هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۲:۳۱ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
پیوز همونطور که همراه با بورگین روی مبل نشسته در فکر فرو میره ...
در فکر پیوز !

یا خدا ! حالا من با این بیناموس چه کنم ؟ متصدی ها از دستم رفت !
متصدی کدومه ! مدیریت اوباش رو بگو که فنا شد ! خدا ازت نگذره بورگین ! روحت هم مزاحمه ! درست مثل خودم

بیرون فکر پیوز

- « ایول آری ! ایول بوری ! کجا بودی تا حالا ! »
- « اومدم مدیریت اوباشم رو پس بگیرم ! »
- « غلط کردی بورگین جون ! خوابش رو ببینی ؟ »
بورگین یکی میزنه تو صورت پیوز که دستش از وسط پیوز رد میشه بعد پیوز که عصبانی شده میزنه تو شیکم بورگین دستش میره تو ! و چنین است جدال دو روح

دقایقی بعد !

بورگین با عصبانیت در روز باز میکنه و در آخرین لحظه برمیگرده و میگه : « من میام ! با لشکری میام و نابودت میکنم پیوز ! »

پیوز پوزخندی میزنه و جواب میده : « برو ! برو و اون باشگاه خز و خیلت رو بردار بیار ببینم چیکار میکنی ! »

بورگین خارج میشه و در رو به هم میکوبه !
<><><><><><><><><><><><><><><>
فکر کنم همه چیز واضح بود ! من تورو به جنگ می طلبم ! اگر بر من پیروز بشی دو نفری مدیر میشیم ! در غیر این صورت تو رو به عنوان عضو افتخاری اوباش می پذیرم


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۸ ۲۱:۲۹:۰۴

هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

بورگینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۸ دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
از دژ مرگ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 518
آفلاین
پیوز روی مبل مدیریت دسته لم داده و همینجوری که از لب و لوچش کف میریزه داره به رقص هندی چند متصدی نگاه میکنه

تق تق تق!
در با صدای زده میشه و پیوز عربده می کشه :
_ یالا بیا تو!

در باز میشه و شخص عجیبی وارد میشه و به پیوز نگاه می کنه درست تیریپ ژانگولری !
_ گمشو از تخت مدیریت من برو کنار! این چه وضعشه ؟

پیوز از جا بلند میشه و میاد یک تو گوشی بزنه به یارو ولی بدبخت نیست جسمی نداره از تو صورت فرد مجهول رد میشه()

مرد مجهول یقه رو میکشه پایین !
پیوز : بورگین؟ تو اینجا چی کار می کنی؟

بورگین یک فوت میکنه و پیوز به پرواز در میاد
_ بوقی چرا اسم منو تو مدیریت ها نمی زاری؟ اصلاً تو چه حقی داری که اینجوری بخوای رفتار کنی؟ مگر من این دسته رو درست نکردم ؟ حالا باید اسم منو وارد مدیریت دسته نکنی ها؟ بوقی منو دست میندازی؟

بعد یکم فکر میکنه و ادامه میده :
_ ولی نه! تو کمک زیادی به دسته کردی ... از این به بعد دسته دو مدیریتی میشه ... معاونش هم همونی هست که هست () حالا بیا با هم بریم رو تخت بشینیم!
و به همراه پیوز هر دو بر روی تخت نشستند.

----------------------------
پ.ن : پیوز ، مخالفتی نباید تو کار باشه من دوباره با شخصیت محبوبم (!!) برگشتم باید با همدیگه دسته رو بچرخونیم.
برای اصلاعات بیشتر آی دی خز جدیدت رو اد کردم.



Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۳:۵۹ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
اطلاعیه بتا#8 :

با توجه به بخشنامه جدید شهرداری هاگزمید ، دسته اوباش (بعد از مشورت با مشاورین ، معاونین و .. ) تصمیم به حمایت از این طرح گرفت ...
به همین مناسبت مجلس ختمی در روز ... چیز ! یعنی ...
به همین مناسبت تصمیم بر این شد که کسانی که از دسته اوباش در طرح شهروندی هاگزمید شرکت کننده و به عنوان شهروند شناخته شوند 4 امتیاز تشویقی دریافت نمایند ..

