سلام پروفسور بینز
شرح دوئل بین" هدویگ "بیچاره یه جغد ناز و باهوش و بدون چوب جادو و" سارا اونز " یه مرگ خوار ...!!! واااااااااااااااای
هوا یه جورایی مه آلود بود و یکی و دو متر بیشتر جلو پاتو نمی تونستی ببینی.
هدویگ در حالی که سعی می کرد آرامش خودش رو حفظ کنه و به عواقب این دوئل مرگبار فکر نکنه، چشماشو دوخته بود به سارا اونز که حالا یه نیشخند مسخره گوشة لبش خودنمایی می کرد. هدویگ داشت بال بال می زد و هر لحظه منتظر شروع دوئل و سارا اونز هم داشت توی ذهنش بدترین طلسمی رو که بلد بود مرور می کرد.
یه دفعه یه طلسم پاژله‌ای از سمت سارا به طرف هدویگ روانه شد و هدویگ که غافلگیر شده بود با برخورد طلسم مثه توپ پرت شد به عقب و تو هوا یه چرخی زد و دوباره به خودش مسلط شد و یه نیگا به پاهاش انداخت و دید پاهاش مثه ژله هر کدوم به یه طرف داره حرکت می کنه ولی هدویگ که پرواز می کرد این طلسم روش تاثیری نداشت، همین موضوع موجب شد تا یه روحیه عالی پیدا کنه و تو یه لحظه و با غفلت سارا یه شیرجه رفت سمت سارا و تا سارا اومد به خودش بیاد چنگال های هدویگ رو توی صورتش احساس کرد و حالا جیغ نزن کی بزن، هدویگ یه بار دیگه اوج گرفت و با چرخش جانانه برگشت و اینبار چوب جادوی سارا رو گرفت و برگشت سمت سارا و با یه طلسم سارا رو از پا آویزون کرد و سارای بیچاره هم که از درد به خود می پیچید چون این شرایط رو دید شروع کرد به التماس که بابا غلط کردم، منو بیار پایین، کلی موش تازه برات می گیرم و از این چیزا که هدویگ هم که فوق العاده دلرحم بود سارا رو آورد پایین و این دوئل به نفع "هدویگ" به پایان رسید.
هدویگ اولین غیر جادوگری که تونست جادو کنه و پیروز بشه.

من واقعا لذت ميبرم اين همه نبوغ رو در پروفسور بينز به صورت يكجا مي بينم!!

1- هدويگ اصلا انسان نيست كه بخواهيم او را جادوگر بدانيم!
2- هدويگ يك جغد ماده است و هيچ شكي در آن نيست!‌ حتي اگر توسط يك انسان ايفاي نقش شود!

پس هميني كه هست مي خواي بخواه نميخواي نخواه!

=========================

نمايشنامه : دوئل بين "هدوويگ" و "سارا اونز" بطوريكه پيروز دوئل مشخص شود!

يك صبح دل انگيز بهارى، هدوويگ تصميم ميگيرد در مراتع اطراف به قدم زدن بپردازد. هدوويگ يك جادوگر هجده ساله فارغ التحصيل از مدرسه دورمشترانگ است. پدرش كارخانه تجزيه سوسك G را در شمال انگلستان در دست ساخت دارد! هدوويگ قدبلند ولي بسيار زشت صورت است.

همينطور كه داشت قدم ميزد چشمش به يك دختر افتاد كه بسيار خفنز بود. دختري كه آن طرف داشت قدم ميزد.. همانطور تابلوگرانه دختر را مي پاييد و راه رفتن شق و رقش را نظاره مي كرد.

شتلق!

پاشنه كفش دخترك به يك سنگ گير كرد با صورت بر زمين افتاد و بلافاصله از جا برخاست و در هوا براي هدوويگ نوشت: حركتو داشتي؟!

