کمپانی برادران حذب با همکاری کمپانی آول کست تقدیم می کند :
توطعه مرگبار-The deadly plotبا هنرنمایی :
ققنوس
سرژ
برودریک بود
فنگ
هدویگ
هری پاتر
کریچر
فیلمبردار زمینی : پسر عمه هدویگ
فیلمبردار هوایی : پسر خاله هدویگ
تصویر بردار : پسر عموی بابای هدویگ
صدابردار : پسر خاله بزرگ هدویگ که شبیه کریچره
آهنگساز : هدنا دختر هدویگ
گریم : هدیه خواهر هدویگ
دستیار اول کارگردان : ارول
دستیار دوم کارگردان : خرچال
نویسنده ، تهیه کننده و کارگردان : هدویگ
--- دفتر حذب لیبرات دموکرات جادوگریالیستی ---
دوربین به آرومی از در وارد می شه و در گوشه از اتاق مستقر می شه . روی ترک های دیوار زوم می کنه . عنکبوتی از لای یکی از ترک ها خارج می شه و از دیوار بالا می ره . تصویر تعقیبش می کنه . عنکبوت به سرعت داره بالا می ره که ناگهان خون روی دیوار پخش می شه . موجود مرموزی اونو شکار می کنه و می خوره .
دوربین زوم اوت می کنه و ققی که روی کمد نشسته بود در حال جویدن عنکبوت نمایان می شه !
سران حذب دور میز زهوار در رفته حذب نشستن و دارن صحبت می کنن .
سرژ : اجاره این ماهو به بیل دادین ؟
ققی : دیروز اومد من بهش گفتم پس فردا بیا .
برودریک روزنامه ای که دستش بود رو تا کرد و یقشو مرتب کرد و گفت :
- شنگول بود . از نبود هری خوشحال بود .
سرژ : مگه هری کجاست ؟
ققی : با کوییرل رفتن یه سفر کاری . معلوم نیست چه ریگی به کفششونه باز مرموز بازی در میارن . باید ته و توی قضیه رو در بیاریم . هدویگو فرستادم یه سر و گوشی آب بده .
فنگ از در وارد می شه :
- وق وق عووو ... هاپ هاپ !(هی فنگ ... هدی داره میاد)
هدویگ به سرعت وارد می شه و کنار ققی روی کمد می شینه .
ققی : خب ؟
هدویگ در حالی که نفس نفس می زنه : الان بهترین فرصته که نقشمونو پیاده کنیم .
مثل اینکه کوییرل کار داشته مونده و هری تنها داره میاد .
ملت حذبی :
--- فردای آن روز ، خوابگاه مدیران ---
دوربین از بالا داره جلوی در خوابگاه مدیران رو نشون می ده . برف همه جا رو پوشونده چند نقطه رنگی روی زمین معلومن . دوربین روی اونا زوم می کنه .
ققی :هدی مطمئنی آماده ای ؟
هدویگ از بالا سر ققی روی شاخه درخت : آره ققی ... از صبح هر چی گیر آوردم خوردم ... توپ توپم !!
ققی : برودریک جات خوبه ؟
برودریک با تکون دادن سرش تایید می کنه .
ققی : سرژ تو که مشکلی نداری ؟
یه کپه ریش از لای برگای درخت کنار خوابگاه بیرون میاد .
سرژ : نه همه چی ردیفه ... فقط این لباس تارزان یه نمه برام گشاده !
فنگ به سرعت میاد جلو ققی .
فنگ : عوو واق هاپ .(زود باشید هری اومد )
ققی : فنگ تو هم برو سر جات ... بچه ها اومد آماده باشید .
هری سوت زنان به سمت در خوابگاه مدیران میاد . یهو ققی از پشت دیوار می پره جلوش .
دوربین نمای نزدیکی از اونا رو می گیره .
ققی : سلام هری چطوری ؟
هری : من خفنم ! ... چی می گی ؟
ققی : چیزه ... ام ... ببین .
ققی بالا رو نگاه می کنه . دوربین هم مسیر نگاه اونو می گیره . هدویگ از شدت فشار قرمز شده !
جورپ !
ققی خنده کوچیکی می کنه . دوربین روی سر هری زوم می کنه که ماده مشکوکی روش ریخته !
ناگهان صدایی به بلندی فریاد سرژ شنیده می شه . دوربین به طرف درخت می چرخه . سرژ که خودشو سفت به طناب چسبونده به سرعت به سمت هری می ره و جفت پا میره تو شیکمش و توی برگهای یه درخت دیگه ناپدید می شه !
بعد از چند لحظه هری بلند می شه و لباساشو می تکونه . به اطراف نگاه می کنه ولی از ققی خبری نیست !
دوربین هم به اطراف می چرخه . پشت پنجره خوابگاه ، لحظه ای خیلی کوتاه کریچر نمایان می شه که داره بیرونو نگاه می کنه . با وارد شدن فنگ به صحنه ، دوربین روی اون زوم می کنه .
فنگ جلوی هری می ره و شروع می کنه به پارس کردن .
فنگ : واق واق .
هری : برو کنار توله سگ .... دِ برو کنار .
دوربین روی برودریک می چرخه . بود با دقت گوله برفی رو به سمت هری می گیره و پرتاب می کنه .
صحنه اسلوموشن می شه . گوله به سرعت به سمت هری می ره . ناگهان در خوابگاه باز می شه و کریچر در چهارچوب در نمایان می شه . از همونجا پرشی به سمت هری می زنه.
کریچر : نــــــــــــــــــــــــــــــــه . من نمی زارم ...
دوربین روی چهرش زوم می کنه . کریچر با دیدن دوربین لبخندی می زنه و دندون طلاش برق می زنه ! ولی لحظه ای بعد صورتش در برف محو می شه و از شدت برخورد گوله برف به عقب پرت می شه .
فیلم به حالت عادی برمیگرده .
ققی : بچه ها فرار کنید !
هری یه جا واستاده و لحظه به لحظه سرختر می شه . برفا یواش یواش آب می شن . زمین شروع به لرزش می کنه ...
تصویر سیاه می شه و بعد از چند ثانیه دوباره روشن می شه .
کریچر دیده می شه که پشتشو از شدت سوختگی گرفته و در حال دویدن به سمت ناکجاآباده ! ...
-------------------
تیتراژ پایانی با صدای هری :
من اگه خدا بودم ، رول پلیینگ هرگز نمی خشکید ... نیمه شب اون حذب لیبرات به ریش مدیرا نمی خندید .
من اگه خدا بودم ، رول نویسای قدیمی نمی رفتن ... مدیرای انجمن واسه خودشون با منو حال نمی کردن !
اگه کفره کلام من ، یکی حرفی بگه بهتر ... وگرنه ادعاهام رو ، نمی بازم دم آخر .
صدای کاربر عادی ، سر هر کوچه و برزن .... به لرزه می اندازه قلب مدیرا ، حتی قلب من !
من اگه خدا بودم ...
با تشکر ازبارون خون آلود به دلیل تنظیم عالی این آهنگ
مدیران عزیز و لذیذ برای شرکت نکردن در این فیلم !
سبزی فروش کوچه به دلیل فروش سبزی های گندیده به هدویگ و آماده کردن او برای ایفای نقش !
فک و فامیل هدویگ به دلیل کمک های شایانشان
شمسی خانم همسایه بغلی برای دوختن لباس تارزانی سرژ
حرف آخر : سرژ : ژوهاهاهاهاها !!!
پایان ...