سرژ : اوووووف چه همه جا تاریکه ! اینجا جون میده برای اعمال بی ناموسی !
بلافاصله یه چشم در حالی که اخم کرده بهش نزدیک میشه و صدای کوییرل شنیده میشه :
- دیگه نبینم از بی ناموسی حرف بزنی ها اینجا کسی هم نیست دیگه......
سرژ : هر کار که بخوام میکنم . اصلا من خدای بی ناموسی نویسیم !
بلافاصله یه چشم دیگه به سرژ نزدیک میشه .
سرژ : این کیه یقمو گرفته ؟
صدای گیلدی بلند میشه :
- دیگه نبینم بگی من خدای بی ناموسی نویسیما اینجا من حرف اول رو میزنم !
کوییرل یقه هر دو رو میگیره و فریاد میزنه :
- تا همتونو بلاک نکردم ساکت شین !
ملت
هدی : اه این سیاه ها رو نگاه کن جنبه ندارن دو دقیقه کنار هم باشن ولشون کنی می افتن به جون هم !
همه سفیدا میزنن زیر خنده .
سیاه ها
در همون لحظه کوییرل و گیلدی و سرژ همدیگر رو ول میکنن .
کوییرل : این چرنده با ما بود ؟ کور ممد بیا این دستارمو بگیر ببینم این چی میگه !
آناکین : برو کوییرل برو هواتو دارم .
سوسک : من و گیلدی هم از پشت پشتیبانی میدیم .
در همون لحظه یه چشم دیگه از زیر دست و پای جمعیت میاد بالا . و صدای آلبوس شنیده میشه :
- ها دعوا ؟ با فرزندان محفل ؟ غیر قابل تحمله ! هویییی بلر ، بروبچ بلند شین دعواست !
بلر : البوس توهم نده خوابیدیم ! ها چی دعوا ! هووووم بزار ببینم کمر بند بستم . آره
در یک چشم به هم زدن یه عده از چشمها در یک ور جبهه گیری میکنند و عده دیگر در طرف دیگر موضع میگیرن !
کوییرل : هوووووووی دومبول بوووووووووووق ! مگه خودت بوووووووووق ! بیام بگیرم بوووووووووق . هدیه بووووووووق تا بوووووووق بزن به چاک !
ملت
سرژ : کوییرل خودتی ؟ این حرفای بیناموسی چیه میزنی ؟
صدای هدی بلند میشه :
- آلبوس این کوییرل به شخصیت من توهین کرده میزاری با نوک برم تو شیکمش !
آلبوس : همانا من فتوا میدم خون این سیاه ها رو حلال اعلام میکنم !
بلافاصله صدای آخ کوییرل میره هوا چرا که هدی با نوک رفته بود توی شیکمش ! ناگهان جو متشنج میشه و درگیری راه می افته . در اون میان صدای گیلدی بلند میشه :
- آییییییی نفس کش ، یه سوراخ به من نشون بدین !
سوسک : تجمع جمعیت اون وسطه بدو گیلدی بدو !
بلافاصله گیلدی و سوسک وارد جمعیت میشن و صداهای بیناموسی میره بالا . دعوا به شدت بالا گرفته بود ! در این میان معلوم نبود صدای توپ و تانک برای چی شنیده میشد !
- آی کدومتون ریش منو گرفتین !
- آقا یه چیزی تو نوکم گیر کرده .
- کی این پشت من وایستاده ؟
- گیلدی لو رفتیم عقب نشینی کن !
در اون میان سرژ از زدن سفیدها خسته شده بود و داشت توی اون تاریکی کوییرل رو میزد . از طرفی از سوراخ های متعدد درون سلول افراد مجهول الحالی میریختند بیرون تا دعوا کنند و مبارزه به صورت ارزشی ادامه داشت .
بیرون سلول
دوتا دیوانه ساز به عنوان نگهبان ایستاده بودند .
اولی : اون تو چه خبره ؟ مثل اینکه نامردا پارتی راه انداختن !
دومی : یعنی چی ؟ الان میرم بهشون میگم !
بلافاصله یکی از آنها در سلول رو باز میکنه .
دیوانه سازه : هوووو چه خبره چه خبره .......
با باز شدن در ، سلول نیز روشن شده بود و صحنه در گیری به وضوح دیده میشد .
دو دیوانه ساز : ما هیچ کاره ایم
ناگهان دو دست بیرون اومد و دو دیوانه ساز رو گرفت و به داخل برد و در دوباره بسته شد . صدای الکتو بلند شد :
- این دو تا چی میگن اینجا ؟ بچه ها اینارم بزنید !
دو دیوانه ساز
یک ساعت بعد .
ملت سیاه و سفید در حالی که بعد از زد و خورد حسابی کج و کوله شده بودند در حالی که به پاهایشان زنجیر بسته بودند ایستاده بودند در محوطه قلعه ایستاده بودند . ( دو دیوانه ساز افقی شده بودند )
صدای یکی از دیوانه سازها به گوش رسید :
- این چه وضعشه ؟ حالا توی آزکابان شلوغ پلوغ میکنید ؟ زد و خورد میکنید ؟ بی ناموسی میکنید ؟ فحش میدید ؟
ملت
دیوانه سازه با سرعت از بین زندانیا میگذشت و حرص میخورد و ملت نیز سعی میکردند چهره گناه کار خود را عادی نشون بدن !
دیوانه سازه : هیچ میدونید برای چی آوردمتون توی محوطه قلعه ؟
همه به هم نگاهی انداختند و سرشان را به نشانه منفی تکون دادند .
برای اولین بار نیش ناپیدای دیوانه سازه باز شد .او در حالی که به همدستاش نگاه میکرد گفت :
- متاسفانه در اینجا هیچ کاری بی نتیجه نمیمونه ، ما شما رو آوردیم اینجا که با مدرن ترین ابزار شکنجه شکنجتون بدیم حتما زمزمه هایی در مورد زندان ابو قریل شنیدید
ملت
دیوانه سازها
دوربین در حالی که از بالا داشت زندانیان درون حیات رو نشون میداد ارتفاعشو از روی زمین زیاد کرد و سپس اروم تصویر سیاه شد .....
---------------------------
1- آیا همه به اتفاق شکنجه میشن ؟
2- آیا شورشی رخ میده ؟
3- ایا رئیس دیوانه سازها همون زاخیه ؟