هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱:۰۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
تدریس جلسه دوم


لینی پیچید و وارد راهروی کلاسش شد. بلافاصله بعد از اتمام پیچ و نمایان شدن راهرو، تعدادی از دانش آموزان با فریاد "اومد" به درون دری حمله ور میشن که همون کلاس تاریخ جادوگریه.

بی توجه به این حرکات، به راهش ادامه میده و وقتی پشت در میرسه، ابتدا گلوشو صاف میکنه و بعد درو وا میکنه و وارد میشه. کلاس آروم و ساکت بود و همه سرجاشون نشسته بودن، بنابراین لینی سلامی میکنه و میره تا سرجاش بشینه.

عکس ها و جزوه هایی که همراهش داشت رو روی میز میذاره و شروع به جستجو بینشون میکنه. هر از گاهی صدای پچ پچی از جانب دانش آموزا شنیده میشه که اصلا مهم نیست.

بالاخره عکس مورد نظرش رو پیدا میکنه و بعد از اجرای چندین طلسم، کاغذ بزرگ میشه و معلق وسط کلاس قرار میگیره تا همه به وضوح بتونن مشاهده ش کنن.

- مرلین اعظم! جد تمام جادوگران، ساحرگان و فشفشه های جهان. کسی که خودشو تونسته وارد اصطلاحات دعایی ما کنه. انشاالمرلین و تو رو به مرلین و ...

صدای پوزخندی از انتهای کلاس به گوش میرسه و باعث توقف سخنان لینی میشه. لینی که متوجه علت خنده ی طرف شده، خودشم لبخندی میزنه و میگه:

- تصویر تایید شده ای از مرلین تو تاریخ به ثبت نرسیده، یعنی هرکس یه تصوری از قیافه ی ظاهری مرلین داره. اینم تصورات یکی از دانش آموزان من تو ترمای پیشین بود.

یک دانش آموز ممدی تیکه ای میندازه و میگه: تصور یکی از دانش آموزات یا خودت؟

کل کلاس پر میشه از پوزخندا و ریشخندای کوچیک و بزرگ، اما لینی بی توجه به اونا ادامه میده:

- حالا وقتی نقاشی های خودتونو تحویل دادین و از این خنده دار تر بود، اونوخ میبینمتون!

خنده رو لبای ملت خشک میشه و دوباره ساکت میشن که تا به ادامه ی درس گوش بدن.

- داشتم میگفتم! کلا هیچ چیز مستندی از مرلین وجود نداره، دقیقا به دلیل همین ناشناخته بودنشه که ما اونو مثل خدا میدونیم و اینقدر قبولش داریم. چون اصولا ندانسته ها هستن که چیزی رو برای ما عجیب و شگفت انگیز میکنن. افسانه های زیادی هم از دلاوری ها و شجاعتای مرلین وجود داره که به این تصور ما دامن زده و اونو بیش از پیش در نظر ما مهم جلوه داده.

لینی عکس مرلین رو عوض میکنه و کاغذای دیگه ای مشابه دفعه ی قبل بزرگ میشن و جای عکس رو میگیرن. لینی با حرکت چوبدستیش شروع به عوض کردن کاغذا و نشون دادن پشتیاش میکنه و روی هر کاغذ فقط چند ثانیه توقف میکنه تا موضوع کلی کاغذا دست دانش آموزا بیاد.

- اینا مطالبیه که توی کتاب تاریختون مختصرا در موردش توضیح داده شده. همونطور که دیدین تمام برگه ها شامل توضیحاتی در مورد چهار موسس بزرگ مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتزه که چون همه به اندازه کافی ازشون میدونیم، توضیحی نمیدم. جلسه ی دیگه بیشتر راجع به این 4 موسس صحبت میکنیم.

لینی نگاهی به ساعتش میندازه و میگه: خب دیگه خیلی وقت نداریم. تکالیف رو یادداشت کنین و بعدشم کلاس تعطیله. خدافظ!

لینی خدافظی میکنه و از کلاس خارج میشه و دانش آموزا شروع به یادداشت کردن تکالیف میکنن.


تکالیف:

1. اولین مرلینگاه کجا و توسط کی ساخته شد؟ (5 نمره)

2. چرا اسم مرلینگاهو روی دستشویی دنیای جادوگری گذاشتن؟ (5 نمره)

3. اگه بخواین 4 موسس رو به آغوش گرم همدیگه بفرستین، کی رو به کی میدین؟ چرا؟ (10 نمره)

یعنی با دلیل توضیح بدین که به نظرتون کدوم یکی عاشق کدوم میشه؟ هرچهار تاشونو جفت کنین.

