هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ جمعه ۲ آبان ۱۳۹۳

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
پروف اینو مینقدی؟


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۳

لیلی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۰ دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۹:۲۰ پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 22
آفلاین
پرفسور؟!

اینو نقد میکنین؟
مرسی.




قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


لولو ارزشی

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۳۲ سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست همانند یک سفید اصیل بنویسید فرد ویزلی

اوه!
چه تخیل قدرتمندی.. هووم!

فرد عزیز ظاهر و پاراگراف بندی پستت خوبه و هیچ حرفی راجع بهش نیست یه راست به سراغ باقی فاکتورهای نوشته ی شما.

سوژه و درون مایه: اولین چیزی که توی یه پست تکی لازم و ضروریه محتوای داستانیه. پست شما داستانی نداشت فقط یک سکانس از یه ماجرا بود بدون هیچ توضیحی.. آخر پست خواننده در بهت مطلق فرو میره و می پرسه واقعا چی شد؟ دالاهوف؟ چی!؟ شما باید داستانت رو توضیح بدی، بگی که چرا این اتفاق برای رون ویزلی افتاده، نقش دالاهوف چی بوده و غیره.

انتخاب تاپیک: تاپیک همانند یک سفید اصیل بنویسید کاملا از اسمش واضحه که چطور محتوایی مناسبشه. توی این تاپیک در مورد سفید بودن و خوب بودن و تمام جاذبه هایی که یه دنیای سفید و آدمهاش دارن می شه نوشت. اما واقعا یه رون ویزلی قاتل و خون و خون ریزی اصلا مناسب حال این تاپیک نیست.

اما با تمام این ها فرم نوشتنت نسبت به پستهای قبلی تغییر محسوسی داشت و خب به نظرم بیشتر روش کار کرده بودی نسبت به قبلیها و این قابل تقدیره. اگه موارد بالا رو رعایت کنی هر بار پیشرفت بیشتری خواهی داشت.

امیدوارم اون روز برسه بالاخره.. ضمنا فرد! طلسم ممنوعه ی آواداکداورا هیچ زخم و جراحتی بر جا نمی ذاره و یقینا قربانیش توی خون غلت نمی زنه.

موفق باشی.


نقد پست زندگی به سبک سیاه گلرت گریندلوالد

گلرت! یقینا طنزتر از این دیگه نمی شد چیز بشه عزیزم! همون طور که می دونی خودت، پستت اونطور که باید نشد و خیلی خوب محسوب نمیشه. دلیلشم اینه که از اول وارد کوچه ی اشتباهی شدی.

ببین گلرت این رو بیاموز که از فرصت ها به موقع استفاده کنی. یه وقتی سوژه ی فرعی جدید به داستان اضافه کن که سوژه ی قبلیش جواب نداده باشه.

مثلا توی این تاپیک چرخش مساله روانکاوی به سمت لودو و لینی واقعا با مزه بود و باید یه جور دیگه این روند رو ادامه می دادی ولی اون رو به طور کل از دور خارج کردی. خب آخه چرا آخه!؟

از قدیم گفتن خشت اول چون نهد معمار کج و الخ! اولش بد شروع کردی و داستانت تا آخر نتونست طنز خودشو حفظ کنه، اگه از خیر این سوژه ی شطرنجی می گذشتی یه پست خنده دار می زدی مثل پستهای قبلیت.

دقت کن به این مساله از این به بعد. منافع مهمتر از سلیقه ی شخصی ارجح تر هستن!

تا دفعه ی بعد!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
این رو برای یک آدم خوشحال نقد میکنید؟


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۶:۲۸ شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
آلبوس، لطفاً این پست من رو هم نقدش کن.

البته خودم حس میکنم که طنزش اصلاً اونجور که باید باشه نیست ولی هر کار کردم نتونستم طنز تر از این بکنمش.


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست دنیای وارونه جینی ویزلی


خانوم ویزلی..

هرکس که پست شما رو بخونه یقینا به این نتیجه می رسه که شما نویسنده ی خوبی هستید ولی سبک خاص خودتون رو دارید. سبک عاشقانه ای که وقتی از زبان اول شخص روایت میشه آدم رو یاد کتابهایی مثل توآلایت (گرگ و میش) می ندازه..

البته این ها رو از لحاظ درون مایه ی عاشقانه ی نوشته ها گفتم وگرنه قلم شما با قلم استفنی میر تفاوت داره. مثلا شاید بتونم به فضا سازی های اون نویسنده اشاره کنم. به تمام توصیفات و پرداخت های دقیقی که از فضاها و لوکیشن ها و حال و هوای شخصیت هاش داره و توی سبک شما همه ی این ها با جملات توصیفی کوتاه پر شدن.. اما این توصیفات هستن که نوشته رو زیباتر می کنن به نظرم.