هدوويگ چوبدستي اش را بيرون كشيد و از همان فاصله پنجاه متري در هوا نوشت: شما سارا اونز معروف به سارا دست و پا چلفتي نيستي؟

سارا اونز شكلك را در هوا فرستاد و همانجا زيرش نوشت: به من توهين ميكني؟ به يه ساحره؟ چي؟؟؟ مردسالاريه ديگه! راه ميرن تو خيابون به ما ساحره هاي مظلوم متلك ميدن! اصلا حقوق ما ميليون ها ساله كه داره پايمال ميشه! شما جادوگرا خيلي پستيد! صبح تا شب ساحره ها رو اغفال ميكنيد با احساساتشون بازي ميكنيد آخرشم معلوم ميشه نه پولدارين نه خوشتيپ و نه باكلاس! من حال شما رو ميگيرم ! مرد سالاري؟؟؟ الا....


هدوويگ به اين حالت در آمد و پا به فرار گذاشت.



و اين بود دوئل يك ساحره به نام سارا اونز و يك جادوگر از همه جا بي خبر به نام هدوويگ!

سلام

کلاس خیلی خوبی بود پروفسور !

نمايشنامه:دوئل بين "هدويگ" و "سارا اونز" به طوريکه پيروز دوئل مشخص بشه

هدویگ و سارا که پس از مدتها اختلاف نظر گوشه ای پشت به پشت همدیگر کنار سالن اجتماعات گریفندور کز کرده بودند .
هدویگ اخم کرده بود و سارا رنجیده خاطر به نظر میرسید ، سر انجام هدویگ از روی زمین بلند شد ، پرهایش را تکاند و با صدای گرفته و آرامی گفت :
با هم دوئل میکنیم ، هر کسی پیروز شد حرف اون یکی رو قبول میکنه و باید بی چون و چرا به حرف اون یکی عمل کنه !
سارا نگاهی به پیشانی هدویگ انداخت ، بعد از مدت کوتاهی بلند شد ، لبخندی زد و گفت : قبوله !
بعد از دقایقی صحبت درباره اینکه دوئل رو رسمی برگزار کنن ، یا غیر رسمی ؛ سر انجام حرف سارا تائید شد که گفته بود : هدویگ جان ، اینجا سالن هست و باید دوئل رسمی باشه ، دوئل غیر رسمی تو خیابون هست !
بالاخره آماده شدند و در حالیکه وسط سالن ایستاده بودند به یک دیگر نگاه و سپس تعظیم کردند .
سارا چوبدستی اش را در دستش میفشرد و هدویگ به آرامی با بالش چوب را نگاه داشته بود .
3 ، 2 ، 1 « آغاز دوئل »

سارا که عصبی به نظر میرسید بدون هیچ تاملی فریاد زد : کروشیو !!!
هدویگ که اثرات ترس در تک تک اعضای صورتش به وضوح مشاهده میشد ، خود را کنار کشید و گفت : از اینا نداشتیم دیگه !
سارا که متوجه اشتباهش شده بود ، عذرخواهانه هدویگ را نگاه کرد .
هدویگ به سرعت گفت اکسپلیار موس !
سارا مقاومت کرد و مقابل چوبدستی هدویگ گفت : اکسیو وند هدویگ !
هدویگ چوبدستی اش را به این راحتی ها رها نمیکرد ، در حالی که سعی داشت چوبدستی خود را محکم نگه دارد به هوا پرواز کرد .
سارا گفت : نخیر پرواز نداشتیما !


بالاخره بعد از نیم ساعت

در حالی که سارا چوبدستی هدویگ را بالا و پایین می انداخت و هدویگ باند پیچ شده گوشه ای خوابیده بود ، دوئل به پایان رسید !

بله سارا توانست با اندکی تامل و در عین حال زرنگی پیروز دوئل باشد . سارا به سمت درب خوابگاه دختران رفت ، درب را باز کرد و گفت : یادت باشه هدویگ تو باید خواسته من رو قبول کنیا !
و در را آرام پشت سر خود بست !