4. به نظرتون اگه مرلین الان وجود داشت و بینمون زندگی میکرد، توی کدوم یک از چهار گروه هاگوارتز میفتاد؟ خیلی کوتاه دلیلشم بگین! (5 نمره)

5. یه نقاشی از چهره ی مرلین درون ذهنتون بکشین. (5 نمره)


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۰ ۱:۰۷:۲۵



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۰:۴۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
نمرات جلسه اول:


گریفیندور: 9

آلیس لانگ باتم: 15 + 5 + 6 = 26
یه سوال 9 نمره ای توضیحی بیشتر از دو خط میخواد، واسه همین 3 امتیاز کم شد. + دلیلی که برای فلیت ویک آوردم.


اسلایترین: 0

( No One )


هافلپاف: 0

( No One )


راونکلاو: 20

پروفسور فلیت ویک: 15 + 8 + 6 = 29
تو سوال 2 اشاره ای به سرانجام طرفداران نشده که باعث کسر 1 امتیاز شد.

فلور دلاکور: 15 + 9 + 6 = 30
دلم برای فلور سوخت.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۰ ۰:۵۰:۰۷



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
تکالیف:

1. یه رول کوتاه که وضعیت خودتون توی کودتای اخیر جامعه رو نشون میده بنویسین. (15امتیاز)

-خلاصــه ی خبر ها. کودتاچـیـان روی کار می آیند، وزیـــ...

-فــلــــــــــــور، چند بار باید بهت بگم گابریل شیر سرد دوست نداره؟!

فـلـور نگاهش را از تلویزیون برداشت و با خـشـم به زنــی که از زیر دو تن آرایش به او نگاه می کرد و زیر چهل و هشت تن زیور آلات کمرش خم شده بود خیره شد و با ملایمتی اشباع شده از تهدید گفـت:
- اونوقت چی میل دارن؟

زن بـا لحنی که گویی دارد با آدمی عقب افتاده صحبت می کند، گفت:
-شیر گرم، عزیزم! شــ یــ ــر گــ ر ــم!

فــلــور با عصبانیت سینی را از جلوی دختر بچه ای که لــبــخندی شیطانی روی لبانش نـقـش بسته بود برداشت، از روی زیر پایی او پرید و دوان دوان به سمت آشپــزخانه رفت تا برگردد و بقیه خبر را بشنود.

-فــلــور، ازروی پـــای گابریل نــپــر! اگه یه بار رو پاش بیفتی پاش بشکنه، چــه بوقی می خوای بخوری؟!

-چـشـم مامان. چــشم!
فــلــور که در عرض سـیـم ثانیه و نیم شیر را آماده کرده بود، سینی را جلوی گابریل گذاشت و جلوی تلویــزیون نشست و آماده شـنـیدن اخبار شد.

-خــبــر فوری، وزیـر گانت برکنار شــد... کودتاچیــان زوپـــســ...

-فــــــــــــلــــــــــــــــــــــور! شــیــر داغ؟! نمیدونی مگه بـچـم سرطان زبون می گیره؟ چه بلایی می خوای سر بچم بیاری؟

فلور بدون این که چیزی بگوید به سرعت لیوان شــیــر را از جلوی گابریل برداشت تا کمی شیر سرد به ان اضافه کند! اما ناگهان بـا زیر پایی گابریل با ســر به زمین برخورد کرد.

- جــــــــــــــــیــــــــــــــغ، عــزیــــز دلم!
.
.
.
.
- لـیـوانــِ خوشگلم، لیوان نازم! این لیوان هدیه عروسی بابات بود!

-مـامـان تو از بابام متنفری، فرستادیش تیمارستان! :|

-تو میدونی من همین لیوانو به چه زوری از حلقش کشیدم بیرون؟ هـن؟ هــان؟ هن؟

فلور همانطور که مادرش را از فرشی که به قول خودش به زور از اعماق وجودِ (!) عمه ی شوهر خاله ی دوست ِ دندان پزشکِ پدرش که هفت سال پیش دار فانی را وداع گفته بود جدا می کرد و سعی می کرد ساکتش کند تا بتواند اخبار را بشنود گــفــت:
-مــامــان خوشگلم! میرم گدایی پولشو میدم بهت! تازه با ســود!:|

-اِ ِ؟ واقعا؟ باشه گوگولی مگولی مامـــی.

-کودتا چیــان متشکل از دلــو...

-راستی می خوام سریالای ویزارد تی ویو ببینم، الآن دیگه شروع میشه... برو اون کنترلو بیار!!

چــنــد ثانیه بعد

-کــوزی، کوزه ی نــاز مــن! عشقم...

و اینگونه فلور آه و فغان کنان از پنجره بیرون پرید تا شاید در بیایانی، خیابانی جایی خبر را بشنود اما قبل از آن تنها صدایی که شــنــید فریاد مادرش بود که می گفت:
-فــــــــــــــلــــــــــــــــــور! پاتو نکوب زمین ما همسایه داریم!