بند 1 ) در پی ترفیع مقام آنها از شهروند تازه به معمولی 2 امتیاز ، معمولی به خوب 3 امتیاز ، خوب به نمونه 4 امتیاز و نمونه به شهروند عالی رتبه 5 امتیاز در بر خواهد داشت !

بند 2) در صورت شناخته شدن به عنوان شهروند دارای مسئولیت (یعنی مسئولیت اداره تاپیکی رو داشته باشه) هر ماه 5 امتیاز داده خواهد شد !

بند 3) پست هایی که ناظرین هاگزمید بر طبق اونها فرد رو شهروند می کنند یا مقامش رو ترفیع میدن توسط ناظرین امتیاز داده شده و امتیازش به امتیاز اوباش اضافه خواهد شد !

با تشکر ...


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۰:۵۴ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
اطلاعیه بتا #7 :


رده بندی اعضا در اوباش به ترتیب مقام رده :

سردسته (پدرخوانده) ...................... رنک قرمز << درجه >>
نائب رئیس (معاون تام الاختیار) ......... رنک طلایی << درجه >>
معاون علی البدل ........................... رنک طلایی << 120 به بالا >>
عضو افتخاری ................................. رنک سبز (افتخاری) << درجه >>
مسئول ویژه .................................. رنک سبز (ویژه) << درجه >>
جاسوس حرفه ای ......................... رنک سبز << 60-120 >>
جاسوس ...................................... رنک آبی << 20-60 >>
اوباشگر ....................................... رنک سفید << -40 – 20 >>

لیست اعضا اوباش و امتیازات و رده ها :

1-آقای الیواندر : منفی 7.5 امتیاز (اوباشگر)
2- آلبوس سوروس پاتر (عضو افتخاری)
3- پیتر پتی گرو : 33.6 امتیاز (جاسوس)
4- پیوز (سردسته)
4- رون ویزلی : 2.75 امتیاز (اوباشگر)
5- ریموس لوپین : 10 امتیاز (اوباشگر)
6- هلنا راونکلاو (معاون تام الاختیار)
7-سوروس اسنیپ 5 امتیاز (اوباشگر)
8- کینگزلی شاکلبوت 6.5 امتیاز (اوباشگر)
9- ماتیلدا استیونز : 4 امتیاز (اوباشگر)
10- نیکلاس فلامل : 10 امتیاز (اوباشگر)
11- ویکتور کرام : 23.5 امتیاز (جاسوس)
12 – هوگو ویزلی : منفی 10 امتیاز (اوباشگر)
13- فنریر گری بک : 0 امتیاز (اوباشگر)

** قوانین اوباش تا شنبه زده خواهد شد ...
** 5 امتیاز به اعضای تیم گانگستر یونایتد بر طبق اعلامیه بتا#5 اضافه شد !
** 15 امتیاز به پیتر پتی گروه بر طبق اعلامیه الفا#3 اضافه شد !


آرم های اعضا اوباش :

اوباشگر
آقای الیوندر
رون ویزلی
ریموس لوپین
سوروس اسنیپ
کینگزلی شاکلبوت
متیلدا استیونز
نیکلاس فلامل
هوگو ویزلی
فنریر گری بک

جاسوس
پیتر پتی گرو
ویکتور کرام

افتخاری
آلبوس سوروس پاتر

معاون
هلنا راونکلاو

سردسته
پیوز


ویرایش شده توسط پیوز در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۷ ۱:۱۴:۴۶

هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۷:۲۴ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
به فنریر گری بک :

پستت بد نبود ! باز هم باید بیشتر روی فضاسازیت کار کنی ! اما از قبلی بهتر بود ! و سوژه جالبی رو هم ارائه داده بودی !
تایید شد !


