هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۴:۴۷ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵

دلفیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۹ چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۷:۳۹ شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 44
آفلاین
سلام ارباااااب من دلفی هستم دختر شما می دونم که منو قبول نمی کنین ولی دوست دارم سعی ام رو بکنم فکر کنم که داخل کتاب فرزند نفرین شده امتحانم را پس داده باشم همیشه جزو آرزو هام بود که جزو گروه شما باشم تا زه دلم برای نجینی حیوون خونگی ترسناک نیش کنده ی انسان خوار تنگ شده اومدم عضو این گروه بشم که دودمان پاتر ها و هر خود شیرین دیگه ای که به خاندان خون پاکمون جسارت کرده را نابود کنم راستی نمی شه با کیبورد به زبان مار ها بنویسم.
1- هر گونه سابقه عضویت قبلی در هر یک از گروه های مرگخوران را با زبان خوش شرح دهید.
خیر من در هیچ گروهی عضو نبودم
2- به نظر شما مهم ترین تفاوت میان دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
دمبلدور از این بچه مثب های رو اعصابه مگه می شه یه بچه ی رو اعصاب را با لرد بزگ مقایسه کرد؟؟؟

3- مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخوارن چیست؟
دوست دارم مثل مرگ خوار ها پرواز کنم و علاقه شدیدی هم به بازی پاتر بترکون دارم (که اگه در گروه مرگ خوار ها قبول شدم دستور عملشو می زارم)
4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها را انتخاب کنید و لقب مناسبی برایش بگذارید.
نویل:بچه ننه ی دندون خرگوشی

5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
می رن دزدی ولی معمولا ده بیست سی چهل می کنن یکی شون رو کباب می کنن

6- بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
هیچی اینا که نابود هستن ولی در صورن لزوم اواکادورا (طلسم مرگ)از همه بهتره ما که با کسی شوخی نداریم.
7- در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی خواهید داشت؟
با هاش به زبان مار ها حرف می زنم دلش وا بشه
8- چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده؟
بس که از دست این پاتر حرس خوردید همش ریخت.

9- یک یا چند مورد استفاده از ریش دامبلدور را شرح دهید. در صورت تمایل توضح دهید.
به عنوان پشمک یا از همه بهتر به عنوان صدا خفه کن یا گرد گیر
لططططططفا لططططفا منو به گروهتون بپزیرید (هرچنه می دونم این کارو نم کنید)اگه عضو گروه مرگ خواران نشم افسرده می شم میرم برای فحفل ققنوس در خواست میدم


اشتباهات تایپی و املایی شما خیلی زیاده. با دقت بیشتری بنویسین.
اگه نگاهی به درخواست های قبلی بندازین متوجه می شین که ملاک اصلی تایید در گروه، فعالیت ایفای نقشه. شما تازه معرفی شخصیت کردین و تازه وارد ایفای نقش شدین. هنوز هیچ فعالیتی ندارین که من بتونم با توجه به اون تصمیم بگیرم.
توجه داشته باشین که منظور از فعالیت یک پست نیست!
شما اول باید پست بزنین...ایفای نقش کنین. با جو سایت و گروه آشنا بشین. همینطور با اعضای ایفای نقش.
اولین اصل ایفای نقش هم اینه که مطابق کتاب رفتار کنین. شخصیت های سیاه یا سفید، نمی تونن توی سایت، ایفای نقشی برخلاف کتاب داشته باشن.
قبل از عضویت در گروه، چیزای زیادی هست که باید باهاشون آشنا بشین و یاد بگیرین. قدم های اول رو درست و محکم بردارین.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۸/۱۲ ۲۲:۳۷:۱۷

من همونیم که حتی خانواده ام
.
.
.
.
وجودم را انکار می کنند.



پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ جمعه ۲۶ شهریور ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
دراکوی عزیز

البته سیاه نوشتن رو به شما نگفته بودم. چون اون جزو مراحل پیشرفته کاره! ولی خب...به هر حال اونم لازمه. برای همین توضیح می دم.