2. با توجه به آموخته های تاریخیتون بگین که سرانجام این کودتا چی میشه؟ کدوم گروه پیروز میشه؟ چی بر سر اون یکی گروه و طرفدارانش میاد؟ (9 امتیاز)

با توجــه به آموخته های تاریخــی مــا مانـنـــد هـمـیـشـه وزیـر گـانـت شـورشـیتان را سـرکـوب میکند، اما چون زورش نمی رسد به قدرت منو و زوپسو HTml5 نمی تواند انان را مجازات کند فقط زندانیان پیشین را زجر می دهد!
در نتیجه زوپس نشینان در قلعه ی مدیریت می نشینند و همان جا سنگر می گیرند و فتوا صادر میکنند و ملت را به جهاد تشویق می کنند!

گروه خنثی ماجرا {رانده شدگان} هم دستی از سر رحمت و چیز بر سرش فرود می آید و خفقان می گیرد و تا آخر دولت آزادی و پرواز فقط حرف می زند و حرکت نمی زند!

ملت بی طرف هم مانند همیشه تو سری خور ماجرا تماشا می کنند و اتفاق خاصی برایشان نمی افتد!

از یک طرف اسمان برف میبارد و طرف دگر افتابیست و یک طرف هم برگ های پاییزه و شکوفه های بهاری رانده شدگان جولان می دهند و همه چی به خیر و خوشی با اعدام لودو بگمن به پایان می رسد!


3. به نظرتون خانواده ی غلام کدوم جبهه رو انتخاب میکنن؟ وزیرگانت یا وزیرآمبریج؟ (6 امتیاز)

شاید اگر چــنــد روز پیش بود مجبور بودیم یکی از ایــن دو گروه را انتخاب کنیم؛ یا آمبریج یا گانت!
یا زوپس یا چیز!
یا مدیریت یا پرواز!

اما امروز به دلیل وجود رانده شدگان و ستادشـــان خانواده غــلــام مسلما به سمت این گروه خواهد رفت، خانواده غلام مرحوم از این به بعد از دولــت پرواز و زوپس نشینان متنفر خواهد بود و مرگ را در عوض خفت و خواری ملحق شدن به این دو گروه ترجیح خواهد داد!
که از نـظـر این جاهلان هر دو این دولت ها به یک اندازه مقصر اند در مرگ این جــوان شادروان ناکام! ومیگویند رانده شدگان از آسمان برای این خانواده فرستاده شده تا انتقام خود را بگیرند!

و صد البته زوپـــس نشینان با این فتنه و آسوب مقابله خواهند کرد!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین
1. یه رول کوتاه که وضعیت خودتون توی کودتای اخیر جامعه رو نشون میده بنویسین. (15امتیاز)

نقل قول:
- فیلیوس شنیدی؟ کودتا شده ...

فیلیوس فلیت ویک با هیجان سری تکان داد و اطرافش را نگریست ... چند روز قبل پیام های وزیر و مدیر را در چتباکس خوانده بود ولی فکر نمی کرد، کودتا عملی شود.

- جالبه ... من که طرف ِ

لینی وارنر، اجازه نداد تا حرفش را تمام کند:

- تو باید طرف ِ آمبریج باشی ... اون واقعا به مظلومان کمک می کنه ... !

- تو که معاون گانت بودی، چجوری ؟

- اونو ولش کن، فعلا باید از جزئیات کودتا خبردار شی ...

فلیت ویک به آرامی در دهکده هاگزمید قدم می زد و به بیلبورد های تبلیغاتی علیه گانت و یا بلعکس می خندید؛ از نظر او این تنها یک بازی سیاسی بود. فلیوس سرعتش را بیشتر کرد تا به نمایندگی ارتش وزارتخانه برسد؛ او هر طرف که می رفت، گانت و چیزکشان بی مقدارش، مقصد او نبودند.

یک ساختمان شیک و 2 طبقه که با نمای آجری ِ سرخ و چشم نوازی تزئین شده بود و جلوی درب آن مملو از تصاویر و بیلبورد های تبلیغاتی وزیر آمبریج بود. یک مرد در لباسی وزغی شکل جلو آمد و گفت :

- اوه .. آقا ... به دفتر وزیر آمبریج در هاگزمید خوش آمدید؛ شما می تونید در ارتش ایشون ثبت نام کنید ...

فلیت ویک به پنجره چشم دوخته بود؛ در پنجره طبقه دوم یک زن با لباس های صورتی و چشمانی براق که به طرز نفرت انگیزی با لبخندش سازگار نبود، روی صندلی و خیره به فلیت ویک، نشسته بود.

فلیت ویک مرد را به کناری هل داد و به مقصد دفتر شخص آمبریج در آن خانه به راه افتاد.


