- خواهش ميكنم ارباب من قاتل نيستم! من اونو نكشتم!
- تووو اونو كشتي، انتقامشو ازت ميگيرم (تريپ آلن دلون)
- اما لرد! خودتون شاهد بوديد كه من... از خودم دفاع كردم! تازه اون بلافاصله نمرد... من سعي كردم نجاتش بدم اما...
- خفه شو! تو فقط بدرد لاي گيوتين ميخوري و بس!
- نه! نه!! اين كارو با من نكنين!! ارباب قول ميدم جبران كنم!! نه!!!
- گيوتينوشن!!
- نههههههه ... دالاپ!
كله پيتر پتيگرو قل خورد و قل خورد و قل خورد (نه اشتباه نگيريد! اين كدوي قل قله زن نيست
) و قل خورد تا به يك سرعت گير شتري رسيد. پس از برخورد استكبارانه و عمل شوتينگ به داخل چاله عميقي افتاد كه پر از سرهاي قطع شده بي و با گناهان بود.
لرد ولدمورت ابتداي سالن ايستاده بود. فرياد زد: موهاهاهاهاها!! اين مدل كشتن هم عجب عالمي دارد و ما نمي دانستيم! موهاهاهاهاها!!!
گيوتيني كه تا چند لحظه پيش جلوي پاي لرد سياه قرار داشت محو شد.
چند لحظه اي صبر كرد. سپس چوبدستي را به سمت جسد بي سر پيتر گرفت و گفت: بارون خوني به من سپرده بود كه يك رفيق جان جاني براي سر نيكلاس دوميمسي بفرستم. يك وقت اذيتش نكنيها! هوماماماماا
و با يك حركت جسد و خوني كه همه جا را گرفته بود غيب شد.
لرد ولدمورت لحظه اي بي حركت ايستاد. سپس به سمتي كه ما قرار داريم نگاه كرد.
- او ماي گاد! ما تحت نظريم!! اين عدالتش نيست! من اعتراض دارم! اين روزنامه هاي ماگلي نوشته بودند كه در انگلستان همه زندگي مردم تحت نظر است و ما باورمان نميشد!!
يك لحظه به سمت ما آمد. ما هم كه ترسيديم و بعد از كمي كپ كردن خود را عقب كشيديم. اما ولدمورت دست بر نميداشت.
به سمت ما آمد و لبخند مليحي زد.
ما:
ولدمورت: شما اينجايين كه در مورد اختراع جديد من چيز بدونين؟
نترسيد! قبل از مرگتون من همه چيز رو توضيح ميدم.
ببينيد دلبندان من. اين وردي رو كه ديديد در دسته خطرناك و ممنوع قرار داره! البته كه هيچ وردي براي ما ممنوع نيست! بذار ببينم كدومتون جرئت داريد حرفي بزنيد؟ گيوتينشن!!
(سر يكي از تماشاگرها توسط يك گيوتين نامرئي پريد!)
اين ورد رو خود من شخصا وقتي شونزده سالم بود اختراع كردم. اما آلبوس نامرد نميذاشت اينو استفاده كنم. بهم ميگفت جيزه... عيبه.. خوبيت نداره! مردم پشت سرت حرف در ميارن. اما من گوش نكردم و اين ورد رو يه جايي قايم كردم.. حالا بعد از پنجاه و خورده اي سال گفتم اينو يه تست بكنم. شما نظري نداريد؟
ما :
- خوبه! خلاصش اينكه من براي اولين بار اين ورد رو روي گربه همسايه اجرا كردم. اما گيوتين برعكس به جاي اينكه كلشو بزنه دمشو زد
هيچ وقت يادم نميره! تمام روز رو داشت دور خودش ميچرخيد و خون از دمش فواره ميزد. حتي نذاشت خلاصش كنم
براي اينكه اين ورد رو اجرا كنيد بايد چوبدستي رو به سمت قرباني بگيريد. از بالا به پايين شلاقي تكون بديد و ورد رو خيلي لطيف تلفظ كنيد. guitination
مهم اينه كه خيلي بدخو و خونريز باشيد. بقيش به مرور زمان به دستتون عادت ميشه. مثلا الان من ديگه نيازي به تمركز ندارم و خيلي راحت ميتونم شما رو دو نصف كنم!
ما با ترس و لرز دستمان را بالا ميگيريم و ميگوييم: ... ب... ب... بخشيد... پيتر ... چيكار كرده بود؟؟
رنگ صورت ولدمورت عوض شد.
-
تو خجالت نميكشي تو كار مردم فضولي ميكني؟ بزنم همينجا...؟ باشه باشه حالا كه اينطوره ميگم.. ببين جانم! پنجاه تا از تخماي نجيني ديروز تبديل به جوجه مار شدن. يكي از جوجه ها كه اسمشو "بوبي" گذاشته بودم براي تفريح ميخواست پيترو قورت بده. اما اون ابله به جاي اينكه بذاره تا اون مار اول شاهرگشو بزنه مقاومت كرد و اون بچه مار كوچولوي ماماني منو كشت
ما هم از ترس شروع كرديم به گريه ..
- ها؟؟ چييييي؟؟؟؟ هيشكي جرئت نداره گريه لرد رو ببينه!!شما اينجا نشستين و گريه منو ديدين؟؟؟ اشد خودتونو بخونين! تمومه!! گيوتينيشن!
غيلچ!
همه جا سياه شد. ما مرديم.
هرگز نمیتوانی از کسی که تو را رقیب خود نمیداند ببری