برای مرگخوار شدن باید فعالیت کنین. باید پست ایفای نقش داشته باشین. این اولین قدمه. که مسئول گروه ببینه در چه سطحی هستین. اگه سطحتون پایین بود و اگه خواستین خودم کمکتون می کنم که به سطح گروه برسین. دلیلش هم اینه که به اعضای گروه ماموریت داده می شه. مرگخوارا باید بالاتر از یه سطح خاصی باشن. بتونن خوب بنویسین...درست ادامه بدن...بتونن به جا تصمیم بگیرن.
میزان فعالیت، اهمیت زیادی نداره. من با دو پست هم می تونم تشخیص بدم اشکال های شما چیا هستن...و آیا این اشکالا مانع از ورودتون به گروه می شن یا نه. ولی بعد از ورود به گروه باید فعالیت کنین. منظورم فعالیت خیلی زیاد و وقت گیری نیست. فعالیت عادی و معمولی. یعنی این جوری نباشه که وارد گروه بشین و غیبتون بزنه.
باید با جو ایفای نقش آشنا باشین. باید بدونین تو ایفای نقش چطوری باید رفتار کنین. این آشنایی برای بعضیا طی دو سه روز ایجاد می شه...و بعضیا بعد از سال ها عضویت، هنوز هم نمی دونن رفتار درست چیه! هنوز ایفای نقششون ایرادای اساسی داره.
باید بدونین سوژه ها رو چطوری باید ادامه بدین...و کدوم مسیر برای سوژه مناسب تره.
با قوانین و جو ایفای نقش آشنا بشین. مثلا همین الان یه اشتباهی انجام دادین...که هیچ اهمیتی هم نداره. ولی یه کمی زمان لازمه تا با جو آشنا بشین.
شما در تاپیک باشگاه دوئل پست زدین...در حالی که دوئل ها به این شکل انجام می گیرن که دو نفر در این تاپیک همدیگه رو به دوئل دعوت می کنن. داورا بهشون سوژه می دن. و اون دو نفر طی مهلت مشخص شده درباره اون سوژه می نویسن.
همون طور که گفتم اشکالی نداره که شما اینو ندونین. تازه واردین...و کسی از شما انتظار نداره با طرز کار همه انجمنا و تاپیک ها آشنا باشین. کم کم آشنا می شین. به خودتون کمی فرصت بدین.

برای مرگخوار شدن و مرگخوار موندن، شما باید سیاه بنویسین.
همین جوابایی که تو فرم درخواستتون دادین سیاه هستن! چون با لرد با احترام حرف زدین. علاقه تونو به ارتش سیاه نشون دادین. همین حالت باید در پست هاتون هم وجود داشته باشه.
سیاه نوشتن یعنی در نوشته هاتون تمایلتون رو به مرگخوار شدن یا مرگخوار موندن نشون بدین. نشون بدین که به ارتش سیاه علاقه دارین.
این جا هم منظور این نیست که لرد و سیاها رو قهرمان جلوه بدین و سوژه رو به نفع سیاها پیش ببرین. سوژه به هر شکلی که جالب باشه باید پیش بره.
شما باید از تمسخر مستقیم لرد و سیاها خودداری کنین. این کار کمی پیچیده اس. به مرور زمان یاد می گیرین. ولی یه مثال می زنم که بهتر متوجه بشین:

ولدی که از شدت کچلی، نور آفتاب از سرش منعکس می شد و داشت چشمای مرگخواراشو کور می کرد با دیدن ارتش محفلیا پا به فرار گذاشت و غیب شد!

این تمسخر مستقیمه! یه سیاه نباید این جوری بنویسه. ولی محتوای نوشته اشکالی نداره. سیاه می تونه اینو به این شکل بنویسه:

لرد سیاه که در اثر فقدان مو گرمای هوا را بیشتر احساس می کرد و نور خورشید از سطح سرش منعکس می شد، با دیدن ارتش محفلیا به خاطر آورد که کار ساخت هورکراکس هشتم نیمه تمام باقی مانده و باید سریعا خودش را به آن محل برساند. بنابراین غیب شد و جنگ را به یاران وفادارش سپرد!

این جا هم لرد فرار کرده...ولی نوع طنزش مستقیم نیست. مشخصه که نویسنده طرفدار جبهه سیاهه.
یه جورایی باید بپیچونیم!

طرز خطاب کردن لرد توسط سیاها و سفیدا با هم فرق می کنه. همین طور طرز خطاب کردن دامبلدور!
برای سفیدا هم چنین قوانینی وجود داره. سفیدا هرگز دامبلدور رو مستقیم مسخره نمی کنن. بهش احترام می ذارن.
یه فرقی که به نظر من بین سفیدا و سیاها هست اینه که سیاها تو ذهنشون و به دور از چشم لرد ممکنه حرفایی بزنن که جلوش جرات زدنش رو نداشته باشن. ولی سفیدا به دلیل سفید بودن، جایی که دامبلدور حضور نداره هم احترامش رو نگه می دارن.
گفتم که در مورد سیاه ها طنزتون نباید مستقیم باشه. در مورد سفیدا و محفلیا این حالت وجود نداره. شما می تونین مستقیم درباره شون طنز بنویسین. می تونین بنویسین مالی اونقدر چاقه که به جای راه رفتن قل می خوره. ریش دامبلدور اونقدر بلنده که زمستون از این اتاق به اون اتاق کشیده می شه و تمام محفلیا ازش به عنوان لحاف استفاده می کنن. ویزلیا اونقدر بچه دارن که وقتی دو سه تا از بچه هاشون دو سه تای دیگه رو از شدت گرسنگی می خورن، کسی متوجه نمی شه.

به سوژه های سفیدا می تونین مستقیم و بصورت اغراق آمیز اشاره کنین.

این توضیحا رو این جا دادم...چون شاید به درد بقیه هم بخوره. در مورد نوشته ها و پست های شما بصورت خصوصی در پیام شخصی براتون توضیح می دم.


موفق باشید.




پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۷:۵۶ جمعه ۲۶ شهریور ۱۳۹۵

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۹ پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۸:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶
از کاخ مالفوی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 54
آفلاین
نقل قول:

دراکو مالفوی نوشته:
1- هرگونه فعالیت قبلی در گروه های مرگخواران را با زبان خوش شرح دهید.
متأسفانه پیشینه ای در این بابت ندارم.