2. با توجه به آموخته های تاریخیتون بگین که سرانجام این کودتا چی میشه؟ کدوم گروه پیروز میشه؟ چی بر سر اون یکی گروه و طرفدارانش میاد؟ (9 امتیاز)

این وسط پیروز هر کی باشه؛ چه گانت و چه آمبریج؛ محفل ققنوس و گروه رانده شدگان پیروز هستند؛ چون بالاخره کودتا هم می خوابه و یه گروه شکست می خوره ولی باز این رانده شدگان هست که به یارای محفلی شکست خوردش و یا مرگخوران خوش آمد می گه ...

رانده شدگان بدون درگیری برنده این ماجرا هست ...

حالا اگر بخوایم دقیق تر نظر بدیم باید بگیم بدلیل داشتن عناصر زوپسی و شرت مامان دوز گل گلی مدیریت و زوپس نشانِ آمبریج، و همچنین دسترسی های وزارتی، دولت بلخود و مقتدر آمبریج پیروز ظاهری میدان خواهد بود.

3. به نظرتون خانواده ی غلام کدوم جبهه رو انتخاب میکنن؟ وزیرگانت یا وزیرآمبریج؟ (6 امتیاز)

رانده شدگان :

رانده شدگان حامی مظلومان و فعال حقوق بشر هستند؛ و در جریان قتل غلام و کودتا هم اصلا سهیم نبودن و فقط به رانده شدگان و بدبخت و بیچارگان شکست خورده با آغوش باز سرویس می دادن !

رانده شدگان نه با وزیر گانت موافقن نه با آمبریج؛ پس این خانواده که از دو حزب ضربه دیدن باید هر چه سریعتر به ستاد رانده شدگان برن و بیزاریشون رو از دو گروه دیه اعلام کنن.



مرسی از شما استاد درس ِ لذت بخش تاریخ !


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ یکشنبه ۸ دی ۱۳۹۲

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 266
آفلاین
1. یه رول کوتاه که وضعیت خودتون توی کودتای اخیر جامعه رو نشون میده بنویسین. (15امتیاز)

سنگ جلوی پایش را شوت می کرد. وقتی دوباره به آن می رسید، دوباره آن را شوت می کرد. اوضاع مملکت وخیم بود و آلیس در این فکر بود که به کدام یک از دو دسته بپیوندد.

ترشحات ذهن آلیس:
این گروه که چیز داره، منم از چیز متنفرم. این یکی گروهم استکبار داره. بعدشم هنوز عضو نشده باید چاپلوسی وزغم بکنی و ازش تعریف کنی. نه، آخه من نمی دونم وزغم تعریف داره.

در همین حین چشمش به تابلویی افتاد که با یک جوهر رنگ و رو رفته رویش نوشته شده بود:

ستاد رانده شدگان


باز فوضولیش گل کرد. به سمت تابلو رفت تا یه سروگوشی آب بدهد. همه جا تاریک بود. صدای پچ پچی می آمد:

-عمو لارتن، کدوم دندونته؟
صدای دیگری گفت: همش تقصیر این سرماست دیگه، دندون بدبخت چیکار کنه؟
صدای دیگری که معلوم بود متعلق به لارتن است، گفت: اره بابا، تقصیر چیزم هست دیگه. از وقتی پخش شده تو جامعه، آدم از ترس این که ایدز بگیره، نمیتونه یه دندونپزشکی درست و حسابی بره.
صدای اولی و دومی باهم گفتند:


باشد که وزارت نباشد
باشد که مدیریت نباشد

زنده باد آستقلال
زنده‌ باد آزادی
زنده باد آبادی


آلیس چشم هایش برقی زد. سعی کرد فریاد خوشحالیش را که میخواست فریاد بزند "یافتم، یافتم" رو مخفی کنه.

2. با توجه به آموخته های تاریخیتون بگین که سرانجام این کودتا چی میشه؟ کدوم گروه پیروز میشه؟ چی بر سر اون یکی گروه و طرفدارانش میاد؟ (9 امتیاز)

سرانجام کودتا با کمک مرلین اعظم هیچکدوم پیروز نمیشن. کودتا ادامه پیدا میکنه و با توجه به تاریخ یه جبهه دیگه قدعلم میکنه و همه این ها رو کنار میزنه و میزاره تا آخر عمر بحث و جدل کنن.

3. به نظرتون خانواده ی غلام کدوم جبهه رو انتخاب میکنن؟ وزیرگانت یا وزیرآمبریج؟ (6 امتیاز)

متقابلا هیچکدوم. ولی چون مجبوریه با توجه به این که مورفین گانت به زور معجونو به خورد غلام نداده و در واقع این معاونشون بودن که معجونو به غلام دادن و لودو بگمن بدون اجازه دفاع غلامو کشته با احتمال 75% جبهه ی تابستون رو انتخاب میکردن.



تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
(اگه حوصله ندارین کل متنو بخونین، میتونین فقط کج شده ها که مربوط به تکالیف هست رو بخونین!)


