هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#96

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
صاحب بنگاه که موقعیت را مناسب دید، جلو پرید.
-شاید هرگز نرسید!

پاهای هکتور بسیار شاکی شدند. بقیه مرگخواران نیز همچنین.
-یعنی چی هرگز...هتلو دیدیم دیگه. یعنی تام دید. می ریم طرفش و بهش می رسیم.

-شاید هم نرسین. شاید این فقط یه سراب باشه. ضمنا...شما داشتین دنبال خونه می گشتین. کدوم آدم عاقلی وسط جستجو ول می کنه و می ره هتل...

تام از بالای درخت تایید کرد.
-این راست می گه. ضمنا...کدوم هتل ممکنه ما رو با درخت قبول کنه؟

-کی خواست درختو ببره؟ تو ازش میای پایین و درخت تو محوطه جلوی هتل می مونه.

گوینده اگلانتاین بود.

تام شکلکی برای اگلانتاین در آورد که باعث شد اگلانتاین چند بار برای آتش زدن درخت با پیپ خاموش تلاش کند.
ولی نشد!
مهم نبود...صبر اگلانتاین زیاد بود.

صاحب بنگاه که مشتریانش را پریده می دید، آخرین تیرش را رها کرد.
-رسیدیم اصلا...اون در رو می بینین؟ همونجاست. اگه نپسندیدین می رین هتل.




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۰ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#95

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۴:۱۵ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
مرگخوار ها رفتن...
- دیگه زیاد نمونده ارباب.

مرگخوار ها باز هم رفتن...
- همین دور و برا بود ارباب!

وقتی بارون هم گرفت و کل جاده رو آب برداشت، هکتور پاتیلش رو به آب زد و از ملاقه به جای پارو استفاده کرد.
- داری چی کار میکنی دگورث؟
- ارباب پاهام اعلام استقلال کردن، میگن دیگه نمیبریمت!
- هم اکنون ما هم شنیدیم که پاهامون از ما خواستن مستقل بشن. ما هم بهشون اجازه دادیم!

لرد با گفتن این جمله جفت پا میپره تو پاتیل هکتور!
- خب پس کی به این هتل میرسیم؟


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۴ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#94

گریفیندور، مرگخواران

پیتر جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۹:۴۱:۵۲ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲
از محله ی جادوگران جوان تحت آموزش هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
پیام: 234
آفلاین
لیسا با بد عنقی اومد جلوی لرد:
_ارباب! ما خسته ایم چرا کمی استراحت نمی کنیم؟؟

لرد که عصبی شده بود که لیسا مثل خودش حرف میزد گفت:
_به چه حرئتی اینگونه صحبت ...

ولی با دیدن پاهای لیسا که داشتند حرف می زدند چشم های با ابهتش بزرگتر شد.
_لیسا...یعنی پاهای لیسا...چگونه حرف میزنید؟
_ارباب!ما خسته ایم میشود استراحت کنیم؟؟

لرد که خود خسته بود ولی اعلام نمی کرد چون خستگی مال افراد ضعیف بود بلند گفت:
_مرگخوارانمان کمی توقف کنیم تا به خاطر لیسا استراحت کنیم.

مرگخواران با آه رضایتمندی جایی برای نشستن انتخاب کردند.
_ولی آخه ملک دو کوچه پایین تره بیاین بر...
ولی بنگاهی با دیدن چوبدستی بلا فهمید عاقلانه ترین کار بستن دهان خود است.

تام که روی درخت بود و بیشتر از دیگران به محیط دسترسی داشت ناگهان بلند گفت:
_ارباب. یه هتل اونجاست!

مرگخواران مکان اشاره تام را دیدند ولی چیزی ندیدند! لرد با لبخند گفت:
_تام بیا پایین و بهمان نشان بده هتل در کدام مکان است.
_ولی اخه ارباب.اگ...

تام با دیدن پافت که بر روی صندلی نشسته بود و پیپ می کشید و توی باغ نبود حرفش را ادامه نداد و اومد پایین.
تام در حال دویدن داد زد:
_دنبال من بیاین...




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#93

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۲:۲۶:۲۳ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
- وایسا ببینم، این که همون بنگاه خودته.
- نه بابا فکر می‌کنید؛ همه کپی کار شدن متاسفانه، شبیه ما کردن بنگاه هاشونو.
- این دیگه به ریش مرلین خونه ی ریدله.
- آخ آخ آخ... طرفداراتون! کازپلیه این.