2-به نظر شما مهم ترین تفاوت دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
راه شون. لرد ولدمورت سیاهی رو انتخاب کرد ولی دامبلدور روشنایی رو.(با اولیه موافقم)

3-مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخوارن چیست؟
خب معلومه خدمت به سرورم و تصاحب کردن قدرت و نیروی زیاد خدمت به لرد سیاه بزرگ ترین آرزوی منه.

4-به دلخواه خود یکی از محفلی ها را انتخاب کنید و لقب مناسبی برایش بگذارید.
نویل شیرین عقل .
انصافی خیلی بهش میاد با اون عقل ضعیفش از پس یه ورد ساده بر نمیاد این ضعف محفل رو نشون میده.

5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
هیچ راهی وجود نداره حتی ثروت مالفوی ها رو به اونا بدیم سیر نمی شن. مثل اینکه هشت سر عائله هستن. مخصوصا و با اون رون شون.

6-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
با آواداکداورا بزنین شون ونابودشون کنین مخصوصا موگل ها شونو.

7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی خواهید داشت.
نازش می کنم، بهش غذا میدم، نیشاشو براش تیز می کنم و اگه غذا پیدا نشد دستمو می دم بخوره به هر حال مار لرد سیاه از همه چی تو این دنیا با ارزش تره.

8- چه اتفاقی برای بینی و موهای لرد سیاه افتاد؟
به نظرم سرور عزیزم از بس که نگران زنده بودن هری پاتر بودن که موهاشون ریخت در مورد دماغ شون نظری ندارم.

9-یک یا چند مورد استفاده از ریش های دامبلدور را شرح دهید. در صورت تمایل توضیح دهید.
پدر بزرگ بازی: انقد که هری و بقیه محفلی رو نصیحت کرده.
ادای آدمای باهوش رو در آوردن: با اون ریشای غلط اندازش معلومه آدم فکرمی کنه علامه دهره.
در بعضی مواقع هم به هیچ دردی نمی خوره مثلا اگه می تونست جلوی مرگ شو با اون ریشای مسخره اش می گرفت.


نویل که محفلی نبود...

جواب سوال هفتم رو بسیار پسندیدیم.

دراکوی عزیز...من که بهتون گفتم عجله نکنین! گفتم اول باید فعالیت کنین.
ملاک اصلی تایید در هر گروه ایفای نقشی، فعالیت ایفای نقشه. شما هنوز فعالیت خاصی ندارین.
باید سوژه ها رو بخونین و ادامه بدین. که منم بتونم نقاط ضعف و قوتتونو تشخیص بدم و بفهمم که برای ورود به گروه آماده هستین یا نه. این جوری نمی تونم تشخیص بدم.


تایید نشد.

سرور عزیز وگرامی من منظورتون رو از سیاه نوشتن نفهمیدم و همینطور باید حداقل چقدر فعالیت کنم که قبولم کنید؟



پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۹ پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۸:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶
از کاخ مالفوی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 54
آفلاین
1- هرگونه فعالیت قبلی در گروه های مرگخواران را با زبان خوش شرح دهید.
متأسفانه پیشینه ای در این بابت ندارم.

2-به نظر شما مهم ترین تفاوت دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
راه شون. لرد ولدمورت سیاهی رو انتخاب کرد ولی دامبلدور روشنایی رو.(با اولیه موافقم)

3-مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخوارن چیست؟
خب معلومه خدمت به سرورم و تصاحب کردن قدرت و نیروی زیاد خدمت به لرد سیاه بزرگ ترین آرزوی منه.

4-به دلخواه خود یکی از محفلی ها را انتخاب کنید و لقب مناسبی برایش بگذارید.
نویل شیرین عقل .
انصافی خیلی بهش میاد با اون عقل ضعیفش از پس یه ورد ساده بر نمیاد این ضعف محفل رو نشون میده.

5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
هیچ راهی وجود نداره حتی ثروت مالفوی ها رو به اونا بدیم سیر نمی شن. مثل اینکه هشت سر عائله هستن. مخصوصا و با اون رون شون.

6-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
با آواداکداورا بزنین شون ونابودشون کنین مخصوصا موگل ها شونو.

7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی خواهید داشت.
نازش می کنم، بهش غذا میدم، نیشاشو براش تیز می کنم و اگه غذا پیدا نشد دستمو می دم بخوره به هر حال مار لرد سیاه از همه چی تو این دنیا با ارزش تره.

8- چه اتفاقی برای بینی و موهای لرد سیاه افتاد؟
به نظرم سرور عزیزم از بس که نگران زنده بودن هری پاتر بودن که موهاشون ریخت در مورد دماغ شون نظری ندارم.

9-یک یا چند مورد استفاده از ریش های دامبلدور را شرح دهید. در صورت تمایل توضیح دهید.
پدر بزرگ بازی: انقد که هری و بقیه محفلی رو نصیحت کرده.
ادای آدمای باهوش رو در آوردن: با اون ریشای غلط اندازش معلومه آدم فکرمی کنه علامه دهره.
در بعضی مواقع هم به هیچ دردی نمی خوره مثلا اگه می تونست جلوی مرگ شو با اون ریشای مسخره اش می گرفت.