تدریس جلسه اول

صدای پای دانش آموزایی که تو راهروهای هاگوارتز در حرکت بودن و به سمت کلاساشون میرفتن، در سرتاسر مدرسه طنین انداخته بود و تنها همین کلاسا بود که میتونست اونارو از فکر و خیال کودتای انجام شده در خارج از مدرسه جدا کنه.

لینی که اصلا تجربه ی تدریس و استادی نداشت و نمیدونست که واقعا با چه هدف و امیدی حاضر شده چنین کاریو انجام بده، زودتر از هرکس دیگه ای از دفتر اساتید خارج شده بود و در انتظار دانش آموزا تو کلاسش نشسته بود.

فکر و خیال اینکه الان میتونست به جای حضور در اینجا، توی وزارتخونه باشه و در راه ممکلت و کشورش حرکتی انجام بده و در این کودتا نقش پررنگی داشته باشه، داشت اونو دیوونه میکرد.

بعد از مقادیری تفکر، بالاخره در کلاس باز میشه و سیل دانش آموزا داخل کلاس میریزه و همه با تعجب از اینکه چطور پروفسور(!) زودتر اومده، پچ پچ کنان میرفتن و سر جاشون میشستن. لینی وقتی مطمئن میشه که همه اومدن و کس دیگه ای باقی نمونده از جاش بلند میشه و بعد از معرفی مختصر خودش و سلام و احوالپرسی بالاخره گفتن حرفای مهمشو شروع میکنه:

- از اونجایی که میدونم شما هم مثل من، بیشتر از اینکه فکرتون درگیر این کلاسا و نمره ها باشه، تو فکر کودتای بزرگیه که انجام شده، سریع درس میدم میرم. اینطوری هم شما میتونین سریع تر از اطلاعات بیرون آگاه بشین و هم من میتونم برم حرکتی واسه خودم انجام بدم. به شرطی که ساکت باشین تا زودی تموم شه!

دانش آموزا کمی ذوق میکنن و فقط به خاطر زودتر تموم شدن کلاس و نه حرف شنوی از لینی، سعی میکنن سکوتو رعایت کنن و حواسشونو به درس جمع کنن.

- خوبه ...

لینی اینو میگه و تکونی به چوبدستیش میده و کاغذی بزرگ با نوشته های درشت ظاهر میشه و تدریس رسما شروع میشه.

- میدونین که ما تاریخو از دو جنبه میخونیم. اول اینکه از گذشته ی خودمون و اتفاقات بزرگ و کوچیک مهمی که رخ داده مطلع شیم و بدونیم چی بودیم و چی شدیم؛ و دوم هم اینکه بتونیم ازشون درس بگیریم و استفاده کنیم، تا با کمک اونا در برابر وقایع پیش رومون بهتر برخورد کنیم و دوباره اشتباه تاریخی رو تکرار نکنیم.

لینی چند قدم اونور میره و اون سمت کاغذ می ایسته و ادامه میده: حالا میخوام اولین درسو به جای شروع از گذشته، با حال شروع کنم و دومین هدف از خوندن تاریخو دنبال کنیم. موضوع این جلسه اینه ... کودتا!

دانش آموزا میخوان اعتراض کنن که آخه این درس تاریخه و نه درس حال که با یادآوری اینکه تاریخ اصن جذاب نیست، ساکت میشن و منتظر ادامه ی درس میشن.

- چیزایی که تو سالای گذشته از درس تاریخ جادوگری یاد گرفتین رو به اتفاقات اخیری که تو جامعه مون رخ داده ربط بدین و با توجه به درسایی که از گذشته گرفتین، به این سوالا جواب بدین! ... بعدشم بای!

در کمال حیرت دانش آموزا، بعد از ظاهر شدن تکالیف، لینی بدون هیچ حرف دیگه ای کیفشو برمیداره و راستی راستی از کلاس خارج میشه. اولین جلسه تموم شد!


تکالیف:

1. یه رول کوتاه که وضعیت خودتون توی کودتای اخیر جامعه رو نشون میده بنویسین. (15امتیاز)


میتونین از موضوعات زیر استفاده کنین.

الف) وقتی که تازه ماجرای کودتارو فهمیدین
ب) موقعی که یکی از دو گروه رو انتخاب میکنین
ج) لحظه ی پیوستنتون به یکی از دو گروه
د) هرچیز دیگه ای مربوط به کودتا

اگه هم بی طرف هستین میتونین در مورد همین بی طرفی رول ینویسین که چی شد که تصمیم بر بی طرفی گرفتین، یا یک شخص دیگه که موضعش مشخصه رو انتخاب کنین و در مورد اون رول بنویسین. طنز یا جدی بودنش هم فرقی نداره ...


