هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۳:۲۹ یکشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۴
#24

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
لوپين خسته بود و همين باعث شده بود آخرين طلسمش خطا بره

چوبدستي خودش رو براي بار دوم بالا آورد و نوري سفيد رنگ ، آنقدر روشن كه چشم ها رو ميزد به سمت دالاهوف فرستاد
تمامي لشكر سياهي سر خود را به زير انداختند

نا گهان چند قدم جلو تر از دالاهوف دودي خاكستري رنگ جمع شد و بهم پيوست
گري لرد با خونسردي تمام دستش رو بلند كرد و طلسم رو بدون كوچكترين آسيبي گرفت وقتي دستشو بست پودر نرم خاكستر مانند از دستش به زمين ريخت سپس دالاهو رو از زمين بلند كرد و ناپديد شد

-=-=-=-
خاكستري با هردو ولي مستقل از هردو است به آن احترام بگذاريد


نمایشنا


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۷:۰۷ یکشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۴
#23

ايگور كاركارف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۷:۴۰ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
از بلغارستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
ارتش سياه قدم قدم جلو تر مي آمدند تا جا يي كه مي توانستند جلو رفتند و
مسافت كمي رو براي دوئل تك يه تك باقي گزاشتند ... از مرگ خواران دالاهوف
جلو رفت و همچنين از افرداپادگان لوپين مهتابي جلو آمد مهتابي: درتمام
روياهام چنين روزي رو مي ديدم اما انتظار تو رو نداشتم دالاهوف: تو مرگ
رو انتخاب كردي پس راه برگشت نداري دو جنگ جو جلو آمدند يكي باچشماني
قرمز شنلي سياه و ديگري با چشماني آرام و شنلي كهنه دو شنل موجي در هوا
زدند و بر زمين خاكي آن طرف تر فرود آمدند ديري نگزاشت كه پرتوهاي رنگي
از بالاي سرشان به هوا بلند شد ديواري از خاك قهوه اي اطرافشان را گرفت
نسيم سرد جادوي سياه صورت سربازان رو ازيت ميكرد اما مهمتر از همه نور
هاي سبزي بود كه از اتاقك خاكي بلنذ مي شد چند باري صداي بلند شكسته شدن
سپر مدافع لوپين به گوش مي رسيد و تغرييبا اخرين انها او را به عقب پرت
كرد حال مرگ خوران با صداي بلند مي خنديدن و هو هو مي كردند
لوپين تلو تلو خوران از زمين بلند شد جسمي مشابه خود درست كرد و در
يكسانيه چندين بار جاي خودش رو با او عوض كرد حال واقعا كار سخت شده بود
و توانايه شناسايي لوپين سخت و همچنين شليك هاي او دوبرابر پس از ردوبدل
شدن چندين نور بالاخره يكي از جرقه ها به دالاهوف خورد و چوب دستي او را
دود كرد حال كار دالاهوف تمام شده بود
دالاهوف : اگه تو منو نكشي من خودم خودمو مي كشم پس تمومش كن
لوپين چوبش را بالا آورد نوري به رنگ سبز پرنگ از ته آن خارج شد و كامل از سر دالاهوف گزشت
------------------------------------------------------------
ادامش براي فردا اگه خواستين خودتون هم ادامه بدين
اگه جمله ها دروست كنار هم قرار نگرفته ببخشيد چاره اي نداشتم از ويرايشگر خاصي استفاده كردم كه خبلي خوب نبود


Those were the days my friend
We thought they
'd never end
We'
d sing and dance forever and a day
We
'd live the life we choose
We'
d fight and never lose
For we were young and sure to have our way.


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۴
#22

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
ادامه كريچر :

سالازار ناگهان ظاهر ميشه
فضاي عجيبي بود همه ترس و دلهره همراه با شجاعت تو چشمانشون موج ميزد صداي لشكر سياهي از دور ميامد كه هم آوا باهم شعار ميدادند

و هر لحظه به قلعه نزديك تر ميشدند

اونها ( منظور كيرچر و بقيه هست ) متوجه حضور سالازار در پشتشون نشدن

كريچر : اره من هیچ وقت تو رو تنها نمیگزارم مردم ما در سرزمین های شمالی با روی خوش از تو پذیرایی میکنن

سالازار با صداي سر و بي روحي ميگه
سالازار : درسته گري الف عزيز اما ما كارهاي زيادي براي انجام دادن داريم

گري الف : گري لرد شما كي اومديد من متوجه نشدم
در هر حال اين هريه ميخواد بياد به سرزمين هاي آزروت (Azeroth) (سرزمين خاكستري ها بر گرفته از داستان واركرفت) بياد و به ما پناهنده بشه