یه نقدی تو پست قبلی همراه نقد شما برای گلرت گریندل والد نوشته بودم. برای پستی که مثل پست شما بیشتر نمایشنامه بود. پست شما هم یه همچین حالتی بود. بیشتر دیالوگ داریم تا توصیف و فضاسازی. برای پستهای تکی به نظرم مطلقا اشکالی نداره مادامی که داستان درست روایت بشه اما توی داستانهای دنباله دار که دیگران هم در این نوشتن شریک هستن کمی داستان فرق می کنه. اونجا باید به سبک پست قبل و بعد هم احترام گذاشت که یک کمی کار رو سخت تر می کنه.. اونجا وسط نوشته های داستانی و توصیفی نمیشه ناگهان سبکو به نمایشنامه ای تغییر داد.. برای خواننده هایی که تاپیک رو دنبال می کنن اصلا جالب نخواهد بود.

خانوم وارونگی ساخته شده توی داستان شما واقعا خوب بود. یه شخصیتی مثل جینی ویزلی که صد در صد سفید و عاشق هری بوده اینجا صد و هشتاد درجه عوض شده.. سیاهه.. عاشق هری نیست. اگه اینجا دنیای وارونه نبود شخصیت شما متضاد می شد اما این وارونگی تایید می کنه درستی کار شما رو و این عاشقانه تراژیک به نظرم قابل قبول و خوب بود.

یه مورد منفی که بازم می بینم همون فاصله هاییه که بازم بین کلمه و علامت نگارشی وجود ندارن.. همچنان نقطه ها و علامت تعجب و سوالها و ویرگول ها و تمام علائم دیگه به کلمه ی بعدی چسبیدن و نمی دونم چرا فراموششون می کنید. فشار دادن کلید اسپیس کسری از ثانیه وقت شما رو میگیره.

نقل قول:
با همون اخم همیشگیش بر میگرده و بعد از چند قدمِ بی اعتنا به من،صدا می زنه:


تو خیلی از جمله ها این راه حل راهگشاست. فقط کمی پس و پیش کردن عبارات جمله شما رو رساتر می کنه:

نقل قول:
بی اعتنا به من برمی گرده، با همون اخم همیشگیش. چند قدم برمی داره و بعد صدا می زنه:


در مجموع از گوش نکردنتون به توصیه راجع به فاصله های بعد از علائم نگارشی که بگذریم این پستتون قابل قبول بود.

موفق باشید.


نقد پست خانه شماره دوازده گریمولد گیدیون پریوت


این اولین باره!؟ اوه بله.. اولین باره که آقای پریوت رو اینجا ملاقات می کنم. خوش اومدی فرزندم.

من معمولا تمام پستهای شخص رو مد نظر قرار می دم و مطابق با اون بهش توصیه و نصایحی برای بهتر شدن ارائه می دم ولی برای شما می خوام یه کم ریزتر به این پست بپردازم باباجان.. ببین:

نقل قول:
الستور مودی کمی به فضایی در سوی دیگر نزدیک شد و با این کار صدای تلق تلق پای چوبی اش بلند شد.


فعل ها رو تکرار نکن. آخر هر دو جمله "شد" داریم. درست نیست.. فقط با یه کم پس و پیش کردن کلمات می تونی یه جمله ی روان تر درست کنی یا اینکه اگه جملاتت رسا هستن فقط فعل رو عوض کنی. ولی اینجا بهتر بود ترتیب کلمات رو عوض کنی و در مجموع یک جمله ی بهتر بسازی.

طنز نوشتت خیلی خاص نبود. خیلی نرمال و معمولی بود ولی به نظر من این نقطه از سوژه که بهت رسید جای کار زیاد داشت. می تونستی طنز بیشتری ازش در بیاری. طنز خوب نوشتن کار یکی دو پست و امروز و دیروز نیست لازمه که شوخ طبعی رو تو وجود خودتم پرورش بدی. دنبال سوژه خنده ها بری.. کارتون های امروز که مملو از طنزن.. جوک ها.. شوخی های آدمهای اطراف.

غیر از همه ی این ها ذوق و قریحه ی خودت. فرزندم باور کن تو هر پدیده ای یه وجه طنز وجود داره.. شما وقتی بخوای بخندی و بخندونی به قول معروف می تونی به سوراخ دیوار هم بخندی! باید اون جنبه ی طنز رو توی اون چیزی که می خوای سوژه ش کنی پیدا کنی. هرچی که باشه.. مثل یه کاریکاتور نکات رو پیدا می کنی و به بزرگنماییش می پردازی.