با تشکر

دوئل بین هدویگ و سارا اوانز به طوریکه پیروز دوئل مشخص بشه


پروفسور بینز رو به بچه ها:خب بچه ها امروز می خوام به شما یه دوئل واقعی بین سارا و هدی نشون بدم.کیا دوست دارن این دوئل رو ببینند؟

ملت:آقا ما ! آقا ما!
پروفسور بینز وقتی اشتیاق بی حد و حصر بچه ها رو دید رو به سارا و هدی : آماده باشید

صحنه ی دوئل

سارا و هدی:در دو سوی میدان آماده برای دوئل هستند.
سارا
هدی:
سارا چوبش را به طرف هدی می گیرد و جیغ می زند(شما بخوانید فریاد می زند):پروتگوووووووووو..!
هدی با یک جاخالی ماهرانه از افسون در می رود.
هدی:
سارا: هنوز مانده هدی جان! یادته اون موقع خواستم به من از اون شکلاتها بدی ندادی ؟
هدی: نه سارا جان !سوء تفاهم به وجودآمده جون مادرت به ما رحم کن.همین الان می رم واست یه بسته شکلات می خرم

سارا: دیگه دیر شده!
هدی:
اما سارا بی اعتنا به او افسون اکسپاریاموس را روانه ی هدی کرد و کرک و پر هدی ریخت!
هدی:
سارا:

پروفسور بینز سارا رو برنده اعلام کرد و رو به بچه ها:

دوئل حرفه ای:
خب اول برای ساحره ها بگم که اصلا براشون امکان نداره که یه دوئل گر حرفه ای بشن.اما برای ساحران عزیز!
در دوئل مهمترین چیز اعتماد به نفسه و اگر اعتماد به نفس نداشته باشید صد در صد شکست میخورید! بعد از اعتماد به نفس شما باید دارای قدرت جنگندگی بالا باشید و اگر بزدلی بیش نیستید اصلا دوئل به شما توصیه نمی شود. در هنگام دوئل شما باید سعی کنید حواس حریف رو پرت کنید(البته نه با رو یقت کثیفه و ...). در حواس پرت کردن شما با عملیات های متعدد مثلا خود را پیاپی پنهان و آشکار کردن و غیره می توانید هم حواس خریف رو پرت کنید و هم دلهره در او ایجاد کنید!
دوئل با یک نژاد پرست:(یکی از مهمترین دوئل هاست زیرا در این مواقع شرایط ویژه ای اتفاق می افتد که در زیر می خوانید:)
در این حالت ممکن است شما با شعارهای متعدد نژاد پرستانه ای مواجه بشید البته نباید عصبانی شوید چون این همون چیزی است که دشمن انتظار دارد.شما با سکوت کردن و به کار خود ادامه دادن میتوانید سیلی محکمی بر گوش او بکوبید تا دیگر شعار ندهد.و این خود حرفه ای گریست.

نمايشنامه:دوئل بين "هدويگ" و "سارا اونز" به طوريکه پيروز دوئل مشخص بشه
"سارا اونز" با گام­های بلند و چهره­ای مصمم به ميان ميدان مي­رود،ردايش در برابر باد شديدی که مي­وزد موج مي­زند.در طرف ديگر "هدويگ" پروازکنان قصد قرار گرفتن در مقابل او را دارد اما باد او را از مسيرش منحرف ساخته و به عقب مي­راند.
بالاخره هر دو رو به روی يکديگر مي­ايستند و چشم در چشم يکديگر مي­دوزند، "سارا" پشت چشمی نازک کرده و پاهای کوچک "هدويگ" به لرزه مي­افتد.هنگام تعظيم نيز "هدويگ" يک ضايع بازی ديگر درآورده و نوکش به زمين برخورد مي­کند،"سارا" اجازه مي­دهد تا پوزخندی لبش را کج نمايد.
اکنون زمان جنگ فرا رسيده و هر دو در حالت آماده­باش قرار مي­گيرند."هدويگ" چوبدستی­اش را جلو مي­آورد تا وردی را ادا کند اما با ديدن لبخند مليحی که بر لبان "سارا" نشسته هول مي­شود و چوبدستی از ميان پرهای عرق کرده­اش ليز مي­خورد."سارا" اصل Fair Play را رعايت کرده و منتظر مي­ايستد تا هدويگ چوبدستی­اش را بردارد.
باری ديگر هدويگ در پي فرستادن طلسمی مهلک بر مي­آيد اما اين بار نيز با وزيدن بادی ملايم موهای بلند "سارا" در جلوی صورتش به اهتزاز در مي­آيد و زيبايي چهره­ی معصومش دو چندان مي­گردد؛ "هدويگ" با خود فکر مي­کند که به هيچ وجه قادر به طلسم کردن چنين حوری بهشتی­ای نيست بلکه اين روح خودش است که توسط "سارا" مسحور شده ... چوبدستی­اش را مي­اندازد و با بال­هاي از هم گشوده به طرف "سارا" مي­رود.
ناگهان حالت معصوم "سارا" تغيير کرده و برقی شيطانی در چشم­هايش مي­درخشد...
- آواداکداورا!
"هدويگ" مانند يک مجسمه­ی سنگی،پا در هوا به زمين مي­افتد. "سارا" نيز چوبدستی­اش را غلاف مي­کند و در نهايت آرامش صحنه را ترک مي­نمايد.