سالازاربه دستكشي كه اونجا روي زمين افتاده بود نگاهي ميكنه دستكش نوراني ميشه و بعد دوبار خاموش ميشه

سالازار : اين پرت كي تو رو به اونجا ميرسونه اونجا كه رسيدي دنبال قصر ليدي مولا (Lady MoOoLa) بگرد ايشان شما رو خواهند پذيرفت
هري : ممنونم
سالازار رو به گري الف كرد و گفت
سالازار : گري الف عزيز شما هم پيروان قديمي رو در همين جا دور هم جمع كن ما هيچوقت شكست نميخوريم

گري الف به نرمي نا پديد ميشه و وقتي هري بر ميگرده سالازار رو ببينه چيزي در اونجا نميبينه


نمایشنا


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۴
#21

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
این شبیه فیلم ترویه
---------------------------
اعضای سفید داخل قلعه و در محل گرد همایی مردم و مسئولین جمع شدن
دامبلدور: قلعه نفوذ نا پذیره
دنیس: ما باید به اونا حمله کنیم و پدرشون رو تو ساحل جلوی چشمشون بیاریم
هری: نه دامبلدور اشتباه نکنید ما نباید به اونا حمله کنیم
گودریک: نه ما ارتشی بسیار قوی داریم
هری: اما اونا نمیتونن به قلعه راه پیدا کنن نباید تحریکشون کنیم
دامبلدور: بحث کافیه ما به اونا حمله میکنیم آماده باشید
هری: نــــــــــــــــــــــــه


هرمیون: هری مواظب خودت باش تو نباید تو این جنگ شکست بخوری مرگ تو مساوی مرگ همه ی سفیداست
هری: گه من برنگشتم به خاکستر ها پناه ببر اونا حامی تو خواهند بود
کریچر: اره من هیچ وقت تو رو تنها نمیگزارم مردم ما در سرزمین های شمالی با روی خوش از تو پذیرایی میکنن


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ پنجشنبه ۴ فروردین ۱۳۸۴
#20

ايگور كاركارف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۷:۴۰ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
از بلغارستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
هرميون پس از بازگرداندن پايگاه با خيال راحت به سمت برج شمالي پايگاه
مي رفت مي خواست به اقيانوس نگاه كنه و از منظره زيباي صبح گاهي لذت
ببره...
بيش از صدها كشتي بزرگ به سمت پادگان مي آمدند و در بالاي چند تا از آنها
علامت مرگ خوران آويزان شده بود...
اين منظره ي صبح گاهي زيبايي بود كه هرميون با كمال آرامش مشاهده مي كرد
آماده جنگ شيد دارن به ما حمله مي كنند دروازه هارا ببنديد دينگ دينگ
دينگ ...
و اما در سوي ديگر كشتي بلغاري جلوتر از بقيه در حركت بود گويا مي خواست
پايگاه صاحلي را كه جلوتر از پايگاه اصلي بود فتح كنه
ولدي= اين ديونه همه بلغاري هارو به كشتن مي ده
و اما كشتي به صاحل نشست نور هاي سبز و آتش ها هر يك از پادگان صاحلي
پرتاب مي شد ايگور = كرام كرام فاير كاور كن
پرتاب ها جواب داده مي شد
ايگور يك تنه شانه به شانه ويكتور جلو مي رفت و پرتاب هاي سبزشان يكي پس
از ديگري افراد محفل رو بر زمين مي كوبيد
كمي جلوتر ناگهان سوراخي پديدار شد و گيلدوري از ان بيرون پريد و شروع
كرد به كشتن
گيلدوري=هوهاهاها
ديري نگزشت كه پايگاه ساحلي فتح شد و صداي فرياد هاي كاركارف كاركاف
لاكهارت لاكهارت و كرام كرام از كشتي ها بلند شد...
و اين گونه بود كه پايگاه ساحلي فتح شد
------------------------------------------
اماده ي دفاع از پايگاه اصلي باشيد


Those were the days my friend
We thought they
'd never end
We'
d sing and dance forever and a day
We
'd live the life we choose
We'
d fight and never lose
For we were young and sure to have our way.