2. با توجه به آموخته های تاریخیتون بگین که سرانجام این کودتا چی میشه؟ کدوم گروه پیروز میشه؟ چی بر سر اون یکی گروه و طرفدارانش میاد؟ (9 امتیاز)

3. به نظرتون خانواده ی غلام کدوم جبهه رو انتخاب میکنن؟ وزیرگانت یا وزیرآمبریج؟ (6 امتیاز)


در نظر بگیرین که خانواده ی غلام از هردو گروه زخم خورده ن و از طرفی مجبورن حتما به یکیشون بپیوندن. حالا کدومو انتخاب میکنن؟ وزیرگانتی که غلام به خاطرش مجبور به خوردن معجون شد و در نهایت مرد، یا وزیرآمبریجی که افرادش بدون مهلت دادن به غلام برای دفاع، سرشو از تنش جدا کردن؟

یک دقیقه سکوت به خاطر مرگ جان گداز غلام اختیار کنین.

تصویر کوچک شده










پس از اتمام یک دقیقه، کلاس عاری از هر گونه دانش آموزی میشه.




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۸:۰۷ پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۲

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس پروفسور لینی وارنر!

*لطفا اطلاعیه های هاگوارتز و قوانین هاگوارتز را به طور کامل مطالعه نمایید .

با آرزوی موفقیت .


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
پایان کلاس تاریخ جادوگری ترم پانزدهم هاگوارتز

با تشکر از پرفسور ویزلی بابت تدریس هایشان و دانش آموزانی که در این کلاس شرکت کردند.

تاپیک تا ترم بعدی قفل خواهد شد .


پ.ن :برای ثبت امتیازات به تابلوی شنی مراجعه بفرمایید.


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱:۳۲ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲

مادام رزمرتا old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۵ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۵:۴۱ پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴
از کجا شروع کنم؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 43
آفلاین

1 - سالازار اسلیترین چرا این همه عمر دارد؟ ( 5 امتیاز)


چونکه سالازار هیچ غمی نداره! سالازار یه بنیانگداره و باسیلیسک داره. تازه یه شخصی به نام ولدمورت کچل هم از نوادگانشه که مثل کوه پشتشه. پولم زیاد داره. تورمم اصلن روش اثری نداره. اولادشم همه از دم سیاه و خلافکارن و بهشون افتخار میکنه!
همچنین شنیدم دستی هم تو قضیه ی فضا سازی و پرتاب موشک داره! و عصرا که خسته شد با برو بچ میرن فضا!
معجون عمر هم که جای خود دارد. یعنی روزی صبح ، ظهر ، شب استفاده نکنه اصلن نمیتونه کاری از پیش ببره! تازه یکی از جاسوسای حرفه ای هم خبر داده که همین نیکلاس فلامل مرلین بیامرز هم استخدامی سالازار بوده و کلی براش سنگ جادو درست کرده! به طوری که سالازار سنگ جادوهاشو بعضی وقتا به جای سنگ پا هم استفاده میکنه! (اونقدر که زیاد داره )



2 - سالازار اسلیترین چرا به بازیگری روی آورد؟ ( 10 امتیاز)

سالازار مدرسه تاسیس کرد. تالار اسرار ساخت. جنگل پرورش باسیلیسک زد. با گودریگ و بقیه ی دار و دسته ی هاگوارتز دعوا و خونریزی راه انداخت. جادوی سیاه رو گسترش داد و...
اما هیچکدوم از اینا روحیه ی کمال طلبی و اعتماد به سقفشو ارضا نکرد! پس چه کاری بهتر از بازیگری؟ تازه با اینکار میتونست بین مشنگ ها هم محبوبیتی کسب کنه و کلی به ریش دامبلدور بخنده! (اصن به دامبلدور چه ربطی داشت؟ یا کلن چرا باید بین مشنگ ها محبوبیت داشته باشه؟ )
پس کار حرفه ای بازیگریشو شروع کرد و روز به روز در اینکار پیشرفت کرد. اگه پیشرفت نمیکرد هم از طلسم و آوادا و کرشیو استفاده میکرد و باعث پیشرفت همگان میشد! یکه تاز میدان بازیگری شد و گلدن گلاب و اسکارهای فراوانی رو برنده شد.
همچنین یه نقل قول از سالازار هست که میگه:
نقل قول:
اسکار اسکار استیو! اسکار اگر اسکار نباشد اسکار نیستیو!


این سخن گرانقدر سرمشق و هدف خیلی از جادوگر ها و ساحره های جوان پا گذاشته به عرصه ی بازیگری شد و حتی بر روی سر در سازمان ملل جادوگری هم نوشته شد!
پس دو تا علت داره. یکی اینکه میخواست روحیه ی کمال طلبی و اعتماد به سقفشو ارضا کنه و دومی اینکه ، واقعن استعداد و توانایی این کار رو داشت و حیف بود اگه سرکوب میشد. پس چرا نباید بازیگر میشد؟!