نویل که محفلی نبود...

جواب سوال هفتم رو بسیار پسندیدیم.

دراکوی عزیز...من که بهتون گفتم عجله نکنین! گفتم اول باید فعالیت کنین.
ملاک اصلی تایید در هر گروه ایفای نقشی، فعالیت ایفای نقشه. شما هنوز فعالیت خاصی ندارین.
باید سوژه ها رو بخونین و ادامه بدین. که منم بتونم نقاط ضعف و قوتتونو تشخیص بدم و بفهمم که برای ورود به گروه آماده هستین یا نه. این جوری نمی تونم تشخیص بدم.


تایید نشد.


ویرایش شده توسط دراکو مالفوی در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۵ ۲۱:۵۹:۴۱
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۵ ۲۲:۲۵:۴۲


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۵

گلرت گریندل‌والدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۸ سه شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۱۴:۴۴
از شعرِ تو در امان، نخواهم بودن.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 66
آفلاین
به نام او
درود

{ آمممم داق داق داق داق داق }

1- هر گونه سابقه عضویت قبلی در هر یک از گروه های مرگخوران را با زبان خوش شرح دهید.

ساقیا ته استکان هایت نمیگیرد مرا، لطف کن از دور بعدی پیک لیوانی بریز!

2- به نظر شما مهم ترین تفاوت میان دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟

میزان مو. شخصیت برون ریز و درون ریز. ولی کلن من از جفتشون راضی م. کمبودی نیست.

3- مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخوارن چیست؟


خدمت به اهداف والاتر، وام مسکن، وام ِ ازدواج، خوردن گوشت، داشتن یک سر پناه برای ایام پیری، ساختن و ایجاد کردن یک زنگوله دم ِ تابوت :hammer
تحقق شعار « جادو قدرت است » ، نابودی و اصلاح وضعیت ماگل ها.
ولی راستشو بخای الان من یه دوره ی سختی رو می گذرونم، میدونی؟ رفته. نیست. ترکم کرده. منم دیگه تو اون خونه نمی مونم. دست بچه هامو گرفتم آوردم اینجا، نشونش بدم. ترکش کنم. هروئین منی تو! اومدم بازپروری کنم.

4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها را انتخاب کنید و لقب مناسبی برایش بگذارید.


آلبوس بوس طلایی
وای که چقدر نور میاد، دامبلی دور دور میاد
البوسه الطلایی، دامبل بابا کجایی ؟
ارباب یه کروشیو بزن.
آخیش... خوب شد. راحت شدم.
ارباب من پیرم، زود خسته میشم. فعلن پس.

5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟



6- بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟



7- در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی خواهید داشت؟




8- چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده؟



9- یک یا چند مورد استفاده از ریش دامبلدور را شرح دهید. در صورت تمایل توضح دهید.

:aros:


در پناه او
بدرود


دو تا مشکل داشتیم. یکی فرم بود...که پر شد. و اصولا ایراد خاصی از فرما نمی گیرم. هر چند به جای جواب شکلک زده باشن.

و دومی سیاه نوشتن بود!
این یکی رو باید ببینم.در رول ها و نوشته های شما. ولی شما بعد از درخواست قبلی پست ایفای نقش نداشتین.
من اگه الان تایید کنم و بعد ببینیم ایفای نقش شما با پایه و اساس ارتش سیاه سازگار نیست کار برای خودتون سخت می شه. لطفا اول این سیاه نویسی رو نشون بدین. بنویسین. بعد دیگه لازم نیست فرمی پر کنین. یک بار کافی بود.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۱۰ ۲۱:۲۱:۲۸

[هعی]
... می ترسم از یاد ببرم اسمت را
به سان شاعران که می ترسند از یاد ببرند
آن کلمه را
که زاده شد از شکنجه ی شب
آن کلمه را
که می نماید همتراز خدا
اما
همیشه به یاد خواهم داشت جسمت را
اما همیشه دوست خواهم داشت
جسمت را
اما همیشه پاس خوهم داشت جسمت را
بدان سان که سربازی
جنگش درهم شکسته
بی کس و بی مصرف
پاس می دارد
تنها پای برجای مانده اش را ...

[/هعی]


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند (در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ سه شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵

گلرت گریندل‌والدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۸ سه شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۱۴:۴۴
از شعرِ تو در امان، نخواهم بودن.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 66
آفلاین
به نام او
درود


این بودن یا آن بودن، مسئله چون است؟


ظهر بود، آفتاب بود و تابستان. تمامی مغازه های خیابان متنهی به خانه ی ریدل ها بسته بودند. فقط یک مغازه باز بود : عرضه ی عمده ی دارک مارک توسط حاج لرد ولدمورت و شرکا و در زیر نوشته، تصویر یک ساعد قرار داشت که بر روی آن یک قمقمه خالکوبی شده بود: از سر قمقمه ماری بیرون زده و برای خودش فش فش می کرد. لرد ولدمورت در داخل مغازه، رو به کولر لمیده بود.