بهترين نوع دوئل که با يک ورد مختصر و مفيد پايان يافت...آری،ساحره­ها هميشه پيروزند.

نمایش نامه : دوئل بین هدویگ و سارا اوانز به طوریکه پیروز دوئل مشخص بشه

هدویگ :ملت محفلی من یه دوئل با سارا می کنم تا یاد بگیرین چیجوری با مرگخوارها دوئل کنین.
سارا : پس بیا جلو هدی.
هدی : پس اینو بگیر.
هدی : نوکیوس پرتابیوس.
در همین لحظه ارزشی نوک هدویگ از جا کنده میشه و به سارا برخورد می کنه و سارا نقفش زمین میشه.
هدی : ملت دیدین با این ورد و همراه داشتن یه نوک می تونید طرف را نقش بر زمین کنید.
در همین لحظه ارزشیوس سارا بلند میشه و می گه : هدویگیوس پرشیوس بریزیوس.
در همین لحظه غیر ورزشی پرهای هدویگ می ریزه و هدی اینجوری میشه.
هدی : نگاه نکنین باید برم لباس بپوشم بیام .
هدویگ میره تو اتاق پرو .
سارا : خب دیدین . می تونین با خلاقیت وردهای جالبی به کار ببرید عین اینی که من اجرا کردم .
استرجس : آفرین سارا ورد قشنگی بود.
است افزود : بالاخره یکی باید حال این هدویگ رو می گرفت . خیلی داشت پرو می شد.
در همین لحظه است می ره و دست سارا رو بالا می بره و میگه : من سارا رو به عنوان برنده دوئل انتخاب می کنم.
ناگهان هدویگ از اتاق پرو با لباس صورتی رنگ بیرون میاد و میگه : من آماده ادامه دوئلم.
ملت حیرت زده از پرهای هدویگ :
استر : هدویگ نمی خواد نگران دوئل باشی من سارا رو به عنوان برنده دوئل انتخاب کردم.
هدویگ :

چند دوئل رو تشریح کنید با اعضاش!



دوئل هری و ولدمورت:

این دوئل جزو دوئلهای بسیار خز روزگار میباشد و اصلا هم هیجان نداره چون رولینگ فردی کاملا بیکار و علافه که سوژه هم نداره و از بس بی سوژست هی میاد دوئل هری و ولدی میذاره تو کتابش!

تشریح!!!

این دوئل از دو جزء هری و ولدمورت تشکیل شده که معمولا به این ترتیب شروع میشه که هری برای خودشیرینی پیش دامبل، ولدی رو تو سایت بلاک میکنه! بعد ولدی با پارتی ییهو(!) خودشو میندازه تو سایت! در حرکت بعدی ولدی میاد یه آواداکداورا میفرسته به هری...که هدی از شدت فداکاری میاد جلو هری بال بال میزنه آواداکداورا میخوره بهش میفته میمیره!

بعدش هری هم میاد یه وردی میزنه به ولدی ولدی هم یکی دیگه میزنه بعد افسون ها به هم برخورد میکنن رگه هایی از نور طلایی در اطرافشون پخش میشه و این رگه ها همه با هم شکل یه قفس میسازن و الخ!


بقیه اش تو جام آتش...چقدر ارزشی!


دوئل سامانتاییوس!

