همون لحظه چندتا بچه سیبیلو میان خر هوریس رو میچسبن!
بچه ها: بابا .. بابا ... بابا سیبیلو!
هوریس: ای بابا بچه ها به سیبیلم آویزون نشید! ولم کنید من باباتون نیستم! مگه هر کی سیبیل داره باباتونه؟
بچه ها: بابا ممدکوماندو برامون بستنی قیفی نخرید ما رو برد اونور خیابون بعد با یه ماندانگاس نامی سر ما معامله کرد بعدشم خودش در رفت! ما هم فرار کردیم!
هوریس: چی؟ قاچاق بچه؟ هووووووووم! این ضد قانون حقوق بشره! به جون این ...
در همون لحظه بلیز که از جواب هوریس ناامید شده در حالی که داره مقادیری سیبیل و دندون مصنوعی های جا مونده در دهنشو تف میکنه بیرون سعی میکنه در ذهنش جای هوریس تصویر پرستاره رو مجسم کنه و اینگونه فکر سیبیلای هوریس رو از ذهنش دور کنه و بدین ترتیب با روحیه بسیار بالا به سمت اتاق عمل راه می افته!
در اتاق عمل!
همه مرگخوارا از پشت اتاق شیشه ای به لرد خیره شدن و براش دارن دعا میکنن. سرانجام بعد تحقیقات بسیار دکترا تصمیم گرفتند که در قلب لرد باتری بزارن.
لرد: آقای دکتر جون مادرت آمپول بیهوشیه رو آروم بزن!
دکتر: نترس بابا آمپول که ترس نداره .. بگیر که اومد!
لرد: آخخخخخخ ... خیلی نامردی ... آواداکدور.....
(قبل از اینکه حرف لرد تموم شه بیهوش میشه)
چند لحظه بعد
دکتر با همکاری همون پرستار معلوم الحال روی سینه لرد شکافی ایجاد کرده و مشغول کار کردن در داخل سینه لرده!
دکتر: پرستار بی زحمت چند تا باتری قلمی بده!
پرستار چند تا باتری قلمی رو میده به دکتر!
دکتر: اه چقدر در قلبش سفته پرستار پیچ گوشتی!
پرستار پیچ گوشتی میده به دکتر!
دکتر: اوه اوه چقدر قلبش خاک گرفته فووووووت فووووووت (صدای فوت کردن)! خوب خوبه باتریه رو کار انداختم!
پرستار: قربان قطب منفی و مثبتش برعکسه!
همون لحظه در داخل اتاق شیشه ای
رابستن: واقعا به کارش وارده! خیلی دکتر مسلطیه!
فورتسکیو: انگار داره فراری تعمیر میکنه! خیلی تسلط داره
مرگخوارا: به به به .. چه چه چه!
همون لحظه که مرگخوارا مشغول تعریف و تمجید از دکتر بودن در داخل اتاق اتفاقاتی رخ میده.
دکتر: پیشونیم عرق کرده!
پرستار با دستمال دستی روی پیشونیه دکتر میکشه همون لحظه دکتر تماس دست پرستار با پوست صورتشو حس میکنه و ناگهان از شدت خوشی از حال میره و غش میکنه و میخوره روی دستگاه های تنفسی لرد و بعد با کله میره تو سینه لرد و کلش بین قلب و معده لرد گیر میکنه و همون لحظه به صورت کاملا تصادفی روده بزرگه لرد دور گردن دکتره گره میخوره!
دکتر: کمک گیر کردم! یکی دستمو بگیره .. منو بکشین بیرون!
همون لحظه پرستاره یه پاشو میزاره رو کله لرد و دو دستی سعی میکنه دکتره رو بکشه بیرون از اونور هوریس دیگه نمیتونه تحمل کنه و در اتاق رو باز میکنه میپره تو تا به پرستاره کمک کنه.....
مرگخوارا:
در اون گیر و ویر ناگهان روی صفحه دستگاه ضربان قلب لرد به صورت یک خط صاف با یه صدای سوووووووووت مانند در میاد.
پرستار: جییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
مرگخوارا: جیییییییییییییییییییییییییییییییغ
بچه سیبیلو ها: جییییییییییییییییییییییییغ
عوامل پشت صحنه: جییییییییییییییییییییییییییییغ
بلافاصله در اتاق باز میشه و سیلی از دکتر ها به سمت لرد هجوم میارن ....