گریندل والد وارد خیابان شد. لنگ لنگان می دوید و آخ و واخ می کرد. یکی از دندان های جلویش کنده شده بود و لباس پاره پوره ای به تن داشت. داشت برای خودش آواز می خواند که ناگهان فریاد زد :
- دوباره دلم واسه کله ی تاس‌ت تنگه ... دوباره این دل دیوونه... میخاره! میخاره!

آخرین کسی که وارد این خیابان شده بود، ابرکسس مالفوی بود. لرد ولدمورت که دید او می خواهد با این زرنگ بازی ها به جایی برسد سریع اورا آوادایی کرد و حال پشیمان شده بود : جواب بی حوصلگی هایش را چه کسی می دهد؟

- بابا میخاره! آقا میخاره!

لرد ولدمورت با شنیدن صدای جنبده ای در خیابان سریع از جا برخاست و چوبدستی ش را بیرون کشید.
دستی به سر کچل ش که شر شر از گرما عرق می کرد کشید. دستش عرقی شد. به همین خاطر سوژه دچار تاخیر چند دقیقه ای شد؛چون لرد به دستشویی رفته و با مایع دستشویی خاررنگ دستانش را شست ( مناسب برای پوست ها و پست های پسا پست لطیف، خرید با ارسال عدد شصت بذار برو رشت { } ).
لرد با دستانی به لطاطفت گلبرگ های پاییزی ریخته شده در اصطبلی از زامبی ها از مغازه بیرون آمد. تصمیم ش را گرفته بود. هر چند پشیمان می شد ولی خیلی وقت بود کسی را اینطوری آوادایی نکرده بود. همینطوری یهوویی. بی دلیل. بی هوا ...

- آواداکدا ... چــــراا؟!
- آقا ببخشید! ماست دارین؟ میخاره ...

لرد که به خاطر رعایت نکردن مسائل بهداشتی توسط گریندل والد خلع سلاح شده بود، دوباره به دستشویی رفت و دستانش و مسائل بهداشتی اش را با مایع مسائل بهداشتی شویی پررنگِ سیاه رنگِ خارِ مغیلان شست ( مناسب برای پوست ها و پست های پسا پوست کلفت، خرید با ارسال کلمه ی « این »، بزن بریم قزوین { } )

گریندل والد وارد به دنبال لرد ولدمورت وارد مغازه شده بود و داشت به تصاویر روی دیوار نگاه می کرد.
- چه خالکوبی خفنی! دیگه نمیخاره. این کچله چقدر هنرمنده!تتو ... ته تو ... تا تو ... من به این تتو و پتو و اینا خیلی علاقمندم.

ولدمورت با دستانی که بوی تن ِ الیزابت تیلور در کازابلانکای هاگزمید، در شب های سرد مه آلودِ غمگین، در کنار درختچه های صورتی ِ ساده ابلق، - آه ! بوی تورا می داد ابلهانه ترین بهانه های تمام نشدنی ِ برای نوشیدنی های کره ای-.
- چی می خوای؟ ما حوصله ی پیرمرد ها رو نداریم، بهداشتو رعایت نمیکنن ...
- اومدم خال بزنم!
- ... ما هم رو بهداشت خیلی حساسیم ... چی؟!!
- خالکوبی موخام! تتوی تاتی نباتی... یه دونه مار بزن رو ساعد م، یه اژدها در حال پرواز رو کمرم، یه رفیق بی کلک مادر رو بازوم، جاهای خالی رو هم بی زحمت با نقشه ی زندان نورمنگارد پر کن.

در پناه او
بدرود


گلرت عزیز

دو تا نکته وجود داره.

درخواست مرگخوار شدن با یه فرم ثابت انجام می گیره. همه با همون فرم درخواست می دن، نه با رول. بعد از پر کردن فرم، خودم رول های قبلیتونو می خونم.
کسایی که بدون فرم تایید شدن کسایی بودن که قبلا مرگخوار بودن و الان دوباره برگشتن.

نکته بعدی درباره رول شماست.
مرگخوارا تابع لردن...بی چون و چرا. فرقی نمی کنه کی باشه. قبلا هم جادوگرای بزرگی داشتیم که مرگخوار بودن. این تعادل باید رعایت بشه. وقتی یکی مرگخوار شد باید جزئی از این ارتش باشه. برای همین استفاده از اصطلاح هایی مثل "کله طاس" وتمسخر مستقیم لرد در نوشته ها مجاز نیست.
ایفای نقش درست، ایجاب می کنه که این مسائل رعایت بشن. سیاه ها هم می تونن در مورد سوژه های لرد بنویسن...می تونن مسخره اش کنن. می تونن باهاش مخالفت کنن، ولی نه مستقیم.
الانم مرگخوارایی داریم که این سوژه ها رو اجرا می کنن...روفوس...رودولف...
یعنی معنیش اطاعت مطلق و بدون انعطاف نیست. معنیش بیشتر حفظ ظاهر قضیه اس!
توی کتاب هم احتمالا خیلی از مرگخوارا قلبا از لرد خوششون نمیومد. ولی همه مجبور بودن ظاهر قضیه رو حفظ کنن.