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۷

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۷ سه شنبه ۳ دی ۱۳۸۷
از اون دنیا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 208
آفلاین
سلام دوباره

پیوز وهلنای عزیز این لینک من در شیون اوارگان جهت عضویت در اوباش هاگزمید

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... hp?topic_id=4308&forum=21
با تشکر
فنریر گری بک


[b]زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست ، هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ، صحن


Re: حزب باد !!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۷

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
داملبدور با عصبانيت رو به آلبوس سوروس فرياد زد:هوووي مرتيكه بوقي،همين يه دونه سيفيد ميفيد هم كه از دست رفت.عمرا اگه بذارم روي كمك من حساب كني.
آلبوس سوروس از خشم كله يكي از لباس سبز پوشان را به ديوار كوبيد و باعث شد مغز فرد مورد نظر ديوار را تزئين كند!
دو متمور باقي مانده با چشم هاي گرد شده نگاهي به هم انداختند و:
مامور اول:يعني اين حركت مردمي بود؟
مامور دوم:يعني اين حركن هميشه مردمي بوده؟

آلبوس سوروس با عصبانيت فوق العاده يقه مامور سبز پوش اول را گرفت كه وي را من روانه ديوار كند ولي با ديدن طلاي ناب سفيدي كه در وجودش پيدا كرده بود چيزي به ذهنش رسيد.
آلبوس سوروس نگاهي به دامبل انداخت و گفت:ببين اين سبز پوش ها چقدر سفيد هستن!خراك خودتن!بيا اين از دوتا دونه شون!

دامبل با لب و لوچه آب افتاده گفت:خل نامرد پس چرا زدي اون يكي رو داغون كردي؟الان من ميتونستم سه تا سفيد داشته باشم!
آلبوس سوروس با دست به پيشاني اش كوبيد و گفت:اي بابا حالا نگران نباش.اينجا پر از اين سبزك هاست.الان ميرم چندتا ديگه جور كنم.تو همين جا باش تا من برم چندتا ديگه جور كنم!

دامبلدور نگاهي گلرت پسندي به دو مامور انداخت و با خوشحالي گفت:بذو كه من منتطرتم!
كمي دورتر از محل استقرار آلبوس لرد مشغول شكنجه كردن بليز و بارتي بود.
ارباب:كروشيو...حالا ميخواي منو طعمه دامبل كني؟...كروشيو...نشونت ميدم...كروشيو دوبل!

بارتي كه از درد به خود ميپيچيد گفت:ارباب تقصير من نبود.بليز گفت اين تنها راه.بايد زودتر نظر آلبوس رو جلب ميكرديم.
بليز هم در ادامه حرف بارتي گفت:بله ارباب.باور كنين ما مجبور بوديم...آخ...باور كنين ارباب!

لرد دست از شكنجه بليز و بارتي بر داشت و گفت:ادامه شكنجه تون باشه براي بعد.حالا ب ين تا نيم ساعت ديگه ده بيت تا سفيد پيدا كنين كه به خورد دامبل بديم.اگه پيدا نكنين خودتون رو سفيد ميكنم و ميندازم توي اتاق دامبل!

بليز با خوشحالي از روي زمين بلند شد و در حالي كه دست بارتي را ميكشيد به او گفت:ببينم بارتي...به نظرت نزديك ترين مدرسه شبانه روزي پسرانه اينجا كجاست؟؟!!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: حزب باد !!
پیام زده شده در: ۶:۱۷ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷

آمیکوس کرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۴۱ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶
از اليا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 367
آفلاین
لرد آهي از ته دل كشيد و با عصبانيت رو به بليز و بارتي كرد:
- تا كي بايد خرابكارياي شما دو تا رو جمع كنم؟ حتما اينم يكي از همون نقشه هاي بليزه كه به قول خودش به عقل جنم نمي رسه!
- دقيقا ارباب اين يكي از نقشه هاي بي نقص منه.

بيرون از اتاق بازجويي سه لباس سبز پوش كه دو نفرشان ديگر سبز پوش نبودند به فكر فرو رفتند.
لباس سبز پوش شماره ي يك: ما چرا به همين سادگي حرف اينا رو قبول كرديم؟
لباس سبز پوش شماره ي دو: ما هميشه به همين سادگي حرف اينا رو قبول مي كينم؟
لباس سبز وش شماره ي سه: آه..چقدر بشر دوستانه!

