیاد بود ، به هیچ وجه پرورش نداده بودی موضوع رو و فقط موارد بیناموسی رو پشت سر هم گذاشته بودی که البته پستت رو زننده کرد . همینطور علاوه بر نداشتن چهره مناسب ، از علائم نگارشی درست استفاده نکرده بودی . در مورد تکلیف بعدی ، سوژه تکراری داده بودی ، نکات منفی هم ربطی به موضوعات نداره ، باید اشکلات تدریس رو عنوان میکردی .
23 امتیاز



آلبوس سوروس پاتر :
چهره پستت مناسب نبود ، از علائم نگارشی درست استفاده نکرده بودی ، تکلیفت بد نبود ولی نه اونطوری که خواسته شده بود ؛ تکلیف دومت هم کامل بود . 5 امتیاز هم بابت تاخیر در ارسال پست کم شد .
20 امتیاز



ویکتور کرام :
خوب بود ، هر چند چهره پستت مناسب نبود و از علائم نگارشی درست استفاده نکرده بودی ... ولی تنها کسی بودی که تکلیف دوم فرعی رو کامل انجام دادی .
30 امتیاز



جیمز هری پاتر :
Wow ! ولدان عالی و کامل بود و مشخص بود وقت زیادی براش گذاشتی و همه مواردی که مد نظر من هست رو رعایت کردی ! منم نمیتونستم اینطوری بنویسم !
30 امتیاز


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
يه رول بنويسيد و درش يه بازي كوئيديچ پر از تخلفاتي كه ذكر شد رو شرح بديد.

...
دنیس سرخگون رو گرفت و به سمت دروازه‌ی گریفیندور حرکت کرد. پرسی ویزلی مدافع تیم حریف با چماق جلویش را گرفت و بازدارنده‌ای را به سمتش شليك کرد. دنیس با یک حرکت چرخشی زیبا بازدارنده رو جا گذاشت و چوبدستیش را بیرون آورد و به سمت پرسی گرفت.
- کروشیو!
پرسی از درد به خود پیچید و از ارتفاع سی متری سقوط کرد و سقط شد. داور با تمام وجود در سوت خود دمید و با عصبانيت گفت:
- پنجاه پنالتی به نفع گریفیندور! طلسم شکنجه گر؟ واقعا که!! دنيس اخراجي!
خشم دنیس مانند بمبی در ورزشگاه ترکید. چوبدستیش را به سمت داور گرفت و فریاد زد:
- ریداکتو!
و داور به پنجاه قسمت مساوی تقسیم شد.
تماشاگران:
دنیس خنده ی شومی کرد. بر روی جارویش خم شد و با سرعت به سمت دروازه‌بان گریفیندور حرکت کرد. ( شفاف سازی: بازیکنان دیگر تیم هافلپاف در گوشه ای از زمین جمع شده‌اند و با این حالت بازی را تماشا می‌کردند.)
در چند متری دروازه بود که یک مدافع و دو مهاجم جلوی او را گرفتند. دنیس چماق مدافع را با ظرافت تمام از دستش بيرون كشيد و بر سر یکی از مهاجمان کوبید. سپس طی یک حرکت انتحاری از روی جارویش شیرجه زد و یک نيم چاگی ( شفاف سازی: یکی از فنون تکواندو!) در شکم مهاجم دیگر تیم گریف گذاشت. سپس یک چرخش ماتریکسی کرد و چوبدستیش را به طرف مدافع گریف گرفت و فرياد زد:
- سکتوم سمپرا!
سرخگون به طرز معجزه آسایی هنوز در دستانش بود. در حالی که باران خون بر سر و رویش می بارید، سرخگون را در دستش فشرد و به سمت دروازه‌ی تیم گریف حرکت کرد. قبل از اینکه دروازه‌بان گریف بتونه واکنشی نشان بده دنیس چوبدستیش را بلند کرد و قلب او را نشانه گرفت و فرياد زد:
- آواداکداورا!
نور سبز رنگي از چوبدستيش خارج شد و دروازبان نيز شپلخ شد. دنيس پس اين عمليات‌هاي جميز باندي بدون مزاحم سرخگون را از حلقه‌ی وسطی رد کرد!




Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶

دابیold4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۲ پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۷
از اين دنيا چه ميدوني؟!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
نقد و امتیازدهی جلسه‌ی سوم پرواز و کوییدیچ

گریفیندور:

[spoiler=آقای الیواندر]پست بدی نبود؛ ولی سوژه ی خاصی نداشتی. اشتباهات نگارشی هم داشتی. نحوه‌ي تعريف داستانت رو آخر نفهميدم چي شد! سوم شخص بود، اول شخص بود! چي بود؟! فعلات از ماضي يهو به مضارع تبديل مي‌شد و بلعكس! فضاسازیت نسبتا خوب بود.
25 امتياز!
[/spoiler]

[spoiler=تد ریموس لوپین]
سوژه ی خوب و جالب داشتي. فضاسازیت هم کامل و مناسب با صحنه های جالبی بود که بوجود آورده بودی. غلط‌هاي املایی زيادي داشتی که نمی‌تونم نادیده بگیرم.
28 امتياز!
[/spoiler]

[spoiler=استرجس پادمور]
رول خوبی بود و باحال نوشته بودي. ولي باید بیشتر در مورد اولین پروازت توضیح می‌دادی. بعضی از جمله‌هات رو هم به جای استفاده از علائم نگارشی با شکلک تموم کرده بودی.
26 امتياز!
[/spoiler]

[spoiler=الفیاس دوج]
تکلیف رو کامل انجام دادی و سبك نوشتنت هم جالب بود. فضا سازی خوبی داشتی. هیچ مشکلی نتونستم توی پستت پیدا کنم.
30 امتياز!
[/spoiler]

[spoiler=آماندا لانگ باتم]
چرا شما گریفی‌ها همتون از 5 سالگی سوار جارو می‌شید؟
تکلیف رو کامل انجام دادی. سوژه ی خوبی داشتی و پستت جز یک غلط املایی کوچیک هیچ اشکال دیگه‌ای نداشت.
30 امتياز![/spoiler]

[spoiler=پرسی ویزلی]
یک سوژه ی عالی با ترکیبی از بی ناموسی! فضاسازی هم که به اندازه‌ي كافي داشتی. مشکلی توی پستت ندیدم.
30 امتياز![/spoiler]


هافلپاف:

[spoiler=هدویگ]
سوژه ی خوبی بود ولی توی جمله‌بندی‌هات مشکل داشتی. مادام هوچ رو مثل خودش نشون نداده بودی. اخلاق و رفتارش با کتاب فاصله داشت. و یک سوال ازت دارم. این اتفاقات رو از زبان جینی ویزلی نوشتی؟ پس چرا داستان هي از اول شخص به سوم شخص تغيير مي‌كنه؟!
23 امتياز![/spoiler]

[spoiler=رز زلر]
تکلیف رو به خوبی انجام دادی و یک سوژه ی‌عالی و بی‌نقص داشتی و خوب پرورشش دادي. از شکلک هم استفاده درست و به جایی داشتی. ايرادي خاصي توش نديدم!
30 امتياز![/spoiler]

[spoiler=اسکورپیوس مالفوی]
احساسات اولین پروازت رو به خوبی نشون دادی. سوژت هم خوب و جالب بود و خوبم پرورش داده بودي! با فضاسازی‌هاي عالیت اون رو بهترم هم کردی. پای یونیسف رو چرا می‌شکی وسط؟ بیچاره دراکو!
30 امتياز![/spoiler]

اسلیترین:

[spoiler=بارتی کراوچ]
پستت سوژه‌ي خاصي نداشت نداشت و فقط برای رفع تکلیف بود. تکلیف رو هم خوب انجام نداده بودی. می‌تونستی اتفاقات با مزه‌ای که در اولین پروازت كه برات افتاده و از سقوط‌های جالبت بگی و يا چيزاي ديگه بگي و رولت رو جالب كني! خيلي خيلي خيلي رولت ساده بود! فقط يه فضا سازي هم در اول پستت داشتي! واقعيتش رول چيز به خصوصي نداشت!
20 امتياز![/spoiler]


ویرایش شده توسط دابی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۸ ۱۷:۱۱:۳۴
ویرایش شده توسط دابی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۸ ۱۷:۳۸:۲۵

A man is talking to God.

The man: "God, how long is a million years?"
God: "To me, it's about a minute."
The man: "God, how much is a million dollars?"
God: "To me it's a penny."
The man: "God, may I have a penny?"
God: "Wait a minute." .







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.