در این روش فردی خفنز به نام سامانتا ولدمورت در حرکتی تهاجمی در مسنجر انسان نازل میشه و این یعنی تا دوساعت اکانت پر! نتیجه این میشه که فردی که سامانتا میخواد باهاش مصاحبه کنه تا مدت تموم شدن مصاحبه در یک دوئل تهاجمی قرار میگیره و معمولا همین فرد از شدت تلف شدگی ناک اوت میشه و دوئل رو واگذار میکنه!

* قصد توهین ندارم مصاحبه های سامانتا خیلی هم عالی هستن!


دوئل دسته جمعی!

در این روش مقدار انبوهی جادوگر و ساحره همه با هم تبانی کرده یک عکس ضایع در امضاشون قرار میدن و بدین وسیله اعلام میکنن که آره ما هم هستیم! این نشانه ای از اعلام جنگه و طرف مقابل هم یکی از دو حالت رو انجام میده: یا برای اینکه کم نیاره یه عکس ضایعتر میذاره تو امضاش! یا هیچ کاری نمیکنه و مثلا نشون میده که خیلی بافرهنگ و باکلاسه و این خزبازیها بهش نمیاد! معمولا در حالت دوم طرف اول به طرز شدیدی کم میاره و هیچگونه عکس العملی نشون نمیده و قضیه به کلی منتفی میشه!


دوئل شوهریابی!!

در این روش یه ملت پسر در صف طویلی قرار میگیرن! یه ملت دختر هم اینور در صف طویلتری قرار میگیرن! بعد از هر صف یه پسر و دختر میان جلو، توسط آن یار مهربان الکسا بردلی با هم ازدواج کرده میرن دنبال خونه زندگیشون! افرادی که موفق میشن در ردیف های اول قرار بگیرن معمولا افراد موفقی هستن و برندگان دوئل می باشند! در حالی که دخترهای ته صف معمولا به طرز فجیعی شکست میخورن و با فلک زدگی میرن ترشیده میشن ناامید میشن بدبخت میشن خودشونو از برج میلاد پرت میکنن پایین!(هیچ سوژه خزی در این جمله آخر وجود نداره و خودت خزی فکراتم خزن!)

جلسه سوم : دوئل جادوگر با ساحره و بالعكس

پروفسور بینز از دیوار وارد کلاس میشه و تدریس خودشو شروع میکنه این دفعه با نیشخندی بر روی لب
بینز : خوب این جلسه یه نوع دوئل زیبا رو میخوام براتون توضیح بدم دوئل یک جادوگر با یک ساحره و بالعکس
هدویگ : استاد خوب بالعکسش هم همون میشه دیگه چه فرقی میکنه ؟
بینز : شما مثل اینکه دو بار در هفته ماهی نخوردی هدویگ بالعکس خیلی فرق میکنه حالا گیر نده بزار بقیه درس رو بگم خوب مواد لازم برای این نوع دوئل یاد داشت کنین
همه شروع میکنند به یادداشت
بینز : یک عدد جادوگر فرندشیپ و یک عدد ساحره ی پنج از پنج یا حداقل چهار و نیم از پنج و یک مکان برای دوئل
در این نوع دوئل باید توجه داشته باشین که از لحاظ بدنی اکثر اوقات جادوگر برتره و ساحره نقطه ضعف داره و در مقابل جادوگر در مقابله با یک ساحره ی پنج از پنج نقطه ضعف داره پس میشه اینطور حساب کرد از لحاظ قدرت مساوی هستن نکات دیگه اینکه یه جادوگر همیشه دوست داره ی ساحره رو به شکل لطیف تری طلسم کنه ولی در مقابل خشانت یک ساحره بیشتر از یک جادوگره بنابر این جادوگرا همیشه باید بیشتر مراقب ساحره ها باشن و هیچ وقت نباید به فکر گرفتن ای اس ال باشن چن به سرعت اغفال میشن و خودشون رو بدبخت میکنن
خوب برای تکلیف این جلسه یه نمایشنامه میخوام البته تعداد خطش اصلا مهم نیست بلکه کیفیت اون مهمه
نمایش نامه : دوئل بین هدویگ و سارا اوانز به طوریکه پیروز دوئل مشخص بشه
با تشکر خدا نگه دار تا دو هفته دیگه
پروفسور بینز از دیواری که اومده بود خارج میشه