بررسی پست شماره
529 خانه ریدل، مورگانا لی فای:
نقل قول:
هوس قدم زدن در باغ خانه ریدل، ممکن است به سر مرگخواری بیافتد. اما اینکه در چه ساعتی هوس قدم زدن کرده باشی نکته مهمی است. و از آن مهم تر این است که حتما متوجه باشی به کدام سمت می روی.
شروع بسیار زیبایی بود. بدون کش و قوس و توضیحات بی دلیل و خسته کننده یکراست رفتین سر اصل مطلب. تشخیص این موضوع که شروع پست نیاز به فضاسازی و توضیح بیشتر داره یا نه به عهده خودتونه. اینجا احتیاجی به این کار نبود. باید قبل از خسته شدن خواننده می رفتین سراغ سوژه...شما هم همین کارو انجام دادین.
نقل قول:
اینکه وسط یک ظهر تابستانی گرم، راه بیافتی وسط باغ و همزمان سرت پایین بوده و مشغول نوشتن تاریخنامه مرگخواران باشی، آن هم آنقدر دقیق که حتی نیم متر جلوتر را هم به زحمت ببینی، کاری است که فقط از مورگانا بر می آید. طوری که حتی خودش هم نفهمد چند ساعت است که یکسره قلمش را حرکت میدهد و فقط می نویسد
خیلی خوب برای ورود به سوژه مقدمه چینی کردین. سوژه تاریخ نگاری مورگانا سوژه خوبیه و به خوبی با حواسپرتی و قدم زدنش در باغ ارتباط داده شده.
نقل قول:
- به نام نامی قدر قدرت! قوی شوکت! عظیم هیبت! مخوف صورت! لرد ولدمورت کبیر(هجب) نگاشته میشود تاریخنامه خانه ریدل از آغاز پاییز سال... آخ!!!
مخوف صورت خیلی خنده دار بود!
اون "آخ"رو بهتر بود در ادامه جمله مورگانا نمی نوشتین. می تونستین یه خط برین پایین تر که از توضیحات عادی جدا بشه. این کار تغییر لحنتون رو هم نشون می ده.
نقل قول:
با برخورد جسم سنگینی به سرش که بوهای عجیبی از آن ساتع می شد، مجبور شد سرش را بگیرد بالا و با هکتوری مواجه شود که با فرمت و چند لحظه بعد تر، شبیه موجودی گرسنه، با فرمت drool: به مورگانا خیره شد.
ساطع!
اینجور صحنه ها رو بهتره ساده تر توصیف کنین.همون صحنه برخورد جسم با سر مورگانا یک صحنه کامله...اشاره به بوهای عجیب کمی پیچیده اش می کنه. مگه این که از توصیف قبلی جداش کنین:
با برخورد جسم سنگینی به مجبور شد سرش را بگیرد...بوی عجیبی از جسم ساطع می شد.
اون قسمت "فرمت" رو بهتر بود تکرار نمی کردین.
نقل قول:
آهی کشید و گفت:
- خیلی خوب! ولی هر چی که دارم به ارباب می رسه! از ساتین هم راکی نگه داری میکنه. ردا و لوازم پیغمبری ام رو بدید به مرلینکم! تیر و کمانم رو با هام دفن کنید
عکس العمل مورگانا جلوی هکتور خوب بود. هم شخصیت مورگانا ملایم تر شده و هم از هکتور به خوبی استفاده کردین.
نقل قول:
صدایی که شبیه یک مرثیه بود از ابرهای کمی بالاتر از ارتفاع قصر به گوش آن دو رسید
-مورا رو کشتن هی هی! خینش رو ریختن هی هی!
این قسمت هم خیلی جالب بود. شنیدن صدای مرلین از بالا ابرها! گرچه به نظرم این کلمه "خین" کمی مزه شو از بین برده.
نقل قول:
در ارتفاعی عادی برای یک انسان، هیچگونه مورگانایی یافت نمیشد.
اما...
کمی از پایین تر از ارتفاع مورد نظر هکتور، دخترک سه ساله ای، زیر خروارها لباس که n سایز از او بزرگتر بودند،
صحنه رو خیلی خوب توصیف کردین. زیبا و خلاقانه. اینجا هم کلمه "n سایز" بهتر بود نوشته نمی شد. اینجور اصطلاحاتی که کلیشه ای شدن کیفیت نوشته تونو پایین میارن.
سوژه کافی نبود. کوچیک شدن مورگانا سوژه خوبیه...ولی به تنهایی کافی نیست. احتیاج به یه سوژه فرعی کمک کننده داشت.
