1- انواع مغز های چوبدستی را بنویسید!( 5 مورد و هر مورد 1 امتیاز)والا تا اونجا که من میدونم مغز چوبدستی مثل «اشیا» توی اسم فامیل مشنگ هاست، از موی پریزاد و دم ققنوس مدیر مدرسه و یال تک شاخ های جنگل ممنوع توش مجازه، تا سم هیپوگریف و زجاجیه آراگوگ و قلب ریش ریش شده جگرگوشه های چارلی ویزلی!
الله وکیلی علم چوبدستی سازی علم خلاقیت هاست ، محدودیت نمیشناسه!
2- انواع جنس چوبدستی های جادوگری را بنویسید.( 3 مورد و هر یک امتیاز!)این هم مثل «رنگ» توی اسم فامیل مشنگ هاست ، دیدین رنگ دارن :پرتقالی،لیمویی،موزی،چمنی، الخ...؟ چوب چوبدستی ها هم همینطوره، از چوب ولیک که نمیدونم چیه و گوجه جنگلی که سنجاب ها برای پختن استامبولی پلوشون استفاده می کنن توش هست، تا چوب سرخدار و بلوط و زبان گنجشک!
+تازه بعضیاشون چنجبل (changeable) هستن، مثل چوب هری! تو کتاب اول میگه از درخت سرخدار، تو چهار میگه درخت خاس!( شایدم برعکس! یادم نیس!)
3- تفاوت طول چوبدستی های حال حاضر و عصاهای جادوگری زمان قدیم، چه تفاوتی را در مقدار انرژی خروجی برای انجام جادو ها باعث میشد؟ ( با استفاده از قوانین فیزیک مشنگی!) ( 10 امتیاز) اینو باید از الستور مودی پرسید که با وجود اینکه چوب های کوتاه تر و خوشدست تری پیدا میشه، هنوز یه عصای زمخت گره دار خفن مخوف کـأنه سائورون کبیر دستش می گیره!
خب چوب بلند تر کنترلش سخت تره! بعد نه که زمخته، شما فرضا میخوای یه چیکه آب بریزی تو تاس کباب در حال ته گرفتنت، یهو شیلنگو باز می کنه تو غذات
از طرفی اصل بقای جرم و انرژی مشنگا میگه «جرم و انرژی دستجمعی با هم!! از بین نمیرن بلکه به هم و به چیزای دیگه تبدیل میشن!» و توی عصای جادویی این جادوها که به شکل انرژی هستن به شکل ماده رسوب می کنن و چوب عصائه بعد از مدت ها ، حتی با وجود زندگی موریانه ها و کرم ها و حشرات درونش اندازه ش ثابت می مونده و حتی بزرگتر می شده... در نتیجه یک بخش عظییییمی از جادوی طرف به هدر می رفت!
4- تفاوت در چوب به کار رفته در ساختار چوبدستی های جادوگری، چه تاثیری در قدرت آنها دارد؟ ( با استفاده از قوانین علوم تجربی مشنگی!) ( 10 امتیاز)ببینین استاد دیگه اومدین و نسازین...
حالا درسته که من مطالعه عمومیم بالاست و خیلی چیزا در مورد این مشنگا میدونم ولی دیگه علوم تجربیشونو نخونده م که!
راستش علم چوبدستی سازی علم پیچیده ایه که حتی آقای اولیوندر هم گاهی توش شگفتانه میشه
به طور کلی چوبدستی ها رو با مصالح مختلف می سازن، چرا؟ برای اینکه تنوع باید وجود داشته باشه. به چه علت؟چون چوبدستی ها بی اعصاب و دمدمی مزاج ان. واسه چی؟ واسه اینکه هر روز شونصد نفر میان دست می گیرنشون و اینا باید مثل دخترای دم بخت که هی خواستگار رد می کنن بسنجن که طرف سیاه بختشون می کنه یا سفیدبخت. چرا؟ چون خود جادوگر فی الواقع سطح ادراکش از جادوی درونش به اندازه ی فردی با استیگماتیسم 6.5 از 10 عه که میخواد شب پر ستاره ی ونگوگ رو نقد کنه. پس چی؟ چوبدستی باید طرفو انتخاب کنه. بعد چی؟ بالاخره هر جادوگری یه چوبدستی ای نیاز داره دیگه...!
اینه که تنوع زیاده که هیچ کس به تنگنا و مضیقه دچار نشه و همیشه بشه گفت «این نشد، یکی دیگه» :pretty:
چی میگفتم..پرت شدم از موضوع
هان! قدرت چوبدستیا ...البته جز ابرچوبدستی یاس کبود که سازنده ش معلوم نیست چه کرمی به درونش ریخته که شائبه ی قدرت بی رقیبش رو پخش کرده بین آحاد جامعه، چوبدستیهای دیگه تا وقتی که تو دست صاحب خودشون باشن، سالم هم باشن ضمنا، همه شون یه جور قدرت جادوگرشون رو رد میکنن و فرقی بینشون نیست. یعنی مثلا اینطور نیست که چون چوبدستی آمبریج کلفت و کوتاهه مثلا سپر مدافعش پت و پهن تر از مال هری باشه که چوبش لاغر و درازه! یا مثلا چوب ولیک مالفوی ضعیف تر از سرخدار(خاس؟ چی بود بالاخره؟) ولدمورت باشه(جسارتا!)
5- چوبدستی مرگ چرا بدون هیچ یک از مغز های شناخته شده بود و فقط از چوب تشکیل شده بود؟ ( 2 امتیاز)عع!! جدی؟!
یعنی چوبدستیش مغز نداشت؟!!!
خب این نشون میده که مغز چوبدستی یه عامل زایده و قابل حذفه!
چه انتظاری دارید اقا...خب مرگ ساختتش دیگه...بالاخره باید یه آیتی، نشونی، اعجازی، چیزی داشته باشه دیگه...للمؤمنین!
بعد اصلا شما یکبار دیگه حکایت بیدل رو بخونید...برّبیابون، لب رودخونه، سه نفر وایساده باشن جلوت، طلبکار ،ازت جایزه بخوان، خدایی به فکرت می رسه بری بگردی پی یه تک شاخی ققنوسی پریزادی کسی، ازش مو(در مورد ققنوس، پر!) بکنی فروکنی تو ترکه چوبدستی بسازی؟ مجبوری اعجاز کنی دیگه