یکی از معیار های تایید شدن، سیاه نوشتنه. سیاه نوشتن یعنی همین. یعنی علاقه مونو به عضویت درارتش سیاه و اطلاعت از لرد سیاه نشون بدیم.
تصمیم با خودتونه. اگه می خوایین اول این تغییرات رو انجام بدین و بعد برای درخواست عضویت، فرم رو پر کنین.


تایید نشد.

موفق باشید.


ویرایش :گلرت صحبت می کنه و این یک ویرایش بعد از ویرایش ناظره و حکمن منع قانونی داره ولی ...
من جای پدربزرگتم! چطور دلت میاد اینقدر عاقلانه و محترمانه با من برخورد کنی؟ هفتاد سال قبل تو انقلاب کردم و مثل تو شکست خوردم. من برای سیاه بودن خون دادم، جون دادم! تو چی؟! چقدر بدن و صورتت سیفیده!
این که تو چه دنیا و زمانی داریم زندگی میکنیم که هر دو تا بعد از شکست خوردن داریم اینجا حرف میزنیم رو من نمیدونم ولی مسلماً دنیای کتاب نیست.
ما بیشتر هجومی از ملانکولیای صورتی رو در ذهنی لهجه دار رو شاهدیم. تو دنیای کتاب مسلما خیلی از اتفاقا ک اینجا افتاده نمیفتاد و فک و فامیل دامبلدور و ویزلی هایی که بعد از نابودی لرد ولدمورت به دنیا اومدن، بهش نمی پیوستن ... ولی خب، به من مربوط نیست این مسائل. والا.
باب یه آواز خوندم : « دوباره دلم واسه کله ی تاس ت تنگه! » برا این دل ِ من ک برای کله ی تاس‌ت تنگ شده این همه نکته نوشتی؟!
بعد فرم چیو نشون میده، چیو می خواستی از فرم بفهمی مگه؟ تقصیر من چیه؟! من اومدم خالکوبی بزنم. راستش خالکوبی مار روی ساعد خیلی هم مهم نبود بیشتر اژدها و نقشه ی زندان رو می خواستم.
نرون مرد ولی روم نمرده است. الان گلرت گریندل والد ِ پیرمرد و فرتوت ( کمرم درد میکنه، زانوم درد میکنه، گوشم درد میکنه، لوزالمعده و بطن چپ و لولاهای حلقانی م درد میکنن ) که به قول شما در کتاب، بعد از لرد ولدمورت دومین جادوگر سیاه شناخته شده س، باید کجا بره؟ باید تو خیابون بخوابه شبا؟ باید یه شب نودالیت بخوره یه شب فلافل؟ پس سیب زمینی چی میشه؟ تخم مرغ چی میشه؟ جواب این شکمو چی باید داد؟
سیاه نوشتن یعنی اطاعت از لرد سیاه نشون دادن؟ هر کی نگه اربابوو؟! همه اربابیا؟! { }
برگرد به آرمان های سیاهی آقای ولدمورت! من به شما علاقمندم! سر نورانی ای پیدا کردی!




ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۹ ۱۷:۳۵:۲۵
ویرایش شده توسط گلرت گریندل‌والد در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۹ ۱۹:۰۲:۱۹

[هعی]
... می ترسم از یاد ببرم اسمت را
به سان شاعران که می ترسند از یاد ببرند
آن کلمه را
که زاده شد از شکنجه ی شب
آن کلمه را
که می نماید همتراز خدا
اما
همیشه به یاد خواهم داشت جسمت را
اما همیشه دوست خواهم داشت
جسمت را
اما همیشه پاس خوهم داشت جسمت را
بدان سان که سربازی
جنگش درهم شکسته
بی کس و بی مصرف
پاس می دارد
تنها پای برجای مانده اش را ...

[/هعی]


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۵

ابرکسس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۷ سه شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۹:۱۹ سه شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 37
آفلاین
نقل قول:

ابرکسس مالفوی نوشته:
1-هر گونه سابقه عضویت قبلی در هر یک از گروه های مرگخوران/ محفل را با زبان خوش شرح دهید.
من تا به حال سابقه عضویت در محفل ققنوس را نداشته ام
2- به نظر شما مهم ترین تفاوت میان دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
ریششون. دامبلدور ریش داره ولی ولدمورت نه
3- مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخوارن چیست؟
از این گروه خوشم می آید و به خاطر این که از محفل ققنوس بدم می آید.
4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها را انتخاب کنید و لقب مناسبی برایش بگذارید؟
سیریوس بلک: خرخون و تو لک
5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
از ما دزدی می کنن.
6-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
طلسم مرگ
6-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟
کاری می کنم بهش بد نگذره
8-به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟
هیچی انقدر از دست هری و کاراش حرص خورده کچل شده. دماغشم نمی دونم ولی شما رو به خوندن کتاب (دماغ ولدمورت) توصیه می کنیم.
9-یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.
1- استفاده از آن به عنوان دستمال گردگیری
2-میشه فرش کرد ازش به عنوان وسیله سرگرمی استفاده کرد
3-استفاده برای وسط چوبدستی ها
4-استفاده به عنوان دوک خیاطی



با این زرنگ بازیا به جایی نمی رسی.