مرگخواران به وضوح شک کرده بودند؛ اما اربابشان هنوز حرفی نزده بودند، پس تصمیم گرفتند تا لردسیاه دستوری نداده کاری به کار پینوکیو نداشته باشند.

- مژدگونی بدین!
- چی شده؟

پینوکیو در حالی که با اطمینان خاطر دستانش را به کمرش زده بود، نگاهی به افق کرد.
- اگه بگم باورتون نمیشه.
- میگی یا بدیمت دست بلایمان؟
- عه خب... انقدر خشونت نمی‌خواد که. خواستم بگم فقط و فقط یه کوچه مونده!

مرگخواران نگاهی حاکی از "بالاخره داریم می‌رسیم" به لردسیاه و پینوکیو خیره شدند.


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۵ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#92

هافلپاف، مرگخواران

اگلانتاین پافت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۱۸:۵۸ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
هافلپاف
پیام: 163
آفلاین
- خسته شدم دیگه...چرا نمی رسیم؟
- بیایید...دو کوچه مونده فقط...بیایید.
- ما الان حدودا از هشت تا کوچه گذشتیم که سر هر کدوم، فقط دو کوچه مونده بود.

لینی خودش هم نمی فهمید که چی می گفت...اما این را خوب می دانست که بال هایش خسته شده بودند.
درخت هم خسته شده بود و سعی می کرد تام را قانع کند تا پایین برود.
- ببین...ارباب دیگه کاریت نداره؛ بیا پایین.
- نههه...ارباب کاری ندارن باهام. اگلانتاین که داره...می خواد باهام صحبت کوچیکی داشته باشه.

پافت فندکش را به تام نشان میداد و لبخندی شیطانی نثارش می کرد.

- هی...ما یه بارم از جلوی این تابلو گذشتیم.
- نه چیزه...تابلو های اینجا همشون شکل هم هستن.
- ولی من مطمئنم این بستنی فروشی رو یه بار...

بنگاه دار روی مرگخواری که این حرف را زده بود پرید و دستش را دور گردن او گره زد.
- بیا از سکوت لذت ببریم.
- باشه...ولی دارم خفه...اخخ...

مرگخواران نگاه مشکوکی به مرد انداختند...یک جای کار اشکال داشت.


ویرایش شده توسط اگلانتاین پافت در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۴ ۱۶:۴۰:۰۴

ارباب...ناراحت شدید؟



پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#91

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
تام هم به تقلید از لرد، لگدی به آشغال های سر راه خودش زد...
و نتیجه این شد که آشغال های سر راه تام، به سر راه لرد سیاه منتقل شدند.

-تو الان چیکار کردی؟

تام برای یک لحظه تصمیم گرفت آشغال ها را جمع کند؛ ولی فرصتی نداشت. برای همین بعد از یک حساب و کتاب مختصر، با جهشی بلند روی درخت پرید!
-ارباب به جان اگلانتاین اشتباه کردم من!

-بیا پایین...
-ارباب اگلانتاین گفت لگد بزن...گفت خیلی حال می ده. ارباب هم خوشحال می شن!
-بیا پایین ببینیم...درخت...اینو تحویل ما بده.

درخت شاخه هایش را کمی جابجا کرد.
-نمی شه دیگه. به من پناه آورده ارباب. فعلا بذارین اون بالا باشه.

و با عجله جلو رفت و یکی از شاخه هایش را به شانه پینوکیو زد.
-این دو کوچه پایین تر، خاکش حاصلخیزه؟ آفتابگیره؟ نزدیک رودخونه ای چیزی هست؟ آب لوله کشی به ریشه های من نمی سازه.




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#90

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۲:۲۶:۲۳ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
- ارباب میشه یکمی تفهیمش کنم؟!

بلاتریکس با آرامش کامل این را رو به لردسیاه گفته بود، لرد هم بدش نمی‌آمد تا مشاور املاکی را درسی بدهد؛ اما از طرفی فعلا به او نیاز داشت.
- نه بلایمان. مایلیم فعلا زنده بمونه.

بعد به طرف پینوکیو برگشت.
- بهت 5دقیقه وقت می‌دهیم تا خانه ی اصلی را نشانمان دهی، وگرنه بلایمان به جای ما صحبت می‌کند.

و با دست به بلایی که آماده بود تا هر بَلایی را به سر مشاور املاکی بیاورد، اشاره کرد.

- خوشم میاد که آدم فهمیده ای هستین! این یه تست بود تا ببینم چقدر می‌تونید حقیقت رو تشخیص بدین. خونه ی اصلی دوتا کوچه پایین تره.