بليز و بارتي با هجوم سه لباس سبز پوش دوباره دستگير شده و به شدت ارشاد مي شوند ، دامبلدور هم رو به آلبوس سوروس مي كند :
- چيكار مي كني ها؟ من وقت ندارم بايد به كلاسام برسم!
- ببين آلبوس من ... من...
- من چي ؟ بگو طولش نده.
- من در حال حاظر اين تعداد سيفيد تو بساط ندارم ولي...
بعد از كمي مكث و تفكري زود گذر ، نيم نگاهي به لرد انداخت كه با چهره ي فوق العاده سيفيدش گوشه ي ميز خود نمايي مي نمود . لرد در بند ماموران كيسي حاظر و آماده به شمار مي رفت . بهتر از اين نمي شد!
- ولي فك مي كنم لرد مورد مناسبي باشه ، اون به حدي سيفيده كه بايد براي نگاه كردن بهش از فيلتر تلسكوپ استفاده كني ! ديگه چي بهتر از اين مي خواي؟ اون الان اسير منه.نظرت چيه؟
- هوم ... قابل تأمله!
در اين ميان لرد كه از قبل به صحبت هاي آنها مشكوك شده بود با قدرت ذهن خواني فوق خفنزش از ماجرا سر در آورده ، به شدت داغ كرده بود و ...بووووووم ، سقف پايين آمد و لرد خودش را آزاد كرد . او از قدرت ذهنش به شكلي خفنز استفاده كرده بود!
- پناه بر ريش مرلين ،اين ديگه چي بود؟
لباس سبز پوش شماره ي يك در جواب وزير به اصطلاح مردمي: واووو... چه ذهنه خطرناكي داره!
لباس سبز پوش شماره ي دو: آيا اون هميشه ذهن خطرناكي داره؟
لباس سبز پوش شماره سه: چه شجاعتي!

لرد كه از چشم هايش خون بيرون مي زد به طرف بليز و بارتي رفت و با دست راستش هر دوي آنها را از قسمت يقه گرفت ، و با مشت چپش كه گره شده بود از سقفي كه وجود خارجي نداشت خارج شده و به پرواز در آمد .اما قبل از رفتن به آسپ گفت:
- فك نكن راحتت مي ذارم،من برمي گردم و بالاخره گيرت ميارم .
لباس سبز پوش شماره ي يك :اون خيلي خطرناكه!
لباس سبز پوش شماره ي دو:آيا اون هميشه خيلي خطرناكه؟
لباس سبز پوش شماره يسه: اون خوده بتمنه!


ویرایش شده توسط آمیکوس کرو در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۳۰ ۶:۲۷:۵۶
ویرایش شده توسط آمیکوس کرو در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۳۰ ۶:۳۱:۲۰

تصویر کوچک شده

خاطرات جادوگران...روز هاي اشتياق،ترس،فداكاري ها و ...


Re: حزب باد !!
پیام زده شده در: ۱۰:۵۲ شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
آسپ با عصبانیت دستش رو روی میز جلوی دامبلدور کوبید. دامبل هنوز به او چشم غره میرفت .

دامبل : یا به من حداقل بیست تا بچه یا جوون ِ سیفید در عرض یک هفته میدی و تغذیه ی من رو تامین میکنی؛ یا از همکاری خبری نیست.
آسپ : باب بوقی من این همه آدم سفید از کجا بیارم؟ نمیشه من خودم هر روز بیام پیشت؟
دامبل : اه نه! من تکراری دوست ندارم . نمیشه!

بیرون اتاق بازجویی

بلیز و بارتی بدون چوبدستی تنهاکاری که از دستشون بر می اومد این بود که گیسای هم دیگر رو بکشند. تا اینکه بلیز دستش رو تا آرنج در حلق بارتی فرو برد و در نتیجه اون رو ساکت کرد.

بلیز : گوش کن. ببین بوقی ها دارن چی میگن! تصویر کوچک شده

صدای آلبوس و آسپ مثل وزوز پشه شنیده میشد.