برین به شکل قانونی فعالیت کنین...می دونم گوش نمی کنین. چون کسی که این چیزا براش مهم باشه از اول این کارو انجام نمی ده.

تایید نشد. بعدا هم نخواهد شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۱۷ ۲۰:۱۲:۱۸


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۹:۲۰ یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۵

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
گیبن
ارباب میشه لطف کنید این نماد روی ساعد مارو دوباره enable کنید؟ بتونیم ازش استفاده کنیم ؟

نه...نمی شه!
دور شو گیب!

.
.
.
.
.
.
.
صبر کن ببینم حالا... تا می گیم نه، راهتو نکش برو که.

بیا تو...

تایید شد.




ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۱۰ ۱۹:۲۵:۳۸
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۱۰ ۱۹:۳۲:۴۳

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۰ جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵

مونیکا ویلکینزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۸ یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۷:۴۸ شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵
از تو خوابگاه ریونکلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
ارباب میشه منم بیام یک عالمه گذشت الان دیگه تازه وارد نیستما ارباب تورو خدا اربااااااااااااااب لطفا این دره رو باز کنین دیگه بخدا الان در زیر پاهایم جنگل های آمازون سبز شد ارباب تورو خدا
1- هر گونه سابقه عضویت قبلی در هر یک از گروه های مرگخوران را با زبان خوش شرح دهید.
زبان خوش:هیچگونه سابقهی قبلی ندارم ارباب

2- به نظر شما مهم ترین تفاوت میان دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
متاسفانه دامبلدور در تمام کتاب سرش به نامزدش گرم بود و عشق از اینجور چیزا
کم کم ذهن پاتر رو هم به اون سمت کشوند که آخر سر با اون ویزلی ازدواج کرد
اما در نکته مقابل شما نه تنها کاری به این کارا نداشتین و وقتتون رو طلف نمی کردید بلکه از وقتتان در راه کشتن پاتر و تمام اون دوستاشاستفاده کرده و کلا شخصیت باحال تری داشتید

3- مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخوارن چیست؟
هدفی جز دادن جان در راه پاک ارباب ندارم

4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها را انتخاب کنید و لقب مناسبی برایش بگذارید.
خود دامبلدور :جاروی جهاز مادربزرگم
5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
راستش توی یه مقاله خوندم ویزلی ها در تمام زندگی سیر نمی شوند به جز ساعت نه شب
که دوستان مرگخوار آشغالارو میزارن بیرون(ارباب خب مقاله بود)

6- بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
بیرون نگذاشتن آشغالا برای حدود یک هفته
دادن خبر مرگ هری پاتر (تا همه براش خودکشی کنن)
استفاده از کورشیو هایی زیبا و ارزشمندتان

7- در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی خواهید داشت؟
رفتار خوب

8- چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده؟
قیافه ی هر کس سلیقه ایه مگه کسی از دامبلدور میر پرسه چرا ریشت اینجوریه
فکر کنم خدا دماغ و موهای ارباب را اشتباهی بر سر این پیری گذاشته که صد البته بهتره به این دلیل که ارباب بدون مو و دماغ انقد خوشتیپ هستن و این یک نعمت الهی هست که دماغی ندارند که نیاز به عمل داشته باشد

9- یک یا چند مورد استفاده از ریش دامبلدور را شرح دهید. در صورت تمایل توضح دهید.
جارو کردن خانه ریدل ها
استفاده به عنوان پوشک بچه با جذب بالا
و...


مونیکای عزیز

شما فعالیت ایفای نقش ندارین...و مهم ترین چیزی که برای عضویت در این گروه لازم دارین فعالیت خوب و مستمر ایفای نقشه.
لینک بخش ایفای نقش رو گذاشتم. هاگزمید، لندن، خانه ریدل ها، محفل ققنوس و ... اینا ایفای نقشن.
جواب دادن به تاپیک های غیر ایفای نقش مثل:"چرا ولدمورت جادوگر سیاه شد با اینکه می تونست یک جادوگر سفید خوب باشد" و فعالیت هاگوارتز کمکی به عضویت در ارتش سیاه نمی کنه.

شما اگه می خوایین مرگخوار بشین باید فعالیت ایفای نقشتون رو شروع کنین. از درخواست قبلی تون تا الان فقط یه پست کوتاه در تاپیک پستخانه ی هاگزمید زدین که ایفای نقش محسوب می شه. که اونم طبیعتا کافی نیست.

اگه سوالی داشتین یا راهنمایی خواستین(چه در مورد فعالیت ها و چه انجمن ها و تاپیک ها) با پیام شخصی بپرسین.


تایید نشد.




ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۶ ۱:۵۵:۴۰

만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۲ جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۱:۳۴:۵۹
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 555
آفلاین
جلوتر...جلوتر...

تکه کوچک کاغذ را که هر بار به لطف کفش های این و آن به او نزدیک و نزدیک تر می شد، با چشمانش دنبال می کرد.

- خسته شدیم دیگر! از چه روی این قدر این سوی و آن سوی می روی.