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۲۰:۴۶ دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۳
#19

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
گینه بیسائو آلبوس درحای که حموم آفتاب میگیره پودر فلو از جیبش در میاره مریزه روی آتیش لندن _گریمالد پلیس _مرکز فرمادهی
آلبوس سرشو از شومینه آشپرخونه معلومه:هوی!لوپین بیا اینجا
لوپین:شرمنده من کار دارم
آلبوس:کریچر بیا کارت دارم
کریچر:نمیتونم میخوام برم خاکستری کمی زیراب بزنم
آلبوس:کسی نیست جواب منو بده؟؟؟
سیریوس:چیه آلبوس؟؟
آلبوس هیچی میخواستم بروبچ رو بسیج کنی یه همله به آزکبان داشته باشی مرلین هرمیون فاج وشیخ دومبول از دست استکبار کینگعلی نجات بدی
یک ساعت بعد پادگان نظامی
سیریوس با لباسی کماندویی :خوب آرتور که خاکستری شده دنیس گلبهی شده مینروا که دیگه تو فروم پست نمیزنه جمیزم که داره کش میاد فاج هرمیون فاج مرلینم که تو آزکبان هستن خوب کسی نمیمونه برم هیپو سواریم
وجدان سیریوس:هنوزم کسانی هستن که به محفل وفاداران
سیریوس:بروبابا مثلا کیا؟؟
وجدان:سوسک
سیریوس:بابا ولمون کن
وجدان:اون هرچی که بود به محفل وفادار بود ومحفل رو ترک نکرد
وجدان :سیریوس:خوب نفر بعد گودریک گیرفیندور و فلامل
سیریوس:بابا اینا دارن میمیرن دیگه؟
وجدان:الیور وود
سیریوس:این که تازه وارده
وجدان:خوب با همینا میشه یه کار کرد
*************************************
سیریوس یه نگاه از سرتا پا به فلامل سوسک میکنه :مطمئن میخواد شما هم بیاد
سوسک:البته
سیریوس:نیاید بهتره ها اصلا بیخیال من خودم به آلبوس میگم عملیات شکست خورد


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۲۳:۲۱ پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۳
#18

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
هگرید داره کرام رو هم قاطیه بقیه میگذاره پشت هیپوگریفا
هرمیون : هگرید واستا ...
هگرید :
هرمیون: واشتا من با اون نامرد یک کاری دارم
هگرید :
بعد کرام را ول میکنه رو زمین
هرمیون یک مشت میزنه پای چشم کرام : دفعه آخرت باشه دستور میدی منو بگیرندها !!
حالا میتونی بدیش بره هگرید
هگرید : بله !!! هه
هگرید کرام را سوار هیپوگریف میکنه
----------
چندی بعد در شکنجه گاه :
کرام در حالی که پای چشمش یک کدوحلوایی بنفش خوابیده داره راه میره و فکر میکنه ...هوم .. این دفعه که نشد ...باید یک نقشه درست حسابی بریزیم ...
گیلدی : هان؟ ... آهان ... نقشه ؟
بلا : با اون بی عرضه هایی که شما دو تا با خودتون برده بودین .. باید هم اینجوری میشد ... کرام حالا چرا چشمت کبود شده؟
کرام:
------------
پی ام شخصی به هرمیون از طرف یک سیاه : حالا لازم بود اون بخش از نمایش نامه را بنویسی ؟
هرمیون تو یاهو به اون سیاه معلم الحال پی ام میده (تو سایت نمیتونم پی ام بدم ) : کدوم ؟
یک سیاه : همون کبودی و اینا .. مگه من .. این قدر ..
هرمیون :


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۳
#17

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
سیاه ها هرمیون و هری رو گروگان گرفتن و انداختنشون تو یک اتاق و از کریچر بیگاری میکشن
کرام: کریچر زود باش این غذا رو ببر برای اون 2 نفر تا یک وقت از گشنگی نمیرن
کریچر: باشه الان
گیلدی: کرام اونا هنوز پشت درن
کرام: اره تازه چادر هم زدن


هرمیون : کریچر تویی
کریچر: هری ما گفتیم نگهبانی بدی تو گرفتی خوابیدی
هری: چی کار کنم حوصله ام سر رفت خوابیدم
هرمیون: الان وقت این حرفا نیست باید یک فکری کنیم از شر اینا خلاص شیم
هری: اون ساعت رو بیار بریم عقب
هرمیون: یک بار میشه بهشون کلک زد ساعت رو ازم گرفتن
کریچر: چطوره تو غذاشون یک چیزی بریزیم تا از حال برن یا بیهوش بشن
هرمیون : نمی شه که ما که نمی تونیم بریم بیرون
کریچر: من میتونم
هرمیون: راست میگه
هری: برو پیش اسنیپ بگو من رو هری فرستاده یک معجون خواب اور بهت بده
کریچر: من رفتم



خارج پادگان

مک گوناگل: کریچر تویی تو چی جوری اومدی بیرون
کریچر: اونجا غیب شدم این جا ظاهر شدم الن اسنیپ کجاست
لوپین: اونجا تو اون چادر
مک گوناگل: میخوای چی کار کنی
کریچر: الان نمی تونم بگم اگه دیر کنم میفهمن
کریچر: سلام سنیپ هری من رو فرستاد گفت یک معجون بیهوشی بده
اسنیپ: اه اه هری؟
کریچر: نه بابا خودم اومدم
اسنیپ : طول میکشه ها
کریچر: یک چیزی بیار 5 دقیقه هم بخوابن کافیه