آسپ: ببین، من شاید بتونم برات چندتا آدم سفید پیدا کنم ولی نمیتونم این کار رو زیاد انجام بدم! عوضش میتونم از بابام بخوام که مدیرت کنه.
آلبوس: نه! بابای خزت با اون کله ی زخمی تا حالا خیلی به من خیانت کرده، مگه یادت نیست؟ اسلاگهورن اصلا ازش راضی نبود! مردک. تازه، من میتونم با کمک خیلی های دیگه از اینجا بیام بیرون !

بلیز با حالت به سمت بارتی برگشت. نقشه ای در سرش پرورش میداد که به عقل جن هم میرسید!
بارتی: بلیز چی شده؟ چرا قیافت این طوری شده؟
بلیز : بیا بریم پیش اون آقا لباس سبز شماره یکه! لباساشونو میگیریم میریم تو اتاق بازجویی ؛ بعد نقشه ام رو عملی میکنم. تصویر کوچک شده

پیش اون یارو

لباس سبز شماره یک: من نمیتونم این کاررو بکنم!
لباس سبز شماره دو : ما هیچ وقت نمیتونیم این کاررو بکنیم!
لباس سبز شماره سه: شما چقدر شبیه برد پیت هستید! تصویر کوچک شده

بلیز با نفرت به سوی بارتی برگشت و گفت:
- این؟ این شبیه برد پیته؟ این شبیه قیافه اولیه ی مایکل جکسونه!

اتاق بازجویی
آلبوس لیوان آبی که روی میز بود را پر کرد. آسپ روی میز رفته بود و با ضرب آهنگ آلبوس بندری میزد . لرد نیز چشمانش را بسته بود و از نور کله اش به عنوان رقص نور استفاده میکرد. پای آسپ به لیوان آب خورد و لیوان خالی شد. در اتاق بازجویی باز شد و دو لباس سبز وارد شدند. لرد با تعجب به آنها نگاه کرد؛ بلیز و بارتی وارد اتاق شدند.

- تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۹ ۱۱:۴۹:۴۴

[b]دیگه ب


Re: حزب باد !!
پیام زده شده در: ۸:۱۸ شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۷

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
اتاق بازجویی

لرد نگاهی به دامبل و نگاهی به آسپ انداخت و بعد از پی بردن به حقیقت با هزار زحمت صندلیش را برداشت و در دورترین فاصله از دامبل قرار داد.
آسپ بی توجه به ولدمورت سرش را نزدیک گوش دامبل برد:

- ببین دامبل! من هنوز قانونا وزیرم و به همین خاطر...

ناگهان اتاق باز شد و سه مامور لباس سبز داخل اتاق ریخته، چوبدستی هایشان را به سمت آسپ نشانه رفتند.

لباس سبز شماره یک: چرا با یه پیرمرد فاسد درگوشی حرف میزنی؟
لباس سبز شماره دو: همیشه با پیرمردهای فاسد در گوشی حرف می زنی؟
لباس سبز شماره سه: چرا اینقدر کوچولویی؟

آسپ نشان وزارتش را به سه مامور نشان داد:

- این علامت وزیر مردمیه! احترام بگذارید.

سه مامور احترام گذاشتند.

- حالا برید سرپستاتون.

سه مامور به سرعت از اتاق خارج شدند. آسپ دوباره به سمت دامبل برگشت و طوری که لرد نشنود، زمزمه کرد:

- دیدی؟ می خواستم همین رو بگم. من هنوز قانونا وزیرم و به همین خاطر تمام ایادی رژیم خواسته یا ناخواسته باید از من اطاعت کنن. من می تونم از اینجا بیارمت بیرون. فقط کافیه با ارتشت از من حمایت کنی.

دامبلدور نیم نگاهی به لرد انداخت و گفت:
- من فقط در ازای دریافت سیفید ازت حمایت می کنم، پاتر!


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۹ ۸:۲۱:۵۲
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۹ ۸:۳۷:۱۲


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.