من توی کل تیکه های طنز پست اون بخش مربوط به فلورانسو رو واقعا بهش خندیدم. یه مورد خنده کافی نیست باباجان

انتقاد دیگه ای که دارم به پایان داستانه.. یه جایی دالاهوف خواست دو گروه سفید و سیاه رو ببره برمودا من جلوی این کارو گرفتم با پست خودم. شما باید این نکته رو متوجه می شدی.. گاهی اوقات لازمه که داستان سریع بره جلو، گاهی لازمه داستان پیچ و خم داشته باشه. شما اگه روی یه کوه جاده ی صاف بزنی هیچ ماشینی نمی تونه ازش بالا بره.. مجبوری که پیچ و خم بدی به جاده تا شیب کم بشه.

متقابلا توی یه بیابون اگه پیچ و خم بیش از اندازه بدی به جاده کار بیهوده ای انجام دادی. لازم نیست توی همه ی سوژه ها دوگروه پیش هم باشن و تو سر و کله ی هم بزنن.. کمی هم تنوع! تو سر و کله ی فضایی ها هم میشه زد طبیعتا!

خب جمع بندی می کنم:

* برای ارتقای حس طنزت توصیه های بالا رو در نظر بگیر.
* توی ادامه دادن داستانت ببین که قبلیا چی می خواستن از سوژه و بعدی ها چطور باید ادامه بدن.. توی پست ادامه دار (عادی ماموریت یا جنگ) این یه اصل اساسیه.
* همچنین برای ادامه دادن داستان نگاه کن ببین چی به صلاحه داستانه.. این یه مهارت ناظرانه ست ولی برای همه لازمه. داستان باید جذاب تر و بهتر جلو بره نه اینکه صرفا جلو بره.

موفق باشی فرزند روشنایی!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۳:۱۴ جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
سلام پروفسور!
اینو برای یک کارآگاه خسته و کارمند دولت نقد میکنید؟


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
از م نپرس!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 125
آفلاین
نقل قول:

آلبوس دامبلدور نوشته:
نقد پست نوزده سال بعد جینی ویزلی




عاقا سوالی که پیش میاد اینه که چرا 19سال بعد رو نقد کردین؟من از شما ویلای صدفی رو خواسته بودم!!!


بذاریدش به حساب حواس پرتی ها و مشغله های زیاد یه پیرمرد.. ولی بهتر شد، پست جدیدتری نقد شد.

نقد جدیدتونم به زودی خواهم فرستاد


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۱۶ ۱۸:۴۶:۲۵

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۲۸ سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
از م نپرس!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 125
آفلاین
درود!اون درخواست نقد ها پیش از درخواست عضویت بود!

خب...می رسیم به بحث شیرین نقد!من نقد شما و ویولت رو خوندم و تمام تلاشم رو کردم اون چیزی که درسته در بیان.پست99

با تچکر


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۵۶ دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقد پست نوزده سال بعد جینی ویزلی

خب خانوم ویزلی یا خانوم پاتر هر کدوم که احتمالا درست تر باشه!


درسته که ماموریت شما این بود که نقد های قابل قبول تحویل من بدید اما هدف این نیست که شما فقط برید درخواست نقدهای مکرر به همکارای من بدید و این عزیزان رو برنجونید. من در خواست های نقد شما رو دنبال کردم. تام از این دلخور بودن که شما به توصیه های نقدهای قبلی توجهی نشون ندادین و همون اشتباهات دوباره توی پست جدیدتون تکرار شدن. این بی احترامی به نقد و زحمت ایشون هست.

نقد رو با دقت بخونید و نکاتش رو به کار ببندید نه این که دوباره سریعا یه پست دیگه به همون شکل بنویسید و باعث بشید بهتون بگن دیگه نقدتون نمی کنن.

تام به شما گفته بود که فاصله ها رو توی پستتون رعایت کنید. تو پست جدیدتون هنوز همون مشکل پا برجاست. شما به طور کلی از اسپیش یا فاصله استفاده نمی کنید. علائم نگارشی باید به کلمه ی قبل از خودشون بچسبن و از کلمه ی بعدی یک فاصله داشته باشن.

نقل قول:
شکل نادرست:
-خب...تو...هاگوارتز و گشتی؟!یعنی...مطمئنی که...


نقل قول:
شکل درست:
- خب.. تو.. هاگوارتز و گشتی؟ یعنی.. مطمئنی که..


از سه نقطه "..." فقط در یه مورد استفاده میشه: "و ... " که احتمالا زیاد توی کتاب های درسی بهش بر خوردین. علامتی که شما باید استفاده می کردید ".." بود. فقط در زمانی استفاده میشه که شخص گوینده دیالوگ بریده بریده حرف می زنه. با ویرگول که نشانه ی مکث هست اشتباه نگیریدش.