لردسیاه کمی با خود فکر کرد.
- مرگخوارانمان و درختمان! برای آخرین بار به این اعتماد می‌کنیم؛ به سمت خانه ی بعدی می‌رویم.

و با لگدی به آشغال ها، راه خودش را باز کرد.


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#89

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲۲:۵۰:۰۳
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
ناظر انجمن
کاربران عضو
اسلیترین
ایفای نقش
مرگخوار
گردانندگان سایت
پیام: 458
آفلاین
طبقه بالا یک جهنم حقیقی بود! با ورود به آن، اولین چیزی که به چشم آمد انبوه زباله هایی بود که این ور و آن ور پرتاب شده بود، سقفی وجود نداشت و دیوار ها هم حتی در بخش هایی ریخته بود.

-گفتم که فوق العادست. خونه بهتر از این پیدا نمی کنین. تازه یه استخرم داره که از پشت پنجره قابل مشاهده هست.

مرگخواران که حداقل به استخر امیدوار بودند به سمت پنجره شکسته رفتند.
-این استخره؟! شما به این میگین استخر؟! ما به این میگیم باتلاق!
-استخر طبیعیه خب. قابلیت های استخرم کامل تر داره تازه...مخصوصا قابلیت غرق کنندگی بسیار بالایی داره. نگاه کنید...برای کاشت این درختتون هم کلی جا بین زباله های توی حیاط هست.

از موهای بلاتریکس دود های خطرناکی اوج می گرفت و به آسمان می رفت.




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#88

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۹:۱۷:۵۸ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
- من نمیام.

همه با تعجب به طرف لیسا برگشتند. دستور قطعا دستور ارباب بود و کسی نمیتوانست مخالف آن رفتار کند.

- لیسا باید بریم طبقه بالا. نمیخوای که آوار بمونیم.
- چیه خب؟ تقصیر من که نیست. پاهام نمیان.

قهر کردن لیسا برای مرگخواران امری کاملا طبیعی بود اما حرکت نکردن پای او کمی عجیب به نظر میرسید.

- این دیگه چیه الان؟ خب پاتو تکون بده و بیارش جلو. فلج نشدی که.

لیسا کاملا غمگینانه به اعضای خانه ریدل که دیگر اعضای خانه ریدل نبودند و آواره بودند نگاه کرد.
- پاهام خستن. حرکت نمیکنن. تکون نمیخورن.
- لیسا باید بریم طبقه بالا. هرطور شده!

پاهای لیسا هم در برابر ابهت لرد کم می‌آورد. مجبور بودند حرکت کنند. لیسا فکر کرد.
- خب چشم ارباب میریم بالا. ولی پاهای من قهرن. دنده عقب میان.

مرگخواران تقریبا راضی شدند. همه به طرف طبقه بالا به همراه لیسایی که برعکس راه میرفت، حرکت کردند.


ویرایش شده توسط لیسا تورپین در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۴ ۱۴:۴۹:۳۰

قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#87

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۲:۲۶:۲۳ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین

ربکا با اصرار مرگخواران، برای ثابت کردن خود هم که شده وارد اتاق خانه شد؛ پینوکیو راست می‌گفت، نمای عجیبی داشت! البته تعریف شما از نمای عجیب هم مهم است، اما نمای عجیبی که ربکا باهاش مواجه شده بود؛ سه فرد در کنار هم بودند که نشسته خوابیده بودند و چندان سرحال به نظر نمی‌آمدند.
- ارباب!

ربکا که با نمای جالبی روبرو نشده بود، اربابش را صدا کرد تا او هم این صحنه را ببیند.

- چه شده ربکایمان؟
- جلوتون ارباب.

و لردسیاه هم صحنه ی مذکور را دید.
- مشاور املاکیِ ملعون!

پینوکیو درحالی که بسیار غیرموزون تکان هایی می‌خورد، به لرد سیاه رسید.
- بله؟
- این بود آن خانه ای که به ما پیشنهاد داده بودی؟
- محلش درسته ها... ولی طبقه ی بالا باید برین. به جاش به این توجه کنید که همسایه هاتون خیلی آرومن و کار به کار کسی ندارن.
- طبقه بالا دیگر آن خانه است؟
- مطمئن باشین!
- به طرف طبقه ی بالا می‌رویم.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۴ ۱۴:۰۷:۵۰
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۴ ۱۴:۱۰:۰۹

آروم آقا! دست و پام ریخت!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.