نام کامل: سر الیاس لنسلوت سزیمو
سن: از تاریخ تولدش چیزی بیش از سی سال می گذرد ولی مدتی از عمرش را در دنیای زیرین گذرانده که زمان در آن مکان سریعتر حرکت می کند. از لحاظ ظاهر و رفتار شبیه افراد تقریبا 20 ساله است.
چوب جادو: یک سوم گز از چوب درخت ون و یک رگه از دم پری دریایی & یک عصای جادویی (به سبک شرقی) دو گزی از چوب سپیدار و یک هسته از جنس یاقوت آبی.
چوب جارو: چوب جارو ندارد ولی یک پگاسوس از دنیای زیرین با خودش آورد که توسط دولت یونان بازداشت شد چون فکر می کردند سه سال پیش آن را اعدام کردند و یک قالی پرنده اصیل ایرانی هم که ظاهرا روی جهیزیه مادرش بوده داشت که دولت انگلیس از ورودش ممانعت کرد.
ظاهر: قد تقریبا بلند، موهای خرمایی بسیار تیره که سیاه به نظر می رسد. موهایش بلند است و آنها را دم اسبی بسته و معمولا روی شانه چپش می اندازد. چشمان آبی، پوستی متمایل به تیره، صورتی کشیده. همیشه شنل به تن دارد. تعداد کسانی که او را بدون شنل دیده اند کمتر از دورگه های غول انسان است.
رفتار: به دلیل سفرهای طولانی و همچنین اماکن عجیبی که سفر کرده و همچنین اصلیت و ریشه دو طرفه ای که دارد، رفتار عجیبی ما بین فرهنگ های مختلف دارد ولی به طور کلی با افراد غریبه و کسانی که به تازگی با آنها آشنا شده است کم و محترمانه حرف می زند. کمی مغرور است. با اینکه در مواقعی که عصبانی یا هیجان زده است واکنش های سریع و مناسبی داره ولی به طور کلی فرد بی خیالی است.
توانایی ها: طی مدتی که در یونان و بازمانده های روم قدیم بوده طلسم محلی آن مکان ها را گرفته که معمولا زیاد از آنها استفاده نمی کند اما در سفرش به شرق جادوهای مفیدی را فراگرفته که معمولا به عنوان برگ برنده رو میکند. روش جادوکردن بدون چوب شرقی را نیز فراگرفته است. حس ششم مناسبی برای فرار کردن از دردسرهای بزرگ دارد هر چند با توجه به تعداد دردسرهایی که دچار میشود فایده چندانی ندارد.
علایق: سرکار گذاشتن ملت. خونه هایی که دختر همسایه نداشته باشند (به خاطر پیشگویی). اکثر چیزهایی که هیجان داشته باشند. اکثر حیوانات جادویی و غیر جادویی به خصوص وقتی هنوز کوچکند و به اصطلاح توله اند. اکثر چیزایی که توشون پول هست. فست فود. کامپیوتر (این ماگلا عجب چیز مامانی ساختن). شنل. گرفتن فضول!
محتصری از سرگذشت: در کودکی بنا به خواست پدرش تحت نظر سه تن از اساتید بزرگ زمان به صورت فشرده تعلیم دید. اساتید وی عبارت بودند از نیکلاس فلامل (کیمیاگر معروف)، کارلوس پرینس (احتمالا عموی مادر سوروس اسنیپ) و آلبوس دامبلدور (که اون موقع جوون تر و کله خر تر بود! حالا ببینید من چی کشیدم!). در روز تولد چهارده سالگیش در یک دوئل 20 دقیقه در مقابل اساتیدش دوام آورد. در چهارده سالگی برای یادگرفتن جادو چهار عنصر به یونان سفر کرد تا شاگرد هادس (لقبی که بعد از مرگ اون به شاگرد ارشد و جانشینش می رسید) 164 ام باشه. مدتی در دنیای زیرین تلاش مفتضحانه ای برای یادگیری این نوع جادو کرد. وقتی از یادگیری این نوع جادو ناامید شد، به معبد دلفی نزد پیشگو پتیا رفت و پرسید که آیا این جادو رو یاد می گیره یا نه ولی پتیا در جواب گفت: «مواظب خودت و دخترت باش.» اما چون او ازدواج نکرده بود تا دختر داشته باشد عصبانی شد و یونان را ترک کرد. مدتی به عنوان نگهبان ویژه در معبد ونوس کار می کرد و به مطالعه طلسم های قدیمی پرداخت ولی چون ساحره های جوان زیادی به معبد ونوس رفت و آمد داشتند مدام به یاد پیشگویی مسخره می افتاد. بنابراین روم را نیز ترک کرد و در یک اقدام خود پیچانه(!) از طریق دریا به سرزمین مادریش، ایران رفت. تقریبا طول دریاهای جنوب ایران را طی کرد و در بندر جادویی لیان از کشتی پیاده شد. بهترین اوقاتش را در ایران سپری کرد. به همراه دو تن دیگر گردایش شکارگران 13 را راه اندازی کرد و مدت زیادی به ماجراجویی پرداخت. وقتی خبر بازگشت لرد ولدمورت رو شنید به انگلستان برگشت تا با لرد ولدمورت بجنگد.
القاب: عنوان « سر» از طرف پرنسس جورجیا (نوه پادشاه وقت انگلستان) از زمان پدر پدربزرگش در خانواده آنها موروثی شد، لقب « شبح» از طرف گردایش شکارگران 13 (چون در انگلستان شبح معادل ghost قرار می گیرد و به افرادی که مرده اند و ... اطلاق می شود، بعد از بازگشت به انگلستان از آن لقب استفاده نمی کند.)
-----------------------------------------
فقط لطفا تایید کنین! باشه؟
معرفیت خیلی خوب بود اما اول از همه اینکه گروهت رو ننوشتی و دوم اینکه باید یه شخصیت از لیست شخصیتها انتخاب کنی.شخصیتهای ساختگی تایید نمیشن.موفق باشی