داخل پادگان


کرام: کریچ این غذای ما چی شد
کریچر: الان می یارم سرورم
کرام: میبینم که عقلت اومده سر جاش سرور واقعیت رو شناختی

10 دقیقه بعد
هرمیون: کریچر چی شد؟ چی کار کردی؟
کریچر: همه خوابن زودتر ا بیدار نشدن


درب پادگان باز میشه و هری به بقیه خبر میده که بیان تو
جیمز: هاگرید این سیاه ها رو بار هیپوگریفات کن ببر جلوی شکنجه گاهشون خالی کن
فقط زودتر تا بیدار نشدن

بدین وسیله پادگان تا اطلاع ثانوی در اختیار ارتش سفید است


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۸:۲۹ پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۳
#16

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کریچر:هرمیون...هرمیون دو تا سیاه دارن با پای خودشون میان اینجا!!!!
هرمیون: چی؟!!....چطور جرات کردن؟!!!
جیمز:یکی با اوناست...ا....هری رو گرفتن!!!....پسرمو گرفتن!!!!!!!!
کرام:اهم...اهم!!!!خوب دوستان سفید عزیز...ما این کله زخمیو دستگیر کردیم.....اگه جونشو دوست دارید!!!پادگانو خالی کنید!!!!و دیگه پشت سرتونو نگاه نکین وگر نه!!آودا...کا...داو...را!!!

گیلدی:هومک؟...فقط همین!!!
کرام:فقط همین نه!!!هرمیونم باید بسته شده تو پادگان بذارید برید!!!
گیلدی:هومک؟....فقط همین!!!!
کرام: نه فقط همین نه!!!.......کریچر هم باید باشه تا خدمت مارو کنه!!!!
گیلدی:خوب...بعدش :bigkiss:
کرام:تصمیم با خودتونه....اگه ببینم یکی اینجا نزدیک میشه فورا اینو میکشم....جوابتونو با جغد برام بفرستید!!!!خوش باشید


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۳:۳۹ چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۳
#15

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
هری:چی کار کردین میدونم شما به عقب رفتید
هرمیون: رفتیم به هاگرید اون هم خودش می دونه چی کار کنه ما هم میریم تا بقیه رو خبر کنیم
تو هم اینجا نگهبانی بده و اوضاع رو زیر نظر داشته باش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هاگرید با یک ضربه درپادگان رو میشکنه
هاگرید: با زبون خوش اینجا رو خالی کنید
سیاه ها:اینو
کرام: گیلدی یک لبخند حرومش کن
هاگرید: پس نمی خواین برین
هاگرید دستش رو میبره بالا و خودش میره کنار صدها هیپوگریف و ترستال از زمین و هوا میریزن تو پادگان
سیاه ها:مااااااااااااااااااا
هاگرید در رو میگیره دستش و هر کی میاد جلو رو ناکار میکنه
یک سیاه: ما به نیروی کمکی احتیاج داریم با شکنجه گاه تماس بگیرید
یک سیاه دیگه: نیرو ها تو راهن باید مقاومت کنیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هرمیون: کریچر من میرم به محفلی ها خبر بدم تو هم برو ببین میتونی کسی رو گیر بیاری
لشکر سیاه به دروازه ی پادگان میرسن
هرمیون به همراه 12 نفر دیگه جلوشون رو میگیرن
لشکر سیاه: اینا میخوان جلوی ما رو بگیرن
مودی: هرمیون نگفته بودی این قدر زیادن
هرمیون: هه من نمی دونستم که این قدر زیادن ولی روحیتون رو نبازین ما شکستشون میدیم
سیاه ها: حمله
جنگ سختی در میگیره و با اینکه محفلی ها خیلی قوی هستند ولی سیاه ها 100 برابر اونا هستن. سفیدها در داخل پادگان در حال پیروزی و در خارج در حال شکستند که یک دفعه کرچربه همراه لشکر عظیمی از سنتور ها از داخل جنگل ممنوعه وارد ماجرا میشن
سیاه ها: ماااااااااااااااااااااا
سیاه ها: آقا در رین
کرام: پس این نیروی کمکی چی شد
گیلدی: دیگه نمیشه مقاومت کرد
کرام : آره باید از خیر پادگان بگذریم
عقب نشینی میکنیم
گیلدی: کسی نمونده که فقط من و تو هستیم
کرام و گیلدی در راه فرار
کرام: اون کیه اونجا رو اون تپه خوابیده
گیلدی: موهاش بنفشه پس اون کسی نیست جز هری شتره
کرام: میبینم که تنهاست
گیلدی: اره
کرام وگیلدی:
r:


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.