1 - نام و نام خانوادگي : میر حسین درگاهی
2 - انگيزه ي شما براي عضو شدن در اين گروه : فعالیت بیشتر تو سایتی که مثل خونمه
3 - به طور خيلي خلاصه ، يك كاراگاه رو توصيف كنيد : شجاع ، باهوش
4 – جز كدام يك از گروه ها يا گروهك ها يا سازمان ها بوده ايد يا هستيد؟ (محفل ققنوس، الف دال، مرگحواران، سازمان اطلاعات و امنيت، حزب ارزشي، سازمان ملل و ...)
الف دال
5 - ساحره اي با پدر مشنگش زندگي مي کردند روزي يک جادوگر سياه قوي دختر را با تهديد به کشتن پدرش مجبور مي کند که با خودش ازدواج کند ... ساحره اين شرط را قبول مي کند اما خودش هم شرطي مي گذارد : اين که در برابر مردم کيسه اي به او بدهند در آن کيسه دو سنگ همسان با رنگ هاي سفيد و سياه باشد و دختر دستش را به درون کيسه برده و اگر سنگ سياه را برداشت با جادوگر ازدواج مي کند و اگر سنگ سفيد را برداشت بايد از ازدواج سر بزند و ازدواج انجام نگيرد ... جادوگر سياه اين شرط را پذيرفت ولي بعد انديشيد که هر دو سنگ داخل کيسه را به رنگ سياه در بياورد ... دختر به وسيله ي يکي از ملازمان جادوگر سياه از اين موضوع با خبر شد و در پي چاره اي بر آمد ...
به نظر شما چاره اي که دختر انديشيده بود چه بود؟!(پاسخش كاملا منطقيه...سوال سوال هوشه و با دقت و كامل شرح بدين چون هدف هوش و منطق شماست...)
دستشو خیس کنه و خوب به سنگ ها بماله
6 - کدوم يکي از اين جرم ها ارزش پي گيري بيشتري داره؟
الف ) قتل و کشتار زنجيره اي
ب ) شوراندن ديوانه سازها
ج ) دزدي از گرينگوتز
د ) شورش بر عليه وزير!
(نكته: نظر شما مهمه...پس لطفا اين رو هم با دقت جواب بدين... ) گزینه یک
7 - شب تاريكيه و ترس و توهم در وجود شما رخنه كرده ! هوا مه گرفته است و شما را به دنبال يك ماموريت پيچيده فرستادند ، دقت كنيد كه ارزش معنوي اين ماموريت بسيار بالاست ، پس شما فرار نمي كنيد ! بلكه به راه خود ادامه مي دهيد و به برج صد طبقه اي كه مقصد شماست مي رسيد ، پيرزن همسايه دم در منتظر شماست و هدف هم در باند هلي كوپتر ايستاده است !چگونگي نجات گربه پيرزن همسايه از دست عروس وي را روي باند هلي كوپتر شرح دهيد !(هدف، سطح رول و كيفيت طنزنويسي در عين جدي نويسي، پس يا طنز بنويسيد يا جدي يا مخلوط .... پاسخ به اندازه ي يك رول كامل باشه لطفا...در ضمن، سوژهيابي هم اهميت زيادي داره...)
داشتم از این سرنوشتی که امروز بهش دچار شدم چندشم می اومد ولی گفتم بابا نجات دادن یک گربه از دست یه زن که کار سختی نیست مگه نه.
قدم برداشتم و به طرف پیرزن رفتم و بهش گفتم:
_ زنه کجاست
_ بالای برج باند هلی کوپتر
راه افتادم و به داخل رفتم و سوار اسانسور شدم پیرزن هم اومد. در راه فکر می کردم که چه جوری گربه رو ازش بگیرم.
_ خانم چرا عروستون ازتون خوشش نمی یاید
_ دختره می گه تو زندگیش فضولی می کنم
_ وای.....
_ چی گفتید؟
_هیچی هیچی
واقعا نمی دونستم چه کار کنم.
اسانسور به اخرین طبقه برج رسید. هردو وارد شدیم. یه زنی با لباس های خوشکل رو دیوار کناری برج نشته بود جلو میرفتیم که پیر زن ایستاد و گفت:
_حالا برو گربه رو بیار
جلو رفتم و اروم شروع کردم به حرف زدن
_ خانم میشه گربه رو به من بدیید
_ نه تا این که پیر زن قول نده تو زندگی من و همسرم دخالت کنه گربه رو نمی دم
_ خانم خواهشن بیا دیگه دخالت نکن دیگه (رو به پیر زن گفتم)
_ اون باید بدونه که کسی که مثلن همسر اونه پسر من هم هست
_ ببور صداتو پیر زن احمق
_چی و به طرف دختر هجوم برد که من نگذاشتم و عقب کشوندمش و رو به عروسش کردم
_ بابا تو با خودش مشکل داری با گربش چیکار داری
_ چند بار باید تکرار کنم من گربه رو نمی دم
_از خانم خوشکل و خانمی مثل شما این کارا بعید
گربه رو ول کرد و به سمت من اومد
_ واقعا
_ اره
_ راستش از پسر این پیر خرفت هم خوشم نمی اد
_ پس ولش کن برو دنبال زندگیت
دختر من رو نگاه می کرد
من که متوجه شدم چی شده
_ نه من نه واقا متاسفم ولی منظورم من نبودم
و زود اپارات کردم
8 – نظر، انتقاد و پيشنهاد در رابطه با همه چيز، حتي فرم عضويت : سریوس جان فکر کنم رول نویسی تو ثبت نام باعث فراری دادن میشه
ویرایش شده توسط فرانک لانگ باتم در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۰ ۱۵:۵۷:۰۱
ویرایش شده توسط فرانک لانگ باتم در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۰ ۱۵:۵۸:۳۲