سوژه مورخ بودن مورگانا خیلی خوب بود...ولی این سوژه جای مناسبی برای معرفی این ویژگی مورگانا نبود. چون سوژه ای که دادین( مورخ بودن) فرصت پرورش پیدا نمی کنه.
پستتون خوب بود...مورگاناتون خوب بود. سوژه تون خوب، ولی کمی کمرنگ بود!
________________________
بررسی پست شماره
530 خانه ریدل، ایرما پینس:
نقل قول:
دخترک سه ساله،جیغ زنان میدوید و چمن های باغ را زیر پاهای کوچکش لگد میکرد.
هکتور-صبر کن،نرو اونوری.مورگانا....بچه فرار نکن.
شخصی که سوژه جدید رو ادامه می ده وظیفه سنگینی بر عهده داره. چون می تونه مسیر سوژه رو به سمتی ببره که نفر بعدی کل سوژه رو فراموش کنه و می تونه طوری تقویتش کنه که خواننده ها رو ترغیب به ادامه دادن کنه.
شما سوژه رو از همون جایی که مورگانا رها کرده گرفتین و ادامه دادین. این کارتون باعث می شه خواننده ای که تازه با این سوژه آشنا شده گیج نشه و همراه شما داستان رو ادامه بده. کارتون خوب بود.
نقل قول:
ملت مرگخوار خسته از خانه تکانی روی مبل ها و کف زمین ولو شده بودند.و مشغول آه و ناله و شکایت بودند.
-آخ مردم از خستگی!
-از بس کار کردم،بال هام کج شدن!
_به دلیل خستگی،50 امتیاز از گریفندور کم میشه!
-از صبح تا حالا دارم موهای بلاتریکسو از روی زمین جمع میکنم!
-از بس کار کردم،دیگه بخار نمیکنم!
-من دیگه نمیتونم رنگ عوض کنم!
-هنوز کلی کار مونده،میخوام خودمو بکشم!
-من به ساحره هایی که میخوان خودکشی کنن علاقه خاص دارم!
اشاره به خانه تکانی با توجه به این که احتمالا الان همه درگیر همین کار هستن، اشاره به موقع و مناسبی بود.
دیالوگ های پشت سر هم مرگخوارا خیلی خوب بود. فقط سه نکته باید در مورد این قسمت رعایت بشه. اول این که اینجور دیالوگ ها چون سریع و پشت سر هم نوشته می شن و فرصت توضیح درباره حالت ها رو ندارین، برای کامل شدن معمولا به شکلک احتیاج دارن. نکته دوم اینه که این دیالوگ ها به شکلی نوشته بشن که خواننده خیلی راحت بتونه گوینده رو حدس بزنه. یا کلا گوینده براش مهم نباشه. اون شکلک هایی که اشاره کردم به این مورد هم کمک می کنه. گاهی به کمک شکلک می شه گوینده رو مشخص کرد. مثلا اگه یه شکلک ویبره گذاشته بشه احتمالا خواننده حدس می زنه که این هکتوره.
نکته سوم اینه که این دیالوگ ها باید هدفدار باشن. که شما این مورد رو به خوبی رعایت کردین. هیچکدوم از دیالوگ ها برای پر کردن فضا و بی دلیل نوشته نشدن.
این که این روش چند بار در پستتون تکرار شده هم تاثیر بد و منفی روی نوشته نذاشته.
نقل قول:
در میان صدای آه و ناله مرگخواران،در ورودی خانه ریدل باز شد و
دخترکی کوچک در حالی که در ردای بزرگی دست و پا میزد،
اشاره به ردای بزرگ اشاره هوشمندانه و قشنگی بود. این نکته ریزی بود که ممکن بود از چشم هر خواننده ای پنهان بمونه. همین نکته های ریز هستن که می تونن نوشته شما رو خاص کنن!
نقل قول:
-اگه دستم به اونی کی جیغ زد برسه...
در اتاق را باز کرد و با دختری گریان رو به رو شد.
گریه کردن دائمی مورگانا سوژه جالبی بود. این که یکراست رفته سراغ لرد هم همینطور!
شما سوژه رو خوب ادامه دادین. شخصیت خاصی نقش پررنگی در پست شما نداره. همه به یک اندازه حضور دارن و حضورشون هم مفید و جالب بوده. شما به عنوان نفر دوم(ادامه دهنده سوژه جدید) وظیفه تونو به خوبی انجام دادین. تمرکزتون روی مورگانا و ادامه دادن سوژه بوده. کار درستی هم انجام دادین.
موفق باشید.
____________
نقد ریتا به زودی!