3 - به نظر شما رقیب نا رفیق وی از چه کسی دستور میگرفته؟ هدف وی از این کار ها چه بوده است؟ ( 8 امتیاز)


از سازمان جادو و جادوگری اطل.. ارتفاعات! گفته میشه این نارفیق که بعد ها رقیبش هم شد عضو همین سازمان ارتفاعات خودمون بوده و کلن سابقه ی شدیدی در زیر پا خالی کردن داشته.
حالا اینکه سازمان ارتفاعات چه هدفی از اینکار داشته منم نمیدونم! اما خب چون بحث سر نمره و این حرفاست مجبورم یه حدسایی بزنم.
فکر میکنم علتش این بوده که اونا از سالازار میترسیدند. میترسیدند با استفاده از محبوبیتش عده ای رو دور خودش جمع کنه و دست به نابودی سازمان بزنه. واسه همینم این نا رفیق رو مامور کردند تا زیر پاشو خالی کنه. اونم که از خداش بوده لابد! چون بلاخره سالازار محبوب و مشهور شده بود و این خیلی حسادت برانگیز بود!
اما سالازار از قبل فکر همه چی رو کرده بود! مگه جد لرد ولدمورت نیست؟ وقتی یه الف بچه هفت تا هورکراکس درست میکنه خب لابد جدشم مثل خودش آینده نگره دیگه! حالا اینکه چی ها درست کرده و چه کارا کرده رو فقط مرلین میدونه و رولینگ!

4 - آیا امیدی به بهبودی سالازار کبیر می باشد؟ ( 7 امتیاز) ( با توضیحات کامل)

بله هست! سالازار اسلیترین نقش جدیدی در فیلم خاطرات یک خون آشام گرفته پس هیچوقت نمیمیره یا نابود نمیشه یا حتی بیمار هم نمیشه و فقط سالم سرحال میمونه! چون در این فیلم شخص جادوگری به نام بانی بنت هست که این اجازه رو به هیچکدوم از شخصیت های اصلی نمیده! حتی اگه فردی بمیره هم از نو زنده میشه! بله یــــــم! سالازار کبیر همچین مرد دور اندیشیه. خودش میدونه چه نقشی رو بگیره که به نفعش باشه! همین شخص بود که گودریگ ما رو پیر کرد و نواده ی کچلی به نام لرد ولدمورت تحویل جامعه داد! چرا فکر نمیکنید خوب نمیشه؟
تازه شم مرلین شاهده که همیشه باید امیدوار بود و امیدواری بخشی از جادوگر بودنه! پس امیدوار باشید به روزی که سالازار بهبود پیدا میکنه. کار نشد نداره!:hyp:



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۲

اسلیترین

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۲۷:۴۱
از هاگوارتز
گروه:
اسلیترین
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 505
آفلاین
1 - سالازار اسلیترین چرا این همه عمر دارد؟ ( 5 امتیاز)

سالازار به طور کلی خیلی به خودش میرسه . غذای مناسب میخوره و همیشه به موقع میخوابه و صبح زود بلند میشه و ورزش میکنه . نوشیدنی های غیر مجاز و مجاز نمینوشه (!) و فقط آب پرتغال و سیب طبیعی مصرف میکنه . از هر گونه مورفین و مواد دیگه هم خودداری میکنه .
از همه مهمتر سالازار به خودش ، به روحش و به بدنش احترام میذاره و هر روز یوگا انجام میده .

ضمن اینکه همونطور که ثابت شده که خنده عمر جادوگر رو افزایش میده ، سالازار هر روز تو تالار اسرار چند تا ماگل رو جمع میکنه و اونها رو با ورد های مختلف جادو میکنه . مهمترینش کریشیو هست که ساعت ها خنده رو براش فراهم میکنه .

ولی دلیل از همه مهمتر ، ماجرایی هست که بین اون و گودریک گریفیندور اتفاق افتاد . سال ها پیش بعد از اینکه آخرین آجر های هاگوارتز رو گذاشتن ، سالازار به گودریک گفت که بره هلنا و رونا رو صدا کنه که بیان و غذا بخورن . گودریک مخالفت کرد و گفت که مگه چلاغی(قی ؟) خودت برو صداشون کنه . همین باعث شد یکی از شدید ترین درگیری های غیر فیزیکی بین دو جادوگر به وجود بیاد . این دو روز ها با هم بحث کردن و به همدیگه توهین کردن . نکته مهم این داستان اینجاست که در بخشی از این درگیری ، سالازار به گودریک گفت :

"من تا تو رو تو خاک نکنم ، نمیمیرم "

همین باعث شد که تا وقتی که گودریک زنده هست ، سالازار هم زنده باشه تا بتونه به قولش ادا کنه .