تذکر دیگه ای که ولدمورت به شما داده بود راجع به خارج شدن از سوژه بود. شما مدام این کار رو تکرار می کنید. به عنوان مثال در مورد همین پست که داریم نقدش می کنیم.

یقینا به سلیقه ی شخصیتون برمی گرده اما توصیف صحنه هایی که فقط دو نفر توش حضور دارن داره توی نوشتار شما کلیشه می شه. فلور و بیل.. هری و جینی و باز هم هری و جینی.. این کار رو تکرار نکنین. جینی ویزلی شخصیت ایفای نقش شماست. توی این سوژه هم به طور طبیعی از ابتدا وجود داشته اما این زوم کردن شما روی هری و جینی وقتی لزومی نداره و به روند داستان صدمه می زنه اصلا درست نیست.

تو پست قبل از این که تو همین تاپیک زدین یه شخصیت پردازی غیر طبیعی ارائه دادید. هری پست شما اون هری که ما میشناسیم نبود. هری خودش یه پسر یتیم بود که زیر دست افراد نامناسبی بزرگ شد. ظلمی که در حق خودش شد رو در حق یه نفر دیگه انجام نمیده.. هری پاتر از صمیم قلب به تدی علاقه داره و مثل پسرش دوستش داره.

این پست شما رو فلورانسو به عنوان کابوس جینی ویزلی در نظر گرفت تا اون قسمت غیر واقعی داستان رو رفع و رجوع کنه. و پست آخری هم زدید دقیقا انگار ادامه ی همون پست بود و ربطی به پایان پست قبلی نداشت.

شما باید همیشه توی تاپیک های ادامه دار به دو چیز توجه کنید. شروع و پایان پستتون. شروع پست باید با پستهای قبل هماهنگی داشته باشه و پایان پست هم موقعیت مناسبی برای ادامه دادن در اختیار نفر بعد بذاره.

توی پست قبل از شما جینی به هاگوارتز رفته و هری و رون هم دارن می رن هاگوارتز. اما توی پست شما هری و جینی یهو تو رختخواب هستن و من واقعا نفهمیدم چرا!!

خانوم ویزلی برای پستهای بعدیتون حتما به نقدهایی که تا الان داشتید دقت کنین.

* به علائم نگارشی و فاصله ها دقت کنین.
* به شروع و پایان پست و هماهنگی داستانتون با پست های قبل اهمیت بدید.
* از بی دلیل زوم کردن روی شخصیت خودتون و یا بی دلیل وارد کردن شخصیت خودتون به داستان پرهیز کنین.
* توصیفات بیشتری وارد داستانتون کنین تا طوری نباشه که پیکره ی کلی پست همه ش دیالوگ باشه. بذارید خواننده علاوه بر شنیدن صدای شخصیت ها کمی هم فضای اطراف رو ببینه و حس کنه.

دفعه ی بعد حتما این موارد رو رعایت کنید.

موفق باشید.

نقد پست خاطرات یاران ققنوس گلرت گریندلوالد

گلرت.. گلرت.. این چیزها، اممم خودت ببین:

نقل قول:
-(گلرت سرش را به سمت راست خود چرخاند و نگاه بی فروغش را به چشمان شخص دوخت.) همم؟

نقل قول:
- ... (کریستوفر دست راستش را بر روی بازوی چپش گذاشت و دلشکسته سرش را پایین انداخت.)


این ها عجیبن ولی جالبن. نمی دونم چی در موردشون میشه گفت. احتمالا خیلی ها خوششون نیاد. منم حقیقتا نمی دونم خوشم اومد یا بدم اومد. یه حرکت عجیب جدید بود. تا به حال ندیده بودم.. برام تو پیام شخصی حتما بگو که کجا با این مدل نمایشنامه نوشتن آشنا شدی

اسم دقیق ترش فکر کنم همین باشه، یه جور نمایشنامه ست یا فیلمنامه؛ به هر حال از سبکش می گذریم.

ایده ی خیلی جالبی بود. سبک نوشتنه نه.. سوژه ای که انتخاب کرده بودی. یقینا گلرت گریندلوالد به عنوان بزرگتری جادوگر سیاه خودش یه ارباب بوده و مریدانی داشته، دیدن اون ها و بیشتر آشنا شدن با داستان اوج گلرت و احساسات درونیش خیلی خوب بود.

کم گفته بودی و بدون توضیح بود ولی من به شخصه مشکلی با این ابهام داستان نداشتم. لازم بود همین داشتن یارانی برای گریندلوالد رو بدونیم نه داستان زندگیشون رو، که خوشبختانه دیدیم.

نمی دونم در مورد سبکش چی بگم هنوزم. شاید اگر طبق روال عادی نوشتن ما بود خوب تر می شد ولی به نظرم می ارزید به دیدن یه چیز جدید.

پست جدی خوبی بود.

موفق باشی


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.