آقایی که با کلاهی بلند بر روی صندلی پلاستیکی قرمز رنگ نشسته بود، زیر لب بر سر تکه کاغذ که هم مچاله و هم چرکین شده بود، فریاد زد. دلیل آن که چشمانش به دنبال آن تکه کاغذ مفلوک افتاده بودند و یک لحظه راحتش نمی گذاشتند، تناقض جالبش با فضای اطراف بود.

دیوار ها، زمین، سقف و حتی بیشتر آدم ها در این فضا سفیدپوش بودند. همانگونه که تکه کاغذ چند دقیقه و یا شاید چند ساعت پیش بود. خود آن آقا هم چندان با آن فضا هماهنگ نبود؛ کتی بلند که از کمر به پایین دوشاخه می شد به رنگ قهوه ای تیره، کلاه لبه دار بلندی با نوار آبی تیره که حشره ای جیرجیرکنان بر روی لبه اش جا به جا می شد و نگاه های متحیری که بسیار نافذ و دقیق و پرجلال و شکوه و ... آزاردهنده بودند.

- آقـــــای لادیسلاو پـــــــاتریشوا خانــــــزفا کاردلکیـــــــپ جورامونت پتیــــــران عاصدیــــــغ زاموژسلــــــــی به باجه هـــــشت! آقای...

در طول مدّت زمانی که نام لادیسلاو در محیط طنین می افکند، او خودش را به باجه رساند. در آن لحظه آثار شادی در چشمان شخصی که بلندگو را در اختیار داشت، مشهود بود.

- بفرمائید، مثبته.

لادیسلاو برای چند ثانیه با همان نگاه متحیر به پرستار چشم دوخت:

- ببخشید؟
- کجایشان دقیقا؟

پرستار رویش را برگرداند و با دلخوری گفت:
- می بخشید...!

منتهی لحنش بیشتر خواهان عذرخواهی بود تا طالبش!

- فرمودید مثبت می باشند، لکن این جانب نمی دانیم چیستند و کجایشان مثبت می باشد؟ به طور مثال در دوران طفولیت این جانب کارتونی را به تماشای می نشستیم که در آن مردی بود که مثبتی بر پیشانی داشت!... دنگ نیز اشاره می کند که آن کارتون را به تماشای می نشسته است.
- آزمایشتونه! ببریدش پیش دکتر بهتون توضیح می دن!... طبقه دوم، در دوم از سمت راست!

پرستار تکه کاغذ را روی میز کوبید و به سرعت در پشت چند قفسه ناپدید شد. لادیسلاو نیز تکه کاغذ را برداشت و راهی طبقه دوم، در دوّم از سمت راست شد.

- ما هرچه که می گردیم هیچ کجای این مثبت نمی باشد... می دانیم خیلی بعید می نماید، لکن تو چیزی پیرامون آزمایشات مثبت می دانی؟... واقعا! چهره نکبتت گویای این نمی باشد، هوممم... اشتباه مکن دنگ! چهره ما ایکبیری می باشد، تنها نکبت این اطراف خودت می باشی...خیلی بی شخصیت می باشی دنگ!... باشد! با اکراه و به شکل سوری قبول می نماییم، بگو دیگر... هان؟ خب البته اینجانب خود خویشتن خویش از طفولیت استعدادی شگرف در زمینه نقّاشی بروز می دادیم و با این که نمی دانیم که منظورت از چیز چیست، یقینا توانایی کشیدن آن را داریم... منظورتان چیست که اینجانب "بسیار پرنده ای می باشم که از خاطر می برد، آذوقه اش را در تابستان کجای بنهاده"؟... خب، مگر این که گفتید همان پرنده ای نیست که در تابستان چیزی را می اندوزد و در تابستان از خاطر خویش می برد؟...مگر ما شما را گرفته ایم؟ تازه برای باری دیگر تکذیب می کنیم که بابایتان باشیم! عمرا چیزی زین جانب به ارث برید! حق تعالی را شکر که به دفتر طبیب الاطبا رسیدیم. از همان اوّلش هم یقیین داشتیم که چهره ات زان چهره های دانا پیرامون آزمایشات مثبت نمی باشد!

آقای زاموژسلی پس از بحثی کوتاه با دنگ، به اتاق دوم از سمت راست طبقه دوم رسیده بود. دری که برخلاف سایر در های بیمارستان مشکی رنگ بود.
در زد و وارد شد. روی تنها صندلی خالی اتاق رو به روی مردی با ردای سفید پزشکی نشست و تکه کاغذی را که در دست داشت به او داد.

چند ساعت بعد:

برای چندمین بار، به صورتش آب پاشید. سرش را بالا آورد. به چشمان مردی که در آینه بود خیره شد. احساس می کرد، چیز جدیدی در آن چشم ها یافته است.

- باورت می شود دنگ... سیاهی در خون ماست!


زاموژسلی!

ما قبلا منتظرت بودیم...یهو غیبت زد.

غیبت بزنه غیبت می کنیم ها...

دنگ نیست اون...دینگه! چند صد بار باید اینو بگیم! چرا ما رو حرص می دی!

خوب می نویسی...حیفه! جایی نرو!

تایید شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۶ ۲:۱۳:۱۲

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.