2 - سالازار اسلیترین چرا به بازیگری روی آورد؟ ( 10 امتیاز)

یه روز سالازار و رونا نشسته بودن تو اتاق مدیریت و در حال به نتیجه رسیدن بودن که خب حالا که هاگوارتز رو ساختیم ، دیگه چیکار کنیم . همینطوری حوصلشون سر رفته بود و که یه دفعه هلگا در رو باز کرد و اومد توی اتاق مدیریت . با خنده نگاهی بهشون انداخت و یه سی دی فیلم ( بله اون موقع هم سی دی بوده ، فقط دست خود ماگل ها نرسیده بوده هنوز ) ماگلی رو بهشون نشون داد .
رونا و سالازار در ابتدا مخالفت خودشون رو اعلام کردن ولی بعدا به این نتیجه رسیدن که مخالفت فایده ای نداره چون هلگا بی خیال بشو نیست و خلاصه یه دستگاه تلویزیون 100 اینچ سونی به وجود آوردن ( قضیه همون سی دیه در مورد تلویزیونم ) و شروع به تماشای فیلم کردن .

زمانی که فیلم تموم شد ، سالازار از هلگا پرسید که اون بانو ماگل زاده که در این فیلم بازی کرده رو میشناسه ؟ هلگا هم اسمش رو به سالازار گفت و سالازار به سرعت از در خارج شد و به سمت دوست نابابش رفت .
ماجرا رو که برای دوستش تعریف کرد ، ایده دوستش این بود که تنها راهی که سالازار بتونه به اون ماگل زاده نزدیک بشه و بتونه بدزتتش و به تالار اسرار ببره اینه که بازیگر بشه .

و به این صورت بود که سالازار هاگوارتز رو ترک کرد و به سمت لندن رفت و برای آموزش بازیگری ثبت نام کرد و بعد ها بازیگر شد .



3 - به نظر شما رقیب نا رفیق وی از چه کسی دستور میگرفته؟ هدف وی از این کار ها چه بوده است؟ ( 8 امتیاز)

سوال بهتر اینکه از یکی نگرفته ! من خودم به اون شخص ناباب چند هزار گالیون دادم تا سالازار رو مجبور کنم برهنه دور حوض هاگوارتز برقصه !
افراد مختلف دیگه ای بهش دستور دادن که من بعضی از مهم ترین هاش رو میگم چون واقعا نمیشه اسم همرو آورد و از کسانی که اسمشون نیومده عذرخواهی میکنم .

کل تالار اسلیترین : خب همونجور که میدونید کل تالار اسلیترین کلی دستور داده بهش که به ضرر گریفیندور عمل کنه تا یه موقع نکنه که اونها بیان و قهرمان بشن . از کوییدیچ گرفته تا مسابقات رول نویسی و کلاس ها و امتیاز کم کردن ها . اسلیترینی ها به این نتیجه رسیدن که تنها راه اینکه بتونن گریفیندور رو از کورس قهرمانی دور کنن این هست که مدیر مدرسه رو مجبور کنن به نفعشون بگیره . یکی از دستورات مهمی که بهش داده شده اینه که طبق قانون عمل کنه تو کوییدیچ و خودش داور باشه در حالی که مشخص هست که این یه عمل ضد گریفیندوری هست و ما پیش خودمون چه فکری کردیم که باید طبق قانون عمل کنیم ؟ قانون یعنی گریفیندور و همه چی باید به جهت اونها تغییر پیدا کنه .

کلا لرد ، من ، ایوان و آمبریج نشستیم و وقتمون رو گذاشتیم و برنامه ریزی کردیم چجوری هاگوارتز رو ببریم و بعد دستور دادیم به دوست ناباب سالازار که اون رو هم تو نقشه هامون دخیل کنه .

لینی وارنر : لینی بعد از اینکه از امتحان ماگلیش برگشت و دید که گریفیندور ترم قبل دو تا جام برده کلی عصبی شد . به طرف کنار شومینه رفت و کلی با راونکلاویی ها دعواش شد . بعد برای اینکه آروم بشه از تالار خارج شد و رفت قدم بزنه که سر راه سوروس ، ایوان ، لرد و آمبریج رو دید که دارن نقشه میچینن . از فرصت استفاده کرد و فقط برای اینکه نذاره باز گریفیندور قهرمان بشه ، اون هم وارد قضیه شد و تو نقشه اسلیترینی ها شرکت کرد .

و در آخر چون هنوز از رفتار گریفیندوری ها ناراحت هستم ، این شکلک رو میزنم :



4 - آیا امیدی به بهبودی سالازار کبیر می باشد؟ ( 7 امتیاز) ( با توضیحات کامل!)

خیر و امیدوارم هم که نباشه .
سالازار سن زیادی داره و خب طبق قانون طبیعت هیچوقت نباید رو به بهبودی بلکه به سمت بد بودی بیشتر پیشرفت کنه .

اما اون دوست ناباب مواظب این هست که حتی اگر سالازار یک درصد هم تونست نتونه بهبود پیدا کنه . ما فعلا نیاز داریم به داشتن چنین شخصیتی در هاگوارتز که همیشه به نفعمون بگیره . هاگوارتز تموم شد ، میتونه بهبود پیدا کنه و مشکلی از این جهت نداریم باهاش .











شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.