خطر-اعتراض-سرکوب-عظیم-معلق-عطر-خاص-جوخه-خجالت-رئیس
باز هوای نم گرفته خیابان جوخه((خیابان بی بازگشت))خبرازاتفاق وحادثه ایی دیگررا
میداد.همیشه دراین خیابان عطر درگیری بود.همه ازشورش حرف میزدند.شورش و
اعتراض برای آزادی او.زیرا همه حتی خود رئیس نیز می دانست که حق با او ومردم
می باشد.
تا اینکه درآن شب خاص رئیس احساس خطر واو احساس خوشی میکرد.دیگر نمی شد
این اعتراض را سرکوب کرد وتوهم باز کتاب رومی خونی ورفتی توی خیالات بلند شو بیا بروهری بیا برو نون بگیر.
اما چون حالتون گرفته نشه رئیس معلق شدو...
بابا اینبار بپذیر چون ترکیدیم.
اولا كلمات رو رنگي كن از اين به بعد. دوما نوشتت بي سر و ته بود! سعي كن سوژت رو درست پرورش بدي و جملاتت رو با مفهوم تر كني.
بهت پيشنهاد مي كنم نوشته ي اوناييو كه تاييد شدن با دقت بخوني.
تاييد نشد!
[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