-نه من نمیتونم!
-چرا میتونی نترس!
-نه نه من قدرتش رو ندارم نمیتونم برم!
-دو بار پیچوندی این سری دیگه بدبخت میشیم ها!!!
-اماندااااااااااااااا این رو از من نخواه!
-چو اون جلسه نرفتی که امتیاز کم شد،اون یکی جلسه هم که دافنه جات روفت نزدیک بود امتیاز کم بشه،بابا دو تا بچه که ترس نداره! تو این همه معلم بودی!
-معلم اینا که نبودم!اگه میدونستم اونا هم توی این کلاس هستن عمرا این کلاس رو برنمیداشتم!
- ای بابا اصلا بهش فکر نکن بیین اگه نری چشمم تو رو یه محفلی میبینه ها!!!
-ها...چی...نه بابا این چه حرفیه ببین دارم میرم!
داخل کلاس:-بچه ها اومد!
چو خیلی اروم وارد کلاس میشه و یه نگاهی به بچه ها میکنه و بعد...
جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ!
بچه ها: وا این چش شد؟ چرا فرار کرد؟
چند دقیقه بعد:ریونی ها به همراه چند تا ترستال! چو رو به دا خل کلاس هل میدن و در و قفل می کنن!
چو:
بچه ها:
مغز چو:
جلسه اول معجون سازی هری رو به یاد بیار...
چو لبخندی میزنه به سمت بچه ها میره...
-خوب تا حدی با من اشنا هستید ولی برای اون هایی که نمیدونن میگم،من پرو فسور چو چانگ هستم استاد گیاه شناسی شما در این ترم،2 جلسه قبل به خاطر این که حالم مساعد نبود سر کلاس نیومدم چند دقیقه پیش هم که دیدید...
خوب حالا برای شروع چند تا سوال میپرسم:
-اقای ویزلی گیاه "جیگیلی پوم موم" در کجا و در چه اب و هوایی کشت میشه؟
- در شمال شرقی کشور نا کجا اباد و آب و هوایی نا معتدل گرم!
ذهن چو:
گند زدی،پسر هرماینی گرانجره دیگه!...یه سوال چرت از اون یکی بپرس
-خانم پاتر! بهترین گیاه نوخود سیاه رو باید از کدوم مغازه ی کشور شیلی خرید؟
-اِاِاِ...نمیدونم پروفسور.
-هوم!...مثل این که شهرت پدر خیلی به درد نمیخوره! تو چی ویزلی؟
-من...
-باشه مثل این که هوش مادر هم خیی به درد نمیخوره!
لیلی و پسر داییش:
چو ذهنش صدای گریت وورک میداد!خوش حال پشت میزش رفت و شروع به صحبت کرد:
-گیاهی که میخوام بهتون معرفی کنم مرکز رشدش درست داخل جنگل ممنوعه هستش که از شیشه ی گلخونه میبینید
لطفا تا زمانی که نگفتم به اون گیاه یعنی همون چوب هایی که روی میز هستن دست نزنید.
دستکش که پوشیدین اره؟حالا خوب به کار من دقت کنید.
چو با دقت قسمتی از چوب رو که حالت عصایی داره رو میگیره و عصا در یک لحظه تبدیل به...
مار میشه ...
بچه ها:
خوب حالا نوبت شماست فقط اون رو سفت بگیرید که نیش نزنه چون نیششون رو نگرفتیم
بعد از این که چوب دونه دونه ی بچه ها تبدیل به مار شد و یکی هم نیش خورد! و به درمانگاه منتقل شد چو یک بار دیگه گردن مار رو فشار داد و مار تبدیل به چوب شد و بچه ها هم حرکتش را تقلید کردند
-حتما با خودتون میگید که چرا این درس را درون کلاس موجودات جادویی نذاشتیم؟ چون در اصل این یه گیاهه و در خاک رشد میکنه ولی وقتی سرش رو فشار میدی تبدیل به مار میشه
اینم بگم که اگه حالت چوب باشه و از طریق خاک بهش مواد غذایی نرسه خود به خود تبدیل به مار میشه و غذا میخوره و دو باره تبدیل به چوب میشه
به همین خاطر اگه از این گیاه نگهداری میکنید باید با دقت به او رسیدگی کنید وگرنه ممکنه بلایی به سرتون بیاد
اما مشنگ ها فکر میکنن که یک حیوونه و با این گیاه شعبده بازی میکنند چون از اون به حالت مار نگه داری میکنن و وقتی این گیاه تبدیل به مار میشه تقریبا یه مار کامله به خاطر همین تخم هم میزاره و متاسفانه اونا به حالت مار بزرگ میشن
خوب دیگه وقت تمومه تکالیفتون رو یادداشت کنید و برید
خانم پاتر و اقای ویزلی سعی نکنید به خاطر این که شناخته شده اید تکلیفتون رو ناقص انجام بدید!
لیلی و پسر داییش:
تکالیف:
1.یک عکس از این گیاه به همراه مراحل زندگی تا مرگ این گیاه و شکل ظاهری ان در مراحل زندگی.(10 امتیاز)(اگه خواستید میتونید زندگی یکی از این گیاه ها رو تعریف کنید )
2.به نطر شما رفتار پروفسور با ویزلی و پاتر درست بود؟ نتیجه ی ان چیست؟(3 امتیاز)
3.ایا پروفسور هنوز سینگل است؟ مِرید است؟ یا فقط در رلیشن شیپ است؟(2 امتیاز)
4. مراحل کاشت گیاه تا برداشت گیاه را توضیح دهید.(10 امتیاز)
5.تدریس این جلسه خوب بود؟ جلسه بعد بهتره چه طور باشه؟(3 امتیاز تشویقی)
6.خوبین؟ خانواده خوبن؟ (توضیح کامل 3 امتیاز تشویقی)
مثل همیشه طنز که باشه دست نمره دادنمون باز تره!